بدترین خاطره ی لیلا

1393/03/19

سلام
اسم من لیلاس دختری ام ک شکست های سختی خورده. ولی یکی از بدترین اتفاقای زندگیم سکس من با امین بود. من با امین از طریق یکی از دوستام اشنا شده بودم و ی مدتی که با هم بودیم امین گفت بهم ک اگه دوستم داری باید بزاری من پردتو بزنم منم گفتم نه و نمیشه و چی داری میگی و اینا ولی این اقا بلد بود چجوری مخ بزنه
خلاصه مخمو زد و گف امتحانتو ک دادی بیا خونمون منم ک خر گفتم باشه میام امتحانمو با ترس و دلهره و اضطراب دادم و اومدم بیرون و بابای یکی از دوستام منو تا خونه امین رسوند منم رفتم توخونه ولی تو راه فکرامو من کردم تصمیم گرفتم ک باهم سکس نداشته باشیم فقط برم ببینمش و یه ذره پیش هم باشیم و بیام ولی همین ک من رفتم تو خونه پام ب اتاقش ک رسید منو انداخ رو تخت و شروع کرد ب دراوردن لباسام منم فقط جیغ وداد میکردم ک ولم کن ولی اوفتاده بود روم بلند هم نمیشد(من چون سکس اولم بود و قبلش نه سکسی داشتم نه جقی میزدم هیچ حشری نمیشدم برا این کارا!)بعد بهش گفتم امین جان من ولم کن من شاید مال تو نباشم توروخدا منو دس خورده نکن ولی اصا انگار تو یه دنیا دیگه بود فقط چشش کونمو کوسمو میدید خلاصه لباسامو ب زور دراورد و منم ک اونموقع کسم تمییز دس نخورده خوشگل و تپل مپل اونم تا دیدیش اوفتاد رو کسم و فقط میخوردش انقد خورد ک داشتم از حال میرفتم بعد من دراز کشیده بودم و اون هم اومد کیرشو گذاش تو دهنم هی من سعی میکردم خودمو از دستش نجات بدم ولی مگه میشد؟!؟
کیرشو کرد تو دهنمو شروع کرد ب ساک زدن بعد منو ب پشت خوابوند و شروع کرد ب کس و کونمو مالیدن منم دیگه رفته بودم تو اوج دیگه سعی نمیکردم از دستش فرار کنم دلم میخواس حال کنم
کیرشو به زور کرد تو کونم اخه سوراخ کونم خیلی سفته بعد من فقط داد میزدم اون هم فقط میگف هیس هیچی نگو خفه شو راستش از این خشن بودنش خوشم میومد ولی خب درد داشت لامصب. اون زیر بود ک دلم ب حال خودم سوخت ک چرا با همچین ادم هوس بازی رفاقت کردم دیگه ابش داش میومد منو برگردوند و ی ذره کیرشو مالوند و ابش رو ریخت رو شکمم و بعد از چند دقیقه باز شروع کرد ب کسمو خوردن انقد خورد ک ابم اومد.هی میگفت خوب کسی هستی کست خیلی خوشگل و نرمه برا همین نمیتونم جلو خودمو بگیرم و نخورم
دیگه بلند شدم و لباسمو پوشیدم و منو تکیه داد ب دیوار و شروع کرد ب لبمو خوردن.با اینکه فکرمو کرد و پردمو نزد ولی من بهش گفتم بودم ک ب کونمم دست نزن من دلم نمیخواد دست خورده باشم.اخری بهم گف چقد بدم؟ اینو ک گفت انگار دنیا رو سرم خراب شد، هیچ وقت انقدرکوچیک نشده بودم، هیچ وقت. با بغض و بدون خدافظی زدم بیرون از خونه و همون موقع خطمو شکوندم ک دیگه شماره همچین ادم عوضیی رو نبینم .
الان از اون ماجرا خیلی میگذره و من با یه نفر دیگه هستم،پسره خیلی پسره خوبیه و اسمش سیناس ،من عاشقشم و بهم ثابت شده ک منو برای سکس نمیخواد ولی همش بخاطره اون خاطرم با امین عذاب وجدان دارم.اخه میترسم بفهمه یه روزی و اونوقت من بمونم بی سینا
توروخدا راهنماییم کنید. من چیکار کنم؟ خیلی میترسم

نوشته:‌ لیلا


👍 0
👎 0
38016 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

421697
2014-06-09 04:37:52 +0430 +0430
NA

احسان هات میفرماید:
یک فانتزی مستجلقانه ی کلیشه ای

0 ❤️

421699
2014-06-09 06:33:23 +0430 +0430
NA

من شربت می خوام

0 ❤️

421700
2014-06-09 06:56:39 +0430 +0430
NA

نویسنده ش همون پسره ی همیشگیه

0 ❤️

421702
2014-06-09 15:38:18 +0430 +0430
NA

“اسم من لیلاس دختری ام ک شکست های سختی خورده.”>>> این جمله ت مشخصه داستانی پر از دروغ و رنج نکشیده و ادا تنگارو دراوردنه :|

0 ❤️

421703
2014-06-09 15:46:55 +0430 +0430
NA

خب خودت دلت بوده بدی ولی روشو نداشتی

0 ❤️

421704
2014-06-09 17:14:50 +0430 +0430
NA

هیچ عیو نیری. هم خو پردت ندریا

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها