من و عشق ابدی (۱)

1402/03/26

سلام دوستان
این یه داستان کاملا واقعی است الان که داستان رو شروع کردم به نوشتن اواسط خرداد سال 1402 هست اواسط سال 1396بود که به حس خودم کامل پی بردم من اسم ج و 22سالم بود قد 180 و وزن 60 با یه فیس معمولی و اندام معمولی من علاقه زیادی به دوستی و رابطه با افراد سن بالا و تپل داشتم و توی سایت ها همیشه این فیلم ها رو نگاه میکردم .بعد از گذشت چند ماه داخل گروه های دوست یابی عضو شدم و گه گاهی با افرادی چت میکردم ولی هیچ کدوم اون فردی که من میخواستم نبود . من اوایل دنبال فقط سکس و رابطه بودم و دوستی خیلی برام مهم نبود اما …
19اسفند 1396شروع یه اتفاق رویای برای من بود آشنایی با فردی که تمام زندگی منو تحت تاثیر خودش قرار داد .
علیرضا 56 تپل اولین پیامی که برام فرستاد و عکس رد و بدل کردیم و من با دیدن اولین عکس قلبم یهو ریخت و با هر عکسی که میاد یه تیر به سمت قلبم برای تسخیر قلبم پرتاب میکردم و اما یک مشکل …
من شرق کشور و اون مرکز کشور حدود 1400 کیلومتر فاصله …‌
ولی من عاشقش شده بودم و برام فاصله اصلا مهم نبود دیگه کارمون شده بود چت کردن ساعت ها با هم چت کردیم و راجع به خودمون حرف می‌زدیم عکس رد و بدل میکردم حرف های عاشقونه و خلاصه شده بودیم عین دو تا عاشق و روز به روز به هم وابسته تر شدیم
زد و ما واسه عید رفتیم مسافرت و من طوری برنامه ریزی کردم که مسافرت به سمت اونا هدایت بشه و خانواده رو راضی کردم از اون سمت برند و از شهر اونا رد بشیم نزدیک شهر که رسیدیم من گفتم شب شده بهتره همین شهر … بمونیم اما خانواده گوش نکردند و نقشه من به سرانجام نرسید و من بدون دیدنش از شهرشون رد شد و مقصد ما تهران خونه عموم بود خلاصه نشد ببینمش و کلی ناراحت شدیم و منی که کل مسافرت ذوق دیدنش رو داشتم به آرزوم نرسیدم اما گذشت و گذشت و تابستون 97 بالاخره با هر زحمتی بود قرار اولین دیدار رو توی مشهد گذاشتیم از اون جایی که من کلا آدمی بودم همه جا تنهایی رفته بودم هیچ مشکلی نداشتم و خیلی راحت گفتم یه دوره ثبت نام کردم چند روزه مشهد و اوکی کردم ولی علیرضا یکم سخت تر تونست مسافرت رو اوکی کنه ولی شد و ما توی تیر 97 اولین دیدارمون رقم خورد
من زودتر رسیده بودم و توی ترمینال مشهد منتظر بودم قلب به شدت می تپید مدام پیام میدادم نرسیدی نرسیدی
علیرضا گفت صبر کن نزدیکم
کلافه شده بودم یهو پیام داد اتوبوس اومد توی ترمینال مشخصات اتوبوس رو داد سریع رفتم بیرون گشتم و پیداش کردم مسافرا یکی یکی میومدن بیرون و من چشمم خشک شده بود به در اتوبوس و بالاخره دیدمش قلبم دوباره شروع به تپش شدید کرد رفت و چمدونش رو برداشت تا برگشت چشمش افتاد اومد سمتم رفتم جلو سلام دادم و بقلش کردم چمدونش رو گرفتم و حرکت کردیم فقط حرف زدیم سوار بی ار تی شدیم و رفتم سمت هتلی که خودش قبلا رزرو کرده بود از بی ار تی پایین شدیم و حرکت کردیم سمت هتل مسیر یکم طولانی بود دستش رو گرفتم تو دستم و محکم فشار میدادم و باور نمیشد از نزدیک دیدمش کلی حرف زدیم رسدیم هتل و اتاق تحویل گرفتم رفتیم تو اتاق تا در بست پریدم بقلش و لحظه رویای اولین بوسه لبام رو گذاشتم رو لباش چشم و رو بستم یه لب طولانی از هم گرفتیم توی گوشم گفت آخرش به هم رسیدیم پنج ماه انتظار کشیدیم من و بقل کرد رفتیم تو اتاق کنار هم دراز کشیدم من توی بقلش خودم رو جا کردم و چشمام رو بستم و با تمام وجود حسش میکردم بوی تنش منو دیوونه میکرد یکم که گذشت چون که هر دوتامون تقریبا 12ساعت توی اتوبوس بودیم با هم رفتیم دوش گرفتیم لباس های همو در آوردیم و من اولین بار بدنش رو از نزدیک میدم و دقیقا همونی که من همیشه میخواستم
علیرضا یه آدم تپل با وزن110 ته ریش داشت خودم گفته بودم ته ریش بزاره چون دوست داشتم یه کیر کلفت 14سانتی داشت از اون چیزی که تو عکس دیده بودم خیلی کلفت تر بود 🙈 اما اخلاق و شخصت فوق العاده داشت فوق العاده مهربون و دوست داشتنی 😍 و من به طور عمیق و واقعی عاشقش شده بودم خلاصه رفتیم حموم اومدیم روی تخت و شروع اتفاق رویایی عشق بازی طولانی چیزی که من عاشقش بودم تمام بدنش رو خوردم اونم بدن منم خوردم و ماساژ داد من اومدم روش فیس تو فیس از لباش شروع کردم به خوردن و گردن و سنیه های پشمالشو شکم تپلش و رسیدم به کیر خوشکلش حسابی خوردم کامل که راس شد نشستم رو کیرش ولش قرار نبود توش بره چون من رابطه نداشته بودم چند باری فقط سافت بودم با یکی تو نفر که به خود علیرضا هم گفته بودم یکم رو کیرش نشستم بعدش اون منو برگردونو پماد لوبریکانت برداشت شروع کرد به انگشت کردن خیلی آروم و حرفه ای تا قشنگ رون شد دوتا انگشت و بعدش سه تا تا یکم باز شد بهم گفت هر جا دردت اومد بگو تا ادامه ندم ولی دوست داشتم اون لذت ببره کاندوم کشیدم رو کیر کلفتش و دمر خوابیدم آروم سرش رو گذاشت دم سوراخ ولی خیلی کلفت بود و تو نمی‌رفتم منم دردم میومدم ولی تحمل کردم دید نمیشه دراز کشید و من نشستم روش گفت خودت آروم بده تو منم آروم آروم سانت به سانت نشستم روش تا آخر رفت توش پماده خاصیت بی حس کننده هم داشت ولی بازم من درد زیادی داشتم ولی تحمل کردم یکم روش نشستم و آروم آروم بالا و پایین کردم ولی دیگه نتونستم و بلند شدم دوباره پماد زد و انگشت کرد تا باز شد گفتم می‌خوام پاهامو بزاری رو شونه هات فیس فیس گفت اینطور درد داره گفتم نه میخوام چشم تو چشم باشه پاهامو گذاشت رو شونه هاش و آروم کرد تو بازم درد داشتم ولی به خاطر اون تحمل کردم شروع کرد به تلمبه زدن آروم آروم و من تو چشماش نگاه میکردم و اون غرق لذت بود بهت چند دقیقه دیدم بدنش شروع به لرزیدن کرد سریع منو برگردون و خوابید رو من دستش رو گذاشت زیر گردنم و با تمام وجود منو بقل کرد و آبش اومد چند دقیقه همون‌طور بودیم و بعد بلند شد و برام با دستش جق زد ولی من آبم اونطور نمیومد و گفتم بزار از جلو لاپایی بزارم اونم قبول کرد و منم پماد زدم تا سر بشه بعد گذاشتم زیر کیرش و توی کمتر از یک دقیقه آبم اومد افتادم تو بقلش خسته و کوفته و درد داشتم اونم منو نوازش کرد و رفتیم دوش گرفتیم و نزدیک نهار بود رفتیم نهار خوردیم اومدیم بالا گفتیم یکم استراحت کنیم تو بغلش دوباره خودم رو جا کردم و خوابیدیم حدود دو ساعت بعد بیدار شدم دیدم اون زود تر بیدار شده و چایی آورده بود با هم چایی خوردیم و رفتیم بیرون پارک ملت و کلی دور زودیم من خیلی دوستش داشتم من خودم سافت بودم ولی چون دوستش داشتم حاضر شدم به خاطرش سکس هارد هم داشته باشیم ولی اون هیچ وقت منو مجبور نکرده و خودم خواستم چند روز مشهد بودیم روزی یه یه بار رابطه داشتیم و روزبه روز عشقمون شدید تر شد روزی جدایی فرا رسید و من از قصه داشتم دق میکردم گفت غصه نخور دوباره همو میبینیم اتوبوس من زود تر راه افتاد و من پشت شیشه فقط گریه کردم تا رسیدم به شهرمون حسابی گریه کردم
و این شروع قصه پرماجرای ما بود و عشق که روز به روز بیشتر میشد
دیدار بعدی رو هم براتون می‌نویسم

نوشته: ج عاشق ابدی


👍 6
👎 3
5901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

933445
2023-06-17 02:15:55 +0330 +0330

عزیز دلم ۱۱۰ کیلو تپل نیست دبه گهه!

0 ❤️

933501
2023-06-17 08:54:24 +0330 +0330

منم عاشق مردای سن بالا هستم
کاش یکی‌بود عشق ابدی من میشد

1 ❤️

933504
2023-06-17 09:06:51 +0330 +0330

لایک به حس قشنگت

0 ❤️

933506
2023-06-17 09:11:38 +0330 +0330

آقای sexiroos لطفا احترام بذار،،هرکسی یه جور آفریده شده یکی لاغر یکی چاق،یکی سیاه یکی سفید،،درهرصورت همه لایق دوست داشته شدن و عشق هستتد

1 ❤️

933536
2023-06-17 16:45:08 +0330 +0330

بدن فاعلی که گفتی کپی منه ولی من سن پایینم امیدوارم لذت کافی برده باشی

0 ❤️

933592
2023-06-18 01:51:12 +0330 +0330

فیلم هندیه

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها