نگاه کن...تمام هستیم تباه میشود

1393/04/29

دوره ی راهنمایی رو تموم کردم…دبیرستانی که قرار بود توش ثبت نام کنم یه قسمت خیلی خوب شهر بود،با اینکه خودمون تو یکی از محله های کوچیک جنوب شهر زندگی میکردیم اما بیشتر سعی میکردم با هم محله ای هامون قاطی نشم و اونورا نمی پریدم…
بیشتر پسرای محل تو کفم بودن و منم به قول معروف خودمو میگرفتم…توی مدرسه با دخترایی آشنا شدم که خیلی با من فرق داشتن…ابرو برمیداشتن و موهاشونو رنگ میکردن…آرایش و شیطونی…کم کم سعی کردم مثه اونا شم،لباسامو یه جور دیگه می خریدم و آرایش میکردم…یکم ابروهامو تمیز کردمو…هه خب کلی عوض شدم.
اون موقع ها خیلی محدودیت داشتم و نمیتونستم با دوستام برم بیرون…اما کم کم کلاسارو می پیچوندم با دوستام میرفتیم بیرون و خوش گذرونی…دیگه تو فاز درس و مدرسه هم نبودم.چنتایی دوست پسر داشتم که با هر کدوم فقط یه مدت کم می موندم…کل زندگیم با دروغ میگذشت…مثلا همه دوست پسرام فکر میکردن یه دختر بالاشهریم و کلی کلاس میذاشتم…حرف زدنم،غذا خوردنم،راه رفتنم و…همه چیزم عوض شده بود…تقریبا هر جای شیراز میرفتم همه منو میشناختن.تو خونه هم محدودیتا کمتر شده بود و من بدون هیچ ترسی با همه ی دوست پسرام قرار میذاشتم…بعد ها شنیدم تو محل به خاطر ظاهرم برام کلی حرف در آوردن…خونوادمم حتی روحشون خبردار نمیشد…دیگه زدم تو خط سن بالاها…دوم دبیرستان بودم ولی چون قدم بلند بود و به خاطر آرایش سنم بیشتر میزد…وقتی به پسرا میگفتم دانشجو هستم به راحتی باورشون میشد…با یه پسره 32 ساله دوست شدم از اون لاشیای تهش بود…تا اون موقع سکس نداشتم و هر چی بود در حد لب و سینه بود…یه روز باهاش رفتم خونش…یه خونه بزرگ تو یه جای فوق العاده…

واقعا کفم بریده بود…خودش تنها اونجا زندگی میکرد…خلاصه یکم نشستیم که پیشنهاد داد یکم مشروب بخوریم…مشروب خورده بودم ولی نه با پسر.خیلیم کم خورده بودم.خلاصه قبول کردم و اونم رفت بالا و با یه شیشه شراب برگشت.یه پیک برا خودش یکیم برا من ریخت…خوردم…هنوز به مشروب خوردن عادت نداشتم ولی تو جمع دوستام زیاد سیگار کشیده بودم…یه پیک دیگم خوردم…بازم خوردم…دیگه داشتم داغ میشدم ولی انگار دلم میخواست اون شیشه شرابو تا ته بخورم…الان هم من هم مجتبی مست مست بودیم،نمیدونم چی داشتم میگفتم که لباشو گذاشت رو لبام.منم که داغ…همراهیش کردم.اولین بار بود تو مستی لب میدادم وحشی شده بودم و بیشتر میخواستم…به خودم که اومدم رو کاناپه خوابیده بودم و مجتبی نبود.قلبم داشت تند تند میزد لباس تنم نبود و هیچی هم روم ننداخته بود…واقعا بدترین حس زندگیمو داشتم اون لحظه ساعتو نگاه کردم من 10صبح اومدم اینجا و الان ساعت 1:50 بود…گوشیمو نگاه کردم یه میس کال از سحر.به مامان گفته بودم خونه سحر اینا می مونم تا شب.واسه همین از بابت خونه نگرانی نداشتم.لباسام همه کنار کاناپه بود،پوشیدم و مجتبی رو صدا کردم.به ثانیه نکشید دیدم مجتبی جلوم ظاهر شد…با یه حوله دورش…با صدایی که لرزش توش احساس میشد بهش گفتم میخوام برم…اونم با یه لبخند گفت باشه عزیزم بشین یه چیزی بخوریم بعد میرسونمت…این بار با صدای بلندتری گفتم عوضی میخوام برم هر غلطی خواستی کردی دیگه منو ولم کن…بذار برم…بغضم ترکید و مثه بدبختا جلوش هق هق میکردم…میخواست بغلم کنه که دستشو زدم کنار و گفتم دست از سرم بردار…خیلی پستی…من نمیخواستم پردمو بزنی…اینو که گفتم زد زیر خنده و سرمو گذاشت رو سینش…یواش گفت نزدم قربونت برم…نزدم…

باورم نمیشد…اصن تو کتم نمیرفت این پردمو نزده باشه…یادم اومد هیچ خونی ندیدم وقتی بیدار شدم…ولی بازم میترسیدم.گفتم قسم بخور،قسم بخور که باهام کاری نکردی…اونم گفت نه از پشت کردمت…گفتم همین؟گفت آره…یکم آروم شدم ولی بازم دلهره داشتم و باورم نمیشد…من چرا هیچ دردی نداشتم…هنوزم گیج بودم.اون روز نه تونستم غذا بخورم نه با مسخره بازیای مجتبی حالم اومد سر جاش…خلاصه غروب شد و رفتم خونه…خونه مثل همیشه بود…دیگه هیچوقت جواب مجتبی رو ندادم…چن روزگذشت و من هنوز به دختر بودنم شک داشتم…به پیشنهاد یکی از دوستام پیش یه دکتر رفتم…بله…من الان یه زن بودم…یه زن 16ساله…
ادامه دارد…

نوشته: ؟


👍 0
👎 0
23690 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

427777
2014-07-20 13:41:34 +0430 +0430
NA

فکر کنم فیلم هم ازت گرفته . بی جنبه. بذار بفیه اشو ببینیم چیکار کرده .شما دخترها این دور زمونه هم چه دوری برداشتید .داستانت عبرت اموز هست . اگه نمی خوای سکس گروهی تبلیغ کنی. بذار ادامه اشو.

خون چرا ندیدی؟

0 ❤️

427778
2014-07-20 14:19:08 +0430 +0430
NA

ادامشو بزار بعد یه نقد درست حسابی میکنم clapping

0 ❤️

427779
2014-07-20 15:46:41 +0430 +0430
NA

وقتی ادم داشته های نداشتشو به رخ بکشه دروغ بگه خودشو جای کسی که نیست جا بزنه همین میشه گریه نداشت اون اصلا ترو بخاطر همین کار میخواست وگر نه مطمئن بود که تو اونی که معرفی میکنی نیستی چی فکر کردی با خودت پسرها اونم از این مدل خیلییییی حساب شده کار میکنن به نظر من حقت بود

0 ❤️

427780
2014-07-20 16:58:00 +0430 +0430
NA

اگه جهان خدا بیامرز میدونست روزی شعرش میشه اسم یه داستان کس وشعر هیچوقت این شعر به این قشنگی رو نمیخوند

0 ❤️

427781
2014-07-20 18:32:26 +0430 +0430
NA

کسخل آدم مشروبم ک ميخوره سگ مست نميکنه اونم جايى ک اولين باره پاگذاشتى,خوشگل خانوم يبار چندنفرى بريزن سرت آدم ميشى, زن 16ساله

واقعا بى جنبه اى

0 ❤️

427782
2014-07-20 19:04:45 +0430 +0430
NA

مد شده انگار دختره خودش لاشی و دوزاریه بعد که پردش زده میشه میاد گریه زاری :|
کرم از خودته>>>تو کرم نداشتی بار اول خونه طرف مست نمیشدی :|
حالام ادایه آدمایه شکست خورده و فریب خورده رو درنیار که اصلا بهت نمیاد

0 ❤️

427783
2014-07-21 03:51:42 +0430 +0430
NA

chera koon dadan eshkal nadare vali sexe kamel nange??! chera??!

0 ❤️

427784
2014-07-21 09:14:14 +0430 +0430

یه پایین شهری پاپتی که بیشتر نیستی.عقده هات باعث شد بگا بری.بقیه شو هم نمی خونم عقده ای بدبخت…

0 ❤️

427785
2014-07-21 09:55:42 +0430 +0430

حالا عیب نداره میخواستی ترشی بندازیش اولو آخر باید بزنیش کنار

0 ❤️

427787
2014-07-21 13:27:49 +0430 +0430

جنده چرا شعر فروغ رو خراب میکنی اسکل؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

427788
2014-07-23 07:27:13 +0430 +0430
NA

دمش گرم حق دخترایی مثل تو همینه باید کو نتو جر میدادتا یه هفته رو کو نت نشینی

0 ❤️

427789
2014-07-27 00:39:12 +0430 +0430
NA

کار خیلی خوبی کرد

0 ❤️