در آرزوی دخترعمو

1390/10/18

سلام به دوستان و خوانندگان این داستان
بالاخره تونستم باهاش سکس کنم … این جمله ای بود که چند ماه پیش وقتی با دختر عموم سکس کردم گفتم
من و دختر عموم 1 سال تفاوت سنی داریم . از 18-19 سالگی تو کف این بودم که شده حتی یه دست به سینه های زیباش یا کون خوشگلش بزنم . با هم خیلی صمیمی بودیم ولی نه در حد اینکه از هم خواسته ای داشته یاشیم . خلاصه زمان میگذشت و بچه های من با همراهی دستم در چاه حمام میرفتن (جق) . ولی حتی روم نمی شد بهش بگم وقتی نگاه اندامت میکنم دست و پامو گم میکنم . تصمیم گرفتم از باب کم محلی وارد بشم . هم برای خودم بهتر بود دیگه بچه هام در چاه حمام نمی رفتن و یکمم به درسهام اهمیت بیشتری میدادم . یه مدت طولانه گذشت و یه روز همه دخترای فامیل خونه اقا جون جمع شده بودن که موبایلم به صداش در اومد - خواهرم بود گفت دختر عموت سراغتو میگیره منم با لحن بدی بهش گفتم به درک .بعد از چند ساعت خودش تماس گرفت نمیخواستم جواب بدم ولی گفتم شاید کاری داره . سلام کرد .بهش گفتم عجب از این طرفا ؟ گفت نباید یه سراغی میگرفتی .گفتم کار داشتم . گفت باشه .چون با سردی من مواجه شد سریع خداحافظی کرد . عصر رفتم یه گشتی بزنم دیدم هنوز ماشین عموم در خونه اقا جون پارکه گفتم برم داخل یه سر گوشی اب بدم . اومدم داخل بشم که دیدم عموم روبه روم سبز شد .سلام و احوال پرسی با عمو رفتم داخل . رفتم داخل که دیدم خواهرم دست دختر عموم و گرفته و میگی امشب بیا خونه ما . با کلی اصرار پدر و مادرم قبول کرد .ولی من طوری رفتار کردم که یعنی هیچ اهمیتی نداره . همه خداحافظی کردند و رفتن منم یه احوال پرسی کوچیک با اقا جون و مادر جان رفتم و به کس چرخ ادامه دادم . تقریبا ساعت 9 -10 بود که بابا زنگ زد برا خوردن شام . رفتم خونه شام خوردم مامان و بابا رفتن بیرون قدم بزنن . خواهرم با دختر عموم داخل اتاق خواهرم مشغول بازی بودن . که یک دفعه اومد بیرون من متوجه شدم و رفتم داخل پذیرایی مثلا کار دارم اومد اونجا و در حال که داشتم در و می بستم در و فشار داد ونگذاشت اومد دخل و پشت در خفتم کرد و گفت چه مرگته گفتم هیچ . یکدفعه چشمم به سینهاش افتاد به دلیل لباس گشادی که پوشیده بود کاملا معلوم بود .خودش فهمید و خندید منم یه لبخند کوچیک زدم . گفت چشماتو ببند میخوام بزنم تو صورتت نمیخام چشمم تو چشمات بیافته . بستم و یکدفعه باز کردم دیم لبهاش نزدیک لپمه . صورتمو کشیدم و با دست به لبهام اشاره کردم اومد یه بوس به لبهام کرد و رفت . این بود نقطه اغاز شق درد من .اتیش بگیره که هنوز که یادم میاد کیرم مثل چوب بلوط سفت میشه . رابطه ما در حد لب بود و مشتقاتش مثلا گردن و گوش و …
تا اینکه یه روز دانشگاه بودم به گوشیم زنگ زد گفت برا ناهار بیا اینجا . گفتم حتما مامان بهش گفته زنگ بزن بی خبر از همه جا رفتم خونشون .ایفون و زدم در و باز کرد با صدا زدن عموم داخل شدم .دیدم کسی جواب نمیده .خودش با چادر اومد و گفت بیا داخل .
داخل شدم و دیدم به به چه میزی چیده احسنت . چادرو برداشت با من نشست سر میز همون پیرهنی تنش بود که خونه ما تنش کرده بود . ناهار خوردیم و گفتم من برم به کلاس ساعت 3 برسم. کفت کجا به این زودی تازه ساعت 1 . فهمید که میترسم عموم بیاد .گفت نگران نباش رفتن برای ناهار خونه پسر عموت .نفس راحتی کشیدم . رفتم اوفتادم روی مبل و شکستن تخمه . از داخل اشپز خانه با من حرف میزد و ظرفهارو میشست و تمام که شد .با سینی چایی اومد کنارم نشست . هنوز چایی نخورده ریخت روی شلوارم اتیش گرتم شلوارم رویه روش در اوردم و پرت کردم طرف چوب لباس .از خنده داشت میمرد . رفت یکی از شلوار های عموم و اورد . بعد پاشد رفت توی اتاقش دیدم دیر کرد نیومد . رفتم دیدم بیچاره روی تختش خوابش برده . رو اندازو انداختم روش و اومدم بیرون که برم که ناگهان …
به خودم اومدم دیدم بهترین وقته که عملی کنم خواسته ام را . رفتم داخل به بهونه دستشویی . از دستشویی اومدم بیرون . رفتم سمت اتاقش در رو باز کردم .دیدم اومده روی فرش خوابیده . رفتم کنارش خوابیدم .و شرع کردم به بوسیدن گردنش تنم داشت میلرزید و گفتم اگه پاشه و کیرم کنه دیگه برا 7 نسلم کافیه .دستمو یواش بردم طرف رونهاش که دیدم با دستش دستمو گرفت . پسر سکته زدم . دیدم برگشت طرفم گفت من مال خودتم . راحت باش .اینو که گفت در عرض چشم به هم زدن لباسی دیگه تنش نبود و شروع به خوردنش بعد گوشش گفتم من از فیلمایی که دختره خوابه میان لا سکس کنن خوشم میاد . خودشو زد به خواب . لباسهامو در اوردم و اروم کیرمو گذاشتم روی لبهاش صورتشو کشید گفت بدم میاد .گفتم ایراد نداره تلافیش و سر کونت در میارم .با انگشت اروم میکردم تو کونش و کسشو براش میخوردم بعد سر کیر و گذاشتم لای پاهاش و سنباده میزدم لذت میبردم ولی نه خیلی گذاشتم دم ورودی سالن لذت و با کلی التماس یکم رفت داخل از بس جیغ زد کشیدم بیرون گفت دیگه نه . گفتم همین 1 بار و بهش گفتم برو کرم بیار . زدم به سوراخش و سر کیر خودم .ایندفعه با راحتی رفت داخل ولی باز این پدر سگ جیغ میکشد که منو بیشتر شهوتی میکرد همچین میکردم که انگار دارم روی عرش پرواز میکنم . و با خودم میگفتم اخرش به آرزوت رسیدی …

نوشته:‌ داش سیا


👍 0
👎 0
41834 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

307944
2012-01-08 23:17:55 +0330 +0330
NA

ممنون از داستانت و همچنين تبريك ميگم به خاطر افزودن نوعى نگارش جديد به زبان فارسى.
گذاشتن اين همه نقطه لازم بود؟
نميدونستم دخترا تا 18-19 سالگى عروسك بازى ميكنن.

0 ❤️

307945
2012-01-09 01:16:17 +0330 +0330

والا من این همه دختر عمو و دختر عمه دارم ولی هیچ کدومشون جنده نیستن. چطوری مال دیگران همه از دم کون میدن؟

0 ❤️

307946
2012-01-09 01:17:59 +0330 +0330
NA

sina jan be jagh zadanet edame bedeh.negaran khaharetam nabash.to bro be bache hat beres ma ba azaye sait az khejalat khaharet va dokhtar amot bar miyam.
Bro azizam bro edame bede
Rasti adame jahel koni nadideh bodam inam khodesh ye no avariye be ghole mehdi jan

0 ❤️

307949
2012-01-09 02:15:03 +0330 +0330
NA

تجربه نشون داده که هر کس داستانای چرت مینویسه در کل عمرش یه بار سکس نداشته همش تو خیال سکس زندگی کرده حالاهم میاد خیالات چرتشو اینجا مینویسه

0 ❤️

307952
2012-01-09 06:01:48 +0330 +0330
NA

فحش گذاشتم: کس ننه ادم خالیبند!

0 ❤️

307953
2012-01-09 07:26:53 +0330 +0330
NA

چرت بود نه مزخرف بود اه اه اه حالم بهم خورد اصلا ارزش خوندن نداشت

0 ❤️

307954
2012-01-09 07:31:13 +0330 +0330
NA

خیلی جالبه چقد راحت ملت به اینا پا میدن
اخه خواهرتو گاییدم با این تخیل کیریت(چایی ریخت رو شلوارم)
چاقال دختر عموت جنده هم بود اینقد راحت پا نمیداد بهت

0 ❤️

307956
2012-01-09 10:33:26 +0330 +0330
NA

Salam‏, ‏dastanet zeyad jaleb nabod, man ke dokhtar amo nadaram ama ye bar khastim dokhtar daeimono bekonim, ke nashod, ye kir 25cm daram age az dokhtara kasi khahaneshe pm bezare

0 ❤️

307957
2012-01-09 10:41:44 +0330 +0330
NA

=)) تبریک میگم
حالا دیدی خواستن توانستنه و میتونی بکنی کله کیریه ان اقا

0 ❤️

307960
2012-01-09 15:34:44 +0330 +0330
NA

خزعبلات نوشتي

0 ❤️

307961
2012-01-09 15:35:01 +0330 +0330
NA

چو عنقا را بلند است آشیانه غنائت کن به تخم مرغ خانه (ایرج میرزا)
برو تو حموم بچه هاتو اضافه کن
بالاخره یه داستان خوندیم که هنوز ساینا نظر نداده

0 ❤️