حتی اسممو نمیدونی...!

1390/11/18

دیگه کم کم داشت آفتاب غروب می کرد ، لم داده بودم رو یکی از صندلی های پارک طالقانی و نگاه میکردم ، نمیدونم چیو ، واسم مهم نبود که چیو دارم می بینم ، فقط می دیدیم ، آدما ، درختای سبز و قشنگ ، یا حتی اوتوبان که پایین پارک پیدا بود ، همه چیزو نگاه میکردمو خاطراتمو مرور میکردم ، چقدر صدای موزیک بهم آرامش میداد ، شاید یکی از بهترین لیستای موزیک دنیارو داشتم ، خیلی از خواننده های ایران و دنیارو گلچین کرده بودم ، آهنگ باور کن گوگوش داشت پخش میشد ، دیگه تقریبا از فکر ارغوان اومده بودم بیرون ، اما باز چند وقت یکبار یادش می افتادم ، اون لحظه هم یادش افتادم ، یه قطره اشک از چشام رو گونه هام سر خورد ، سرمو و تکون دادمو پوزخندی به خودم زدم ، یکی زد رو شونه هام ، نگاش کردم ، یه دختر بود ، اون لحظه ی اول فقط چشماش نظرمو جلب کرد که فیروزه ای بود و واقعا خوشگل ، هندزفریمو در آوردم ببینم دلیل اینکه سکوتمو شکسته چیه ، برش داشتمو گفتم : جانم ؟ با یکم مکث گفت : ببخشید مزاحم خلوتتون شدم ، راستش روبروتون نشسته بودم با دوستم ، یه جوری از سیگارتون کام میگرفتین که آدم هوس میکرد ، اومدم ببینم اگه دارین یه نخ هم به من بدین لبخندی بهش زدمو گفتم : بهت نمیاد سیگاری باشی ! کلشو تکون دادو گفت : سیگاری که نه ، اما گاهی اوقات میکشم ، اگه ندارید مزاحمتون نمیشم ، لبخندی زدمو بدون اینکه جوابی بدم دستمو بردم کنارم و جا سیگاریمو که پسر عموم از ایتالیا برام آورده بودو برداشتم جلوش بازش کردم ، لبخندی زدو گفت : کلا همه چیتون باعث میشه آدم هوس سیگار کنه ، یکی از سیگاراشو برداشت و گذاشت روی لباش ، با اولین تماس رژ صورتی که زده بود روی فیلتر سیگار نشست ، حالا وقت داشتم بیشتر ببینمش ، صورت دخترونه ی جذابی داشت ، بهش نمیخورد بیشتر از 19 سالش باشه ، دیدم اونم داره نگام میکنه ، لبخندی زدمو سرمو تکون دادم( یعنی چیه ؟ ) گفت : سیگار بی آتیش ، مثل غذای بی نمک می مونه ، بازم لبخندی زدمو یه کبریت که کنارم بود رو به طرفش گرفتم ، با خنده گفت : چه عجب ، گفتم الان یه زیپو در میاری ، چیزی نگفتم ، دو سه بار کبریتو روشن کرد اما به خاطر باد خاموش میشد ، با یه قیافه ی معصومی نگام کرد ، دیگه روش نمیشد چیزی ازم بخواد ، بازم لبخندی زدمو فندکمو از جیبم بیرون آوردم و گرفتم جلوش ، یه زیپوی اصل نقره ای ، چشاش 4 تا شد ، با حرص گفت : میشه تورو خفه هم کرد ؟ خواستم ناراحت شم اما معلوم بود قصد بی احترامی نداره و خواسته صمیمی تر بشه ، بازم بهش لبخند زدم و سیگارش رو روشن کردم ، گفت میشه بشینم پیشت ؟ گفتم بازم سیگار میخوای؟ یه اخمی کرد و گفت : این یعنی نه برو گمشو دختر پرروو دیگه؟ گفتم : یه چیزی تو همین مایه ها ، روشو برگردوند که بره ، خندیدمو گفتم شوخی کردم ، اما خوب مگه نگفتی با دوستتی اون تنها نمی مونه؟؟ از جلوم رفت کنار و یه دختر و پسر رو نشونم داد که رو برومون نشسته بودن تقریبا ، گفت دوس پسرش اومده تنها نیست ، گفتم باشه بشین ، با یه مرسی تشکر کرد و نشست ، همینکه نشست صدای خنده های اون دختر پسر رو شنیدم ، فهمیدم دارن به اینکه مثلا مخ منو زده دارن میخندن ، داشتم نگاهشون میکردم که گفت : ولشون کن دیوونن ، نگاهش کردمو سرمو پایین انداختم ، یه کام از سیگارش گرفت و گفت : همیشه اینقدر ساکتی ، گفتم : من بیشتر گوش می کنم ، هم به حرف بقیه هم به آهنگام ، تا قبل از اینکه بیای هم داشتم همینکارو میکردیم ، گفت : این یعنی مزاحمت شدم؟ گفتم : هرکسی برداشت خودشو از مسائل میکنه ، گفت : چقد عجیبی تو ، وایسا ببینم ، تو گی ای ؟؟ به سرعت نگاهش کردمو شروع کردم تو چشماش نگاه کردن و خندیدن ، روشو برگردوند و یه پک به سیگارش زد و گفت : پس دیوونه ای ، اگه نبودی می دونستی با یه خانوم چطوری برخورد کنی ! گفتم : یه سوال ؟ داری مخمو میزنی؟؟ خندید و گفت : یکم خودتو تحویل بگیر گفتم : خوبه ، گفت : چی ؟ گفتم : همینکه نمیخوای مخ بزنی ، گفت : معمولا پسرا مخ دخترارو میزنن ، منم گفتم : نه ، دختری نداریم که مخشو پسر زده باشه ، همیشه دختران که مخ پسرارو میزنن ، اما همیشه یه طوری مخ میزنن ، که پسر خیال میکنه خودش مخ زده اما بیچاره نمیدونه که مخش زده شده ، یکم به غیرت دختروونش برخورد و گفت: نخیر ، اینطوریام نیست ، منم گفتم : نظر شماهم محترمه ، هنسفریمو گذاشتم تو گوشامو شروع کردم به آهنگ گوش کردن ، بعد 1 دقیقه ، هنسفریمو از گوشم برداشت و در گوشم گفت : تسلیم ، قصدم از اومدن خودت بودی نه سیگارت ، لبخندی زدمو گفتم : فکر نمیکنم گزینه ی مناسبی رو انتخاب کرده باشی ، گفت : چرا ؟ زشتم یا دماغم کجه ؟ گفتم : من نگفتم تو گزینه مناسبی نیستی گفتم گزینه مناسبی رو انتخاب نکردی یعنی مشکل از منه ، گفت : چیه ؟ دوست دختر داری یا چند روز دیگه می میری؟ گفتم : هیچکدوم ، دیگه اهل این دوستی ها نیستم ، گفت : دیگه ؟ بهت خیانت کردن درسته ؟ جوابی ندادم ، گفت : چشای من چه رنگیه ؟ گفتم فیروزه ای ، گفت : اما چشای تو قهوه ایه روشنه ، چشای الناز دوستم که اونجاست ، مشکیه ، چشای دوست پسرشو نمیدونم چون اولین باره که می بینمش ، بینی هامون متفاوته ، قدامون مثل هم نیست ، میدونستم میخواست چی بگه ، سرم پایین بود ، دست گذاشت زیر صورتم و بلندش کرد و گفت : آدما مثل هم نیستن ، صورتمو از دستاش خلاص کردمو با تاکید گفتم : آدما مثل هم نیستن ، شما دخترا آدم نیستید ، بغض کرد ، تو چشماش اشک جمع شده بود ، خیال کردم الان یا میزنه تو گوشم یا بلند میشه میره ، اما یه دفعه به سرعت اومد جلو و لباشو گذاشت رو لبام ، چشماشو بسته بود ، طوری لب میگرفت که انگار 5 ساله نامزدیم ، خدارو شکر پارک خلوت بود و کسی نبود ، از این جسارتش بیش از اندازه خوشم اومد ، 30 ثانیه ای لب گرفتیمو جدا شدیم ، تو چشام نگاه نمیکرد ، احساس میکرد عصبیم اما اگه نگاه میکرد میدید که لبخند همیشگی رو لبامه ، به جای من به سمت دوستش نگاه کرد ، منم یادم افتاده بود اونا هستن ، نگاشون کردم دیدم پشتشونو کردن به ما که مثلا یعنی ما ندیدیم ، خندیدم ، وقتی صدای خندمو شنید نگام کرد و خیالش راحت شد که عصبی نیستم ، بلند شد و بهم گفت : بیا دنبالم ، دستمو بهش دادم و خواستم وسایلمو بردارم که گفت نمیخواد ، بچه ها مواظبن ، از پشت صندلی رفت و منم دنبالش ، دیدم داره میره سمت دره ها ی پارک ، تقریبا منظورشو فهمیده بودم ، پارک طالقانی تهران معروفه به پارک +18 هرکس میاد واسه اینکارا میاد ، رفتیم سمت یه دره و پشت یه درخت ، جای دنجی بود ، از هیچ جا دید نداشت تازه هوا هم تاریک شده بود و مطمئنا کسی مارو نمی دید ، ازم خواست بشینم ، چمن بود زیرمون ، نشستم و اونم بعد من نشست ، لباشو گذاشت رو لبام ، چند دقیقه دیوونه وار لبای همو میخوردیم ، وقتی سیر شد ، رفت پایین ، همینکه دستشو برد سمت کمر بندم ، دستشو گرفتم ، نگام کرد ، سریعا یاد ارغوان افتادم ، شاید سکس ارغوان و از من گرفته بود برا همین نمیخواستم دوباره تکرار بشه ، دستمو از رو دستش برداشم ، با نگاهم بهش فهموندم ادامه بده ، کمربندمو باز کرد و بعدشم دکمه های شلوار لیمو باز کرد ، شرتمو کنار زد ، کیرمو در آورد ، من نشسته بودم اما اون وسط پام دراز کشیده بود ، کیرمو گرفت تو دستاش ، یکم مالوندش ، با چشای خوشگلش دوباره نگام کرد که من نگاهمو از نگاهش دزدیدم ، کیرمو گذاشت تو دهنش ، خیلی نرم میخورد ، لذت همه ی وجودمو گرفته بود ، چشامو بسته بودم و سعی میکردم فکرمو فقط متمرکز همین لحظه کنم ، آروم آروم کیرمو میذاشت تو دهنش ، هر بار که میخورد قسمت بیشتری از کیرمو نصبت به دفعه ی قبل میذاشت تو دهنش ، تا اینکه همه کبرمو تو دهنش جا داد ، معلوم بود بار اولش نیست ، واقعا خوب میخورد ، کیرمو در آورد و تخمامو گذاشت تو دهنش و میک میزد ، کیرمو هم با دستاش میمالوند ، دوباره کیرمو شروع کرد به خوردن ، واقعا روش خوبی بود واسه اینکه فکرت پرت دنیا بشه ، تقریبا حس کردم داره آبم میاد ، دستمو گذاشتم رو سرش که بلندش کنم اما بلند نشد ، و دوباره تو چشام نگاه کرد ، دستمو برداشتمو تو چشماش ذل زدم ، اونم تو چشمای من نیگاه میکرد ، چقدر معصوم بود چهرش ، میخورد و نگام میکرد ، هیچکدوم نگاهمونو از هم برنمیداشتیم ، دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم ، آبم با فشار تو دهنش ریخت ، همزمان با آبم یه قطره اشک از چشام سر خورد و پایین اومد ، نمیدونم دلیلش چی بود ، شاید واسه معصومیتش ، شاید واسه اینکه اولین بارم بود ، شاید واسه ارغوان ، شایدم از لذت زیادی ، واقعا نمیدونستم ، تا قطره آخر آبمو خورد ، وقتی خیالش راحت شد که دیگه آبی نمونده سرشو از رو کیرم برداشت و رو پاهام گذاشت ، بهم نگاه نمیکرد ، خواستم کیرمو بذارم تو شرتم که خودش اینکارو کرد و دکمه هامو کمربندمو بست و بلند شد و کنارم نشست ، لباش رفت روی لبام ، با اینکه یکم چندشم شد که آبمو خورده اما نمیخواستم بهش بی احترامی کرده باشم ، بدون اینکه خودم بخوام دستم رفت سمت کسش ، شالش از رو سرش افتاده بود ، موهاش شرابی بود ، از رو شلوار جینش یکم کوسشو مالوندم ، دکمشو باز کردم و زیپشو آروم پایین کشیدم ، اینایی که میگم هرکدوم یکی دو دقیقه طول کشید چون با یه دست اینکارو میکردم و آروم کارمو میکردم ، شلوارش رو یکم پایین دادم از زیر شرتش دستمو به کوسش رسوندم ، همینکه دستم به کوسش خورد لباشو از رو لبام جدا کرد و سرش رو رو شونه هام گذاشت و یه نفس عمیق کشید ، شروع کردم به مالوندن کسش ، چون جای دستم تنگ بود قشنگ نمیتونستم بمالمش ، اما مجبور بودم همونطوری ادامه بدم تا ارضا بشه ، همه جای کوسش رو می مالوندم و اون هرلحظه سرش رو بیشتر روی شونه هام فشار میداد و نفساشم تند تر و بلند تر میشد ، اینقدر کوسشو مالوندم که یکم لرزید و دستشو گذاشت رو دستم که منظورشو فهمیدم یعنی اینکه آبش اومد و دستمو بی حرکت رو کوسش نگه داشتم ، دستام خیس شده بود ، آروم کشیدم بیرون ، بیشتر خیسی دستام از برخورد با شورتشو شلوارش که سعی کردم بکشمش بالا و بهش بپوشونم برطرف شد ، دکمه هاشو بستم ، هنوز سرش رو شونه هام بود ، بلندش کردم دیدم ، خیس اشکه صورتش ، نگام نمیکرد ، خجالت کشیده بود ، اون لحظه احساس کردم 6 سالشه ، لبخندی زدمو سرشو آوردم بالا و لبشو بوسیدم ، گفتم چرا گریه ؟ گفت : تو چرا اشک ریختی وقتی آبت اومد ؟ گفتم : نمیدونم ، دیگه حرفی نزد فهمیدم که اونم نمیدونه چرا گریش گرفته ، دیگه چیزی نپرسیدم و لبامو گذاشتم رو لباش ، فکر کنم دو دقیقه ای لب گرفتیم وقتی جدا شدیم لباشو نزدکه صورتم کرد و آروم در گوشم گفت : دوست دارم…!!! نگاش کردمو گفتم دوباره بگو : گفت دوست دارم ، گفتم : اسممو بیار بعد بگو ، چشای خشگلشو تنگ گرد و نگام کرد ، خندیدمو گفتم : حتی اسممو نمیدونی!!!

نوشته: love_2_love


👍 0
👎 0
54998 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

310760
2012-02-07 01:09:25 +0330 +0330
NA

داستان خوبی بود خوشم اومد هر چند خیلی عقلانی و قابل باور نبود ولی کل داستان دلچسب بود
فقط یه خورده این فندک زیپو ناراحتم کرد بابا مگه دیگه فندکی وجود نداره که یه مارک دیگه داشته باشه ؟؟؟؟ من فقط داستانای آرا رو با مارک زیپو دوست دارم تو باقیه داستانا میشه تقلید از آرا

0 ❤️

310761
2012-02-07 01:21:23 +0330 +0330
NA

خوب نوشته بودا! باورتون میشه تو شهوانی یه داستانه خوب؟ یه غلط املایی داشت اونم نسبت! که خب کاملا میشه ازش گذشت! بی اینکه از ننه باباش بگه و اوضاع زندگیش خیلی خوب باهاش ارتباط برقرار کردم! داستان عالی بود خسته نباشی!

0 ❤️

310762
2012-02-07 01:51:17 +0330 +0330
NA

خوشم اومد. آفرین.

0 ❤️

310763
2012-02-07 02:22:41 +0330 +0330

Damet garm.kheili hal kardam.mrc az dastanet.

0 ❤️

310764
2012-02-07 02:31:27 +0330 +0330
NA

نخوندم ام وقتی دوستان میگن خوبه خب حتما خوبه ادامه بده

0 ❤️

310765
2012-02-07 05:05:02 +0330 +0330
NA

تخیلی بود. تا نصفه خوندم.

0 ❤️

310767
2012-02-07 06:45:50 +0330 +0330
NA

اوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووممم :?

0 ❤️

310768
2012-02-07 06:50:50 +0330 +0330
NA

jaleb bood afarin

0 ❤️

310769
2012-02-07 06:54:33 +0330 +0330
NA

دمت گرم بالاخره یه داستان خوب خوندم البته سکسش کم بود ولی راس میگی پارک طالقانی خوراک همین کاراس

0 ❤️

310770
2012-02-07 07:44:08 +0330 +0330
NA

=D> خوب نوشتی ولی خیلی تخیلی بود مثل داستانهای ژولورن

0 ❤️

310771
2012-02-07 09:47:15 +0330 +0330
NA

قبوووووولت دارم
ايول

0 ❤️

310773
2012-02-07 13:11:10 +0330 +0330
NA

بهترینی،حرف نداری.جون عزیزت بازهم بنویس.

0 ❤️

310774
2012-02-07 13:14:42 +0330 +0330
NA

تو هرکسی هستی همه لحاظه برنده ای.بهت تبریک میگم.

0 ❤️

310775
2012-02-07 13:19:00 +0330 +0330
NA

جالب بود افرین من تو پارک لاله این شبیه این اتفاق واسم رخ داد

0 ❤️

310776
2012-02-07 13:28:00 +0330 +0330
NA

فندک زیپو داشتن که تقلید نیست ! بهترین مارک فندک همین هست و چون آرا ازش استفاده میکرد دلیل نداره که دست کسی نباشه همه مدل و قیمت هم ازش پیدا میشه
شما چون اولین بار اسمش رو تو اون داستانها خوندی همش برات تداعی اون داستانهاست

0 ❤️

310777
2012-02-07 13:45:53 +0330 +0330
NA

doroghe ghashangi bod afarin

0 ❤️

310779
2012-02-07 15:52:08 +0330 +0330

بابا خوش به حالت یعنی آدم بشینه تو پارک بعد یک دختر با چشم فیروزه‌ای که تا به حال تو عمرم ندیدم راحت بیا دستتو بگیره ببرت گوشه پارک ساک بزنه و آب کیرت رو هم بخوره و کوسشم در اختیارت بذاره بعدشم بگه خدا حافظ؟ به نظرم دیگه زیادی تخیلی شد. تخمی بود.

0 ❤️

310780
2012-02-07 16:41:26 +0330 +0330
NA

یکی از قشنگ ترین داستانای شهوانی بود واقعا خوب نوشته بودی

0 ❤️

310781
2012-02-07 17:02:59 +0330 +0330
NA

روسپی دیدی؟؟؟همون جنده منظورمه ، دیدی؟ به این راحتی نمیان نمیدن هرجای دنیای بری آسمون یه رنگه هیچ جا دختر و زن برخلاف طبیعتش عمل نمیکنه اومد و نشست و بوسید و … احتمالا طرف کسخلی چیزی بوده چون ادم عاقل همچین رفتاری ازش سر نمیزنه
برای جلب توجه ش یه کاری میکردی پاتو میدادی بالا فندک زیپو نقره اصلت رو میگرفتی جلو سوراخ کونت میگوزیدی اتیش بگیره

0 ❤️

310783
2012-02-07 17:10:07 +0330 +0330
NA

بعدش جنابعالی غلط کردی بهترین لیست دنیا رو داری
یه تراک گوگوش گفتی و بهترین خواننده های دنیا؟!!!
تو بهترین لیست دنیا هیچکدوم از اهنگهای گوگوش جایی نداره نه اینکه از گوگوش بدم بیاد با توجه به سابقه موسیقی دنیا ! میگم
تو همین ایران خودمون هم بخوان موسیقی رو براساس محتوای و ارزش دسته بندی کنن جای گوگوش ته جدوله اینهمه موزیسین ممتاز هست
لااقل یکم از فرهنگ مملکتتون رو یاد بگیرید همش ازاین اهنگهای جدید گوش ندید!! انقدم از خودت مطمئن نباش

0 ❤️

310784
2012-02-07 20:08:08 +0330 +0330
NA

من دلیل این همه ای ول و دمت گرم رو نفهمیدم!
ضعف هارو بچه ها گفتن، اما اگه نوشتن رو دوست داری! بنویس!

0 ❤️

310785
2012-02-08 00:11:49 +0330 +0330
NA

نسیت به بقیه چرندیاتی که تو این سایت حونده بودم این یکی معرکه بود! قدرت نویسندگیت عالیه ! غلط املایی هم نداره ! شاد باشی همیشه

0 ❤️

310786
2012-02-08 04:29:22 +0330 +0330
NA

<:P <:P <:P <:P
eyval khosham oomad

0 ❤️

310787
2012-02-08 06:24:25 +0330 +0330

سعی کن اگر میخوای داستان بنویسی به شعور خواننده ها توهین نکنی گل پسر چقدر مقدمه رو خوب اومدی پیش خودم گفتم کسی که توی داستانش انقدر به جزئیات توجه میکنه (مثه با اولین تماس لبش به سیگار فیلتر سیگار رنگ رژ لبشو گرفت)داستان بسیار خوبی از اب در میاد اما متاسفانه گند زدی به کل داستانت اون قطره اشک قضیش چی بود وقتی داشت ابت میومد؟نکنه توی دهن دختره جا نشد از چشت زد بیرون؟خوب میتونی بنویسی پس با این موضوعات چیپ و احمقانه خرابش نکن

0 ❤️

310790
2012-02-08 07:10:48 +0330 +0330
NA

ساینا جون 4
ممنون از لطفت ، اما اینکه به خاطر فندک زیپو حس کردی داستان تقلیدیه یکم درکش سخت بود برام…
هدیه
مرسی از لطفت ممنونم
علیرضا مجیدی زاده
ممنون دوست خوبم
آرمین
ممنون عزیز
باباک
مرسی عزیز اما این داستان تخیلی نبود داداش

0 ❤️

310791
2012-02-08 07:15:15 +0330 +0330
NA

نازگل
اووم یعنی چی؟؟؟؟
دکتر صدرا
ممنونم
حسین جان
ممنونم داداش
سکس 127
مرسی عزیز اما این داستان تخیلی نیست
قاسم
مرسی عزیز
وهاب
مرسی عزیز

0 ❤️

310792
2012-02-08 07:22:57 +0330 +0330
NA

پویا پارکو
مرسی عزیز چشم حتما
رهرو
ممنونم
so-lonely
مرسی از حمایتت دوس عزیز
بابک
مرسی که داستانمو خوندی اما دروغ نبود
فری
مرسی

0 ❤️

310793
2012-02-08 07:33:06 +0330 +0330
NA

takavarjoon
مرسی که داستانمو خوندی ، این داستان واقعی بود حالا باور کردن یا نکردنش زوری نیست
maxmahony
مرسی که داستانمو خوندی ، بازم میگم این داستان واقعی بود حالا میخوای باور کن میخوای نکن
so-lonely
جالیه یه کامنت حمایت میکنی یکی فحش میدی
صرفا جهت اطلاع ::: بنده مدل لباس و پوشاک هستم تو ایران خوب تبیعیه که بیان سمتم عزیز
باشه بهترین لیست موزیک دنیارو تو داری خوبه؟؟؟
الان خالی شدی فهش دادی؟؟؟ یه آخیش بگو آها آفرین
خوبه که بعضیا کمبوداشون اینجوری برطرف میشه
sepideh58
مرسی از اینکه داستانمو خوندی ، اما من قصد بی احترامی به خواننده هارو هیچ موقع نداشتم لطفا توهین نکن به خودت و بقیه
و اینکه اگه دقت کرده باشی بنده تو داستان نوشتم که خودمم نمیدونم اون قطره اشک چی بود اوکی؟؟؟؟

sarakos2
مرسی عزیز

گربه نره
ممنون عزیز

0 ❤️

310794
2012-02-08 08:07:51 +0330 +0330
NA

حالا که شما ارزش گذاشتین و جواب دادین منم دقیقا حسمو میگم که متوجه بشین
من نگفتم داستان تقلیده گفتم مارک فندک زیپو تقلیده نمیدونم مجموعه داستانای آرا رو خوندین یا نه آرا تقریبا اولین نفری بود که تو داستانش از فندک زیپو استفاده کرد اونم با بدنه طلا سفید و این تو همه داستاناش بود بلا استثناء

0 ❤️

310795
2012-02-08 08:18:43 +0330 +0330
NA

ساینا جون4
بازم مرسی که دنبال میکنی
اما اگه اینطوری باشه خوب همه ی داستانا یه شباهتی بهم دارن ، یکی با فندک یکی با ماشین یکی لباس و …
البته من احتمال میدم این نظر تو واسه علاقه ی زیادت به آرا و داستاناش باشه
منم یه جورایی هوس کردم برم داستاناشو گیر بیارم بخونم اگه اینقدر خوندنیه

0 ❤️

310796
2012-02-08 08:33:18 +0330 +0330
NA

ویرایش کردم دو تا شد :)

0 ❤️

310797
2012-02-08 08:44:00 +0330 +0330
NA

حالا که شما ارزش گذاشتین و جواب دادین منم دقیقا حسمو میگم که متوجه بشین
من نگفتم داستان تقلیده گفتم مارک فندک زیپو تقلیده نمیدونم مجموعه داستانای آرا رو خوندین یا نه آرا تقریبا اولین نفری بود که تو داستانش از فندک زیپو استفاده کرد اونم با بدنه طلا سفید و این تو همه داستاناش بود بلا استثناء و وقتی یه داستان خوب که توش از مارک زیپو استفاده شده میخونم ناخودآگاه آرا تو ذهنم تداعی میشه

0 ❤️

310799
2012-02-08 13:53:51 +0330 +0330
NA

دوست عزیز گلاب بروتون برای خالی شدن جا فراوونه من نظرم رو گفتم حالا شما پماد سوختگی استفاده کن دو روزه خوب میشه جاش
بابا مدل لباس گلی به گوشه جمالت خوش به حالت حسودیمون شد
واسه بهترین لیست دنیا هنوز بر مواضع قبلی پافشاری میکنم
در ضمن من فحش ندادم اگه اون حرفا به نظرت فحش بود خیلی نازک نارنجی هستی بنده معذرت میخوام شما که انتظاری جز به به و چه چه نداشتی داستانت رو نمیذاشتی اینجا راست و دروغش به خودت مربوطه من نظرم رو درباره داستان نوشتم
ساناز جون پرچمت بالاست بنازم به واقع گراییت :دی

0 ❤️

310800
2012-02-08 14:52:07 +0330 +0330
NA

مقدمه داستان خوب بود
ولی در ادامه یک گند به تمام معنا زدی به داستانت!
اینقدر از عشقت به ارغوان گفتی !
گفتیم یه مجنون دیگه پیدا شد!
اما در ادامه داستان متوجه شدیم مجنون هستی اما به معنی واقعی کلمه
(ببخشید این بار منظورم دیوانه است)!
دیوانه بودن اون خانم هم که دلیل نمیخواهد!
(هیچ احتمال دیگه ای حتی کولی بودن یا معذرت میخوام جنده بودن هم وجود نداره ! لطفا چانه نزنید! فقط دیوانه)
و حدس بزنید تنها احتمال ممکن برای رخ دادن چنین اتفاقی مصداق کدام ضرب المثل است؟
بله! " دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید "
ومثل اینکه این بار بیش از حد خوشش آمده !
گذشته از ایراد سوژه ای(که مهمتر از همه چیز است)
خوب می نویسید و جمله آخر داستانتون نقطه مثبت اون بود.

0 ❤️

310801
2012-02-08 16:45:14 +0330 +0330
NA

=D> در کل و نسبت به بقیه اراجیفی که قبلا خوندم.این یکی معرکه بود داداش.
بازم ادامه بده.(اگه ادامه ای هست!؟)

0 ❤️

310803
2012-02-08 17:20:22 +0330 +0330
NA

khob nabood.dastanet bishtar khiyali bood ta vaghiyat.be har hal moafagh bashi.

0 ❤️

310804
2012-02-08 18:34:27 +0330 +0330
NA

no pm sanaz
منکه چیزی از کامنتت نفهمیدم ، احساس میکنم فقط و فقط خواسته بودی یه چی گفته باشی مثلا اینکه تو اصلا از کجا میدونی من عاشق ارغوان بودم اون لحظه؟؟؟؟ بی خیال مرسی که داستانمو خوندی

so lonely
انتقاد اگه انتقاد باشه ، ما مخلصشم هستیم ، می بینی که از اونایی که به به و چه چه کردن فقط یه تشکر خشک و خالی کردم اما اونایی که انتقاد کردن مثلا بیشتر جوابشونو دادم اما تو یه نیگا به گیرایی که دادی بکن خودت جناب ، اگر این اتفاق برای تو نیوفتاده دلیل به غیر واقعی بودنشه؟؟؟؟
یعنی تمام اتفاقات سکسی دنیا تمام رابطه های جنسی یه فرمول مشخص دارن؟؟؟؟
یا اینکه به لیست موزیک من گیر دادی ، بابا شما هنوز نمیدونی باید به نظر دیگران احترام گذاشت ، شاید از نظر من گوگوش بهترین خواننده باشه از نظر شما عباس قادری
اگه شما دوس داری عباس قادری گوش بدی من باید بیام بگم غلط کردی حتما گوگوش گوش کن؟؟؟؟ باشه تو راست میگی

XxARENxX
مرسی عزیز

Be.easy.nigga
ممنون که داستانمو خوندی اما این داستان تخیلی نبود واقعی بود حالا باور کردنش دیگه با شما

0 ❤️

310805
2012-02-08 19:54:18 +0330 +0330
NA

آفرین بهت تبریک میگم تو ریدی . آخه مخ تعطیل اگه داستان واقعی باشه که نیست باید بگم: متاسفانه اونروز دم غروب توی پارک طالقانی بوسیله یه دختر بچه دبیرستانی بهت تجاوز شده… قندک یه بار دیگه داستانو ویراش کن بنویس:سلام میخوام یه داستان براتون بگم از یه دختر که تو پارک طالقانی هوس سکس کرده بود و به من گیر داد …
مفلوک تو که این همه ازین میترسیدی که دخترا مختو بزنن اینبار طرف هم مختو زده ,هم بهت تجاوز کرد لابد بعدش چقد بهت خندیده باش و تهش گفته باش این یکیم کردم. بازم ریدی فک کردی اگه بگی اینقد جذابی که یه دختره بی مقدمه بهت راه داد ما فک میکنیم آدم مهمی هستی نه داداش اون بنده خدا دختر نبوده خوب فک کن شاید پسره بوده لباسهای دختر پوشیده که راحتتر بتونه بیاد سر وقتت .

0 ❤️

310806
2012-02-13 03:15:10 +0330 +0330
NA

خدا برسونه اعتماد به نفس. جقي اونجاش كه نوشتي لبشو گذاشت رو لبم ديگه نخوندم. نشستي تو خونه تو كف موندي. داري كس شعر مي نويسي. كس خل برو يه راهي پيدا كن كه عين عقده اي ها نباشي.

0 ❤️

310807
2012-02-14 07:45:50 +0330 +0330
NA

maxmahony
بازم نفهمیدم چی گفتی بگو راحت باش

mehran-khafan
میتونی باور نکنی ، اگه تاحالا کسی بهت پا نداده دلیل نمیشه به بقیه هم نداده باشه :)
abtinjoon
باشه بهش میگم

0 ❤️

310808
2012-02-14 08:50:33 +0330 +0330

به نظر من که داستان قشنگی بود. نمیدونم چرا ملت انقدر گیر میدن که داستان واقعیه یا نه؟
کسی که با داستان تخیلی مشکل داره باید بیخیال شهوانی بشه، اینجا اکثر داستانا تخیلیه

ساینا هم که معلوم نیس به چی گیر داده. اکثر فندکای به درد بخور تو بازار زیپو هستن دیگه

0 ❤️

310810
2012-02-21 21:08:35 +0330 +0330
NA

dastane ghashangi bod albate ta ghable inke sexy beshe:)

0 ❤️

310811
2012-02-23 16:06:17 +0330 +0330
NA

ماکه هر وقت اونجا رفتیم بهمون گیر دادن،چه جوری شما همدیگرم ارضاکردین؟!

0 ❤️