دختر خونگی

1400/05/27

سارینا دختری بود که پنج سال پیش تو کلاس طراحی دیده بودمش حالا به طور اتفاقی تو پیشنهادی های فالورام بود پیجش پرایوت بود محض کنجکاوی فالوش کردم بیست سالم شده بود اون هم نزدیک ۱۹ سال سن داشت
دو سه روز بعد از استوری که گذاشته بود متوجه شدم فالو رو قبول کرده بعد متوجه شدم رفیقم فالوش داشته خیلی وقت بود کلاس طراحی رو بیخیال شده بودم با دوستم ولی دوست من همیشه میخواست به سارینا برسه با این که اصلا من باهاش حال نمیکردم گذشت گذشت که شروع کرد ریپلای کردنای استوریم منم ریپلای میکردم انگار مثل قبل نبود غرور کاذبش کنار گذاشته بود کم کم باهم چت میکردیم ولی من به تخمم ترین حالت ممکن چت میکردم دختر بدی نبود کم کم ازش خوشم اومد فهمیدم خط ذهنیش خیلی به من نزدیکه منم خیلی از رفتاراش خوشم میومد
دختری با موهای فر بود فقط یادمه فقط از فیس تو اینستا دیده بودمش چهره کاریزماتیکی داشت بزرگ شده بود کم کم باهم گرم گرفتیمو رل زدیم .
پیچوندن خونه براش سخت بود دختر خونگی بود منم خیلس ناراحت نشدم ولی دوست داشتم پیش هم باشیم که راه کارو برگشتن به طراحی دیدیم هردو ثبت نام کردیم بعد چند جلسه اول دیگه نرفتیم
اولین بار که دیدمش قدش بلند شده بود خیلی دختر ریزی بود ولی خوش اندام و پاهای سفید لاک زده که فانتزی بوسیدن پا رو برام زنده میکرد .

چند روز گذشت که از موسسه اخراج شدیم بوش بالا اومده بود خدارو شکر والدین سارینا از ماجرا بو نبردن ولی منو اون خیلی مدت گذشت تا بتونیم همو ببینم به خصوص که خانوادش گیر تر شده بودن بهش دلتنگی هامون باعث شده بود که حرفمون به طرف سکس کشیده بشه که اون گفت دوست دارم بیام بغلت منم گفتم دوست دارم ببوسمت گفت جدی کجامو منم با ایموجی خجالت گفتم لبت…
لبای خیلی خوش فرمی داشت همون شب عکس لبش رو پروفایل کرد.
دوست نداشتم غریبه ببیندش گفتم برداره دل منم نبره شیطونیامون شروع شده بود گیف های سکسی عاشقانه بهم میدادیم دقیقا دوماه شده بود که نتونسته بودم ببینمش بد دلم براش تنگ شده بود
اوایل مهر شده بود پدرش که همیشه سرکار بود مادرش معلم بود حالا میتونستم تا نزدیکای ظهر ببینمش ولی همیشه تو راه مدرسه صبح قبل دانشگام میرفتم دنبالش تا راه مدرسه برسونمش من چس ترم بودمو اون پشت کنکوری.
ظهر ها هم سعی میکردم که سریع بیام پیشش ولی خیلی وقتا نمیرسیدم
وقتی تو مانتو مدرسش میدمش دلم براش میرفت حسابی دلتنگی هامون رو رفع میکردیم ولی فرصت خیلی کمی داشتیم .
حسابی عاشقش شده بودم اونم همین حس بهم داشتو دیگه از هم خجالت نمیکشیدیم به مرحله ای رسید که ازش درخواست عکس سکسی کردم اونم خیلی با ترس لرز برام فرستاد پاهای کشیده رون های یکم تپلش باسن خوش فرم گردش که سفیدی قشنگش حسابی ناز شده بود
گفتم کاشکی میتونستم پیشت باشم منم عکس کیرمو بهش دادم اونم متعجب گفت مهران این خیلی بزرگه که کیر من معمولی بود ولی چون بچه خونگی بود اصولا پسرا دنبال دختراییی که خونگین نبودن پس ندیده بود منم بدم نیومد حس کنه بزرگه ولی در کل۱۶ سانت بود

بهش گفتم میتونی یک کاری کنی فردا بپیچونی مامانتم نیست بریم بیرون ؟ گفت مدرسه رو گفتم اره گفت پیچوندنم کار دوتا سرفس ولی نمیتونم از خونه برم بیرون چون صد درصد همش به تلفن خونه زنگ میزنه حالمو میپرسه . گفتم خب من میام خونتون گفت نه مهران همسایه ها میفهمن ابروم میره گفتم نترس سوسکی میام ملی اصرار که راضی شد همون اول صبح که مادرش رفت من بیام تا خلوته و همه خوابن .

رسیدم دم ساختمونشون تا حواس نگهبانشون پرت بود سریع‌ پریدم اسانسور رفتم بالا در خونه لاش باز بود سریع پریدم تو درو بستم بوی عطر سارینا اومد سریع بغلش کردم خودش لباشو گذاشت رو لبام قبلش گفت الا دیگه راحت میتونم ببوسمت حلیم گرفته بودم خوردیم
سارینا دامن قرمز تیشرت صورتی تنش بود موهای بلند فر فریش که تا کمرش میومد باز بود سینه های شصت خوشگلش بدون سوتین بود میشد متوجه شد .

هردو کلی هیجان داشتیم بعد کلی حرفای تینجری لاو ترکون کسشر
نشستیم پهلو هم پای تلویزیون سارینا تو بغل من لم داده بود دستم روی کمرش بود خودمو برای سکس اماده کرده بودم کیرم تو شلوار دیگه نمیتونست بمونه دستمو رسوندم باسنش اروم مالیدم برگشت گفت کسی نیاد مهران؟
گفتم نه عشقم تازه ساعت یازده هستش کلی وقت داریم گفت من بلد نیستم اخه مبترسم گفتم نترس عزیزم قول میدم دوست داشته باشی
باهم رفتیم اتاقش شروع کردیم لب گرفتن .
بالا تنه رو دراوردیم سینه های سفیدش پرید بیرون نوکش سیخ شده بود خوابید روی تخت منم خوبیدم روش شروع کردم خوردن گردش که گفت مهران سرعتشو کم کن دوست ندارم زود بری سر اصل ماجرا گفتم چشم بعد اینکه حسابی سینشو خوردم رفتم نشستم لی تخت گفت پس چی شد چشمکی بهش زدمو شروع کردم کف پاهای نرمشو بوسیدن پای کشیده ای داشت فتیش پا دوباره برگشته بود ولی دیگه ناراحتش نبودم .
خندید پاشو جمع کرد گفت مهران چی کار میکنی گفتم کاری که دوست دارم بعد لیس زدن بوسه زدن به پاهاش رسیدم به کسش کس سفید کولوچه ای بدون موش اروم زبونمو کشیدم روش که ناخواسته اه گفت بعد هردو خنیدیدم شروع کردم خوردن چوچولش سارینا کاملا شل شده بود دییگه با یر من بازی میکرد
از زیر دامن داشتم اینکارو میکردم که دامنشو کامل دراوردم شلوار خودمم دراوردم گفتم سارینا پس نوبت توعه گفت نشست لب تخت اروم لبشو گذاشت روی کیرم دستشو حلقه کرد
گفتم بکن دهنت دیگه اروم کرد دهنش ولی اوق گفتم نیاز نیست اکه اذیت میشی گفت نه دوست دارم ادامه بدم منم چیزی نگفتم اروم کرد به دهنش گردنشو عقب جلو میکرد زبونشو میکشید روش منم روی هوا بودم .

برشگردوندمو خواستم بکنم تو کونش خیلی خوش حالت بود دیونش بودم میترسید خیلی اروم سرشو گذاشت بعد کلی وازلین مالیدن که دردش گرفت یواش یواش کردم توش خوابیدم روش که دیگه تا دسته جا شد گوشش رو بوسیدم گفتم درد داره دستاش ملحفه رو مشت کرده بود گفت نه ادامه بده یکم عقب جلو که کردم دردش کمتر شده تلمبه هام سنگین شده ابم اومد با دستمال تمیز کردمو کنارش افتادیم لخت تو بدن هم داشتیم لش میکردیم که یهو جیغ سارینا در اومد مهراااان ساعت یک نیمه الا مامانم سر میرسه هردو ‌پشمی برامون نبود یعنی انقدر طول کشید سکس ما تقصیر خوده سارینا شد که دوست نداشت کارمون زود شروع کنیم .

سریع لباس پوشیدم به محض خروج از اتاق صدای کلید در اومد واقعا هردو ریده بودیم به خودمون پریدم تو اتاق سارینا دردم بست اولین دیالوگ مامانش این بود سارینا چرا زنگ میزنم جواب نمیدی نمیگی نگران میشم ؟
از صدای سارینا معلوم بود خیلی هول کرده تت پته کردو گفت مامان خوب بودم گفت یعنی تو با این ارایش بهم ریختت لباس مجلسی خواب بودی ؟؟
وای پشت در خشک زده بود صدای سارینا نمیومد یهو گفت این چیه که ترس کل وجودمو گرفت صدای کلید میومد کلید ماشینمو روی میز گذاشته بودم گفت کیو اوردی خونه سارینا شروع کرد گریه کردن که اولین دری که باز شد در اتاقی من توش بودم بود .

مامانش یک زن بلند قامت اندام معمولی با چهره عصبانی گفت تو کی تو خونه من اشغال گفتم لطفا اروم باشید توضیح میدم برگشت به سارینا گفت نمیری مدرسه پسر بیاری خونه برا من سارینا داشت عین ابر بهاری گریه میکرد گفت تقصیر من بود من اصرار کردم یکم بشینین قول میدم همه چی مرتب شه

خیلی سخت بود تا بتونم مامانشو راضی کنم بشینه سارینا
فقط اشک میریخت من شروع کردم حرف زدن گفتم مجازاتی باشه من هستم هرچی باشه تا اخر پای سارینا هستم مقصر من بودم چون عاشق دختروتنم
گفت چی کار میکردین تو اتاق یکم اروم شده بود گفتیم داشتیم بازی پلی میدادیم سارینا سعی میکرد جمع کنه ولی بدتر میکرد مامانش گفت پس برای همین لباستون نا مرتبه .

سریع جو برگردوندم گفتم به خدا من پسر بدی نیستم عشقم به سارینا پاکه قصد ازدواج باهاشو دارم گفت چی میگی بچه دهنت بوی شیر میده این چه کاریه میکنید سارینا تو همچین ادمی نبودی که به جوجه خیابونیا محل بدی سارینا اینبار حرف زد گفت من مهران دوست دارم مامان مامانش گفت بزار بابات برسه ببینم بازم بل بل زبونی میکنی گفتم لازم نیست باباش بفهمه خواهش میکنم من حاضرم برم ولی سارینا اسیبی نبینه مامانش یکم اروم شد گفت شماها خجالت نمیکشید معلوم نیست چه غلطی میکردین حالا پرو شدین…

نوشته: مهران


👍 13
👎 5
19101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

826776
2021-08-18 00:26:34 +0430 +0430

دختر خونگیا رو اذیت نکنین
اینا بیگناهن زود دلشون میشکنه

3 ❤️

826785
2021-08-18 01:03:14 +0430 +0430

فردین بازی اخرش خوب بود

1 ❤️

826791
2021-08-18 01:23:55 +0430 +0430

اول گفتی با سارینا تو کلاس طراحی اشنا شدی بعد میگی اولین باز عکسشو تو اینستا دیدی؟
در به تخمم ترین حالت ممکن باهاش حرف میزدی بعد اون کصخل باز باهات چت میکرد؟
انقد داستانت فضای تخماتیک داشت که تا نصف داستانم نتونستم بخونم

5 ❤️

826882
2021-08-18 16:42:34 +0430 +0430

آقا جون این رفته خونه دختره، نگو باباهه تو خونه قایم شده بوده، گرفتشو دادش دست نگهبان ساختمون و اونم یه بازی پلی کرده باهاش و حسابی تا بیخ بیخ پلی رو ادامه داده تا جر خورده، آخرم با کون پاره و کتک خورده انداختنش بیرون.

1 ❤️

826956
2021-08-19 02:21:16 +0430 +0430

خب
بعدش !
تموم شد؟

0 ❤️