ماجرای من و بهزاد خوشگله

1401/05/04

وقتی‌ بچه بودم، تا سن ۲۰ سالگی مشهد بودم. بچه خوشگل بودم ولی‌ مردم آزار و قولدور هم بودم، تموم بچه‌های همسن من تو محل ازم حساب میبردن. درسم خیلی‌ خوب بود، همیشه شاگرد اول بودم، ولی‌ خیلی‌ هم دعوا می‌کردم

یک همسایه داشتیم، دیوار به دیوار، ۳ تا دختر و یک پسر داشتن که همشون ازم کوچیکتر بودن. با اینکه دختراشون خوب بودن ولی‌ بهزاد لعنتی از همشون بهتر بود. چشمای درشت، یک کم سبزه، لبش درشت و سرخ، ابرو و مژه مثل دخترا، یه کم لاغر ولی‌ کون گنده، راه رفتنش و حرف زدنش و کلا رفتارش مثل بقیه پسرای محل نبود.

ما بچگی‌ با هم بزرگ شدیم و از همون اول من حس می‌کردم وقتی‌ میشینه رو پاهام خوشم میاد، اونم خوشش میومد تا اینکه خونشون رو بردن یه جای دیگه واسه ۳-۴ سال. وقتی‌ برگشتن، چشم و گوشمون باز شده بود بس که تو محل از بقیه بچه‌ها کار بد یاد گرفتم، مثل انگل کردن. یه روز تابستون نشسته بودم تو کوچه که خلوت بود. با اینکه میدونستیم این کار بده، این اومد بدون مقدمه نشست رو پاهام، منم خیلی‌ خوشم اومد، از اون به بد هر وقت خونشون یا خونه ما خالی‌ میشد، میومد از رو شلوار با هم حال میکردیم، تو این مدت هم اون کیر من رو دیده بود (ولی‌ کسی‌ حق دست زدن به من رو نداشت) و هم من خیلی‌ به کون لختش دست زده بودم، حتا با خودکار رو کونش نقاشی می‌کشیدم. کم کم لختی کیرم رو میمالیدم به کونش ولی‌ من تا ۱۷ سالگی آبم نیومد، کلا از ملت عقب بودم.

یه روز غروب که خونشون بودم گفت، بیا یه چیزی یاد گرفتم، به پشت میخابید و به متکا تکیه میداد، پاهاش رو میداد بالا و انگشتش رو میکرد تو روغن نارگیلِ مامانش و میکرد تو سوراخش. اولش بدم اومد، می‌خواستم برم که گفت یه چیز دیگه از مامان باباش یاد گرفته، لخت بودم، ازم اجازه خواست به کیرم دست بزنه، اولین بار بود که کسی‌ جز مادرم و دکتر بهم دست میزد، کیرم رو گرفت تو دستش، خیلی‌ خوشم اومد، اون کیرش کوچیک بود و همیشه حسرت کیر من رو میخورد. بعدش دستش رو روغنی کرد و حسابی‌ کیرم رو مالید، من خیلی‌ خوشم اومد، احساس می‌کردم می‌خوام بشاشم ولی‌ نمیومد، اون موقع تازه ۱۶ سلام شده بود، اون ۱۳ سالش بود و خیلی‌ خوشکل شده بود. تو محل هم همه بچه‌ها میدونستن بهزاد زید منه، بهش کاری نداشتن وگر نه با من طرف میشدند. اون شب گذشت و ما شروع کردیم کم کم اون کیرم رو روغن میزد، من کونش رو، بعدش با مالیدن کیرم به کونش حال میکردیم، ولی‌ هیچ وقت توش نکردم.

یه شب که مامان باباش رفتن شهرستان، خانواده من رو فرستادن پیش بچه شون که مواظبشون باشم نترسن شب. اون شب دل رو زدیم به دریا، رفتیم تو تخت خواب مامان باباش، در اتاق رو قفل کردیم و پرده‌ها رو هم کشیدیم. خواهرش خواب بودن. اون مثل همیشه داشت با سوراخش ور میرفت که منم اومدم با انگشت کردم توش، اون خیلی‌ اه می‌کشید، منم بیشتر حشری شدم تا اینکه تصمیم گرفتیم هر جور شده کیرم رو بکنم توش، هر کاری کردم حتا به ضرب تف و روغن نرفت تو که نرفت. بهم گفت به پشت بخوابم که بیاد بشینه روش، منم خوابیدم، اومد نشست روش و با هزار زحمت یه کم رفت تو، سریع پرید بالا که درد میکنه، منم عصبانی‌ شدم گفتم اینقدر التماس کردی، الان باید بره توش، اومد دوباره کرد تو ولی‌ خیلی‌ آروم آروم، ۱۰ دقیقه طول کشید تا کامل رفت تو و من قشنگ حس می‌کردم کیرم خیلی‌ گرمه، چشمش رو بسته بود، میگفت یه کم نگه داریم عادت میکنه، دیده بود که باباش مامانش رو از کون میکنه.

یه روز که نشسته بود رو کیرم و داشت الکی‌ خودش رو بالا پایین میکرد، واسه اولین بر تو بیداری آبم اومد (قبلش فقط محتلم میشودم تو خواب)، خیلی‌ حس عجیبی‌ بود، بهم گفت شاش کاری تو کونم؟ چون من اه بلند کشیدم، محکم نگه داشتمش و ته کردم تو، نمیدونستم چرا ولی‌ خیلی‌ حال داد، وقتی‌ بلند شد آبم از کونش ریخت بیرون، اون هنوز آبش نمیومد و من تازه ۴-۵ ماه بود که آبم میومد تو خواب.

بعدش رفتم جنوب واسه دانشگاه و یک ترم حسابی‌ دلم واسش تنگ شد، قبل عید که برگشتم دومین روزش رفتم خونشون، کلی‌ بغلم کرد، بوسم میکرد، گریه میکرد، میخندید. کلا دیوونه شده بودیم، احساس می‌کردم خیلی‌ دوستش دارم. ازم پرسید تو دانشگاه دوست دختر پیدا کردم یا نه، گفتم نه، همش درس خوندم که شاگرد اول بشم مثل همیشه. می‌گفتم بزرگ شدم رفتم سر کار، میام میبرمت بشی‌ زن خودم، میخندید، میگفت جفتمون رو میکشن ولی‌ من همیشه خواب این رو میدیدم که خونه داشته باشم و بهزاد زنم باشه، دامن کوتاه بپوشه واسم، موهاش رو بلند کنه … از این رویا ها

اون روز خیلی‌ خسته بودم، سکس نکردیم، ولی‌ چند روز بعدش که حالم جا اومد، اومد خونمون، لخت شد، جوراب مشکی‌ دخترونه بلند و شرت مایو قرمز پوشیده بود واسم، به لبش هم ماتیک زد که خیلی‌ دیوونم کرد. بعد چند دقیقه بوس کردن، مثل دیونه‌ها به شکم انداختمش رو تخت، روغن مالیدم، کردم توش، اونم خیلی اه اه میکرد، من دیگه گوشام هیچی‌ نمیشنید، دردش میومد یا نه، حالیم نبود، یه ۱۰ دقیقه وحشیانه گاییدمش، تا اینکه بهم گفت می‌خواد بشینه روش، منم به پشت خوابیدم، اومد روش، با دست کیرم رو هدایت کرد تو کونش و بالا پایین میرفت. کونش واقعا محشر شده بود، لبش خوردنی بود، وقتی‌ میکردمش لبش رو گاز میگرفت، تو چشمم نگه میکرد، میفهمیدم درد میکشه ولی‌ چاره‌ای نبود،من یک ترم نکرده بودم و جرق هم بلد نبودم هنوز. یه ۵ دقیقه گذشت که آبم با فشار اومد توش. بعدشم چند ساعت کنار هم خوابیدیم. ۲-۳ سال هر وقت خونه بودم و تابستونا میکردمش. هیچ وقت ساک نزد واسم منم هیچ وقت به کیرش دست نزدم، بدم میومد، کیرش هم تا آخر کوچیک موند، ولی‌ کونش فقط هر روز بیشتر رو فرم میومد. هیچ وقت ازدواج نکردیم هیچ کدوممون.

وقتی‌ دوران لیسانس تموم شد، دیگه رابطمون قطع شد چون من رفتم خارج. هنوز به فکرشم، بعضی‌ وقتها میگم اگر الان پیشم تو خارج بود، کلی‌ حال میکردیم، شاید عمل تغییر جنسیت میداد. با اینکه خواهرش خوشکل بود و تو کفم بود (همیشه سعی‌ میکرد تو دیدم باشه، تو فیسبوک چت میکرد باهم، عکس میفرستد)، ولی‌ من همیشه تو کف بهزاد بودم.

بهزاد کجائی که یادت بخیر. نمیدونم میرم جهننم یا نه، ولی‌ تا آخر عمر عاشق بهزاد میمونم

نوشته: محمد


👍 16
👎 10
26501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

887057
2022-07-26 01:11:42 +0430 +0430

چرا هر کي کون تون میزاره یه داستان تخمي سر هم ميكنيد

1 ❤️

887095
2022-07-26 03:00:45 +0430 +0430

تا انگل کردن خوندم، واقعا بعدش دلم به حال خودم سوخت که وقتمو اینجوری با خوندن این چند خط کسشعر هدر دادم
انگل کردن؟ آره؟ انگل کردن؟؟؟

2 ❤️

887126
2022-07-26 09:43:08 +0430 +0430

هر روز تعداد عن مغزا بیشتر میشه.

1 ❤️

890958
2022-08-18 21:29:49 +0430 +0430

بی شرف خو لااقل مثل آدم دروغ بگو . چرا ی خانواده باید برن شهرستان و بچه ی سیزده سالشون رو تنها بزارن تو خونه و ی پسر غریبه رو بفرستن تو خونه ایی که سه تا تا دختر هست . حداقل تو ایران این چیزا نیست .

1 ❤️