دختر عموی خوردنی

1391/05/03

سلام من سامان هستم 22 سالمه…شروع ماجرای من برمیگرده به یه مدت قبل حدود یکسال پیش…از اونجایی که من خواهر نداشتم همیشه از نظر عاطفی دوست داشتم که ابجی داشته باشم ولی خب نمیشد دیگه…من تو فامیل با دخترای فامیل رابطم خوبو صمیمیه…مخصوصا با یکیشون که از بچگی با هم بودیم…اسمش مینا و 21ساله…دانشجوی گرافیک…خونشون یکم با ما فاصله داره حدود ده دیقه…همیشه به اسم داداش منو صدا میکرد و منم ابجی صداش میکردم…همیشه با هم شوخی میکردیم ولی خیلی منظور خاصی نداشتیم از دست زدن به هم…مثل خیلیا عادی بود…اس ام اس های همه جوره هم میدادیم بهم(خوب و +18)…البته اینم بگم هر از گاهی شیطنت میکردیما…یه سوالای شخصی پر رویانه از هم میپرسیدیم…یکم این سوالا باعث شد یه نمه رومون بهم باز بشه…ولی وقتی بهم میرسیدیم اصلا دل هیشکدوممون فرمون نمیداد یه نمه خجالت هم میکشیدیم…ما با هم زیاد میرفتیم بیرون سفره خونه…کافی شاپ…یه بار تولد یکی از دختر عمه هامون بود…مینا بهم زنگ زد صبح منم خواب بودم…گفت پاشو اگه میتونی بیا دنبالم بریم دست گلی کادویی چیزی بگیریم…منم گفتم نزدیکای ظهر میام…منم بیدار شدم بعدشو اماده شدم تا بکارام برسم شد ظهر…بعد رفتم دنبالش و کاد وخریدیمو سر راه گفت بذار یه دسته گلم بگیم درست کنن برامون شریکی…گفتم باشه…چون ساعت3ظهر بود گلفروشه میخواست بره خونه بخاطر همین گفت ساعت 5امادس…ما هم چون ناهار نخورده بودیم باهم تصمیم گرفتیم بریم یه باغچه رستوران ناهارمونو بخوریم…سرتونو درد نیارم تو راه کلی شوخی کردیمو یهو کار به جایی رسید که جوک +18رو شروع کردیمو اسمای مختلف بدنو راحت میگفتیم…پشت بندشم هی میگفتیم ااااااای بی تربیت…خلاصه رفتیم تو باغچه…یکم نشستیم داشتیم صحبت میکردیم یهو دست مینا خورد تو صورتم محکم…منم یهو دردم گرفت…از اونجا به بعد مینا کلی معذرت خواهی و فلان کردو گفت بذار ببوسم خوب بشه…منم قبول ردمو دو سه تا بوسم کرد…بعدش منم حالتم یه جوری شد…یه جورایی خوشم اومده بود…گفتم بازم بوسم کن هنوز درد داره ها…تازه منم باید ببوسم…اونم قبول کرد هی صورتمو میبوسید منم شروع کردم به بوسیدنش و هی از گوشه های لبش بوسشیکردم…کم کم اینجوری پیشرفت تا اینکه دیدم مینا چشماشو بسته…اینجا بود که یهو اروم لبمو گذاشتم رو لبش و نگه داشتم…دیدم مینا انگار از من مشتاق تر بود…همینج.ری لبمون رو لب هم بود که غذارو اوردنو خلوت مارو بهم زدن…گارسونه خودش زل زده بود به ما …ما هم عین خیالمون نبود…به مینا گفتم مینا تو مثل ابجیمی همیشه هم هستی…ولی امروز خوشحالم که تونستم لبتو ببوسم…اولش یکم خجالت کشید…ولی میدونستم اونم خوشش اومده…حالا هی از خونه زنگ میزدن که چرا نمیای بیا زودتر بریم تولد…منم گفتم کار ما طول میکشه شما با اژانس برید ما خودمون میایم…خلاصه غذا خوردیمو رفتیم تو ماشین…دیدم مینا دستمو محکم گرفته…منو ولش نکردم…رفتیم گلو گرفتیم…از اونجایی که مینا اماده بود از صبح چون میدونست کارمون طول میکشه گفتم بریم خونه منم لباسامو عوض کنم…خلاصه گل رو گرفتیمو رفتم خونه…دیدم هیشکی خونه نیست…مینا هم اومد تو…وارد پذیرایی شدم گفتم مینا بابت امروز منو ببخش شاید زیاده روی کردم…اونم گفت اشکالی نداره من خودم هم خواستم…بعد که اینو گفت نا خوداگاه رفتم سمت لبش باز…حالتم بدجوری شه بود…فقط میخواستم مینارو بخورمش…همه جاشو…اونم انگار دیوونه شده بود…خودشو سپرد دست من…از یه طرفم وقت داشتیم تا برسیم مهمونی…خلاصه اقند لبشو سرپا خوردم تا اینکه افتاد رو کاناپه…گفتم مینا میوتنم راحت باشم…مینا هم گفت هر جور راحتی منم راحتم…گفتم میخوام زیاد برم جلو ها…گفت منم الان اینجام واسه همین…برو ببینم چه میکنی…خلاصه شروع کردم به خردذن لبو گردنشو گوششو…حسابی وول میخورد…انگار بدجوری حشری شده بود…دیدم دست انداخت دکمه یقمو باز کنه…تا اینو دیدم سریع ازش خواستم مانتوشو در بیاره…اونو در اوردم…یه تاپ خوشگلم زیرش داشت اونم در اورد خودش…منم ازش خواستم شلوارشو در بیارم واسش…گفت به شرطی که تو هم در بیاری منم از خدا خواسته در اوردم…شلوارشو که کشیدم پایین چشم خورد بهشورت سفیدش…یه لحظه پیش خودم گفتم مینا دختر عموت که مثل ابجیت بود الان تو دستته…خودشو سپرده دست تو…فقط میگفتم باید حواسم به پردش باشه خودمو کنترل کنم…یه وقت گند نزنم جفتمون بیچاره بشیم…خلاصه اروم سرمو بردم لای پاهاش شورتشو بو کردم… چه بوی شهوتی میداد…نبض کوسش میزد بوسش کردم…یهو یه اه کشید…دوبار اومدم بالا دستم رو کوسش بود بعد دیدم سینه هاشو از سوتینش انداخت بیرون …منم سینه های خوشگلو نرمالشو که دیدم سریع رفتم برای خوردنش…انقد براش خوردم و مالیدم که از حشر داشت میمرد…اونم کمر منو میمالید…خلاصه گفتم که مینا تو هم برام یه کاری بکن…گفت باشه…خلاصه جاهامونو عوض کردیمو مینا اومد رو و خواست که کیرمو بخوره و برام ساک بزنه…که ازش خواستم اونم کوسشو بذاره رو صورت من تا منم براش بخورم…اونم شورت سفید خوشگلشو که خیس شده بود رو در اوردو اندخت یه گوشه(منم دیگه با خیالت راحت از اینکه خودمون دوتا هستیم تنها کارو شروع کردیم)انقد باحال برام کیرمو میخورد که هیچ کدوم از دوست دخترای قبلیم اینجوری وحشیم نکرده بود…منم با لذت لبو زبونمو چسبوندم به کوسشو هی میخوردم براش…از اون طرف هم با انگشتم با سوراخ کونش بازی میکردم که دیدم نوک انگشتم رفت تو کونش…دوباره انگشتنمو زدم به دهنمو خیسش کردم بردم تو اونم انگار خوشش اومده بود(من قبل از اینکار به هیچ وجه کون دوست دخترامو لمس هم نکرده بودم چه برسه انگشتمو که تو کونش زدمو تو دهنمم ببرم)ولی مینا دختر تمیزی بود…انقد که زبونمم مالیدم به سوراخ کونش…انگشتمو تا ته میبرم تو میلیسیدم…بدن خوش بو و تمیزی داشت…تو این حال اونم هی برام ساک میزد(اروم و تند)تا اینکه دیدم ابم میخواد بیاد و ازش خواستم بگه چیکار کنم…اونم گفت بریزش تو سوتینم میخوامک تا شب داشته باشمش و حس کنم خیسیشو…منم اینکارو براش کردمو…دیگه وقت نشد بریم حموم چون اون اگه میرفت تابلو میشد و منم باید سریع اماده میشدم میرفتیم مهمونی…بعد یکم از هم لب گرفتیمو همو بغل کردیم…البته اینبار چون هول هولکی بود نتوستم از پشت باهاش سکس بکنم ولی چندین و چند بار از پشت لاهاش سکس کردم سر فرصت ولی بیشتر عاشق خوردن بدنش شدم…خلاصه دیگه رومون کاملا بهم باز شده بود…همیشه هر جا میریم با همیم…قرار گذاشتیم که تا موقعی که هر کدوممون ازدواج نکردیم با هیچ دختر یا پسری دوست نباشیم و رابطه نداشته باشیم ونیاز های همو برطرف کنیم…الان تو این یکسال هر وقت بخواییم با یه بهانه میریم خونه هم و تو اطاق هم شیطنت میکنیم و اگه اوضاع مساعد بشه دیگه تا اخر ماجرا میریم…
ببخشید چشمتونو درد اوردم…

نوشته: سامان


👍 1
👎 0
71605 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

327036
2012-07-24 18:04:43 +0430 +0430
NA

کیر منم تو کونش

0 ❤️

327037
2012-07-24 18:51:31 +0430 +0430
NA

ضايع بود

0 ❤️

327038
2012-07-24 21:43:01 +0430 +0430
NA

بد نبود.نسبت به داستان هاي تخمي بهتر و طبيعي تر بود.اما بايد يكم فوش بخوري تا از اين به بعد بهتر بنويسي

0 ❤️

327039
2012-07-25 00:19:36 +0430 +0430
NA

تخمي بود ديگه ننويس

0 ❤️

327040
2012-07-25 00:46:51 +0430 +0430

نگارشت تخمی بود ولی بنویس . . . . . . . . . . .
نمیدونم واقعا جوونهای ما تا این حد بیسواد هستن؟ آخه کله کیری این چه طرز نوشتنه؟ هزار و یک غلط داره. واقعا کیری نوشتی. داستانت قشنگ بود و خوشم اومد ولی حیف که سواد نداری که درست بنویسیش. کیر تو دست و پنجه تخمیت. سعی کن با جزئیات بیشتر و با املای درست بنویسیش. اگر میخوای باز هم داستان بنویسی بهتره دفعه بعدی اینجوری ننویسی.

0 ❤️

327041
2012-07-25 02:11:00 +0430 +0430
NA

موضوع نگارش بد نبود خوب بود. بهتر از سکس با مامان و خواهر بود. املای داستانت در حد قابل قبول بود ولی قبل از ارسال داستان چند بار متنو مرور کن هم باعث میشه غلط هاتو اصلاح کنی و هم جملات بهتری به ذهنت برسه. سعی کن به داستانت شاخ و برگ ادبی و احساسی بدی تا خواننده جذب داستانت بشه.

0 ❤️

327042
2012-07-25 06:46:22 +0430 +0430
NA

آخه من بهت چی بگم آبتو ریختی تو سوتینش نفهم آب خشک بشه بو گندش دنیارو بر میداره

0 ❤️

327043
2012-07-25 08:05:43 +0430 +0430
NA

بد نبود
سوژه خوب بود و توصیفاتت به واقعیت نزدیک
فقط بلد نبودی توصیف کنی و این یعنی گند زدی
اگرمیخوای بنویسی با دقت بنویس و سعی کن صحه سازی داشته باشی
چند بارم بخون تا غلط نداشته باشی
در آخر بدون دقت تو در نگارش داستانت احترام به خواننده محسوب میشی
موفق باشی

0 ❤️

327044
2012-07-25 09:50:25 +0430 +0430
NA

ببین اونجا که گفت بریز تو سوتین ام رو مثه اسب دریایی دروغ گفتیا!!
حیف این روزا اوضاع روحیم دپه حال ندارم فشت بدم ولی کم دروغ بگو اعصاب ندارم پشه

0 ❤️

327045
2012-07-25 11:58:17 +0430 +0430
NA

راستش من باورم نمی شه یه دختر که سکس کاملم نداشته انقدر بی حیا باشه این تو کت من نمی ره پستونشو در بیاره به تو بده پسرا انقدر پرو هول هستن که نیازی نباشه خیلی چیزا رو بهشون تعارف کنن بدون که خیلی بی تربیتی … با اون توهماتت که خیلی خواستی پیاز داغشو زیاد کنی که موفق نبودی … بی تربیت

0 ❤️

327046
2012-07-25 14:01:16 +0430 +0430
NA

ای گیک
annyjoanتو شهوانی دنبال تربیت میگردی ؟ D:

0 ❤️

327048
2012-07-25 14:15:07 +0430 +0430
NA

ای گیک
annyjoanتو شهوانی دنبال تربیت میگردی ؟ D:
خو کیری راست میگه با این داستان نوشتنت

0 ❤️

327049
2012-07-25 15:17:44 +0430 +0430
NA

حالتم بد جوری شه بود یعنی چی؟!!!
آالتم بد جوری تو کس ننت…

0 ❤️

327050
2012-07-25 16:57:43 +0430 +0430
NA

بابا همتون كه يا سكس با محارم يا با فاميل مي نويسد
زورتون به دختر هاي غريبه نمي رسه اومدين سراغ گاييدن كل فاميل

0 ❤️

327052
2012-08-01 18:06:42 +0430 +0430
NA

بدک نبود خوب بکنش دیگه اخه دختر عموته که… زیادم عذاب وجدان گرفتی خوب بگیرش!!!
اوسکول

0 ❤️

558364
2016-09-29 13:55:56 +0330 +0330

خاطرات یک جقی

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها