گی و فتیش با عرشیا

1400/08/30

سلام اسم من احسان18سال دارم.
ماجرایی می خوام بهتون بگم برمیگرده به دوسال قبل_

از وقتی که مدارس غیر حضوری شد،همه تو فضای مجازی تدریس کردیم.تو کلاس ماهم یک پسری بود به نام عرشیا،
خیلی خوشگل بود خیلی سفید و بی مو و خوش اندام خلاصه بهتون بگم که درجه یک!
چند وقتی بود که می خواستم باهاش دوس بشم موضوع رو تغییر بدم،بعد مدت ها بالاخره ما دوست صمیمی هم شدیم.تغریبا یک سالی بود.
بعد یروز که داشتیم باهام چت میکردیم عرشیا یهو گفت از کیرت چخبر؟(این سوالو همیشه میکردم بخاطر شوخی)منم گفتم خوبه سلام می رسونه،بعد گفت عکسشو بفرست(اینم شوخی می کردیم)گفتم بیدار بشه نمی خوابه هااا گفت بده بعد موضوع داشت واقعی تر میشد تا اینکه من عکس کیرمو فرستادم و البته واضح نفرستادم.
من خیلی به پا علاقه دارم نه به پاهای زنها،بلکه به پسرها هم ختم میشه.
مدت ها گذشت تا اینکه یروز ما باهم دعوامون شد،عرشیا بهم فش داد منم از فرصت استفاده کردم و بهش گفتم الان تمام حرفهاتو به مدیر نشون میدم،فکر کرد شوخی می کنم،مدیرمون آنلاین بود،و من آتویی که از عرشیا گرفته بودم رو به مدیر فرستادم،بعد اسکرین شات پیامامو به عرشیا فرستادم،عرشیا ترسیده بود،گفت خواهش می کنم بپاک دیگه نمی کنم دیگه…از این جور حرفها و به التماس افتادن کرد؛گفت هرکی بگی می کنم!منم جوابشو ندادم،بعد چند دقیقه گذشت و رو پروفایلش زون کردم،یه حس عجیبی بهم دست داد داشتم عرشیارو لخت میدیم،من هرشب قبل خواب وقتی جق میزدم همیشه عرشیا جلو چشمام بود!چند دقیقه بعد پیام های ارسال شده به مدیرو حذف کردم،اومدم پی عرشیا گفتم هرکاری؟گفت اره شک نکن!
می خواستم تیر خلاصو بزنم و تمومش کنم!
گفتم بگم؟گفت بگو:گفتم می خوام بکنمت!
گفت نه جدی میگم شوخی نکن
گفتم جدی میگم شوخی هم ندارم وگرنه پیامهامو پاک نمی کنم!جوابی نداد،یکم بعد گفت یه چیز دیگه بخوا اون که نمیشه بهش گفتم خب تو منو بکن(می خواستم بکشمش ستم)گفت از اون چیزا نباشه گفتم پس نخواستی!!!
گفت نه وایسا
!!!باشه!!!
اون قبول کرد باور نمی شد.خونه ماهم هیشکی نبود چون هم خانواده میرفتن کار و حداقل۵_۶ساعت تنها بودم گفتم بیا خونمون!منو بلاک کرد بعد دیدم که نمی خواد بیاد با خودم گفتم میدونستم.
بعد یک ساعت دیگه خونمون در زد درو باز کردم دیدم یه پسر مثل خورشید میدرخشید!کشیدمش تو بهم نگاه کرد و کیرم از شق درد داشت منفجر میشد!
(همیشه به فوت فتیش بودم چون عاشق بودم گالری پر بود از عکس پاهای پسر،از وقتی که عرشیارو دیده بودم کلا دیگه حسی به دختر نداشتم.)
به عرشیا گفتم بربم تو کارش؟یه اخم کرد گفت میبینی چیکار می کنی اشک تو چشاش جم شد،منم کم نیاوردم و گفتم چیزی نیس فقط می خوای به شرطط عمل کنی همین!
بهم گفت گمشو بابا بعد یهو دیدم آروم آروم با اینکه داشت گریه میکرد لباساشو در می آورد…
احساس میکردم دارم پرواز می کنم!بعد اینکه کامل لخت شد من هم به همراه اون لخت کرده بودم،قبلا همش به فکر عرشیا و لیسیدن پاهاش بودم،اما وقتی لخت عرشیارو دیدم عاشق شدم یه عاشق واقعی و گرفتمش کلی بوسیدمش و بغلش کردم دیگه الز با م رفته بود که می خوام بکنمش!!
بعد کلی بوسیدن و لب گرفتن بهم گفت کی ولم می کنی کار دارما بعد گفتم میریم تو کارش
دراز کشید پاهاشو دور هم پیچیشد بعد کون سفیدش پدیدار شد در اون لحظه فقط پاهای خوشگلشو میدیم دیونه شده بودم دیگه بهش نگفتم که من پاهاشو به کونش ترجیح میدم،گفتم نمی خوای آمادش کنی؟ گفت به من چه اما بعد به سمتم اومد و کیرمو کرد تو دهنش خیلی حرفه ای می خورد داشتم میمردم از خوشحالی اووف بعد گفت بسه حالا…
منم کیرمو گرفتم تا به سوراخش برم دیدم سوراخش نسبتا گشاد بود معلوم بود قبل من داده بود یا خودش کرده بود.
بعد هیچی نگفتم سوراخ کیرم که رفت تو کونش یه دادی زد و گفت بازم شروع شد منم پسمام ریخت گفتم یعنی چی بازم شروع شد مگه دادی گفت پ ن پ منم گفتم واقعا دادی گفت اره گفتم بیشعور چرا به من نداده بودی این همه وقت بعد بهش گفتم می خوای نکنمت گفت از خدامه گفتم نکه نمی خوام آبم بیاد می خوام پاهاتو بلیسم گفت وععع و بعد گفت باشه منم پاهاشو یک ربع لیس زدم انقدر خوشگلو خوشمزه بود که داشت آبم میومد عرشیاهم داشت اه و ناله میکرد کیرمو به کف پاهاش چسبوندم داشتم تلمبه میزم مدتی بعد آبم اومد گفتم خوش گذشت دیدم عرشیا گفت این خوب بود کیرمم می تونی ساک بزنی من که برا خوردن پاهاش حاضر بودم جون بدم چطور میتونستم به کیرم خوشمزس بگم نه بعد انقد لیسش زدم تو دهنم چرخوندم حسابی خودم بیشتر حال کردم من حتی عاشق کیرش شده بودم منی که تا حالا کون نداده بودم ولی احساس میکردم کونم بیشتر محتاجه بعد بهش گفتم حالا تو منو بکن خندید خیلی خندید گفت نمی دونستم توهم کون میدی بعد کونمو کرد خیلی کرد داشت ولی با اینکه یکبار ارضاع شده بودم برا بار دوم زود تر ارضاع شدم.
یکی دوساعت گذشته بود منو عرشیا داشتیم پی اس میزدیم که عرشیا پاهاشو دراز کرده بود رو میز بازم شق کردم بازی نگه داشتم و بازم شروع کردم به بوسیدن و لیسیدن پاهاش اونم هیچی نمی گفت بعد کیرمو در آوردم به آرومی برا پاهاش جق زدم دیگه عادت کرده بودم هرکجا که میدیدمش از لب می بوسیدمش و گفتم عاشقتم و واقعا عاشقش شده بودم هر شب تو واتساپ براهم جق میزدیم فوق العاده هست این عرشیا منو عرشیا دوتا عاشق هستیم.
از اون موقع به بعد دیگه به هیچ دخاری محل نذاشتم چون دیگه حسی بهشون نداشتم و فقط. برا عرشیا و پسرا جق میزدم حتی دیگه کون هم میدادم و کلا دیگه پسره شده بودم که فقط برا پسرا میمیرد امیدوارم از این داستان من خوشتون اومده باشه

❤️

نوشته: ام


👍 17
👎 6
23201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

843706
2021-11-21 01:39:26 +0330 +0330

تو واتساپ براهم جق میزدین؟
کصخل مصخلی؟

1 ❤️

843805
2021-11-21 15:56:06 +0330 +0330

یه پسر خوشگل این مدلی نصیب من بشه هیچی از دنیا نمیخوام دیگه

1 ❤️

844011
2021-11-22 14:50:58 +0330 +0330

از یه متجاوز تبدیل شدی به یه عاشق
شایدم از یه عاشق تبدیل شدی به یه متجاوز !
از یه فاعل تبدیل شدی به یه مفعول
خلاصه اونی که باس میداد کرد و اونی که باس میکرد داد !
این همه دگرگونی در داستان منو متحیر کرده
اما آخر داستان نگفتی ازش عذرخواهی کردی یا نه ولی برای جذبش از بدترین راه ممکن اقدام کردی

1 ❤️

844661
2021-11-26 11:59:13 +0330 +0330

عاولی بنازم 🤣👌

0 ❤️