پارسال در داخل گروه های تلگرام، دنبال فاعل بودم. حشری بودم . انگار مست . خیلی شهوت کلافم کرده بود.

عادت دارم تو گروه های تلگرام اصلا از خودم تبلیغ نمیکنم . فقط فاعل های کرج را به پی وی دعوت می کنم .

یه هو یه نفر اومد پی ویم. گفت سلام . گفتم بله .‌ گفت : فاعلم. گفتم از کجا؟. گفت از اصفهان. بهش گفتم: من کرجم. گفت: راننده ام.
خلاصه توضیح داد که راننده اتوبوسه و از همه جا رد میشه. مخمو زد.‌ شماره رد و بدل کردیم. ‌قرار شد وقتی اومد کرج، خبر بده.

تقریبا ده روز بعد، پی وی بهم داد که فردا کرجه. گفتم: کجای کرج و ساعت چند؟. گفت : از اتوبان میاد. قرار شد برم دنبالش. اونم ساعت ۱۲‌ شب.

آماده شدم . تمیز کردم خودمو.

فردا ساعت ۷ شب پی وی بهم داد برای یاد آوری. خلاصه منم زود از خانه زدم بیرون. صبر کردم ساعت ۱۲ شد.
تقریبا از ۸ شب تا ۱۲ شب علاف خیابون و منتظر موندم .

۱۲ زنگ زد که فلان جا داره میرسه.
با ماشین دربستی رفتم دنبالش. دیدمش . یه مرد ۵۰ ساله تقریبا چاق . البته مهربون. کنارش تو اتوبوس جلو نشستم. رفت و مسافر ها رو تهران خالی کرد.
تقریبا ساعت ۱ شب مسافر حالی کرد و من بودم و راننده.

بهش گفتم چه کنیم؟.
گفت تو اتوبوس بکنم .
گفتم نمیشه. دید داره. کجا پارک کنیم که نبیننمون؟.
گفتم بیا بریم بیرون شهر، پارک کن و چراغ خاموش کن. قبول نکرد. پرده درست حسابی هم پنجره ها نداشتن. اتوبوس عصر حجری بود.
خیلی لجباز یکدنده بود.
گفتم من بر می گردم .

یه هو گفت بریم پیش دوستم.
گفتم کجاست. گفت ونک.
رفتیم : فکر کردم دوستش هم سنشه.
رسیدیم. اتوبوس پارک کرد و درش بست
در آیفون زد. دوستش در باز کرد. یه پسر فوقش ۲۰ ساله.
بهش گفتم: دوستته؟… گفت اره. تعجب کردم. رفتیم داخل خونه دوستش. خونه مجلل شیک . یه خونه دربست چند طبقه. فقط در اختیار یه پسر جوان. باورم نمیشد.

به پسره گفتم: خونه خودته؟. گفت نه . گفتم پس چی؟. گفت سرایه دارم. بهش گفتم‌ با این اقا چطور دوستی؟. گفت : فاعلشم. تعجب کردم. راننده مفعول از آب در اومد. الکی بهم گفته بود فاعله. خیلی میترسیدم. خونه غریبه. دو به یک بودیم.

پسره شربت آورد و قهوه دم کرد و داد. خوردیم . میوه آورد. یخچال پر بود . خونه مجلل .
پسره مال اصفهان بود. همشهری این راننده .

خلاصه خوردیم و حرف و خاطره و سوال و تعارف . یه هو دیدیم ساعت ۳ نصف شبه.

پسره گفت: فردا ۸ آقا میاد . زود باید بکنمتون و برید. ببینه اخراج میکنه منو.

من رفتم دستشویی. راننده هم رقت دستشویی طبقه هم کف.
آماده شدیم. به راننده گفتم اول منو بکن. گفت کیرم ساک بزن چشم .
کیرش اندازه یه انگشت بود. گفتم منو بکن. هرکاری کرد کیرش نرفت تو کونم .

به پسره گفتم اول منو بکن خشرم خوابید، من برم حموم و شما دو بمانید. پسره قبول کرد.
ساک بدش میومد. اهل لب و بوس و ساک نبود. ژل زد کیرشو. اومد بی مقدمه ناگهان منو زد زمین و افتاد رو من . کیرش کرد تو کونم .
تلمبه سریع برقی. حال خوبی داد. آبش هم با آخ و داد ریخت تو کونم . منم نیمه حشری لخت رفتم حموم .

زود تو حموم جق زدم و ارضا شدم و یه دوش مختصر و مفید . زدم بیرون. دیدم این راننده در انواع پوزیشن داره کون میده. لهجه پسره خیلی دوست داشتنی بود.

خلاصه ساعت ۵ ما رو بدرقه کرد. من و راننده سوار اتوبوس شدیم.

راننده وسط راه حشری شد. همش میگفت بریم منو بکن. ‌خلاصه اونقدر گفت منم تحریک شدم. رفتیم سمت پردیس. اطراف تهران. کنار جاده پارک کرد. خوابید کف اتوبوس . من کردمش. آب هر دو مون اومد.

بعدش منو آورد تهران پیاده کرد و خدا حافظی کردیم. منم اومدم خونه.

تقریبا چند روز بعد، دیدم یکی پی وی داد بهم: راننده کیر کلفت سایز بزرگ هات مجرد … .
گفتم عکس بده. دیدم خودشه. بهش گفتم آخه تو مفعولی . کیرتم اندازه یه انگشت. سایز بزرگ کجا بود.
گفت این طور نگم کسی نمیاد .

خلاصه من قبول نکردم. بعدش پیامها چند ماه بعد پاکیدم. دیگه ازش چند ماهه خبر ندارم .

اما هنوز به یاد کیر اون پسر سرایه دار مو فشن هستم.

نوشته: سالار