دید زدن زن ورزشکار رزمی کار اوستام

1399/08/25

سلام. من کریم هستم، البته نوید و عماد هم اسمای دیگم هستن! 😏
خاطره ای که میخوام تعریف کنم مربوط به تابستان سال 85 هست، وقتی که تازه دوره هنرستانمو تموم کرده بودم و داشتم نفس راحتی میکشیدم که پدرم دهنمو سرویس کرد که باید برای کار کنی و کار یاد بگیری و از این حرفا…
خلاصه توی محلمون یک تعمیرگاه یخچال و کولر و ماشین لباسشویی و… بود که رفتم اونجا شاگردی. اوستام کسی بود به نام: جمشید (مستعار!) که بیشتر وقتا مغازه نبود و میرفت پیش همکاراش مینشست یا دنبال رفیق بازی و خوشگذرونی بود و من تنها بودم و معمولا یکی دو تا از دوستام می اومدن پیشم. البته اوستام از اینکه مثلا من توی مغازه آهنگ گوش میدادم یا گاهی دوستام می اومدن پیشم خوشش نمی اومد ولی چیزی نمیگفت و اعتراضی نمیکرد ولی بعدش اعتراضشو جور دیگه ای نشون میداد، مثلا یه بار دستشو عمدا زد به ضبط صوتم و انداختش زمین ولی جوری وانمود کرد که انگار تصادفی افتاده زمین، البته ضبطم طوریش نشد خوشبختانه.

جمشید زیاد اهل دستمزد دادن نبود ولی توی تعمیرگاه پر بود از موتورهای الکتریکی که من گاهی سیم پیچی های داخلشونو در میاوردم و میفروختم! 😂
هوا گرم بود، توی ماه رمضون بود و من گاهی شیلنگ آبو باز میکردم میگرفتم روی کلم
من تا اواخر تیرماه اونجا تنها بودم تا اینکه یه نفر دیگه (با نام مستعار) A-R2 که دانشجوی هنرستان رشته تعمیر وسایل خانگی بود برای کارورزی به اونجا اومد و کار من خیلی سختتر شد بخصوص بعدا که فهمیدم اونم با تبحری خیلی بیشتر از من، از تعمیرگاه دزدی میکنه! و حتی بتونه موتور کامل رو برمیداره میبره! و البته منم کار خودمو کردم و اواخر تابستون دو سه تا موتور الکتریکی سنگین بردم فروختم… بگذریم 😏

ته مغازه یک در بزرگ شیشه ای بود که به حیاط اوستام باز میشد، البته درش بیشتر وقتها قفل بود… و شیشه هاش هم مشجع و روی اونها هم چندین لایه رنگ زده شده بود، مغازه یه زیرزمینم داشت که پره موتور الکتریکی بود و یه پنجره کوچیک هم رو به حیات خونه داشت.

جمشید (اوستام) یه پسر داشت که قدبلند و لاغر بود، و یه دختر که خیلی سفید و خوشگل بود و مارو خیلی حشری میکرد و من و یکی از رفیقام اسمشو گذاشته بودیم “مادونا!” و اما زن اوستام که زن چادری بود ولی خیلی اجتماعی و با جذبه و با اعتماد به نفس که بر خلاف اوستام راحت حرفشو میزد البته خیلی رسمی و با احترام، و بارها شده بود با حرف زدن و جذبه ای که داشت تونسته بود رفیقام رو از مغازه در کنه. اینم بگم که من بیشتر به خانم های جوون گرایش جنسی داشتم و تا قبل از اون سابقه نداشت زنی با این سن و سال بتونه تحت تاثیرم قرار بده. و اینو بارها برای دوستام هم گفتم.

یه روز توی مردادماه بود اوستام در زیر زمینو باز گذاشته بود که ما یه سری وسایل و… پیدا کنیم و خودشم برای کاری بیرون رفت، من بالای زیرزمین استاده بودم و اون کارورزه هم توی زیر زمین مشغول گشت و گذار بود.

  • قسمتی از پنجره زیرزمین که به سمت حیات اوستام بود فقط سمت داخلش رنگ زده شده بود، و بر خلاف در بالا شیشه هاش معمولی بود *
    خلاصه ما سرگرم کار بودیم که یهو صدای در اتاق اوستامو شنیدم،،،، AR-2 (کارورز) که نزدیک پنجره بود یه نگاهی انداخت و بعد آروم با ناخشن کشید روی رنگ شیشه و قسمتی از رنگو پاک کرد، بعد سریع اومد و به من اشاره کرد و آروم گفت بیا،،، منم رفتم تو زیرزمین و از قسمتی که رنگ پاک شده بود نگاه کردم، واقعا از چیزی که میدیدم متعجب شده بودم، زن اوستام با یه سطل از لباس هایی که احتمالا توی حموم خونشون شسته بود با یه شورت و تاپ زنونه اومده بود تو حیات و یکی یکی داشت اونارو توی آفتاب روی بند آویزون میکرد. هیکل خیلی ورزشکاری و خوشفرم و زیبایی داشت و همینطور که خم میشد و مینشست یا راه میرفت ماهیچه های پاهاش بیرون میزد.😞 شکم و سینه هاشم خوشفرم بود. البته بعدها که مادرم بیشتر با زن اوستام آشنا شد گفت این خانم باشگاه میره و بادیبیلدینگ و کیک بوکسینگ کار میکنه! 💪 ، واقعا شانس اوردیم که متوجه دید زنی ما نشد وگرنه کارمون همه جوره ساخته بود!!! 😂 💀

خلاصه چندین دقیقه ما به نوبت دیدزنی کردیم و البته نگهبانی! ( که اوستام از راه نرسه)، و من تا مدت ها درگیر این صحنه بودم و چند بار هم جلق زدم بخاطرش. 😂 😏

نوشته: کریم


👍 5
👎 23
54501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

776913
2020-11-15 00:25:58 +0330 +0330

به نظرم بقیه اش هم بنویس که موقعی که داشتید دید میزدید اوستا رسید و بقیه ماجرا که دوستان بهتر تعریف میکنن

1 ❤️

776929
2020-11-15 00:54:01 +0330 +0330

اصلا رمضون سال ۸۵ پاییز بود نه تابستون

آلت تناسلی ماموت تو کون چاخان کن 👎

1 ❤️

776945
2020-11-15 01:40:45 +0330 +0330

موتورهای سنگین رو میبردی میفروختی کسی نمیفهمید؟ راحت باش بگو اوستا کونم میزاشت به جاش بهم موتور قراضه میداد!!

3 ❤️

776954
2020-11-15 02:25:53 +0330 +0330

R2
اخه کوس کش مگه دسته پلی استیشنه؟؟
اینو بگو جمشید داخل پرانتز اوستاد چن بار به هوای موتور سوخته یخچال بردت زیر زمین؟؟

3 ❤️

776988
2020-11-15 12:44:35 +0330 +0330

اصل ماجرا:
داشتی سیم پیچ موتورا رو باز میکردی ببری بفرشوشی که اوستا از پشت اومد زیپشو باز کرد شلنگو دراورد شاشید رو سر و کلت. بعدش بلندت کرد برد پشت مغازه تو زیرزمین ترتیبتو بده، سرتو که اوردی بالا دیدی از شیشه مشجع(!) کارورزه داره فیلم میگیره تا وقتی اوستا رفت اونم ترتیبتو بده.
پایان.

2 ❤️

777015
2020-11-15 19:30:50 +0330 +0330

كيرم تو داستانت😏تخمي نوشتي😏…😏الان اين چه محتوايي داشت جز جق زدن يه جقي😏

0 ❤️

779531
2020-11-30 23:21:26 +0330 +0330

کیرم تو داستانت

0 ❤️