ازش باردار شدم

1392/06/20

سلام من الیکا هستم سوادم تا نرسیده به لیسانسه من یه دختر ساده ام نه چشم رنگی دارم نه زیاد آرایش می کنم ؛ یه روز که داشتم با دوستای دانشگام درمورد ازدواج و تحصیل حرف می زدیم محبوبه گفت می دونی فرامرز با تـُکَتَم می خواد نامزد کنه تا رسید به مزاحمت تلفنی انداختنش گردن من ، منم یه شب که بهش زنگ زدم اول خودش رو محترم جلوه داد و در حد سلام و علیک ساده تا دیدم گوشیم ساعت 01:30 بامداد زنگ میخوره صداش خیلی خواب آلود بود گفت اسمت چیه میدونستم نمیشناسه برای همینم اسم واقعیم رو گفتم بعدش گفت صدات چه قدر قشنگه ( آخه می دونین من نا خود آگاه وقتی با پسری حرف میزنم صدام رو زیبا تر میکنم) منم داشتم کم کم خر میشدم که گفت: آه کاشکی امشب پیشت بودم منم به شوخی گفتم حالا که پیشمی بعد گفت اگه الآن پیشت بودم چیکار میکردیم منم گفت اگه بدنت داغ بود آب میریختم روش اگه نشد از راه دیگه استفاده می کنم اون حوصله این جور حرفا رو نداشت سریع گفت : اب ریختم بخار شده فقط آه تو من رو سرد میکنه خلاصه من آه و ناله میکردم اون انگار تو پتو داشت تلمبه میزد بعد چند هفته و چند شب دیگه اصرار میکرد که میخوام باهات حال فیزیکی کنم بعدش میام خواستگاریت اینقدر زنگ زد و آدرس فرستاد که رفتم تو خونشون فرامرز به حدی زیبا بود جذبه داشت که اصلا حرفم نمیومد گفت تو وایسا سر تخت تا بیام اونم یه شرت خاص پوشید و اومد کنارم نشست اون یه آدم هیکلی بود که وقتی روت میفتاد سینه هاش تا حنجرت میرفت بدنش موهاش تازه اومده بود بدنش کمی خیس بود آلتش از گوشه شرتش زده بود بیرون معرکه بود اما میدونست من ترسیدم بلند شد سرم رو ناز کرد یهو بلندم کرد گذاشت روی تخت اول لبام رو با بوی بد دهنش به اجبار خورد من پشیمون شده بودم اینقدر تف کرد توی دهنم میخواستم با جیغ از همسایه ها کمک بخوام اما چون میترسیدم خفه بشم به اجبار آب دهنش رو که نصف لیتر بود رو خوردم برای اینکه حرف نزنم یه دستش به کوسم بود و یه دستشم به سینه هام کم کم داشت آلتش می برد تو کوسم من دست و پا میزدم تا عصبانی شد و من رو بلند کرد گذاشت تو وان حموم اونجا نمیتونستم دست و پا بزنم سینه هاش رو فقط میدیدم که عقب و جلو میشه و ارضا میشد ولی بعد یه دقیقه که حالش جا میومد دوباره به مدل های مختلف من رو میکرد اما تمام بدنم تفی شد ازش باردار شدم اما چون دیگه جوابم رو نمیداد بچه ی عزیزم رو انداختم اون با تکتم انگار رفتن شهری دیگه از من بشنوین که پاکیم رو از دست دادم : هیچ وقت گول دوستاتون رو نخورین و هیچ وقت به معشوقتون اجبار نکنین و گولش نزنین. اینم بدونین که من خانوادم جایی دیگه بودن و من توی خوابگاه بودم و اون خونه شخصی داشت.

نوشته: الیکا


👍 1
👎 4
122367 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

398343
2013-09-11 09:22:05 +0430 +0430
NA

وای از اسپم دراومدم

0 ❤️

398345
2013-09-11 09:47:26 +0430 +0430
NA

الان به این ادم فحش هم بدیم یا نه؟
چنان داستان نوشته انگار ناف امریکاست و اینجور مسائل مهم نیست: ازش بادار شدم , بچه رو انداختم .

0 ❤️

398348
2013-09-11 11:01:03 +0430 +0430
NA

چه داستانه كيريي

0 ❤️

398349
2013-09-11 12:06:27 +0430 +0430
NA

نرسیده به لیسانس ؟ نبش دست راست یا نبش دست چپ پشت دکه سیگار فروشی اون کوچه شش متریه؟
:D
شما مطمئنی نرسیده به لیسانس هستی؟‌ از آدرسی که بالا تایپ کردی من فکر کنم طرفای میدون دبستان اینا باشی ها.
بلایی هم که به سرت اومد حقته. واسه چی مزاحم تلفنی شدی بعد که فهمیدی یارو اینکاره هست بازم پا شدی رفتی؟ کونت پاره شده بود از حسودی تکتم خانوم که می خواد با اون عروسی کنه گفتی برم از چنگ تکتم درش بیارم؟ گه خوردی . ازین بدتر هم به سرت میومد بد نبود تا بفهمی که خیانت به دوست بد تاوان داره جنده خانوم

1 ❤️

398350
2013-09-11 12:44:26 +0430 +0430
NA

هاااا؟ :-|

0 ❤️

398352
2013-09-11 14:10:43 +0430 +0430

عجب خاطره ی مختصری!
اون تیکه ی نتیجه گیریه اخلاقیشم که کشته مارو!

0 ❤️

398353
2013-09-11 16:08:48 +0430 +0430

اين نوشته ي يك پسر جلاق است . فلذا كير تو كون خواهرت!

0 ❤️

398354
2013-09-11 16:17:58 +0430 +0430

جدیدا مثل اینکه مد شده همه اول داستان بگن یه آدم معمولین! قبلنا همه برات پیت بودن و انجلینا جولی، حالا چی شد یه دفعه همه معمولی شدین؟!!!

0 ❤️

398356
2013-09-11 17:33:21 +0430 +0430
NA

دهنت سرويس اخر شب حال مارو گرفتي دختره جنده يه نفر بهت زنگ زد بعد چند روز كفت بيا بكنمت كفتي باشه .گشاد كوني جنده

0 ❤️

398357
2013-09-11 17:47:43 +0430 +0430
NA

این کسشرا چیه آخه مینویسید
آخه یبار بخونید ببینید چه زرزری کردید بعد گوه تراوشات مخ کپک زدتونو بذارید برای خوندن.
روی تخت بودی بعد بلندت کرد گذاشتت توی وان!!!؟؟؟ کیر توی مخت توی حموم تخت زده بود یا توی اتاق خواب وان داشت

0 ❤️

398358
2013-09-11 20:22:56 +0430 +0430

بنظر من داستان واقعی بود!

0 ❤️

398359
2013-09-12 01:31:07 +0430 +0430
NA

:)) :)) :)) :)) :)) :)) =)) =)) نرسیده به لیسانس وسط راه

0 ❤️

398360
2013-09-12 01:37:00 +0430 +0430

پسره جلاق… ؟!

0 ❤️

398361
2013-09-12 02:20:51 +0430 +0430

تخماتیک بود، ننویس . . . . . . . . . . . .
شاشیدم تو داستان مزخرفی که نوشتی. مریض بودی رفتی کُس دادی و برگشتی اومدی میگی باردار شدی؟ حالا بچه رو انداختی، هیچ، با کون پاره‌ی خودت که حسابی توی وان گاییدت چکار می‌کنی؟ دیگه ننویس. سوادت هم خودت گفتی زیر لیسانسه، یعنی بچه دبستانی هستی. شاشیدم تو سوادت دیگه ننویس.

زدی زِر زِر به این معنی که هستی
تو زیرِ دستِ هر لیسانسه هستی
یکی گایید تو را از کون و از کُس
کنون یک جنده‌ی پاینده هستی

0 ❤️

398363
2013-09-12 05:52:46 +0430 +0430
NA

سلام. واقعا متاسفم و لعنت به كسانيكه به اعتماد ديگران خيانت ميكنن.اگه گيرم بيفته مطمئن باش بدجوري …

0 ❤️

398369
2013-09-13 05:15:12 +0430 +0430
NA

آخه این چی بود؟؟!!

بی سروته نوشته بودی کسخل توهمی مردم روانی شدن بخدا.

0 ❤️

398370
2013-09-13 17:24:25 +0430 +0430
NA

تو هم کُس بگو :-J

0 ❤️

398371
2014-05-08 05:10:26 +0430 +0430
NA

ما که چیزی از این مطلبی که سراییدی نفهمیدیم…؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شاید بقیه که نظر دادن فهمیدن.

لت وپار

0 ❤️

680897
2018-04-08 01:03:40 +0430 +0430

خدا لعنت کنه هر حیوونی که به دیگران تجاوز میکنه رو!

0 ❤️

910173
2023-01-10 21:09:59 +0330 +0330

سلام
۴۱ ساله هستم
خانم های ک تصیم جدی دارند حامله بشند ب ایدی تلگرامم پیام بدند
تصیم جدی داری پیام بده
ایدیم

@Mohsamlni

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها