پرستش قصر دومیترسک (۴)

1401/10/24

...قسمت قبل

سخن مقدمه: اینبار چون مخصوص کریسمس بود طولانی شد. از وقتی که قسمت سه اومده تا به الان دارم بکوب مینویسم. انگار به جای لیدیا کون من پاره شده. خدمت عزیزان بگم که از اونجایی که داستان بلنده بخش بندی کردم تا بتونین یواش یواش بخونین و اذیت نشین… در آخر داستان یه سورپرایز جالب به مناسبت کریسمس دارم خدمتتون…حتما تا داستان رو نخوندین سراغ سورپرایز نرین.


بخش نهم: شب کریسمس فاز یک
همه دخترا یواش یواش دارن جمع میشن توی حال اصلی آلوکا و کونکو مثل همیشه با هم اومدن هر دوشون به ما نگاه کردن و با یه خنده ریز رفتن کنار شومینه ایستادن…در گوشی صحبت میکردن و میخندیدن و به من و آنا نگاه میکردن… چهار تا بطری شراب هم تو دستشون نگه داشته بودن. کورا هم اومد…یه دختر آمریکایی با چشمای درشت و موهای بلند و سیاه. چشمای اون خیلی خاص بود. هر وقت نگاههش میکردم حس میکردم خماره. با سه تا جعبه آبجو اومد. با یه لبخند بزرگ گفت:
سلاااام دختراااااا…آماده یین برا جشن کریسمس؟
کونکو: بله که آمادهییم… اما مثل اینکه تو آماده تری!
کونکو داشت به برآمدگی زیر دامن کورا اشاره میکرد. خدای من! کیرش خیلی بلنده! ساک زدن بهش چه حالی میده…
کورا: نه که شما با دیدن لیدیا راست نمیکنین.
کورا از من خوشش میاد. میخواد منو بکنه.
کورا: شما دوتا هم بنظرم تا فرصتشو دارین ترتیب آنا رو بدین مگه همیشه تو کف آنا نبودین؟ امشب فرصتشو دارین.
آلوکا: بهش گوش نده عزیزم… اون فقط داره حسودیه ما رو میکنه!
آره…همیشه احساس میکردم که بین دوقلوهای ژاپنی و آنا یه چیزی وجود داره…فکر میکردم به خاطر سوده باشه… اما بخاطر خود آنا بود… راستی آنا چرا حرفی نمیزنه؟
آآآآاننننااااااااااااا!!!
هممون برگشتیم به سمت صدا… سوده دو تا کیسه تو دستش داشت. با دیدن منو آنا کیسه هارو ول کرد اومد سمت ما نشست رو زمین کنار آنا.
+معنیه این کارا چیه؟ میخوای شوخی بکنی مگه نه؟
-نخیر… خیلیم جدی هستم. باید برای لیدیا جبران بکنم.
بعد به یه زبانی که مطمئنم ترکی نبود با هم دیگه بحث کردن. آنا تایلندیه شاید تایلندی حرف میزدن. بعد یه چند جمله سوده صورتشو به من برگردوند.
+همش زیر سر لیدیاست!
اینا چرا همچیو به سر من ریختن؟
-بخدا بهش گفتم لازم نیست اینجا بشینه…اون خودش نشست.
سوده دستشو گذاشت رو صورت آنا…آنا هم چشماشو دزدید و به زمین نگاه کرد. سوده با یه پوزخند گفت: منظورمو نفهمیدی احمق… آنا با اینکارش میخواد منو تنبیه کنه.
کورا صداشو برد بالا: اه اه اه…شما دوتا آبروی هرچی تایلندی و ترک رو بردین… دست از سر عشقم لیدیا بردارین و اگرنه شما دوتا رو تحریم میکنیم از جشن!
کونکو: حالا بزار بقیه برسن بعد تحریم کن آقای آمریکا!
آلیس و لیلو درحالی که رو دستشون دو تا سینی بزرگ غذا وجود داشت اومدن تو سالن اصلی…
لیلو یه دختر اوکراینی که قیافه خیلی خیلی خفنی داشت…اصلا آدم بهش نگاه میکرد خفن بودن میبارید! از همون دیقه اول که دیدمش دلم میخواست باهاش بخوابم. لیلو با صدای بلندی به طوری که همه بشنون:
اوه اوه ببین جشن شروع نشده به جون هم افتادن… دیدی خانوم حق داشت لیدیا رو امشب جنده بکنه.
آلیس با خنده و ناز: اووف لیدیا جونم هم اینجاست…من رفتم پیش عشقم لیدیا…
لیلو: پس اینارو کی بچینه؟
آلیس: غذا به کیرمم نیست عزیزم، باید به لیدیا جونم یه سلامی بکنم اول!
سوده از آنا یه لب اساسی گرفت و گفت: من برم چیپس و اسنک هارو بچینم… بعدش بلند شد و رفت به سمت کیسه هایی که زمین افتاده بودن.
آلیس اومد جلوم وایساد منم سرمو بلند کردم و بهش نگاه کردم یه خنده رضایتی رو چهرش داشت: لیدیا چخبر؟
کیرش از تو شلوار مثل دفعه ای که تو دستشویی بلند شده بود کاملا معلومه… اینم مثل کیره سوده حال میده؟ با کاری که کیساندرا باهام کرد الان روی لبه ارضا شدن قرار گرفتم. اووفف کاش اون کیرشو هر چه سریعتر دربیاره بخورم!
جوابشو ندادم یکم سرمو به جلو بردم کیرشو از رو شلوار بوس کردم.
-آهان…حالا فهمیدم چخبره!
آلیس با صدای بلند خندید…
دخترا یه هورای بلند کشیدن و لیلو با یه لحجه روسی گرفت: یه آهنگ بزارین پارتی شروع شده!
آلیس شلوارشو در آورد. کیر بزرگ برزیلیش از تو شورت زنونه بیرون زده بود. خم شد و با دندوناش روبان قرمز رو از دهنم باز کرد و ازم لب گرفت. منم محکم لباشو خوردم.
اووه…معلومه که خیلی دلت میخواد…باشه عزیزم امشب قراره بهترین شب زندگیت بشه!
آروم سر کیرشو گذاشت تو دهنم. منم یواش یواش سرشو میک زدم و با زبونم باهاش بازی کردم.
خیلی کیر رو دوست داری مگه نه؟ معلومه که اولین بارتم نیست…
کیرشو با یه دستش گرفت و رو صورتم زد. خایهاش به چونم میخوردن ولی سر کیرش رو پیشونیم بود. کیرش بزرگ و درازه… ینی این میتونه سریع آبمو بیاره؟
-باید برای غذات تلاش بکنی…
یعد کیرشو کرد تو دهنم من سرمو عقب جلو کردم. دستام به میله بسته شده بودن و از اینکه زیر کیر دختر زیبایی مثل آلیس اسیر بودم خوشم میومد. من خیلی منحرفم؟
-از زبونت استفاده کن…سعی کن دندون نزنی
یه پاش رو گذاشته بود وسط پاهام و من کیرمو از تو چشتیتی به کفشش میمالیدم. اونم یه دستشو گذاشته بود رو سرم و یه دستشو گذاشته بود رو کمرش و آروم آروم تلمبه میزد.
-بزار آب دهنت سرازیر بشه.
یکم همونطور گذشت و لب و چونم کلا آب بزاق بود.
-بزار آب دهنت به سینههات سرازیز بشه…
کیرشو تا ته کرد تو دهنم و اونجا نگه داشت.
-قق بکن!
کیرشو کشید بیرون و یه عالمه آب بزاق از دهنم ریخت رو سینه هام. یه نفس کشیدم و دوباره کیرشو تا ته کرد تو دهنم. و دوباره قق کردم سه بار اینکارو کرد و هر دفعه بیشتر نگه میداشت. اشکم دراومده بود. بالاخره کیرشو کشید بیرون.
-زبونتو دربیار… مثل یه جنده که عاشق کیره.
کیرشو با دستش نگه داشت و دوباره به صورتم زد.
-عاشق کیر منی مگه نه؟… مثل جنده ها وقتی یه کیر بزرگ میبینی نمیتونی خودتو کنترل کنی…دلت میخواد هر چه سریعتر روی زانو بشینی و ساکش بزنی.
بعد سوتینمو یکم پاییین کشید و با ممه هام بازی کرد. ممه هام حساس تر شده بودن و این دفعه بر خلاف دفعه های قبلی خوشم اومد.
-ناله بکن…بزار بقیه صدای ناله هاتو بشنون…ایرادی نداره که یه پسر با ممهاش تحریک بشه.
بعد زبونشو رو ممه هام کشید و با دست دیگش هم روبان کونمو باز کرد. من دیگه هیچی نمیفهمیدم فقط کیرم یه حس عجیبی داشت انگار میخواستم بشاشم. بعد از وسط پاهام اومد سمت چپم نشست و دست راستشو انداخت گردنم و ممه سمت راستمو مالید. ممه اش هم توی دهنم بود و میخوردم. با دست چپش یه چنتا ضربه به باتپلاگ زد و سرمو بوسید.
-میخوام باتپلاگ رو دربیارم… فشار بده.
منم فشار میدادم و اونم یواش یواش باتپلاگ رو تا نصفش میکشید بیرون بعد دوباره برمیگردوند داخل.
-درد داره مگه نه…یا اینکه فرق بین درد و لذت رو نمیفهمی؟
یه دفعه بات پلاگ رو کشید بیرون و یه لرزه به کل بدنم افتاد و به خودم پیچیدم. تا به خودم اومدم دیدم نشسته بین پاهام شورت زنانمو زده کنار و کیرشم گذاشته روی چستیتیم. ازم لب میگرفت و سینه هامو میمالید. انگار اون پسره من دخترم. کاملا جامون عوض شده بود. کیرشو گذاشت در سوراخ کونم و یواش یواش سرشو کرد تو.
میدونم الان از شدت لذت رو ابرا هستی… ولی هنوز شروع نشده.
کیرشو تا نصف کرد داخل سوراخم. یکم درد کشیدم و صدام رفت بالا سریع ازم لب گرفت و بقه کیرشو کرد داخل. تو اون لحظه نمیدونم چی شد که یهو آب کیرم از تو چستیتی سرازیر شد اومد بیرون. اون لحظه من سیسیگاسم شدم. و یه دفعه امواج لذت تو سراسر بدنم بخش شد. آلیس با یه صدای بلندی خندید:
لیدیاااااا!؟
کورا با یه بطری آبجو اومد کنارمون: چی شد؟
آلیس: عشقم با یه تلمبه آبش اومد!
کورا خم شد صورتمو گرفت و تکوک داد: پس از لحاظ فنی دیگه لازم نیست چستیتی بزنی!
آلیس: کلیدش پیش توئه؟
کورا: آره خانوم کیساندرا داد به من. میدونست که آبش زود میاد. بزا بازش کنم.

بخش دهم : شب کریسمس فاز دو
کلا تو ابرا بودم بعد یه هفته بالاخره آبم اومد اونم با کیر بزگ و برزیلی آلیس! کورا چستیتی رو باز کرد و انداخت به سمت دخترا اونا هم غرق رقیصد و خوردن و نوشیدن بودن ولی یه هورای بلند کشیدن. کیر آلیس هنوز توی کونم بود. ازم لب گرفت:
-هنوز تموم نشده! فکر میکنی تموم شد؟ یه جنده باید حتی بعد از اینکه ارضا شد بتونه میسترسو خوشحال بکنه! اینطوری نمیتونی یه جنده خوب بشی.
یواش یواش کیرشو تو کونم عقب جلو کرد. یکم درد داشت.
-اووف…کونت چقدر تنگه! به زور دارم عقب جلو میکنم! در حال اینکه یه عالمه ساکش زدی و بزاق ریخته روش! میخوای بازم ساک بزنی؟
حال حرف زدن نداشتم با ریتم تلمبه هاش جواب دادم.
+هر…طور…میس…ترس…بخواد.
کیرشو کشید بیرون و اومد بالا سرم. دهنمو باز کردم و کیرشو تا انتها کرد داخل. بدون قق زدن نگه داشتم.
-آفرین دیگه داری یاد میگیری چطوراز دهن بدی…
به دهنم تلمبه زد ولی نصف کیرشو میکرد داخل تا نفس کم نیارم.
-به من نگاه کن…سرتو بیار بالا تا راحت بره تو…
در این حین هم دستامو باز کرد و بعد یه چند ثانیه تلمبه آرام کیرشو تا ته کرد تو حلقم و اینبار تو حلقم تلمبه زد. فک کنم میشد از روی گردنم برامدگی کیرشو دید.
-سعی کن قق نکنی… ریلکس باش!
با سرعت حداکثری و فوق وحشیانه داشت حلقمو نابود میکرد. نه تنها من بلکه بهترین جنده دنیارو هم میاوردی قق میکرد. قق کردم و افتادم رو سرفه کردن. شانس آوردم چیزی نخورده بودم واگر نه اونارم بالا آورده بودم.
-بلند شو بریم رو مبل.
بلند شدم رفتم رو مبل داگی نشستم. اومد جلو رو کونم چنتا اسپنک زد و خم شد و سوراخمو لیس زد. چه حس خوبی میداد!
-کونتو بده عقب…عین جنده هااا
زبونشو میکرد تو کونم و در میاورد. آب دهنش از رو سوراخ کونم سرازیر شد اومد رو کیرم اونم در حالی که با یه دستش اسپنک میزد و سوراخمو میخورد با دست دیگش هم برا کیرم جق میزد. چندی نگذشت که کیرم دوباره بلند شد و دوباره امواج لذت رو حس میکردم که داره تو سراسر بدنم پخش میشه.
بعد بلند شد و سر کیرشو آروم تو کونم حل داد. با وارد شدن کیرش به کونم نا خودآگاه کونمو منقبض کردم.
-اووووف کونت داره کیرمو عین یه کص میبلعه! این کص پسرونت از اول به یه کیر احتیاج داشت.
بعد شروع کرد به تلمبه زدن. آروم و ریتم دار… از کونم گرفته بود و گاها یدونه هم اسپنک میزد. یه چند دقیقه گذشت خم شد روم از پشت بغلم کرد و کشید به سمت خودش. تلمبه هاش شدید تر شد و کیرشو تا ته تو کونم میکرد و در میاورد.
-کیرم داره به پروستاتت میخوره حسش میکنی؟ مشکلی نیست اگه آه و ناله کنی…هیچکس تو رو سرزنش نمیکنه! راحت باش هیچکس صداتو نمیشنوه.
عین دخترا داشتم ناله میکردم و کیرم شق شده بود انگار نه انگار که تازه ارضا شدم. در این آه وناله ها بودم که یه دفعه محکم شانه هامو با دو دستش گرفت و با سرعت باور نکردنی شروع به تلمبه زدن کرد. با هر بار عقب جلو خایه هاش به خایه هام برخورد میکردن. ناله های لذت تبدیل به ناله های درد کشیدن شد. یه دیقه همونطور وحشیانه تلمبه زد و دخترا هم با دیدن تلمبه های وحشیانه به دور ما جمع شده بودن…با یه چنتا تلمبه محکم و عمیق و یه فریاد بلند، آلیس ارضا شد و یه عالمه آب منی ریخت تو کونم. بعدش بیحال افتاد روم…ممه هاشو حس میکردم که به پشتم میخورن. کیرشم اون تو نگه داشت.
-هووف…عزیزم کونت دیوانه کنندست.
آلیس ارضا شد ولی کیر من تازه شق شده! کیرشو تو کونم احساس کردم که نبض میزد ، بعدش کشید بیرون. خواستم بلند شم که لیلو نزاشت.
-نه نه نه همونطور باش میخوام عکس یادگاری از لحظه از دست دادن باکریگت بگیرم.
کورا شورت زنونه رو از پام در آورد. منم فشار دادم آب کیر آلیس از تو سوراخم ریخت بیرون تا خایه هام سرازیر شد. حس اینکه دارن بهم نگاه میکننو از کونم عکس میگیرن تحریکم میکرد.
کورا: ببین کیرشو! خوشش میاد از کونش فیلم و عکس میگیری.
لیلو در حالی که فیلم میگرفت سوتین رو باز کرد.
لیلو: یه فکری دارم…کونکووو!
آلوکا: چیه؟
لیلو: ماژیکتونو بدین من لازم دارن…تو هم تا اونا ماژیک بیارن کونتو برا دوربین تکون بده…آفرین دختر خوب!
کونمو تکون دادم و دوقلوها یه ماژیک آوردن…لیلو هم با ماژیک روی کونم نوشت “جاکیری” یه فلش هم به سمت سوراخم کشید.
کورا: بده من ماژیکو!
. کورا هم روی کمرم نوشت “bitch” “cum pig”
لیلو: برگردونش! روی سینش بنویس ساک سلات
به همین ترتیب کل بدنم رو پر از نوشته های اینگلیسی و فارسی و روسی کردن بجز پاهام که جوراب بلند زنانه داشت و دستام که دستکش بلند زنانه داشت.
“cock whole” “cum pig” “bitch” “used VIII” ” suck slut” ”Обитель зла деревня” “دختر مامی” “جاکیری”

بخش یازدهم : شب کریسمس فاز سه
داشتن روی بدنم هر چی دلشون میخواست مینوشتن. به روسی، فارسی، انگلیسی… همزمان هم فیلم میگرفتن و تو عالم خودشون میخندیدنو کیف میکردن. در همین حین به خودم اومدم دیدم آنا رو هم آوردن مثل من داگی نشوندن بدن اونم پر از حرفای اینگلیسی بود. معلومه اونم خوشش میاد…چون کیرش مثل چی شق شده! لیلو داشت فیلم میگرفت و همه دخترا دور ما جمع شده بودن… کورا اومد پشت مبل، روبه روی منو آنا ، دامن سفیدشو در آورد و کیر بزرگش نمایان شد. سر منو آنا رو گرفت و ما هم شروع کردیم به ساک زدن.
من سر کیرشو ساک میزدم و آنا هم خایه هاشو میخورد. بعد آنا کیرو داخل دهنش کرد و من خایه ها رو لیس زدم.
لیلو: مامانوئل! کادوی پارسالتو ببین چقدر پیشرفت کرده!
کورا به دوربین علامت فاک نشون داد. منو آنا بدون توجه به این حرفا کیر خوشفرم کورا رو ساک میزدیم. یکم که گذشت آنا دیدم آه و ناله میکنه و سرش عقب جلو میشه و نمیتونه ساک بزنه. عقب رو نگاه کردم؛ دیدم بععله…دخترای ژاپنی هم اومدن وسط و دست به کار شدن. کونکو داره به کون آنا تلمبه میزنه و آلوکا هم از پشت بغلش کرده داره سینه هاشو میماله و گردنشو میخوره… عجب بمالی بمالی امشب به راه افتاده!
کورا: لیدیا کیرمو تا ته بکن تو دهنت.
مثل یه جنده حرف گوش کن بی معطلی کیرشو تا ته کردم تو حلقم و بدون اینکه قق بکنم یکم نگه داشتم و در آوردم. آب بزاقم از کیرش داشت به زمین میریخت. دوباره و دوباره و دوباره… دیگه داشتم خودم کیرشو تا حلقم عقب جلو میکردم. ساک زدن برام عادی شده بود و قق نمیکردم یه چند دقیقهای نگذشت که یه کیر رو در سوراخ کونم حس کردم، داره فشار میده بره داخل. برگشتم دیدم آلوکاست… تا منو دیید یه اسپنک زد…
آلوکا: به جلو نگاه کن!..اینطوری خجالت میکشم.
آلوکا و کونکو دخترای خجالتی بودن ولی این باعث میشد از اینی که هستن کیوتتر بشن.
من خودمو ثابت نگاه داشتم و برای ساک زدن از دستم هم استفاده کردم. یه ساک آبدار که گردن و صورتم رو کلا خیس کرده بود. کورا تلمبه نمیزد و فقط داشت آه وناله میکرد و با ممههاش بازی میکرد. آلوکا هم سر کیرشو میکرد داخل بعد میاورد بیرون… هنوز آب آلیس یکم تو کونم مونده بود و به عنوان لوب عمل میکرد. آنا هم که با صورت رو پشتی مبل افتاده بود و آه وناله های خفش کنارم منو حشری میکرد. کونکو دستاشو از پشت گرفته بود و یه شلپ شلوپی راه انداخته بود که صداش فک کنم تو کل سالن میپیچید. معلوم نبود آنا زیر کیر کونکو درد میکشه یا لذت میبره؟ شایدم هردوش…
آلوکا کیرشو کامل تو کونم کرد و دوباره یه حس عجیبی تو کل بدنم پخش شد. با اسپنک های آلوکا بیشتر بیشتر تحریک میشدم. و اینبار دیگه حس دردی نداشتم. آلوکا کیرشو عقب جلو نکرد منم خودم بدنمو عقب جلو کردم وقتی عقب میرفتم کیرش تا خایه تو کونم میرفت و کیر کورا از دهنم درمیومد. بعدش خودمو به جلو میکشدیم و کیر کورا کامل تو دهنم میرفت.
کورا: آفرین جنده… اینطوری باید برای غذات تلاش بکنی.
همه داشتن لذت میبردن…حتی منم دیگه خوشم میومد آب دخترا رو بیارم. یه دفعه آنا با یه فریاد بلند سرشو بلند کرد. کونکو کیرشو تا ته کرد تو آنا و آبشو تا آخرین قطره ریخت توش. کیرشو آورد بیرون آنا دوباره یه ناله بلندی کرد و یکم به خودش لرزید. نمیدونم کورا با دیدن اونا حشرش زد به آخر یا چی یهو با تمام توان به دهنم تلمبه زد. آلوکا هم به مراتب اون تلمبه هاشو شروع کرد. من از دوطرف گاییده میشدم و لیلو هم داشت از کون آنا فیلم میگرفت و انگشتش میکرد. هر بار که نفس کم میاوردم کورا یه بار کیرشو بیرون میاورد و سریع برمیگردوند داخل دهنم و تلمبه میزد. آلوکا هم سرعت تلمبه هاشو زیاد کرده بود و کیرش به پروستاتم برخورد میکرد که دوباره باعث شد حس کنم که منی داره روی کیرم جمع میشه هر چند دیگه کیرم راست نبود ولی امواج لذت رو با تک به تک سلول های بدنم احساس میکردم. فکر کنم راحت پنج دقیقه بکوب تلمبه زدند… آه و ناله هر دوتاشون کل سالن رو فرا گرفته بود صدای نفس نفساشون صدای برخورد بدنمون صدای خفگی و قق کردن های من…
کورا: آااااههه دارم میاااااام!
کورا کیرشو تا ته کرد تو حلقم و آبشو ریخت تو این بار رفلکس حلقم رو نتونستم کنترل کنم و درحالی که داشت آبش میومد قق کردم… ولی اون اهمیت نمیداد…همونطور کیرشو داخل نگاه داشت منم روش قق کردم و آبش از بینیم اومد بیرون. ترکیب خفگی و برخورد کیر آلوکا با پروستاتم لذت وصف نشدنی داشت. رو ابرا بودم و هیچی متوجه نشدم. چشمام یه دیقه سیاهی رفت و کورا کیرشو از دهنم کشید بیرون و با کلی سرفه دوباره به خودم اومدم. صورتم خیلی کثیف شده آب بزاق اشک آب کیر عرق!
کورا: جنده کثیف کی بودی تو؟
در این حین آلوکا هم با چند تا تلمبه محکم و ناله حشر آمیز آبشو تو کونم خالی کرد و یدونه اسپنک محکم زد. یکم اونجا نگه داشت بعدش با یه اسپنک دیگه کیرشو درآورد.
کورا: فیلمشو گرفتی؟
لیلو: آره.
کورا: کی کون میخواد؟
لیلو از صورتم گرفت به طرف بالا چرخوند خودشم یکم خم شد: خوشت میاد مگه نه؟ از اینکه داری به ما کون میدی و مارو ارضا میکنی خوشت میاد. تو واقعا درونت یه دختر جنده داشتی که اینجا داره بیرون میاد.
لیلو دوربین رو داد دست کونکو اومد نشست رو مبل بعدش آنا و منو چرخوند آورد طرف خودش از سرمون گرفت: این کثیفکاری روی مبل رو با دهنتون باید تمیز کنین!
روی کون هر کدوممون یدونه اسپنک زد.
لیلو: تا آخرین قطرش باید بخورین.
سوده: آنا جونم ارضا شد؟ اون آب آناست ریخته رو مبل!
کورا: آره این عشق عشقی که میکنی با کیر آلوکا سیسگاسم شد.
سوده: جنده کریسمس شدنت مونده بود آنا…حالا باید آب خودتو از رو مبل تمیز کنی.
بعد یدونه اسپنک به کون آنا زد.
آنا هم با چهره کیوت و عصبانی درحالی که داشتیم آب منی روی مبل رو لیس میزدیم به آنا نگاه کرد.
این آب کیر آناست دختری که به من گفته بود از سوده و خودش فاصله بگیرم اما الان دارم آب کیرشو میخورم. این قصر پر از عجایبه.
آنا تقلب کرد…آب کیرو تو دهنش نگاه داشت بعد ازم لب گرفت به خورد من داد! این دختر جقلی فسقلی اینقدر زرنگه، چرا خودشو جنده کریسمس کرد؟ فکر کنم هیشکی از کارای آنا نمیتونه سردربیاره، البته بجز عشقش سوده… من که جنده شدنشو میزارم به نیت خوبش و کمک کردن به من.

بخش دوازدهم: شب کریسمس فاز چهار
لیلو دختر روسیه خفن با چشمای آبی و صورت استخوانی… قد متوسط و یه کیر بزرگ. برخلاف بقیه که لباساشون موقع سکس تنشون بود لیلو بجز جوراب همه چیو درآورد. بدون ساک و بوس یه اسپنک زد در کونم یه اسپنک هم رو خایه هام زد. بنظرم لیلو تو اون خونه بهترین بود. خفن وخاص با سلیقه فوقالعاده خفن و صورتی که هیچوقت بدون آرایش ندیدم. با اینکه همیشه تو یه خونه بودیم.
لیلو: این همه مدت میدیدم که تو آشپزخونه زیر چشمی به کونم نگاه میکنی! فکر میکنی متوجه نمیشم؟ از امشب دیگه مال همیم.
بعد سر کیرشو فشار داد به داخل رفت…به خاطر اینکه کونم دیگه باز شده بود خیلی درد نداشت ولی بازم باعث شده بود سر و صدای من بلند شه. لیلو زانوشو رو مبل گذاشته بود و یه پاش رو هم رو زمین گذاشته بود. مقابلش من داگی نشسته بودم و مقابل من هم آنا روی مبل روی زانوهاش ایستاده بود و از سوده که سرپا ایستاده لب میگرفت و براش جق میزد. به من نگاه کرد به سوده یه چیزی گفت. سوده هم زیر چشمی به من نگاه کرد.
سوده: لیلو میگم نظرت چیه جامونو عوض بکنیم؟
لیلو: تو میخوای عشقتو به من بدی؟
سوده درحالی که یه لبخند به تخم نیست داشت گفت: آره، عشقم باید امشب با یه کیر بزرگتر تنبیه بشه تا دیگه از غلطا نکنه.
لیلو: خودت میگی تنبیهش کنمااااا
آنا با تعجب به سوده نگاه کرد: تنبیه دیگه از کجا در اومد؟!
سوده به لیلو گفت: ببینیم روسیه میزنه یا تایلند!
لیلو با یه اسپنک کیرشو از سوراخم کشید بیرون!
لیلو: مگه میشه فرصت تنبیه این شیطان کوتوله رو از دست بدم.
آنا با قیافه عصبی به سوده نگاه کرد –لعنتی قیافه عصبانی کیوترش میکرد-لیلو رفت سراغش… آنا هم با یه خنده مصنوعی و نگران میخواست یه حرفی بزنه که لیلو محکم ازش لب گرفت و نزاشت حرف بزنه بعد کیر اونو محکم با دستش فشار داد و فریاد آنا بلند شد. در همین حین سوده با یه لبخند شیطنت آمیز اومد کنارم از پشت بغلم کرد و نشست رو مبل، منم با این حرکتش نا خواسته نشستم رو زانوش. سوده هم لخت مادرزاد بود. دستشو روی بدنم میکشید و ازم لب میگرفت یه دستش رو رویی سوراخ کونم و خایه هام میکشید و با دست دیگش با ممه هام ور میرفت و کل بدنم و میمالید. دستمو دور گردنش گره کردم یکم اومد بالاتر و کیرش از زیرم در اومد، بین پاهام کنار کیرم قرار گرفت. باورم نمیشه کیر من چقدر کوچیکه! شاید من واقعا باید یه دختر به دنیا میومدم. شاید این بدن پسرونه مال من نیست.
-میبینی آنا به خاطرت چیکارا مییکنه؟
+تو که گفتی میخوای تنبیهش کنی
-میدونی در گوشم چی گفت؟… گفت لیدیا نمیتونه کیر لیلو رو تحمل کنه…گفت با یه بهونه جامو با لیلو عوض کنم… گفت باید به تو کمک کنه.
خیلی آروم و شمرده حرف میزد طوری که فقط من بشنوم. به لیلو و آنا نگاه کردم. لیلو آنا رو برعکس بلند کرده کیرشم کرده دهنش دارن ایستاده شصت و نه میرن! توجه همه به سمت اونا بود. کورا داشت فیلم میگرفت و دوقلو ها هم یه گوشه روی مبل نشسته بودن اونارو نگاه میکردن. دقیقا کنار شومینه. آلوکا نشسته و کونکو هم روی پاهای اون. به شکل فوقالعاده رومانتیکی آلوکا کونکو رو از پشت بغل کرده بود و به نمایش لیلو با آنا میخندییدن. لباساشونو نصف و نیمه پوشیده بودن. پاهای لخت کونکو، سوتین آبی آلوکا…چه منظره قشنگی! همه میخندیدن همه راضی بودن…
سوده: نمیخوای به من حال بدی؟
منظورشو فهمیدم و سریع دست به کار شدم کیرش داشت به کیرم برخورد میکرد. کیرشو با دست چپم گرفتم -چون دست راستم دور گردنش بود-و براش آروم جق زدم. اونم کیر منو با دستش گرفت و برام جق زد. لبامون قفل بود. با یه دستش نوک ممه ام رو فشار میداد.
سوده: ممه هات عین ممه های یه دختر حساس شدن…از صورتت میشه فهمید که وقتی با ممه هات بازی میکنم خوشت میاد…آنا هم مثل تو ممه های حساسی داره!
کیرمو ول کرد دوباره رو ممه هام تمرکز کرد.
سوده: کیرمو بکن تو کونت… میدونم که ترجیح میدی تو کونت باشه!
کیرشو تا نصفه تو کونم کردم.
سوده: اینجوری نمیشه ساک بزن راحت بره توش.
منم اومدم کنارش و داگی خم شدم و براش ساک زدم.
سوده: آره همینطوری ادامه بده… بزار آب دهنت بریزه روش… کثیف کاری بکن.
دیگه ساک زدن برام لذت بخش شده بود و این حس رو با تمام وجودم قبول میکردم که دارم یه کیر ساک میزنم. بعد اینکه قشنگ کیرش با آب بزاقم خیس شد از چونم گرفت بلند کرد و ازم لب گرفت.
سوده: بشین روش دختر خوب.
نشستم بغلش کیرشو با دستم گرفتم آروم گذاشتمش تو سوراخم اونم با یه حرکت کمر، نصفشو کرد توم. نفس عمیقی کشیدم اونم با ملایمت شروع به تلمبه زدن کرد؛ آروم و پیوسته. دستامو گذاشته بودم رو شانه هاش و اونم دستاشو گذاشته بود رو کونم و گاها یدونه اسپنک میزد. کیرم بیین ممه هاش قرار گرفته بود. و سوده با اون لبخند قشنگش که بهم اطمینان میداد. گفت: میتونی بیشتر از اینو تحمل کنی.
بعد سرعتشو بالا برد. کیرم با ضربه هاش بالا پایین میرفت و به ممههاش برخورد میکرد. آب اولیم هم به مقدار خیلی زیادی بیرون ریخته بود. رو ابرا بودم.
سوده: آب کیر اولیت اومده! نمیخوای که قبل من ارضا شی؟!
اینو گفت و بعدش محکم خایه هامو گرفت و کشید. درحالی که تلمبه هاش شدیدتر شد. به کیر و خایه هام ضربه میزد و این باعث شد ارگاسمم خراب بشه و همه لذتی که داشت جمع میشد و امواج دخترونهای که تو بدنم احساس میکردم محو بشن. بعد منو نشوند روی مبل و خودشم بلند شد اومد جلوم تو پوزیشن میشینری (من به پشتم خوابیدم اونم اومد روم، پاهامو گذاشتم رو شانه هاش) گردنمو گرفت و بیشتر روم خم شد طوری که پاهام به شکمم جمع بشه بعد کیرشو تا ته کرد توم یه ناله ای کردم کاملا ناخودآگاه.
سوده: حس میکنی کیرمو که داره به پروستاتت میخوره؟
من: خواهش میکنم منو بکن.
سوده: ینی اینقدر عاشق کیری؟! اگه جنده خوبی باشی آبمو میریزم دهنت!
بعد تلمبه های خیلی محکمشو شروع کرد و من دوباره کیرم شق شد و دوباره اون حس دخترونه بهم دست داد. کیرم راست شد و آب اولیم رفته رفته بیشتر به بیرون میریخت. بعد پنج دقیقه تلمبه بی وقفه دباره مثل دفعه اولم یه لرزشی به سراغ بدنم اومد بعدش آبم یواش یواش اومد ریخت رو شکمم. سوده واینستاد و حتی شدیدتر از قبل به تلمبه هاش ادامه داد. خیلی حس خوبی داشت که زیر کیر، مثل دخترا ارضا میشدم. خوبی ارضا شدن از کون این بود که همچنان میتونستی به سکس ادامه بدی و لذت ببری. نظرم عوض شده اینجا قطعا بهشته. این قصر خود بهشته!
سوده: داره میاااد!
سریع سوده کیرشو از کونم کشید بیرون آوردش کنار صورتم و همه آبشو ریخت رو صورتم و دهنم!
سوده: آآههه…جنده خووووب…کونت حتی بهتر از دهنته…هووووف!
کیرشو بوس کردم و بهش لبخند زدم. نمیدونم چرا حس اینکه دارم اونارو مثل یه دختر تحریک میکنم برام خوش آیند بود.
اونشب به این قرار گذشت و منو آنا همه رو یه بار دیگه ارضا کردیم. فکر کنم سه چهار بار از کونم ارضا شدم شایدم بیشتر. آخرای شب یدونه دختر اومد با موهای قرمز و لخت که فقط یه پیراهن بلند پوشیده بود و دکمه هاشو نبسته بود ممه های کوچیک ولی سکسی، شکم بی نقص و بدون چربی با یه شورت که روش دیلدو وصل بود و تو دستشم یه بطری کونیاک وجود داشت. تا دخترا اونو دیدن بلند شدن داد زدن: دنیللللاااااااااااا!!! دست زدن و جیغ کشیدن. اونو میشناسم اون دنیلا دختر خانم دومیترسک و خواهر کیساندرا و بلائه. فقط یه بار دیده بودمش همیشه کارهای بیرون قصر رو حل میکنه. خلاصه اونم مارو کرد! همه مارو کردن…نمیدونم چرا بعد اونشب دیگه نسبت به آنا دید دیگهای داشتم. حس میکردم که دوستمه یا مثلا خواهرمه. با هم دعوا کردیم ولی در حقیقت مواظب همدیگه هستیم. و یا اینکه این حس منه و در واقعیت شاید اون جغله بچه (سنش بزرگه اما به خاطر جسه و اندام کوچیکش همه بهش جغله بچه میگیم) یه چیزایی تو سرش داره و میخواد یه کارایی بکنه یا شایددم هیچکدوم. این فقط ویژگی شخصیت اونه. ولش کن! نمیتونم چیز بیشتری از اون شب به یاد بیارم!

بخش سیزدهم: صبح کریسمس
صبحه؟… یه صداهایی میشنوم… کسی اومده تو اتاقمون؟…بلا؟
چشمامو به زور باز کردم و خانوم دومیترسک رو از دوردیدم. تنها نیست! یه مرد و زن همراهشه مرده کتشلوار پوشیده، زنه هم کاپشن تنشه… با موهای قرمز…من بلند گفتم: سلام خانوم دومیترسک.
من که لختم! از دیشب هیچی یادم نمونده! اخه یکی نیست بگه تو که نمیدونی الکل چیه چرا نوشیدنی الکلی میخوری؟ اما همه مثل منن هیشکی به اتاقش نرفته…همه همونجا تو حال اصلی خوابیدن. دوقلوهای ژاپنی بغل هم خوابیدن فقط لباس زیر تنشونه. لیلو نشسته روی مبل و یواش یواش داره چشماشو میماله و یه صداهای عجیب غریب از خودش درمیاره. معلوم نیست خمیازه میکشه یا یه جاییش درد میکنه؟ آنا رو زمین خوابیده سرشو به شکم سوده گذاشته…سوده هم روی زمین خوابیده. همه با شنیدن اسم خانوم دومیترسک بیدار شدن. خوابالو به سمت اونا نگاه میکردیم.
دنیلا: خانوم…(خمیازه میکشد) ببخشید…نمیدونستم قراره صبح زود مهمون داشته باشیم.
لیدی دومیترسک در حالی که خندشو کنترل میکرد به لای پای دنیلا اشاره کرد. دنیلا با چشمایی خوابالود به پایین نگاه کرد و یهو متوجه دیلدوی بنفش در طرح کیر سگ شد و با دست و پاچگی دیلدو رو کند و به یه طرف انداخت بعدش با پیراهن بدن لختشو پوشوند.
دنیلا: د بلند شید دیگه…صبح شده!
همه با غرولند از جاشون بلند شدن و با یه چند تکه لباس مثلا خودشونو پوشوندن! منم که کلا لباس نداشتم! مثل کصخلا اینور اونور نگاه میکردم دوقلوها هم همونطور لخت تو بغل هم روی مبل تک نفری با تعجب به ما نگاه میکردن و از جاشون تکون نخوردن.
مرده از کنار لیدی دومیترسک گذشت و به سمت ما اومد. کنار لیلو وایساد. لیلو هم با یه لبخند شیطنت آمیز به سمتش خم شد و دستشو رو بازوی دست چپش کشید بعد به روسی یه چیزایی گفت. فک کنم سلام کرد.
مرده هم با یه لبخند پاسخ داد و بعدش به ما نگاه کرد.
زنش از اونطرف یه چیزایی به ایتالیایی گفت بعدش در حالی که همراه لیدی دومیترسک به سمت ما میومدن بین اون سه تا یه گفت و گویی رد و بدل شد. آلیس با صدای آرومی بهم گفت: این دفعه واقعا کونت پارست!
کورا: نه! این زنه هست که داره اصرار میکنه!
آلیس: لازم نکرده تو بهم بگی خودم میدونم. (این بار یکم صدایش را بالا برد)
من: میخوان باهام چیکار کنن؟
کورا: من که ایتالیایی بلد نیستم…ولی درمورد نوشته های روی بدنت صحبت میکنن.
خانوم دومیترسک با صدای بلندی خندید و با دست راستش گردنبندشو لمس کرد. زنه هم همراهیش کرد. مرده اما نمیخنده.
کورا: اونا تورو میخوان…در مورد یه معامله صحبت میکنن.
دنیلا به ما چشم غره رفت: شییییش!
من با صدای خیلی آرومی گفتم: ینی قراره من از اینجا برم؟!
آلیس: من که تاحالا نه دیدم نه شنیدم خانوم خدمتکاراشو به بقیه بده.
کورا: اصلا اونو خدمتکار خطاب نکردن که…یه چیز دیگه گفت…
بلا از راه پله ها پایین اومد یدونه کیف همراهش بود بعد به خانوم دومیترسک یه چیزایی گفت همشون باهم رفتن بیرون.
آلیس: “ایل راگاتزو” ینی خدمتکار دیگه.
کورا: خیر “ماجوردومو” ینی خدمتکار، چرا کص میگی؟
صدای باز بسته شدن در اصلی شنیده شد.
آلیس: پس “ایل راگاتزو” ینی چی؟
سوده: ایل راگاتزو ینی…
دنیلا با صدای خیلی بلندی وسط حرف سوده پرید: یه دیقه نمیتونین زبونتونو تو کونتون نگه دارین؟
لیلو دستشو به گردن دنیلا انداخت.
لیلو: بیخیال عزیزم بگو درمورد چی حرف میزدن؟ درمورد من بود مگه نه؟ همون دیقه اول که منو دید عاشقم شد!
دنیلا چند دقیقه با قیافه ترسناک و شیطانی خاص دخترای دومیترسک به لیلو خیره شد.
دنیلا: “عزیزم”؟ “خانوم” چی شد پس؟ مثل اینکه دیگه دارین پاتونو از گلیمتون درازتر میکنین.
سوده: بابا این یه کریسمسو شل کن دیگه… تو که همیشه ما رو ملاحظه میکردی.
دنیلا دوباره خیره شد.
کونکو: ممیخوان با لیدیا چیکار بکنن؟
دنیلا با ملایمت و صمیمیت جواب داد: معلوم نیست… اما لیدیا تو میتونی مطمئن بشی که قرار نیست جایی بری…تو خدمتکار قصری… و وقتی خدمتکار قصر بشی دیگه جزئی از قصر باقی میمونی.
اون روز به همین شکل باقی موند همه داشتن میرقصیدن حرف میزدن میخوردنو میخوابیدن اما همچنان کارای خونرو هم انجام میدادیم چون اگه ما انجام ندیم کی انجام میده؟ چیز عجیبی که وجود داشت این بود که دخترا میگفتن پارسال خانوم یه جشن بزرگ تو قصر به راه انداخته بود اما امسال حتی کریسمس خودشون هم حتی به خونه کم میان نا گفته نماند که دنیلا هم اونروز صبح از خونه زد بیرون و ما بودیم و قصر به این بزرگی دخترا باهام مثل دیشب رفتار نمیکردن دیگه بهم جنده نمیگفتن منو با اسم صدا میزدن. دیگه به لیدیا عادت کرده بودم. چستیتیم دیگه نداشتم و راحت بودم.

بخش چهاردهم: آریکاوا
سه روز گذشت و بعد از این همه عشق و حال و بخور و بخواب بالاخره شب آخر کریسمس رسید… و معلوم شد که اون زن و شوهر میخواستن من یه شب پیش اونا برم و شب آخر رو با اونا بخوابم. دخترا میگفتن میخواد دو نفری زنشو بکنید و یا اینکه شوهرش کاکولده و دوست داره تو زنشو بکنی و اون نگاه کنه خلاصه من نمیدونستم قراره چه اتفاقی باافته ولی مطمئن بودم نمیتونه به شیرینی شب اول کریسمس باشه. من واقعا کیر دوست دارم و اینو نمیدونستم. بعد از ظهر قرار شد یکی از دخترا منو آرایش بکنه و مطمئنا چه کسی تو کل این قصر بهتر از لیلو برای اینکار میشد پیدا کرد؟ لیلو خفن بود سکسی بود زیبا بود خوش اندامم بود و رفتار خیلی خاصی داشت. و من خیلی خوشحال بودم که قراره با اون تو یه اتاق تنها بشینیم منو آرایش کنه و به من آرایش کردن یاد بده.
بالاخره زمانش رسید حموم رفتم شیو کردم رفتم اتاق بغلی (اتاق لیلو کورا سوده و آنا). نا گفته نماند که لباس زیرام کلا دخترونه بودن…هم لباس زیر دیگه ای وجود نداشت.(کیساندرا کلا زنونه میخرید و هیچکس حق نداشت از خونه بزنه بیرون) هم اینکه وقتی لباس زیر زنونه میپوشیدم خوشم میومد. خلاصه لیلو اینقدر منو آرایش کرد تا اینکه شب بشه و موهامم چون بلند شده بودن رنگ بلوند گذاشت و چهرم کاملا دخترانه شد. کلی حرف زدیم و دوست داشتم اون آرایش هرگز تموم نشه.
-الان واقعا شبیه لیدیا شدی!
+قبلا نبودم؟
-خیر!..قبلا شبیه کاظم بودی.
+تو کاظم و دوست داری یا لیدیا رو؟
یکم مکث کرد بعد یه لبخند مطئنی زد و بینیمو بوسید.
-الان که داری میری این سوالارو ازم میپرسی؟ سه روز اخیر چرا از این جور سوالا ازم نپرسیدی؟
+پس باشه وقتی برگشتم جوابمو بده؟
-لازم نیست صبر کنیم!..من این چیزی که الان هستی رو ترجیح میدم. یه پسر با احساسات زنونه؛ نه یه زن با آلت جنسی مردونه!
+یکم پیچیده شد.
-هوووفف…ای کاش آخرش شبیه اون دوتا دوقلو های چینگ چنگ چان نباشیم.
این دفعه یه لحن مسخره داشت. خیلی کم پیش یومد اینطوری لحن مسخره به خودش بگیره همیشه کنار دخترا سنگین و خفن رفتار میکرد. خندیدم!
-پاشو برو دیگه!..فقط امشب مثل شب اول کریسمس نباش.
+ینی چی؟ چطوری باشم؟

  • به زبان ساده بگم… همیشه فقط کون نده، فرصتش پیش اومد تو هم بکن!
    +مگه دست خودمه؟! نمیشه که!
    -نه بببین…
    در باز شد بلا اومد تو.
    -پرنسس چرا تشریف فرمایی نمیکنن؟
    +ببخشید خانوم.
    -همه چیش حاضره دیگه…نکنه منتظری خدمتکارت برات دعوتنامه بیاره؟…سریع پاشو بریم!
    رفتیم حیاط راننده در صندلی عقب رو باز کرد من و بلا سوار شدیم و بعدش به راه افتادیم.
    بلا: لازم نیست نگران زبونشون باشی اونا هم فارسی بلدن. فقط هر کاری بهت گفتن انجام بده. شب رو اونجا میمونی صبح دقیقا ساعت 10 دم در وایمیستی همین راننده میاد تو رو برمیداره. و برت میگردونه به قصر دومیترسک. فهمیدی؟
    +بله…فقط میتونم بپرسم چرا اینکار رو میکنم؟
    -تا حالا سه مرحله پشت سرت گذاشتی. چستیتیتو رو نگه داشتی لباس زنونه میپوشی و شب کریسمس هم جنده شدی. اونروز شرایط یه جوری پیش اومد که مجبور شدیم تورو وارد قرارداد بکنیم. اما تو اینو به عنوان یه مرحله دیگه در نظر بگیر. اگه اینم به خوبی تموم کنی فقط یه مرحله میمونه که تبدیل بشی به خدمتکار مخصوص خانوم دومیترسک!
    +من قراره خدمتکار مخصوص بشم؟!
    بلا یه لبخند شیرینی زد و هیچی نگفت. تا مقصد حرف نزدیم.
    وقتی پیاده میشدم گفت: پسر حرف گوش کنی باش.
    چشم خانوم.
    رفتم تو…یه خونه نسبتا بزرگ و شیک. زنه اومد جلوم، لباس خواب پوشیده بود.
    سلام! تو لیدیا هستی مگه نه؟
    سلام. بله خودمم.
    تو چرا لباس مردونه تنته؟ مگه سیسی نیستی؟
    سیسی؟…میخواستین لباس زنونه بپوشم؟
    خب عزیزم آرایش کردی باید لباس هم باشه دیگه! عیب نداره برو تو اتاق خواب از لباس های من استفاده کن یه عالمه لباس اونجا داریم. تا تو حاضر بشی شوهرم از حموم میاد بیرون شروع میکنیم.
    چشم.
    مثل خونه خودت بدون.

عزیزان الان لیدیا تو اون خونه چیکار میکنه؟ من که قرار نیست تو قسمت پنج بنویسم چیکار کرده! قسمت پنج قراره داستانش از لحظه برگشتن لیدیا به قصر شروع بشه… ادامه داستان توی خونه رو میرین تو کامیک زیر که توسط کاربر عزیز Arikawa ترجمه شده میخونین تا من قسمت پنج رو هر چه زودتر تموم کنم. با تشکر خیلی زیاد از کاربر Arikawa به خاطر ترجمه زیباش. و همچنین یه تشکر دیگه از شما به خاطر کامنت های انگیزه بخشتون. حتما تا قسمت پنج بیاد این کامیک رو بخونیدهااااااا.
کمیک تریسام سیسی (چاشنی رابطه) 🌈 : https://shahvani.com/forum/topic/کمیک-تریسام-سیسی-چاشنی-رابطه-

ادامه...

نوشته: HTFN


👍 14
👎 0
24601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

910570
2023-01-14 01:46:45 +0330 +0330

آغا اون کامیک پاک شده…برین اونی که من ارسال کردم رو بخونین
https://shahvani.com/forum/topic/پرستش-قصر-دومیترسک-ویژه-کریسمس

0 ❤️

910683
2023-01-14 20:57:26 +0330 +0330

قشنگ بود
مرسی که زود نوشتی قدردان زحمتت هستیم🙏

0 ❤️

910845
2023-01-15 20:05:54 +0330 +0330

عالیییییی

0 ❤️

911014
2023-01-17 01:47:18 +0330 +0330

گویا که کلا اون لینک گزاشته شده اخرداستان وداخل کامنتها بازنمیشن.

0 ❤️

911073
2023-01-17 08:48:36 +0330 +0330

واقعا خوشم اومد آفرین از اینجا تا دم در قصر لایک

0 ❤️

914911
2023-02-12 17:25:13 +0330 +0330

سلام عالیه لطفا ادامه سریع تر بزار

0 ❤️

915452
2023-02-16 02:02:43 +0330 +0330

نمیخوای ادامه بدی؟

0 ❤️

915981
2023-02-19 17:31:25 +0330 +0330

چرا دگه نمیزاری

0 ❤️