سلام این داستان که میخوام بنویسم اولین داستانمه پس شاید خوب از آب در نیاد اسم من امیر هست و ۱۹ سالمه و توی اهواز زندگی میکنیم ما همیشه برای عید میریم خونه پدربزرگم و اونجا خاله و دایی هام میان
یه دختر دایی دارم اسمش لیلا هست ۱۸ سالشه و از بچگی عین خواهر میدیمش تا اینکه توی عید شب سوم بود که اونجا میخوابیم دختر داییم همش توی گوشی بود و میخندید و منم رفتم پیشش گفتم به چی میخندی که سریع گوشی رو خاموش کرد و گفت برو به هیچی نمیخندم اینجا بود که یه شک هایی کردم و منم بیخیال نشدم و فردا صبحش زود تر از اون بیدار شدم و دیدم گوشیش روی میزه رمز گوشیش رو بلد نبودم ولی وقتی رفتم سمت گوشیش دیدم رمزش ۴ رقمی هست و تاریخ تولدش که ۱۳۸۴ هست زدم و دیدم باز شد و پشمام ریخت اصلا فکرشم نمیکردم با اولین بار باز بشه رفتم برنامه هاشو چک کردم دیدم فقط روبیکا داره از اینجا فهمیدم هرچی هست توی همین روبیکاس رفتم توی حساب هاش و دیدم به جز این حساب یه حساب دیگه هم داره زدم روش و دیدم فقط یه نفر توشه اونم سیو کرده بود علی فهمیدم دیگه و زدم روش و شروع کردم به خوندن پسره خیلی فحش ناموسی میداد و این لیلا هم خوشش میومد تا جایی رسیدم که نوشته بود دفعه بعدی که دیدمت میکنمت از اینجا بود که گوشیمو در آوردم و شروع کردم فیلم گرفتن همش میگفت عجب کوصی داری لیلا منم با خودم گفتم شاید یه عکسی یا فیلمی از کص و کونش براش فرستاده و رفتم بالاتر دیدم بله فرستاده زدم روش عجب کوصی بود پسره بهش گفته بود فیلم بگیر و جق بزن اینم داشت با کصش ور میرفت و ناله میکرد و منم داشتم همشو فیلم میگرفتم چون میدونستم دارم چه آتویی میگیرم که دیدم یه تکون خورد لیلا و منم سریع از حساب زدم بیرون و برگشتم به حساب خودش و گوشیش رو خاموش کردم و یواش گزاشتم سر جاش و خودمو زدم به خواب من و مادرم و خواهرم توی یه اتاق بودیم اونم چون اینترنت اون اتاق خوب بود اوجا بود که تا صبح داشت چت میکرد دیدم رفت بیرون سمت دستشویی منم مادرم چون صبح زود بیدار شده بود رفته بود خونه دایی های دیگم که خونشون همونجا بود و خلاصه رفتم سمت دستشویی داشت دست و صورتشو میشست که بهش گفتم چطوری جنده که دیدم جا خورد یه لحظه چون من هیچ وقت بهش فحش نمیدادم گفت بیشعور چی میگی اول صبح بهش گفتم آقا علی چطوره که دیگه فهمید چی میگم و گفت تو از کجا میدونی و این چیزا وقتی بهش گفتم رمز گوشیتو بلدم سریع رفت عوضش کرد و اومد گفت حالا اگه میتونی بازش کن منم گفتم دیگه مهم نیست گفت چرا گفتمچون من همشو فیلم گرفتم گوشیمو باز کردم رفتم توی فیلمو اون قسمتش که جق میزدو نشونش دادم که خواست سریع گوشی رو از دستم بکشه که من گوشمو خاموش کردم و اونم رمزمو بلد نبود به التماس افتاده بود که حذفش کنم و میگفت این فیلما به چه دردت میخورن و پاکشون کن و منم گفتم میخوام باهاشون جق بزنم یا شاید به روزی نشون دایی بدم که رید تو خودش و داشت گریه میکرد و میگفت هرچی بخوای بهت میدم و منم چون خیلی دوست داشتم بکنمش گفتم هرچی دیگه آره؟ گفت آره گفتم پس شب باز بیا تو اتاق که بهت بگم چیکار کنی که دیگه خودشم فهمید چی میگم گفت تو شبیه داداشمی و این چیزا و منم گفتم من داداش جنده نیستم و دیگه آدم حسابت نمیکنم که گفت میام و دیگه داشتم خودمو آماده شب میکردم از شانس کیری ما باز هم مادرم و خواهرم توی اون اتاق میخوابیدن ولی دیگه مجبور بودم چون این کون کردنی بود وایسادم و باهاش چت میکردم و میگفتم ساعت ۳ آماده باشه میام سمتش که شروع کنیم و گفتم میخوام از کون بکنمت و این چیزا و با همین کصشعرا تا ساعت ۳ سر کردیم که دیگه مادرم خواب بود و خواهرم هم از ۳ ساعت قبلش اصلا خواب بود چون ۱۰ سالش بود و زود میخوابید منم دیگه دلو زدم به دریا و رفتم سمتش و شروع کردم به لب گرفتن باهاش که اونم دیگه خودش همکاری میکرد و لب میگرفت یه ۲ دقیقه لب گرفتیم و زبونمو میکردم توی دهنش که گفتم اوضاع چون خطریه سریع باید کارو تمام کرد رفتم و ممه هاشو از تو سوتینش در آوردم و شروع کردم به خوردن که دیدم یکی با پس گردنی منو زد اینقدر محکم بود که گردنم قفل کرد رومو برگردوندمو و دیدم مادرمه و سریع لیلا خودش و جمع و جور کرد و منم به گوه و خوردم و غلط کردم افتادم که اینقدر داد زدم که داییم که توی اون اتاق بود به مادرم اضافه شد و وقتی دید من جفت لیلا هستم و مادرم چی میگه فهمید اوضاع چطوره و با کمربند که توی اتاقش بود اومد مارو بزنه اول منو عین سگ میزد و نمیزاشت بگم که دختر خودت جندس و بعد رفت سراغ لیلا و اونم شبیه سگ میزد و فحش به منو اون میداد که وقتی داییم منو ول کرد مادرم اومد منو بزنه که تقریبا تمام خونه ریخته بودن دم در و بابام که نمیدونست چیه اوضاع اومد که داییمو رد کنه از اون ور خواهرم گریه میکرد و اصلا یه اوضاعی شده بود و پدربزرگمم که به تخمشم نبود و خواب بود هی داد میزد و فحش میداد که مادربزرگمم اومد که داییمو از ما جدا کنه اصلا اون صحنه هارو هیچوقت یادم نمیره و منم وقتی دیدم اوضاع آروم شد فکر کردم حالا که من به چخ رفتم چرا این جنده نره و رفتم با فیلمی که داشتم پیش داییم و مامانم که تا منو دید شروع کرد تهدید کردن منم گفتم این فیلمو ببین اگر نظرت عوض نشد بیا منو بزن که گفت باشه و رفتم پیش مامانم و داییم و اون فیلمو نشونشون دادم داییم که داشت با دقت پیام هارو میخوند و منم براش توضیح میدادم و میگفتم که من توی یه سنی هستم که اگر از این آتو ها گیرم بیاد اگر خودمم نخوام نمیتونم ازشون بگذرم و نیاز دارم و این چیزا تا رسیدیم به فیلم جق لیلا خانوم که تا شروع شد داییم قاطی کرد و رفت دوباره سراغ لیلا و اینبار از بار قبلی بد تر میزد بدبختو خلاصه با اعتراف هایی که داییم ازش کشید معلوم شد پسره از فامیلای خیلی دورشونه و فامیل خودمون هم حساب میشه و داییم هم آدرس دقیق پسررو داشت رفت سراغش و به قول خودش بی ناموسو عین سگ زد و خلاصه دوستان آتو گرفتید یه مکان خالی هم داشته باشید نه عین منه کصخل تو یه اتاق ۱۲ متری که مادرت توشه بخوای دختر بکنی من حیف که اونجا شلوغ بود و نمیشد حتا ببرمش پشت خونه یا جای دیگه ای ولی خب آتو از کسی گرفتید حواستون باشه و من بعد از این خاطره که مال همین امسال هست یه بارم لیلا رو ندیدم و نمیخوام ببنیم
نوشته: امیر لاشی
داداش آبروی ما امیرهارو بردی آخه امیر انقد کصمغز؟
کیر هر جه مرد اهوازیه توکونت
حروم زاده نجس
از خودت بیشرفتر وحروم زاده تر میشناسی
حروم زاده سگ
خیلی خیلی پست و بیشرفی
خیلی بیشرفی
واقعا تو از مردونگی همون هستهخرمای لای پاتو به ارث بردی، این داستان که مشخص بود زاییده ذهن مجلوقته، ولی یادت باشه یه مرد باید از توانایی های خودش برای تصاحب یه زن استفاده کنه نه آتو گیری،
البته چون خودت قبول داری لاشی هستی زیاد بهت حرجی نیست.
امیر واقعا کسخولی واین چیزا.حالا تو که کتک واین چیزاخوردی نباید با این چیزا دختره رو بگا میدادی و این چیزا.عین سگ و این چیزا
من یه بار تو اوج جوانی و حشریت از یه مسیر خلوت تو باغ داییم تو روستا داشتم میرفتم، یه دفعه رسیدم بالا سر یه پسر و دختر که پایین تنه ها لخت و در حال سکس انال بودند، فقط از کنارشون رد شدم، ریده بودن تو خودشون، پسره صدام زد ( حالا التماس کنه یه دختره رو به اشتراک بذاره) من فقط درجوابش گفتم من چیزی ندیدم، الان که حدود ۲۰ سال از اون جریان داره میگذره، برای اولین بار به زبون اوردم بدون اینکه اسم اونا رو بگم، بعد توی احمق دختر داییت که مثل خواهرت قبولش داشتی دنبال اتو بودی ازش و وقتی اتو گرفتی سو استفاده کردی؟ حقت دستشویی دختر داییت هم نبود.
کیر تو دهن آدم فروشت بدبخت اون به هر دلیلی که راضی شد بهت حال بده و داشت میداد تو باید پای کار خودت وای مسایستادی نه مثل دله ها بیای یکی دیگه رو بفروشی
صد پدر تو خودت باید بدی با این مرام آدم فروشی که داری برو در حین دادن به کارای بدتم فکر کن.
ناموسن اسم امیرکه توشهوانی به کاربرده میشه همه میان برای ریدن بهش به خاطرسوابق درخشانی که داره این اسم حالا باداستان دیشب کلا قهوه ای میشه توداستان ها
عجب کسخلی هستیا.صبر میکردی تا موقعیتش بشه بعد میکردیش.
منم یکی دوبار لو رفتم خیلی ضایعس.
یه بار بچه بودم ۵_۶ساله.با دختر همسایمون شلوارمونو میکشیدیم پایین میمالیدیم به هم. حالیمون نبود. بعد دیدن و دیگه لو رفتیم.
یه بارم پیش دانشگاهی بودم رفیقم تو اتاق خودم رو لبه تختم نشسته بود منم جلوش رو زمین نشسته بودم کیرشو میخوردم(همجنسگرا نیستم.ولی تو اون سن حشر میزنه بالا) بعد داشتم ساک میزدم براش.بابام اومد.بدترین روز زندگیم بود.
بعد ۶ماه البته دوباره با اون رفیقم شروع کردیم. لامصب حشریت مغز آدمو از کار میندازه
خوب مرتیکه بقول خودت لاشی ، اول دوم سوم که کص خودشه و شاید دلش میخواس توش دینامیت کار بذاره ، شماها که از اینجور اتفاقا به عنوان آتو استفاده میکنید خیلی پستید ، بعدشم حالا رگ بیشرفیت زده بالا حداقل صبر میکردی تا یه زمان مناسب خاک تو سرت میریختی
خو لاشی آتو رو لو نمیدادی تا همیشگی داشته باشیش
دهنتو گاییدم خدایی🤣میگه داییم داشت منو عین سگ میزد و نمیذاشت بگم دختر خودت جندس😂😂😂این حرف خدا بود
ولی جدا از شوخی همینه، میخوای با یه آتو صاحب سولاخ مفتی بشی، یهو سولاخ خودتم به باد میره
الحق ک لاشی هستی هیچ بی ش رف هم هستی، بی ناموسی در میاری میای با افتخار تعریف میکنی که،
دوستان اگر اتو… اولا دوستی که مثل تو باشه نخواستیم نامرد و بی شرف ، چون بزور اتو رفتی بکنی خدا اینجور کرد ترو ، کاری ندارم با دختر عمه یا دایی یا حتی آبجیت هر غلطی خواستی بکن ولی اشغال اتو گرفتن بعد هم تهدید کردن بدتر از تجاوز هست
بی شرف تف
واقعأ اسمت برازنده ات هست من دیگه حرفی ندارم 😔😔😔
اگ در اون وضعیت بودم ناموصن وجدانم نمیزاشتن دختره رو لو بدم…
شایدم تو اون وضعیت میدادم
عامل بگا