سلام دوستان…
من آرش هستم 30 سالمه
تازه واردم توي اين سايت ولي مدتي هست داستان هاي شما رو مي خونم…
قبلا ازتون عزرخواهي مي كنم جون من حروف لبتاپم كامل نيست و بعضي حروفو مجبورم اشتباه بنويسم!!!
دوما: من تا حالا خاطراتم رو به صورت مكتوب ننوشتم پس ببخشيد كه زياد پر وبال بهش ندادم…
موضوع بر ميگرده به زمان خدمت سربازيم:
من ستوان وظيفه بودم… همراه با يه گروهبان يكم (اسمشو ميزاريم آقاي دبير) مسوول دفتر كلانتري بوديم… كارمون ابلاغ - تكميل برونده ها - ارسال به دادگاه - جلب - اجراي حكم و از اين جور كارا بود… خيلي زن ميومد سراغمون براي اجراي مهريه و اين برنامه ها…
البته من اصولا پايبندم و با زن شوهردار دوستي نمي كنم… واسه همين بعضياشون رو اصلا دورشون نمي رفتم!!! ولي يه خانومي بود 23-24 ساله به نام آرزو… خوشكل بود ولي نه خيلي… نكته اي كه در موردش خيلي جلب توجه ميكرد سينه هاش بود و البته كون بزرگش… هميشه اخم مي كرد… هميشه سريع ميومد و مي رفت… خيلي تند راه مي رفت… بيشتر مواقع با مادرش ميومد… كه زن سن بالا و ساده بود… چادر سرش مي كرد و مقنعه مي زد… ولي هميشه جادرش باز بود و من سينه هاشو ديدم زدم… راستي آرزو يه دختر داشت 2-3 ساله…
خلاصه يه مدت من تو نخش بودم… تا اينكه يه فرصت مهيا شد… يه روز منو دبير تو دفتر بوديم كه آرزو خانوم اومد و گفت ابلاغ داره و بايد باهاش بريم دم خونه شوهرش واسه ابلاغ حكم دادكاه… منو دبير و يه تيم سرباز رفتيم براي اجراي حكم… كه خواهر و مادر شوهرش شروع به فحاشي كردن و خواستن بزننش!!!
برگشتيم كلانتري و ازمون خواهش كرد تا براش شهادت بديم كه بهش توهين كردن… منم از خدا خواسته براش امضا كردم… دبير و اون سرباز ديگه هم براش امضا كردن… يادم رفت بگم دبير يه جوون هم سن خودم بود ولي از دهات هاي لرستان… آدم ساده اي بود… زياد نمي ديدم با زنا دمخور بشه… ولي اونم يه جورايي رفته بود تو نخ آرزو…
خلاصه اين شهادت دادن و امضا باعث شد يه كم با هم بهتر بشيم و بيشتر كاراش رو ميومد من براش انجام مي دادم تو كلانتري تا اينكه يه روز توي باركينگ كلانتري جلو مامانش بهش شماره دادم و گفتم واسه اينكه زياد مجبور نشين بياين تا كلانتري…
خلاصه شب زنگ زد… يه كم باهام درد دل كرد كه خيلي خونواده شوهرش آزارش مي دن و اين حرفا… يه كم باهاش شوخي كردم… خيلي ازم تشكر كرد كه براش شهادت دادم…
ديگه از اينجا باهام رسما دوست شد… هر روز به هم زنگ ميزديم. يه روز به شوخي ازش خواستم كارم رو تلافي كنه و بحث سكس رو پیش كشيدم… خيلي ناراحت شد… گفت كاش اينو ازم نمي خواستي… خيلي روت حساب مي كردم… خلاصه منم گفتم من نياز دارم و از اين حرفا…
بشه گفتم آدم دورويي نيستم كه بخوام بهت دروغ بكم. اينكاره نيستم… نياز به سكس باهات دارم… اگه نمي توني باهام باشي اصرارت نمي كنم…
دوستم داشت چون شب دوباره بهم زنگ زد… باهاش تلفني سكس كردم…
گفتم جي بوشيدي؟
گفت: لباس.
بهش گفتم: دوست داشتي الان پيشت بودم؟
گفت: آره
گفتم چيكار مي كردي؟
رفت و آب رو گذاشت جوش بياد…
منم رفتم لباسمو كندمو فقط يه شرت ورزشي بوشيدم…
يه سالي بود بدنسازي مي رفتم… بدنم پر ود… بدنم كم مو هستش ولي موهاي سينه ام هم (فقط سينه) خيلي پرپشته… اومدم جلوش… يه نيگاهی بهم كرد و خنديد و گفت: خووووووووب!!! هنو هيجي نشده لخت شدي… بعدش؟
گفتم: بعدش مث يه دختر خوب مياي تو بغل من مي خوابي…
با همون مانتو و مقنعه اومد بغلم كرد… نميزاشت ببوسمش… از بوس بدش ميومد… از پشت بغلش كردم و تاتي تاتي بردمش تو اتاقم…
عقب نشيني كردم و خودمو براش كرفتم:
داشت نفس نفس مي زد… يه زره كه آروم شد اومد دورم…
گفتم: بهم فحش دادي ديكه كاري باهات ندارم…
خواستم بلند شم كه نذاشت… سفت بغلم كرد…
به زور و التماس و هر راهي بلد بودم شلوارشو كندم…
واي جه پاهایی داشت…
ديوونه شدم… سفيد و تپل…
سريع شورتمو كندمو خوابيدم روش… باهاشو از هم باز كردم با پاهام…
تاپشو زدم بالا و سوتينشو به زور كشيدم بالا…
جي مي ديدم… هر سينه اش اندازه سرم بود…
گفتم سايزت چنده؟ گفت: 105
من باورم نشد… سر سينه هاش داخت بود… نه برجسته… بهش گفتم جرا اينطوريه؟
گفت: آخه خيلي وقته كسي بهشون دست نزده و جون سوتين تنگ مي بوشم اينطوري شده…
يه زره خوردمش ديدم حشري شد ولي نوك سينه اش نيومد بيرون…
گفتم من بالاخره اينا رو ميارم بيرون…
گفت: عمراَ اكه بتووني… 2 ساله دست بهشون نخورده…
خلاصه. دوباره شروع كردم به مالوندن خودم به كسش… و خوردن سينه و گلوش…
گفتم مي خوام كست رو بخورم… گفت نه… دوست ندارم… گفتم خوب بزار با دست باهاش بازي كنم و شروع كردم از رو شرت و بعد يواش يواش دستمو بردم تو كسش…
داشت آروم آروم نفس نفس مي زد ولي از تك و تا نمي افتاد… خيلي مغرور بود…
كاهي با كيرم و كاهي با انگشت كسشو مي ماليدم…
كيرم داشت مي تركيد…
بهش گفتم شرتت رو در بيار كيرد ازيت مي شه وقتي مي خوره بهش…
به هزار التماس قبول كرد…
كيرمو گذاشتم رو كسش و شروع كردم به مالوندنش… خيس خيس شده بود… ديكه صداي نفساش بلند تر شده بود…
گفتم مي خواي بكنم تو كست؟ هیچی نگفت…
سر كيرمو گذاشتم رو لبه هاي كسش… يه ذره باهاش بازي كردم ولي داخل نكردم…
اين بار مث اينكه منتظر بود… كيرمو با دست خودش گذاشت تو كسش و منم كه ديدم وقتشه يه ذره فشار دادم كه جيغ زد…
با اجازه تون از اونجا كه اين داستان خيلي طولاني شد بقيه اش رو توي قسمت دوم مي نويسم…
======================================================
قسم نمي خورم كه واقعيت بود و خاطره بود و دروغ نبود و از اين جور حرفا… چون راست و دروغش معلومه!!!
ببخشيد كه طولاني شد… و لطفاَ فحش نديد… چون شر و ور ننوشتم كه بخواد كسي فحش بده…
طولاني بود ولي كس شعر نبود!!!
همه تونو دوست دارم فرزندان ايران!!!
ارادتمند شما : آرش
خوب بود تا اینجاشو خوشم اومد ادامه بده ببینیم آخرش چی میشه
من معمولا فحش ميدم به اين داستان نويسها و داستانها ( البته فحش های باحال و بامزه، بيشتر برای خنده و جوک) ولی خوب اعصابمم داغون ميشه مخصوصا از غلطهای کيری املائی و داستانهای تخمی تخيلی
داستان تو هم غلط املائی داشت ولی همونطور که خودت گفتی کيبوردت کيری بوده
داستان روند و منطقش درست بود و بنظر واقعی مياد
رفتارت با زنه هم بقول يکی از دوستام ميگفت خيلی کير در کونت خورده، تو اينجور موارد دقيقا بايد همينجور برخورد کنی
در آخر هم شرمنده نميتونم فحش ندم؛ کيرم تو اون کارت پايان خدمتت اينهمه قسم و آيه اول و آخر داستانت چی بود؟ :D
dastanet khoob bood khosham omad
hatman edamasho bezar
دمت گرم من هم سرباز کلانتری بودم و با همون درجه البته 13 سال پیش و دقیقا دایره قضائی خدمت کردم تمام خاطراتم برام زنده شد و حس خوبی بهم دست داد . داستانت را یکم کش دادی ولی مطمئن هستم راسته .منتظر بقیش هستم . موفق باشی .
و اما فحش من .
کیرم تو حفاظتتون که تو آش خور تو پارکینگ کلانتری شماره میدادی . =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
ممنون از نظراتون… كلانتري ها كه حفاظت ندارن… حفاظت مال ستاده فقط…
خوب تازه كارم… اشكال ها رو بزارد به حساب اينكه اولين داستانمه…
فداي همه شما فرزندان ايران زمين
خوب بود ياد سربازيم افتادم تو ساري
يادش بخيرمنتظر ادامه اش هستم =D> =D> =D> =D>
خوب بود. میگم چرا به پست ما از این آقا آرش ها نمیخوره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه دوس داری رضاش هست ها تعارف نکنی
قول میدم خوشت بیاد 20 سانت لوله کشی توکار بشی
خوب بود ، ولی باید همه اش را یجا میتوشتی تازه داشت بلند میشد که زدی تو برجکش
:|
غیر از طولانی بودن خوب بود
ولی درمورد فحش بچه حتما نباید کسو شعر بنویسی که فحش بشنوی
یه جور اظهار نظر فقط بستگی به تعداد فحشاش داره شاسگول
اخرش که فحش دادم وایییییییییییییییییییی
http://www.sms-pool111.blogfa.com/
اینجا رو هم ببینین.ضرر نداره.ما دیدیم سود کردیم
ببخشید دوستان ولی یکی اینجا هست به من بگه چرا همه وقتی می خوان که غلط املایی موجود در داستانشون که به خاطر عدم نگارش مجدد داستان توجیه کنن می گن من لپ تاب دارم؟؟ :O البته اگر می خواین کلاس بزارین بیاد عرض کنم دیگه الان مثله 3 یا 4 سال پیش لپ تاب جزو وسایل باکلاس نیست و در حال حاضر یک وسیله معمولی.
ولی آرش جون در مورد اینکه غلط های املایت به خاطر مشکل کیبردت من شک دارم چون تو بعضی جاها حرف پ رو ب نوشتی ولی در قسمت هایم درست تایپ شده بگذریم داستانت قشنگه. ادامه بده منم منتظرم.
سعي مي كنم با copy و paste مشكل غلط املايي رو حل كنم.
baz aval :D