سلام
داستان برمیگرده به سیزده بدر، وقتی که ما با خانواده رفتیم جنگل برای پیک نیک.
خب مثل خیلی های دیگه چادر زدیم بساط جوجه و بزن و برقص و …
غروب اون روز من دستشویی داشتم(شماره ۱) و خب اون اطراف سرویس بهداشتی نبود، ناچار مجبور شدم از طبیعت استفاده کنم.
به شوهرم اطلاع دادم و کمی از محلی که نشسته بودیم دور شدم.
شلوارمو پایین کشیدم و جای مناسبی کارمو کردم و بطری آبی بردم تا خودمو بشورم، تو همین حالت دیدم یه دست از پشتم اومد و شروع کرد شستن من.
من اول فکر کردم شوهرمه که با دست ضخیمی که داشت متوجه شدم شوهرم نیست ، استرس گرفتم و ترسیدم پا شدم ایستادم دیدم یکی از اهالی همون اطراف و با دیدن من انگار آدم فضایی دیدم.
بی درنگ خواستم جیغ بزنم که نذاشت دهنمو گرفت گفت من اینجا زندگی میکنم اگه بذاری یکم بهت دست بزنم به آرزوم رسیدم.
گفت جیغ نزن بهت آسیب نمیرسه، من هنوز ترسیده بودم و باهاش همراهی کردم تا آسیبی بهم نرسه.
یهویی بغلم کرد من عقبی رفتم تعادل از دست دادم و خوردم زمین اونم افتاد روم شروع کرد لبمو خوردن و بدنمو مالیدن و من هنوز شلوارمو بالا نکشیدم، گفتم الان نگران میشن شاید بیان دنبالم، گفت نترس زود کارم تموم میشه سرش رفت پایین شروع کرد خوردن و زبون زدن، اومد بالا گفت توام برام بخور یکم، منم براش خوردم و انتظار نداشتم همچین کیر کلفتی داشته باشه، خوردن من تموم شد پاهامو باز کردم یکم عشوه اومدم که زودتر کارش تموم بشه.
افتاد روم و بیرحمانه فرو کرد تو کصم و آهی بود که ازم بلند شد بلافاصله با دستش دهنمو گرفت و تند و محکم تلمبه میزد و منی که انقدر داشتم لذت میبردم دلم نمیومد تموم بشه اون لحظه.
شاید چیزی حدود هشت دقیقه تلمبه های محکم به خوردم داد و من هم مثل رودخونه ازم آب جاری میشد.
موقع تلمبه هاش فقط قربون صدقم میرفت ،قبل ارضا شدنش گفت کاش میشد آبمو بریزم تو حلقت، با عشوه و شهوت بهش گفتم بریز تو حلقم عزیزم، اون وحشی تر شد و کمی بعد کیرش رو دراورد و پا شد منم زانو زدم تا ته حلقم فرو برد و همشو خالی کرد، با اینکه داشتم خفه میشدم ولی بهترین لحظات سکس من بود.
کص و دهنمو شستم و برگشتم.
نوشته: عصمت
متأسفانه شاهد افزایش روز افزون جنده ها هستیم برای صدمین بار میگم اینا واسه پورن هابم قفله ناموسا
کوس کش بلوف زن .مردم چقدر هپروتی شدند و چه اسان کوس می کنندحالا از دور دیده یه زنی نشسته می شاشه رفته تو رویاش و داره می کندش کاش طوریم می نوشت بشه یک درصدی باور کرد اّی سیزده بدر همه کستو گاییدم با این دروغت هی
کجا زندگی میکنی ادرس بده منم بکنمت ، توکه اینقدر راحت کس میدی به منم بده خب.
قدیما میرفتیم سیزده بدر چن تا مرد کوس ندیده از بالای کوه با دوربین شکاری به شاشیدن زنا و کوناشون نگا میکردن نویسنده داستان یکی از اوناست مسلما
پس بگو چرا هر جا میریم بوی شاش میاد
نگو تو اونجا بودی
سیزده بدر ۱۴۰۲ هرجا رفتی بگو ییام اونجا