سلام. داستان من واقعیه فقط اسامی بخاطر مسائل و عواقب آتی عوض شده اند. قضیه من و نادیا از سال ۹۴ شروع شد.
راجع به خودم بگم نه ورزشکارم نه بدن اونجوری و از این حرف ها. یه آدم معمولی فرزند آخر خانواده و اون موقع ۳۳ سالم بود قد ۱۸۰. وزن ۷۹. بچه درسخون و مثبت و دانشجوی دکترا بهترین دانشگاه ایران.
در مورد نادیا هم بگم: ۳ سال از من بزرگتر. قد حدود ۱۷۵ و وزن هم ۸۵ و تحصیلکرده. چن سالی هم خارج درس خونده و زندگی کرده.
من در یک شرکت مدیر واحدی بودم و در همون طبقه بچه های واحد دیگه ای هم بودن که یک مدیر و دو نفر نیرو داشت. یک نفر هم جذب کردن که همین نادیای خودم بود. نادیا خانم اوایل حضورش توجه منو خیلی بخودش جلب می کرد و میومد تو اتاقم و عشوه گری خوب بلد بود. راستش شکل صورتش شبیه اولین عشق دوران مدرسه ام بود. با ترغیب و پیشنهاد یکی از نیروهام منم بهش خیلی علاقمند شدم(البته اون خانم که تشویقم میکرد که باهاش ازدواج کن دختر خوبیه. متاهل بود و جای خواهری خیلی دوسش داشتم. بعدها از نادیا کلی چیز بهم گف و اظهار شرمندگی که چرا نشناخته بهم پیشنهاد داده). همش با هم بیرون میرفتیم و شدیدا تریپ ازدواج برداشته بودم. تو چت هامون کلا از هر دری میگف هرازگاهی هم جوک و مطالب سکسی. اینم بگم من تو خونه تنها بودم پدر و مادر پس از بازنشستگی رفتن شمال و خلاصه خونه خالی. منتهی بخاطر شرایط تحصیلی و کاری و موقعیت پدر و همسایه های فضول خیلی دستم باز نیس از اون بدتر داداش هام هر هفته خونه پدری میان و میرن. خودمم یکم مأخوذ به حیام مثلا. نادیا خانم هم که بعدا فهمیدم چش بود که اینهمه اصرار میکرد بیاد پیشم. موضوع ازدواج ما داشت جدی میشد که یهو نادیا گف من قبلا یبار ازدواج کردم و خیلی ساله جدا شدم. از ناراحتی سه روز سرکار نرفتم انگار دنیا سرم خراب شده. خانوادمم عمرا قبول میکردن بخاطر سن و سالش و هم بخاطر ازدواجش و مهمتر از همه خانواده داغون(سه تا خواهر بودن همه طلاق گرفته و پدرشون هم معلوم نبود کجاس البته اینها رو بعدا فهمیدم چون هیچی بهم نگفته بود). رابطمون دیگه خراب شده بود ولی بخشیدمش منتهی دیگه ازدواج در اولویت نبود. رابطمون دوباره شکل گرف منتهی از طرف اون اصرار به دوستی و رابطه داشت. تعطیلات تابستون شرکت ها بود و مام رفتیم ۱۰ روز مرخصی. منم رفتم شمال روزهای آخر تعطیلات یهو دیدم گف میتونی بیای با هم بریم شهرستانمون؟ یه کار دادگاهی دارم میخام باهام باشی(بعدا فهمیدم همش پرونده داره یا خودش یا خانوادش). منم گفتم باشه.
صبح حدود ساعت ۵ رسیدم تهران و رفتم دنبالش و با هم رفتیم شهرشون و برگشتیم. البته گف باباش اینا شمالن و تنهاس و کلی عشوه گری. منم دعوتش کردم گفتم بریم پیش من. البته ناگفته نماند منم از خدا خواسته آخه واقعا دوسش داشتم یه حالی باهاش بکنم. رفتیم تو خونه نشست رو مبل بدون اینکه بخام رفتم جلوش نشستم و سرم گذاشتم رو پاهاش. حسابی به خودش رسیده بود ساپورت مشکی تنگی پوشیده بود از بوی بدنش داشتم دیونه میشدم بلند شد مانتوش درآورد رفت دستشویی و اومد کنارم نشست. حسابی کون و ممه های بزرگش نگاه کردم گف گشنمه یچی بیار بخوریم. بعدش بغلش کردم و دیگه وا رفت. گف بریم دراز بکشیم و کیر منم داش منفجر میشد. تا دراز کشید گف شلوارم دربیار و سینه هام بخور. ممه هاش درآورد اوه چقد بزرگ بودن. خلاصه شروع کردم خوردن سینه هاش بعد رفتم سراغ پاها و کونش آخ چه کونی چه سوراخی. پاهاش باز کرد گف بیا روم و بزار تو کوسم انگار ۵ سال بود کیر ندیده بود گرفته بود تو دستش و میزد به سینه هاش و با تف حسابی خیسش کرده بود. سریع گف بکن تو کوسم منم کردم تو کوسش(البته ببخشید که میگم تو تعطیلات با پیامکها و شوخی های جنسی و چن تا عکس از خودش بارها خودارضایی کرده بودم. خودشم میگف دوس دارم آبت بیارم). هم خستگی راه و هم اولین بارم بود با یه زن مطلقه سکس میکردم آبم نمی اومد. گف وایسا برگردم داگی بشینم بکن تو کوسم و دو سه تا از انگشتات بکن تو کونم. وایی چه حالی میداد انگشتام تف زدم و کردم تو کونش. چه کونی اونقد سوراخش باز میشد انگار صد نفر از کون کردنش(بعدا فهمیدم که دیلدو داره و عاشق بازی با کون). باور کنین تا مچ دستم میتونستم بکنم تو کونش. برام جالب بود تو همون حالت گف گوشیت بیار از کوس و کونم عکس بگیر میخام ببینم. خلاصه وسط حال کردن ضدحال زد. داشت با عکس های کوس و کونش حال میکرد بعدش گف من باید برم دستشویی ارضا بشم تو چرا آبت نمیاد؟(بعدا فهمیدم نادیا با شلنگ آب خودارضایی میکنه اهل فن هاش میدونن چی میگم). قبل رفتن به دستشویی گف کیرت بکن تو کونم تا ارضات کنم. منم از خدا خواسته کیرم تو سوراخ کونش گذاشتم و اونقد تلمبه زدم تا آبم اومد. گف آبت بریز تو کونم وایی چه حالی میداد تو همون حالت دراز کشید و منم خوابیدم روش چن دقیقه ای باخودش وررفت و دیدم ارضا شد. وایی چه حس خوبی داشتم. بغلش کردم و دستم تو موهاش بود انگار داشت خوابش میبرد. گفتم نادیا میخام ببینم آب کوست چه مزه ای داره. گفت برو کوسم بخور. چن دقیقه ای لاپاش مشغول خوردن کوسش بودم احساس کردم خوابش برده. بعد نیم ساعت دوباره گفت منو بکن تو باید همش منو بکنی. تا شب با انواع روش ها کردمش هربار بیشتر بهم حال میداد ولی کیرم نخورد. خواس بره دستشویی گف بیا ببین چجوری خودم ارضا میکنم اونجا دیدم که آب گرم باز کرده و با شدت گرفته تو چوچوله اش منم کمکش کردم. کیرم دادم که بخوره خلاصه با هر زحمتی بود گرفت تو دهنش و معلوم بود بلد نیس ساک بزنه. کلی ازش عکس و فیلم گرفتم و برای خودش هم فرستادم با عکس ها و فیلم هاش تا الان کلی خودارضایی کردم. فعلا با همیم هر چن وقت یبار میبرم میکنمش البته هرموقع که اون هوس کنه و وقت داشته باشه. خیلی حال بهم داده دمش گرم. به کوس. کون و سینه ها و بوی بدنش عادت کردم. متاسفانه سرکار با مدیرش به مشکل خورد و امسال از ادارمون رفت ولی کماکان رابطه سکسیمون برقراره و اسمس ها و پیامک های سکسی برای هم میفرستیم. منم فعلا ازدواج نکردم. اخلاقش یکم جالب نیس امرونهی میکنه چون سنش از من بزرگتره و مردها از این جور اخلاقها خوششون نمیاد. ولی دوسش دارم از اونهاس که تو رابطه سکسی کم نمیزاره. حرکات و شوخی ها و حرف های سکسیش آدم دیونه میکنه. اراده کنه هر مردی رو از مال خودش میکنه. چن وقت پیش هم گیر داده بود که میخام بهم بچه بدی. رابطمون از عشق شروع و با سکس ادامه پیدا کرده تا ببینیم چی میشه. نوشتن اینجور روابط راحت نیست و تخصص میخاد. ببخشید که خوب ننوشتم.
نوشته: هومن
یه هومن میشناختم دوساعت از دنیا عقب بود،نگو که خودتی😜
بعضیا به کس گویی عادت کردن و پایین هر داستان و سرگذشتی فحش مینویسند و تیکه میندازن. کیر تو کونتون.
من خوشم اومد و باور کردم. چون دقیقا همینجوریه.
فیس بوک اعلام کرده تعدادی افرادی که تو پروفایلشون اعلام کردن فارق التحصیل دانشگاه تهرانن از سه برابر فارق التحصیلان این دانشگاه از ابتدای تاسیسش بیشتره!!
گفت شلوارش رو در بیاری سینه هاش رو بخوری؟
با یه نگاه فهمیدی ۵ ساله کوسش کیر ندیده؟
دیگه حرفی ندارم
لایک متعالی فقط برای “مأخوذ به حیا” نوشتنت دکتر. 👍
چرا برا من که تنها زندگی میکنم این اتفاقا نمیده…
اخه کیری اول گفتی رفتین دادگوه بعدش مستقیم خونه تو . کسی تو دادگاه به خودش میرسه و ساپورت میپوشه؟
لایک زدم چون یذره صداقت دیدم تو داستانت
ولی شهوتناک نیست داستانت کیر خوابونکه😂😂😂😂
دکی جون دامپزشک هستید شما سگ من شبها دولش رو راست میکنه میره بیرون بعد نصف شب با شیلنگ میاد خونه بنظرت چیکار کنم جغور بغور
تنها کسب که این بابارو نکرده خواجه شیراز بوده بعد تو از کجا فهمیدی ۵ ساله رنگ کیر ندیده؟
زن مطلقه بلد نیست ساک بزنه؟! مطمئنی؟! ماذا فازا؟!
گف : تو هومن خره نیستی ؟ آقای سکتر ! هنوز فارسی بلد نیستی بنویسی اون وقت تو ی بهترین دانشگاه ایران دکترا می خونی ؟ توکه دروغگو نیستی اما کیر خواجه نظام الملک به کون آدم دروغگو بجز شما
اسم بهترین دانشگاه ایرانو بگو آقای دکتر!
دکتر مملکت نباید موقع سکس کاندوم استفاده کنه؟ناسلامتی کونش خیلی گشاد بوده حتما خیلیا کرده بودنش!
دکتر مملکت نسخه نویسیش افتضاحه،نمیدونستم جمله بندی و ادبیاتشم افتضاحه!
دیس تو کونت آقای دکتر