لز و FMF با دوست همسرم

1403/02/05

سلام من میلاد هستم 38 سالمه و متاهلم اسم زنم مینو هست 33 سالشه زندگی خوبی داریم . هردومون کارمندیم ولی یک جا کار نمیکنیم مینو تو یه شرکت نیمه دولتی کار میکنه . 5 ساله با هم ازدواج کردیم . چند وقت پیش یه چیزی حدود هفت هشت ماه پیش بود مینو گفت شوهر همکارش تصادف کرده تو بیمارستان بستری هست بریم عیادتش منم قبول کردم و با هم رفتیم عیادت شوهر دوستش . تا اون روز دوست مینو را ندیده بودم تو بیمارستان برای اولین بار مرجان دوست مینو را دیدم . خب برای سر سلامتی عیادت از شوهرش رفته بودیم و برای اولین بار همو میدیدم ولی گویا مرجان اونقدر که من باهاش غریبه بودم اون زیاد با من احساس غریبه بودن نداشت خیلی بهمون خوشامد گویی گفت و تحویلمون گرفت ازمون تشکر می کرد شوهرش هم همینطور منم خب با لبخند تعارفات متقابل جوابشون را میدادم یه نیم ساعتی موندیم که اخرای ساعت ملاقات هم بود که دیگه باید میرفتیم که وقتی میخواستیم خداحافظی کنیم شوهر مرجان بهش گفت تو هم برو نمیخواد بمونی اینجا پرستار ها هستند منم برای اینکه بازم خودی نشون بدم گفتم اگر میخواهید من میتونم پیشش بمونم که شوهر مرجان گفت نه ممنونم نمیخواد کسی بمونه پرستار هست گفتم بازم اگر میخواهی میمونم که گفت نه دستتون درد نکنه خیلی زحمت کشیدی اومدی دیدنم بعد گفت فقط اگر زحمتی نمیشه براتون که مرجان را تا خونه برسونید که زنم گفت ای بابا این چه حرفیه کدوم زحمت مرجان جون که دوست جون جونی منه حتما میرسونمش نگران نباشید شما که بالاخره با احمد شوهر مرجان خداحافظی کردیم و سه تائی راهی خونه مرجان شدیم . از مرجان بگم که از خوشگلی و خوش اندامیش هرچی بگم کم گفتم لامصب قد بلند و اندامی رونهای پر کون برجسته و سینه هایی که فکر میکنم در اون نگاه اول سایزشون 80 باشه و برجسته و خوردنی لبهای قلوه ای چشمهای قهوه ای روشن که به عسلی میزنه پوستی سفید و مرمری که از همون نگاه اول که دیدمش کیرم براش تکون خورد و نیمه شق بود تا وقتی میخواستیم برسونیمش خونه اش . توی ماشین هم دقیقا نشسته بود پشت سر من و میتونستم از آینه قشنگ ببینمش وای که دوست داشتم اون لبهای برجسته و قلوه ای را محکم بمکم و کیرمو بکنم تو دهنش تا با لبهاش کیرمو بمکه . خلاصه تا برسیم دم در خونه اش یک ساعتی توی ترافیک عصر تهران معطل شدیم ولی من داشتم کیف میکردم هی از آینه دید میزدم که انگار اونم دیگه فهمیده بود تو کفشم و وقتی میدیدمش یه لبخندی بهم تحویل میداد و گرم صحبت با مینو بود منم از ترافیک لذت میبردم و مرجان را دید میزدم . دیگه رسوندیمش دم در خونشون که مرجان به مینو گفت بیائید بریم خونه من یکمی استراحت کنید اخه خیلی ترافیک بود میدونم هم تو هم اقا میلاد خیلی خسته شدین یه چیزی بخورید یکمی استراحت کنید بعد میرید مینو هم که یکمی باهاش تعارف کرد ولی مرجان کلی اصرار کرد و دست مینو گرفته بود و نمیزاشت بریم که مینو هم رو کرد به من و گفت بریم؟ منم گفتم هرچی شما بگی عزیزم ، مرجان هم گفت بیا پائین دیگه خودتو لوس نکن ، دیگه مینو هم پیاد شد مرجان ریموت در پارکینگ را از کیفش دراورد و گفت ماشینتو بیار تو ، آخه واقعا تو کوچه شون جای پارکی پیدا نمیشد منم گفتم نه میرم یه جا پارک میکنم مرجان گفت نه بابا جای پارک زیاده بیارش تو بزار منم گفتم باشه و ماشین رو بردم تو پارکینگشون کنار ماشین خودشون پارک کردم و از مرجان پرسیدم مزاحم کسی نیست ؟ مرجانم گفت نه دوتا پارکینگ داریم نگران نباش بعد سه تائی با هم سوار آسانسور شدیم و رفتیم دم در واحدشون مرجان در را برامون باز کرد اول خودش رفت و بعد مینو و بعدش هم من وارد خونه اش شدیم . معلوم بود وضع مالیشون بد نیست آپارتمان شیک و قشنگی داشتند ، دیگه مرجان بهمون بازم خوشامد گویی گفت و گفت راحت باشین تورو خدا انگار خونه خودتونه مینو هم گفت مرسی عزیزم و دیگه من نشستم روی نزدیکترین مبل توی پذیرائی مرجان دست مینو را گرفت و بردش توی اتاق یه چند دقیقه ای طول کشید منم داشتم همه جای خونه اش را نگاه میکردم که مرجان و مینو با هم از اتاق دراومدن وای باورم نمیشد مرجان را اینطوری ببینمش یه شلوار خیلی تنگ و چسبون پاش کرده بود و قشنگ پف کسش معلوم بود یه تاپ هم تنش کرده بود خط سینه اش قشنگ دیده میشد کیرم بازم براش تکون خورد انگار کیرم داشت التماس میکرد تا بره تو تمام سوراخ های این بدن ناز مرمری و خوردنی . برای اینکه جلوی زنم تابلو نکنم خیلی به بدن مرجان زول نزدم و به مینو نگاه کردم ، البته مینو که همیشه برام جذاب و خواستنی بود ولی خب باید اعتراف کنم که از وقتی چشمم به مرجان افتاده بود داشتم هلاکش میشدم (لعنتی) خلاصه این دوتا خانم ناز و خوردنی جلوم رژه می رفتند و نمیدونستم به کس و کون کدومشون توجه بیشتری کنم ؟ مرجان انگار با مینو خیلی صمیمی بودن چون مینو اصلا براش مهم نبود که دوستش اینطوری سکسی جلوی شوهرش میچرخه . خدائی اون کون گرد و قلمبه ای که مرجان توی اون شلوار کشی و تنگ پنهان کرده بود داشت روانیم میکرد از بس خوش فرم و کردنی و خوردنی و لیسیدنی بود . وقتی کونشو تصور میکردم با اون پوست سفید و لطیفش دیونه میشدم که دیگه کیرم داشت تو شورتم میترکید و بلند شدم و رفتم دستشوئی و یه جق حسابی به یاد کون ناز مرجان خانم زدم و آبم با شدت پرتاب شد و خالی شدم حسابی از این تصور کیف کردم و دیگه کیرم هم یکمی آروم گرفت و خوابید و اومدم بیرون که دیدم مرجان و مینو با هم توی آشپزخونه دارن کار میکنند و میخندن و حرف میزنن که مرجان اومد سمتم و کنترل تلویزیون و ماهواره را خم شد از روی میز برداشت وقتی خم شد پشتشو به من کرد و وای بازم اون کون خوشگلش را برام به نمایش گذاشت وقتی هم برگشت تا کنترل هارو بهم بده قشنگ برجستگی کسش تو فاصله نیم متری من قرار داشت و میتونستم راحت برآمدگی کسشو از روی شلوارش ببینم . مرجان کنترل رو بهم داد و گفت بیکار نشین آقا میلاد خودتو سرگرم کن تا منو خانمت یه چیزی درست کنیم دور هم بخوریم منم کنترل رو از دستش گرفتم و ازش تشکر کردم و مرجان بازم پشتشو کرد بهم رفتم آشپزخونه که تا موقعی که میتونستم کونشو دید زدم داشتم میمردم برای لمس کردن و نوازش کونش دوست داشتم سرمو و دهنمو میکردم لای اون چاک شهوت انگیز و تا میتونستم سوراخ کونشو براش میخوردم اونم برام آه و ناله میکرد لعنتی دوباره کیرم کیرمو برای خودش شق کرده بود با اینکه چند دقیقه از جق زدنم براش نگذشته بود ولی هوس کردن چنین کون نابی باعث شده بود بازم براش شق کنم ولی خب خوبیش این بود که دیگه اون دوتا کمتر تو دیدم بودن و منم حواسمو با دیدن کانالهای ماهواره که هی عوضشون میکردم کمی از کس و کون مرجان خانم پرت شده بود . دیگه بعد از یک ساعتی که مرجان و مینو توی آشپزخونه مشغول بودن و یواشکی با هم میگفتن و میخندیدن اومدن پیش من و یه سینی چای و شیرینی آوردن و نشستن . مینو کنارم نشست و مرجان هم روبروی ما نشست وای عجب کسیه این مرجان لعنتی هرچی نگاهش میکردم ازش سیر نمیشدم . خلاصه بازم برای اینکه زیاد تابلو بازی در نیارم بیشتر سعی میکردم به هردوشون توجه کنم تا زنم بهم شک نکنه . باور کنید همه حواسم همش به مرجان بود . خلاصه ی کمی در مورد تصادف شوهرش ازش سوال کردم مرجان هم داشت توضیح میداد که اره موتوری زده بهش و پرتش کرده و دو سه تا از دنده هاش شکسته و دکتر ها هم گفتن مهره های گردنش آسیب دیده و باید چند وقتی بستری باشه برای همین تو بیمارستان بستریش کردن و نمیدونم تا کی باید بمونه منم دیدم بهتره یکمی خودشیرینی کنم گفتم انشاالله که هرچه زودتر خوب بشن و برگردن خونه ولی تا اون موقع اگر هر کاری داشتین میتونید روی من و مینو حساب باز کنید خوشحال میشم کمک حالتون باشم مینو هم در ادامه حرفهای من گفت آره مرجان جون هر کاری داشتی به خودم میلاد بگو فکر کن من خواهرتم مرجان هم تشکر کرد و گفت مرسی مینو جون مرسی اقا میلاد باشه اگر چیزی خواستم بهتون میگم خیلی خوبه که شماها کنارم هستین منم گفتم قابلی نداره مرجان خانم وظیفه مونه . خلاصه نشتسم دو سه ساعتی با هم گپ و گفت و بگو بخند کردیم و من گفتم مینو جان دیگه کم کم بلندشو بریم مرجان خانم هم استراحت کنه که زودی مرجان گفت نه بمونید تورو خدا ، منو مینو ب تعجب به هم نگاه کردیم و مرجان زودی ادامه داد و بازم گفت لطفا مینو جون من تنهام شب تنهائی میترسم لطفا اگر میشه بمونید مینو هم که دید واقعا مرجان داره یه جوارئی بهش التماس میکنه به من نگاهی کرد و انگار که راضی بود بمونه منم فهمیدم مینو میخاد بمونه من بلند شدم گفتم خب پس شما با هم بمونید و تنها نباشید من رفع زحمت میکنم که بازم مرجان گفت چرا اقا میلاد شما هم بمونید همینجا مگه جا کمه اخه منم خندیدم و گفتم نه مرجان خانم خونه به این بزرگی کجا جا کمه ولی خب من برم بهتره که مرجان گفت وای یعنی میخوای دوتا زنه تنها رو تو خونه رها کنی بری ؟ که هر سه تائیمون زدیم زیر خنده و مینو هم گفت میلاد خودتو لوس نکن بگیر بشین نمیبینی مرجان تهناست منم بمونم میدونی که هردومون تا صبح از ترس خوابمون نمیبره بهتره توهم بمونی منم گفتم خب اخه اینکه درست نیست من تازه با مرجان خانم اقا احمد آشنا شدم درست نیست شب خونه شون بمونم مینو هم دستمو گرفت کشید منو نشوند گفت بشین دیگه بسه لوس بازی منم نشستم ولی ته دلم خیلی خوشحال بودم که شب خونه چنین کس نابی میمونم . خلاصه دیگه مرجان هم که انگار خیلی خوشحال شده بود بهم گفت پس بیا تو اتاق بهت لباس راحتی بدم نمیشه که تا صبح با لباس بیرون بمونی ؟ بعد منو مرجان با هم رفتیم سمت اتاق خوابش وای حس اینکه برای اولین بار به یه زن دیگه وارد اتاق خوابش میشی حس خیلی باحالیه مرجان داشت از کمد لباسهاشون برای من لباس درمیاورد منم داشتم به کمر و کونش نگاه میکردم یکمی از لباسش هم از کمرش رفته بود بالاتر و سفیدی کمرش دیدنی بود ولی اون کون بود که منو بیشتر دیونه میکرد . خلاصه یکی دو دقیقه ای منو مرجان توی اتاق با هم تنها بودیم دیگه داشتم هوس میکردم دستمو دراز کنم بکنم لای رونهاش و با کسش بازی کنم ولی میترسیدم یه موقع برخلاف چیزی که من تصورش میکنم بشه مرجان شروع کنه به داد و هوار ابرو ریزی حالا خر بیار و باقالی بار کن ، برای همین فقط به تماشای کونش اکتفا کردم . مرجان یه شلوارک و یه تیشرت دراورد که مال شوهرش بود گفت اینا فکر کنم بهت بخوره اخه من نسبتا از شوهرش کمی درشت تر قد بلندتر و چهارشونه تر بودم لباسهارو ازش گرفتم ازش تشکر کردم مرجان هم با یه لبخند بهم گفت در اتاق ببند لباستو عوض کن راحت باش منم با لبخندی راهیش کردم مرجان از اتاق رفت بیرون و داشتم تو اتاق خواب یه زن و شوهری که تازه دیده بودمشون لخت میشدم لباس درمیاوردم وای کیرم داشت بد جوری بلند میشد اگر با کیر شق و شلوار کوتاه میرفتم بیرون بد جوری ابرو ریزی میشد رای همین کیرمو گرفتم محکم چلوندمش تا از تحریک خارج بشم دهنم خودمو سرویس کردم کیرم بدبخت درد گرفت و شل شد و سریع لباسمو عوض کردم اومدم بیرون وای شلوارکه که خیلی برام تنگ بود قشنگ کیرم تو دید بود یکمی فقط تتیشرتی که داده بود راحتتر بود وقتی اومدم بیرون هردوشون زدن زیر خنده منم گفتم خب چکار کنم منکه گفتم نمیخام بمونم هی اصرار کردین بمونم خب خوب شد حالا با این لباسهای تنگ دارین بهم میخندید اونها هم بدتر زدن زیر خند منم دیگه رفتم نشستم جلشون ولی واقعا هم خنده دار شده بودم اخه اصلا لباسهاش برام راحت نبود منم عادت داشتم لباسهای راحت گل گشاد تنم میکردم تو خونه خودمون انگار یکمی منو محکم داره فشارم میده . دیگه یکمی که بهم خندیدن منم خنده ام گرفت وقتی میدیدم مرجان چقدر از دیدنم خوشحاله و داره از ته دل میخنده خیلی خوشم میومد . هوا هم دیگه داشت تاریک میشد و سه تائی دور هم همش بگو بخند داشتیم منم هوسم کمی فروکش کرده بود چون دیگه راحتتر میتونستم به بدن مرجان نگاه کنم . بعد از شام بود که مینو گفت وای سرم داره درد میگیره ازش پرسیدم چرا چی شده خوب بودی که مینو گفت نمیدونم فک رکنم بخاطر ترافیک و دود ماشینها باشه مرجان هم گفت قرص سر درد دارم میخوای بهت بدم ؟ مینو هم گفت وای اره دستت درد نکنه مرجان هم بلند شد و رفت یه ورق قرص اورد و با اب داد دست مینو . مینو هم روی ورق قرص را خوند از مرجان پرسید این چه قرصیه تا حالا ندیده بودمش مرجان هم گفت اینارو برادر شوهرم از خارج میاره خیلی خوبه یکی بخوری تا صبح راحت میخوابی مینو هم گفت وای اره به خواب خوب نیاز دارم اگر با همین سر درد بخوام بخوابم تا صبح دیونه میشم . منم دیده بودم سر دردهای مینو چطوریه راست میگفت حتما باید با قرص بخوابه تا صبح راحت بیدار بشه وگرنه که بازم سر دردش ادامه داشت . دیگه مینو یه قرص باز کرد و خورد مرجان گفت مینو جون دارم برای خودت میگم ولی اگر دوست داری راحتتر بخوابی بهتره دوتا ازش بخوری مینو ازش پرسید وای ضرر نکنه یه موقعه نرم اون دنیا ؟ همه خندیدیم مرجان گفت نه بابا شوهرم هم مثل تو یه موقعهائی بدجور سر درد میشه دوتا میخوره و میگیره میخوابه میبینی که هنوزم زنده اس مینو گفت وای میترسم اخه تا حالا از این قرصخا نخوردم مرجان گفت نترس دختر میگم چیزیت نمیشه بخور صبح که بلند شدی دعام میکنی که چه خواب راحتی داشتی . مینو رو کرد به من و گفت تو چی میگی بخورم یا نه منم گفتم نمیدونم والا ولی اینطور که مرجان خانم میگه شوهرش میخوره چیزیش هم نشده حتما ضرری نداره خب . مینو هم گفت باشه ولی اگر چیزیم شد مقصر شما دوتائید مرجان هم خندید و گفت نترس بابا منم خودم بعضی وقتا دوتاشو میخورم خلاصه مینو هم اعتماد کرد و یه دونه دیگه قرص خورد و یکی دو ساعت بعدش که ساعت دیگه داشت ده یازده میشد دیدم چشای مینو داره میره گیج خوابه داره به زور خودشو نگه میداره نخوابه که مرجان بهش گفت عزیزم بلندشو ببرمت تو تخت بخواب اینطوری داری خودتو اذیت میکنی برو بخواب تا سرت بهتر بشه دیگه مینو هم گیج خواب بود داشت هزیون میگفت منم بلند شدم مینو را بلندش کردم و همراه با مرجان بردیمش و توی تخت اتاق خواب مرجان خوابوندمش من از اتاق اومدم بیرون مرجان هم بعد از من اومد بیرون ازش پرسیدم واقعا چیزیش نشه منم ترسیدم اخه هیچ وقت مینو را اینقدر خوابآلو ندیده بودم مرجان گفت نترس قرصش قویه ولی خطرناک نیست نترس تا صبح راحت میخوابه گفتم برم یه نگاه بهش بندازم رفتم داخل اتاق رفتم نزدیک زنم شدم دیدم انگار خوابش خیلی سنگین باشه ولی داشت راحت نفس میکشید و دستشو گرفتم و نبضشو چک کردم دیدم نه خوبه و چیزیش نیست خیالم راحت شد و اومدم بیرون مرجان خندید و گفت خیالت راحت شد؟ گفتم آره انگار سه روزه نخوابیده چنان خوابش سنگین بود که وقتی دستشو گرفتم اصلا متوجه هم نشد ، مرجان گفت خب بیا پس بشینینم یکمی گپ بزنیم بعد بخوابیم منم که برای اولین بار بدون هیچ مزاحمی باهاش تنها شده بودم هم کیف میکردم هم اضطراب داشتم . دیگه روی مبل ننشستیم و نشستیم روی زمین جلوی تلویزیون . ماهواره هم داشت سریالهای ترکی نشون میدا مرجان قشنگ نزدیکم نشسته بود نمیدونستم تو تنهائی چی بهش بگم یکمی هردومون ساکت بودیم و فقط تلویزیون را تماشا میکردیم بعد دیدم خب اینطوری که نمیشه همش ساک بشینیم من شروع کردم و گفتم از احمد اقا بگو چطور مردیه ؟ مرجان هم یه لبخندی زد و گفت مردها همشون مثل همند خب چی ازش بگم خوبه مرده خوبیه همین منم گفتم ولی لباسهاش خیلی تنگه خدائی اخه اینارو چطوری میپوشه که مرجان زد زیر خنده گفت برای تو تنگه برای اون خوبه منم گفتم وای از وقتی اینارو تنم کردم دارم خفه میشم انگار یکی داره منو میچلونه مرجان هم گفت خب اگر تنگته درشون بیار ،یکمی تو چشماش زول زدم . با چشمهامون انگار داشتیم با هم حرف میزدیم گفتم درشون بیارم ؟ مرجان هم گفت اره درشون بیار گفتم اخه بد میشه که مرجان گفت چه بدی میشه شاید بهتر شد دیگه هردومون داشتیم به زبون بی زبونی با اشاره منظورمون را به هم میگفتیم دیگه منم بلند شدم وایسادم جلوی مرجان و گفتم اگر بد شد من مقصر نیستما مرجان هم داشت بهم زول میزد و انگار منتظر بود من ججلوش لخت بشم دیدم داره با جشماش انگار التماسم میکنه زودتر لخت بشم منم دیگه به هیچی فکر نکردم و اول تیشرتمو از تنم دراوردم مرجان لب پائینشو گاز گرفت دیدم وای انگار اون بیشتر از من حشریه تا دستمو بردم تا شلوارکومو دربیارم که مرجان هم مثل وحشیها پرید و خودش شلوارک و شورتمو با هم کشید پائین و کیر شقم مثل فنر پرید بیرون و جلوی صورتش تکون تکون میخورد تا مرجان کیرمو دید یه آآآآآآخخخخخ ججججججوووووننننن گفت و کیرمو گرفت توی دستش و دهنشو آورد جلو و کیرمو تا نصف کرد تو دهنش و داشت با ولع و شوهرت مک میزد وای منم که رو ابرها سیر میکردم فکروش هم نمیکردم همین امروز که دیدمش بتونم باهاش سکس کنم ولی وقتی میدیدم چطوری داره بارم ساک میزنه فهمیدم این زن خیلی سکسیه و حشریه . نمیدونید چطوری کیرمو میخورد انگار تا حالا کیر ندیده چنان مک میزد و لیس میزد و هی میبوسید کیرمو و قربون صدقه کیرم میرفت که تقریبا یادم رفته بود من چطوری هلاک کس و کونش بودم ولی خیلی زود یادم اومد که دیونه بدن نازش هستم کیرمو از دهنش دراوردم و گفتم حالا نوبته منه عزیزم سریه لباسهاشو از تنش کندم و لختش کردم وای عجب بدن تر تمیز و زیبا و خوردنی داشت همون جوری با لباس هم دیوانه اش بودم و حالا وقتی لختوشو میدیدم حشرم براش هزار برابر شده بود وقتی کس تر تمیزشو دیدم که صاف و بی مو برجسته و باد کرده و خوشگل مشگل لای رونهای سفیدش داره بهم میگه بیا منو بخور، دیگه هیچی نفهمیدم و که چطوری خوابونده بودمش و دهنم روی کسش میچرخید و زبونم توی کسش را میلیسد و مرجان با دستش رو سرم فشار میداد و داشت با ناله و آه هی خواهش میکرد بیشتر کسشو بلیسم . کلا مدهوش بدن زیباش شده بودم واقعا هنگیده بودم فقط دلم میخواست هزار سال فقط کسشو براش بخورم و بلیسم از بس خوردنی بود لامصب داشتم میمردم براش کس زنم اصلا بد و زشت و بد بو نیست ولی این لامصب دیوانه کننده بود . نمیدونم چقدر زمان شده بود که فقط داشتم کسشو براش میخوردم و اونم با آه و ناله هاش بیشتر دیونه ام کرده بود تمام صورتم از اب کسش خیس شده بود در حد روانی داشتم کسشو میخوردم معلوم بود چندین بار در حین خوردن کسش ارضاش کرده بودم ناله هاش به جیغ های کوتاه رسیده بود و بدنش و پیچ و تاب میداد ولی من ول کن خوردن و لیسیدن کسش نمیشدم دستهام هم بیکار نبودن و سینه های نرمشو میمالیدم یا رونهاش یا کونش یا پهلو هاش میمالیدم خلاصه انگار منم زن ندیده باشم و سکس نکرده باشم . یه جوری توی بدن میلولیدیم که انگار هردومون اولین بارمونه داریم با جنس مخالف لذت میبریم . دیگه حساب زمان و مکان از دستم در رفته بود فقط همه هوش و حواسم به اندام زیبائی مرجان جونم بود ، مرجان هم که بعد از چند بار ارگاسم شدن هنوز داشت با شهوت نگاهم میکرد و کیرمو میمالید بهم گفت یالا دیگه منو کشتی لعنتی بیا بکن تو کسم که دارم هلاک میشم برای کیر خوشگلت منم نشستم بین پاهاش و نگاهش کردم خوابیدم روش یه لب جانانه ازش گرفتم و مرجان هم حسابی همراهی میکرد تو لب دادن یکی دو دقیقهای لب تو لب بودیم کیرم تو دستش بود داشت میمالید برام انگار هردومون سالها منتظر چنین فرصتی بودیم ، قشنگ مشخص بود که مرجان هم حسش مثل منه اونم داشت از عطش شهوت نسبت من جون میداد . اینو میشد از لب دادنش و مالش کیرم بفهمم که هلاک کیرم بود . بعد نوک سینه های خوشگلشو خوب مکیدم براش اونم همش ناله میکرد و هی میگفت وای میلاد جون عاشقتم دیوونتم منو بکن منو بکن ، کسمو بگا ، کیرتو بکن تو کسم دارم میمیرم برات . منم دیگه به نقطه اوج شهوتم رسیده بودم و داشتم میمردم براش پاهای خوشگل و خوردنیشو گرفتم و دادم هوا و رفتم جلوتر و کیرمو گذاشتم لای کس خیسش و تو چشمهای قشنگش نگاه کردم و کیرمو هول دادم تو بهشتش وای که چه لذت وصف نشدنی داشت کردن تو کس خوشگلش . واقعا قلبم داشت از جاش کنده میشد از بس هیجان انگیز بود برام . کیرمو تا بیخ کرده بودم تو کسش و تو چشمهای عسلیش که خمار شهوت بود نگاه میکردم اونم با دستاش بازوهامو گرفته بود و اروم نفس نفس میزد لبشو بوسیدمو گفتم خوبه عزیزم؟ مرجان هم گفت وای دارم میمیرم عشقم یالا دیگه کسمو برام جرش بده که از صبح کسم داره مور مور میشه برات لعنتی دوباره لبشو بوسیدم و منم گفتم باور کن منم از وقتی دیدم کیرم برات شق شده بود خوشگلم مرجان گفت پس معطلش نکن بگا منو بگاااا بگگگاااااااااا اینارو با یه صدای نسبتا بلندی داشت میگفت لبشو بوسیدم و بهش گفتم یواش مرجان جون میخواهی مینو را بیدارش کنی مرجان خندید و گفت بزار بیدار بشه بیاد ببینه داری کسمو جر میدی خندیدم گفتم دیونه نشو عشقم دهنمون سوریس میشه تورو خدا یواشتر ناله نکن مرجان گفت زود باش دیگه نگهش ندار کیرتو بزن دیگه بزن تو کسم یالا کسم کیر میخاد کیری مثل کیر تورو میخاد منم شروع کردم تو کسش تلمبه زدن وای که چی بود لامصب باور کنید از کس زنم تنگتر بود با اینکه هیکلش یه هوا از مینو درشتتر بود ولی کسه تنگی داشت همینطوری که داشتم میکردمش و لذت میبردم از گائیدن کسش و ازش لب میگرفتم ازش پرسیدم مرجان کست خیلی تنگه چرا ؟ مرجان هم که داشت از گائیده شدن کسش با کیر کلفتم بینهایت لذت میبرد با ناله میگفت کیر احمد نصف کیره توه بکن بکن بزن کسمو بگا بزن جرش بده کسمو وای میلاد عاشقتم عاشقتم وای جرم بده دارم میمیرم برات عشقم منو جرم بده عشقم کسم مال توئه منو جر بده هر طور دوست داری کسمو بکن منم محکم تو کسش تلمبه میزدم تا بیشتر لذت ببره هرچی میکردمش اونم بیشتر ناله هاش بلند میشد و منو ناخن میکشید منم ازش لب میگرفتم و سینه هاشو محکم میمکیدم تا بیشتر و بیشتر لذت ببره وای که نمیشه توصیفش کرد چه لذتی بهم میداد . وسط گائیدنش یهو یاد مینو میافتادم توی اتاق نزدیکمون خوابیده و من دارم دستشو توی خودش میکنم اینم برام حس خیلی جالب و هیجان انگیزی بود که باعث میشد هی بیشتر شهوتی بشم و هوسم برای گائیدن دوست زنم تموم نشه از طرفی هم وقتی میدیدم مرجان زیر کیرم چطوری داره ناله و زجه میزنه و التماسم میکنه تا کسشو براش جر بدم باعث شده بود همه حواسمو بدم بهش تا اونو بیشتر بهش لذت بدم و همین شده بود که ابم نیاد هی تند تند تو کسش تلمبه های وحشتناکی میزدم مرجان هم اتاق و خونه را گذاشته بود رو سرش واقعا میترسیدم یوهی مینو را بالای سرمون ببینم ولی مرجا عین خیالشم نبود از گائیده شدن کسش داشت لذت میبرد گاهی یواش تلمبه میزدم و لب و سینه ها و گردنشو میبوسیدم و میخوردم وسطش هم کیرمو میکشیدم بیرون و کسشو میبوسیدم و رونهاشو میخوردم لای چاک کونشو میلیسیدم و سوراخ کونشو قهوه ای خیلی روشن و متمایل به صورتش بود میلیسیدم و مرجان را میبردم رو ابرها و دوباره کیرمو میکردم تو کسش میگائیدمش هی میگفتم خوبه عشقم ؟ خوبه ؟ دوست داری داری ؟ مرجان هم با آه و ناله میگفت وای اررررههههه اااارررررهههه بکن بکن بکن لعنتی بکن کیر میخام کیر کیر کیر میخام منم محکم میگائیدمش دیگه منم داشتم ارضا میشدم و تلمبه میزدم تو کسش که گفتم ابم داره میاد مرجان هم گفت بریزش رو سینه هام منم اخرین تلمبه هامو محکم زدم تو کسش لحظه اخر که ابم میخاست بزنه بیرون سریع کشیدم بیرون و تا درش اوردم ابم چنان پرتاب شد که دو سه بار با فشار پاچید روی سینه و کمی روی صورتش و تا روی شکم کسش واقعا انگار اولین بارم بود که کس میکردم که چنین ابم با فشار پرتاب شد روی بدنش مرجان هم با تعجب و لبخند داشت نگاهم میکرد منم که از اوج لذت ارضا شدن انگار داشتم سقوط ازاد میکردم دیگه راستش جونی برام نمونده بود و ولو شدم کنارش و نفس نفس میزدم مرجان هم هی قربون صدقه ام میرفت و با یه دستش داشت اب منی هائیکه روی تنش ریخته بودم را میمالید به بدنش با دست دیگه اش هم کیرمو گرفته بود و میمالید و هی جون جون میگفت و میگفت عاشقت شدم میلاد جونم عاشقت شدم دیونتم میمیرم برات منم گرفتمش بغش کردم یه لب حسابی ازش گرفتم که لذتم باهاش تکمیل بشه . هردومون بعد از یه سکس خفن خسته شده بودیم یکمی چشامو بستم و به همه اتفاقهای امروز تا همین اخرین لحظه فکر کردم و چقدر حالم خوب بود که تونستم با مرجان سکس کنم وگرنه دیوونه میشدم اگر نمیکردمش . که بعد از اینکه یکمی توی بغل هم استراحت کردیم بازم یهوئی یاد مینو افتادم که تو اتاق خوابیده بود به مرجان گفتم وای مینو یعنی هنوز خوابه به نظرت ؟مرجان گفت نمیدونم بریم بینیم ، منم گفتم مرجان دیونه خیلی بلند ناله میکردی میترسم یه موقع بیدارش کرده باشیم مرجان خندید گفت میترسی ؟ گفتم خب راستش دلم نمیخاد مینو از کارمون با خبر بشه مرجان گفت اگر بیدار بود که حتما گیرمون مینداخت حتما خوابه خوابه که با این همه سر صدا بیدار نشده منم گفتم بریم یه سر بهش بزنیم هردومون همونطوری لخت رفتیم تو اتاق خواب مرجان دیدم بله مینو جونم توی خواب ناز داره سیر میکنه اصلا بیدار هم نشده یه چندباری هم اروم صداش کردم اصلا متوجه نشد مرجان گفت دیدی راحت خوابیده خیالت راحت شد گفتم اره خوب شد قرصهارو بهش دادی مرجانم خندید گفت خدا خدا میکردم دوتاشو بخوره وگرنه اگر یکیشو میخورد خوابش اینقدر سنگین نمیشد و امکان داشت بیدار بشه بعد مرجان رفت دست مینو را بلندش کرد ولش کرد دستش افتاد رو بدنش ولی اصلا انگار نه انگار بیدار نشد مرجان گفت مطمئن شدی بیدار نمیشه قشنگ چند ساعتی تو خواب سنگینه مطمئن باش اگر بکنیش هم متوجه نمیشه منم خندیدم گفتم نه دیگه ولش کن بیا بریم بیرون مرجان گفت باشه بریم ولی یه فکری دارم گفتم چه فکری؟ گفت بیا بهت میگم با هم اومدیم بیرون و بازم دم در همدیگرو بغل کردیم از هم لب میگرفتیم منم با کون خوشگلش بازی میکردم و لپهای نرمشو میگرفتم چنگ میزدم ، مرجان هم حسابی از گردنم اویزون شده بود بهم لب میداد منم از زیر کونش گرفتمش بلندش کردم توی بغلم و بردمش روی یکی از مبلها گذاشتمشو نشستم جلوی کسش و بازم کسشو لای چاک کونش میلیسیدم براش اونم حسابی کیف میکرد و هم میخندید هم هم آه و اوه میکرد و با دستاش موهامو نوازش میکرد و سرمو روی کسش اروم فشار میداد و با ناله میگفت اخ وای بخور عشقم بخور کسمو وای کسمو میخای؟ کسمو دوست داری منم دهنمو از روی کسش برمیداشتم و میگفتم دیونتم مرجان جونم همه جاتو میخام دارم میمیرم برات هلاکتم بخدا مرجان هم سمرو میزاشت رو کسش و میگفت پس بخورش عشقم کسمو بخور کسمو بخور وای جون زبونت با کسم چکار میکنه لعنتی دارم میمیرم از لذت دارم میام دارم میام اااخخخخخ ووواااااییی اووووییی و سرمو محکم رو کسش فشار میداد منم زبونمو تا جائیکه میتونستم میکردم تو کسش و لیسش میزدم که یهوئی مرجان جیغش دراومد و ارضا شد واقعا اینبار دیگه خیلی ترسیدم که نکنه مینو از صدای جیغ مرجان بیدار شده باشه چون بلندتر از قبل جیغ کشید گفتم اروم عشقم بیدارش میکنی کار میدی دستمون مرجانم که بی حال بود نمیتونست حرف بزنه به خودش میپیچید منم گرفتمش محکم بعلش کردم بدنشو نوازش کردم تا از حس شدید ارگاسم دربیاد مرجان بی حال و خمار توی بغلم ولو شده بود منم که همش دیونه اش بودم دلم نمیخواست یک لحظه هم ازش جدا بشم . از طرفی هم همش نگران این بودم یه موقع مینو بیدار نشه و همه چیز بهم بریزه و منو مرجان را لخت توی بغل هم ببینه نمیدونستم چه واکنشی خواهد داشت خلاصه باز هم خوشبختانه انگار مینو خوابش واقعا سنگین بود که با این صدای جیغ مرجان هم بیدار نشد . دم گوش مرجان گفتم عشقم اینطوری که تو جیغ و داد میزنی اخرش بیچاره مون میکنی ها مرجانم که یکمی حالش بهتر شده بود از ارگاسمش گفت کاش تو برای ابد مال من بودی منم مال تو نمیدونی چه حسی بهت دارم گفتم مرجانم منم دیونتم بخدا باور کن جونمم به پات میزارم ولی خب میدونی که هردومون مال یکی دیگه هستیم و نمیتونیم کاریش کنیم مرجان گفت میخام تو مال منم باشی دلم میخاد هر وقت خواستم مال من باشی همینطوری توی بغلت بخوابم و ازت لذت ببرم منم گفتم منم همینو میخام عشقم دوست دارم تو هم مال من باشی مرجان گفت همیشه مال توام میلاد جون هر وقت دلت بخاد بیا تا هر چقدر دوست داری با هم لذت ببریم بوسیدمش و گفتم عاشقتم دیونتم میمیرم برات و محکم بغلش کردم بعد ازش پرسیدم خب چی تو فکرت بود شیطون بلا مرجانم یه خنده ای کرد و گفت دوست داری بغل دست زنت م کسمو بگائی ؟ منم خندیدم و گفتم الانشم بغل دست زنم داریم با هم عشق میکنیم ، مرجان گفت نه دیونه یعنی بریم تو تختی که مینو خوابیده اونجا منو بکن منم گفتم نه دیگه این دیونگیه ، مرجان گفت ولی هیجان انگیزه منکه عاشقشم و مطمئنم تو هم دلت میخاد پس بیا امتحانش کنیم منم راستش از ایده ای که داد خوشم اومد گفتم بریم و بلند شدیم منم که کیرم دوباره براش سیخ شده بود . مرجان از توی بغلم بلند شد وقتی کیرمو دید گفت جوووووووووووووووونننننننن قربونش بشم که همش برام سیخه و کیرمو گرفت و نشست جلوی پام و تو چشام نگاه کرد و کیرمو کرد تو دهنش همینطوری چشم تو چشم داشت کیرمو برام میخورد که بیشتر و بیشتر منو دیوونه خودش میکرد یکمی که خورد بلندش کردم گفتم بریم تو اتاق کنار دوستت میخوام بکنمت عشقم مرجان هم خندید و گفت ما دوتا خیلی دیوونه ایم نه ؟ گفتم آره بخدا بیا بریم دیوانگی را کاملش کنیم و با هم وارد اتاق خواب مرجان شدیم که زنم رو تختشون خوابیده بود مرجان گفت این جنده خانم را بندازش اونطرف تا بهت کسی بدم که یادت نره منم گفتم فقط تورو خدا اروم سر صدا کن دیگه زیر گوشش داریم سکس میکنیم مرجانم خندید و گفت سعیمو میکنم ولی نمیتونم قول بدم بتونم خودمو کنترل کنم چون وقتی کیر کلفتت داره کسمو جر میده دیگه کنترلش دست من نیست دست کسمه و کیرت منم گفتم پس بدبخت میشیم بعد منو مرجان مینو را کشیدیمش کنارتر و مینو هم که عین یه جنازه خوابیده بود اصلا هیچی نمیفهمید اینقدر قرصه قوی بود . دیگه مرجان خوابید کنار دست دوستش و رو کرد به مینو گفت بلندشو ببینم چطوری دارم به شوهرت حال میدم و کسمو برام میکنه منم خندیدم و رفتم رو تخت مرجان گفت کسمو بخور برام منم دوباره شروع کردم خوردن کسش اونم هی آه و ناله میکرد همش ترس داشتم که زنم بلند شه بیچاره بشم مرجانم که عین خیالش نبود همش آه و ناله میکرد زیر گوش مینو منم گفتم دیگه به جهنم هرچی میخواد بشه بذار بشه فوقش اینه که بیدار میشه و میبینه و اخرشم شاید طلق بگیریم ولی خوردن و گائیدن این کس میارزه یکمی براش خوردم بلند شدم نشستم بین پاهاش و کیرمو کردم تو کسش مرجان یه آهی کشید و گفت جون چه کیری میکنی تو کسم کیرمو تا بیخ تو کسش فرو کردم و خوابیدم روش و شروع کردم تو کسش تلمبه زدن سعی میکردم بیشتر ازش لب بگیرم تا نتونه زیاد اه و ناله بزنه ، همینطوری هی محکم تو کسش تلمبه میزدم از این موقعیت جدید که دارم دم دست زنم دوستشو میگام بینهایت لذت میبردم . لنگهای مرجان را داده بودم بالا و افتاده بودم روش و محکم میکردمش تخت به صدا افتاده بود جیر جیر میکرد و تکون میخورد یه نگاهی به مینو انداختم دیدم خوابه اصلا انگار توی این دنیا نبود مرجان را بلندش کردم و گفتم داگی بشین اونم انجام داد از پشت کس و کونشو حسابی براش میخوردم مخصوصا سوراخ کون نازش که همش دل دل میزد هی جمعش میکرد و لش میکرد منم که دیونه کونش شده بودم از اول که دیده بودمش دیگه داشتم برای خوردن و لیسیدن سوراخ کونش خودکشی میکردم سعی میکردم زبونمو بکنم تو کونش ولی خب فقط یکی دو سانتی میشد زبونم بره تو سوراخش سرم و محکم لای چاک کونش فشار میدادم دوست داشتم انگار با سر برم تو کونش ههههههه مرجان هم که بازم آه و ناله سر داده بود هی میگت منو بگا عشقم منو بگا کسمو جر برام وای عاشق کیرتم بکنش تو کسم بکنش تو کسم کیرتو میخام کیرتو میخام هی اینارو تکرار میکرد منم که عطشم و آتیشم براش خاموش نمیشد بلند شدم و کیرمو از پشت کردم تو کسش و دو طرف کپلهاشو گرفتمو محکم میکوبیدم تو کسش هی میگفتم دوست داری ؟ دوست داری هان بگو دوست داری؟ اونم که داشت گائیده میشد هی میگفت وای اره آره اره اخخخخ وای کسم کسم جون جون لعنتی داری کسمو پاره میکنی بکن بکن بکن منم میزدم تو کسش صدای شلپ شلوپ برخورد بدنم به کون و کپلش و صدای شلپ شلپ کس آب دارش و ناله هاش اتاق را پر کرده بود خیس عرق شده بودم داشتم حسابی میگائیدمش مرجان هم لعنتی انگار سیرمونی نداشت اون از من بدتر من از اون بدتر هردومون در حد جنون شهوت داشتیم و حالیمون نبود داریم چکار میکنیم دیگه دوباره از کسش کشیدم بیرون بازم سوراخهاش حسابی خوردم و لیسیدم و بازم کردم تو کسش چندین مرتبه همین کارو باهاش کردم دیگه مرجان انگار نا نداشت قمبل بمون و ولو شد رو تخت منم خدای خسته شده بودم و خیس عرق شده بودم یه نگاهی به مینو کردم دیدم عین بچه هنوز خوابه یهوئی روانی شدم و رفتم شلوار و شورتشو گرفتم از پاش دراوردم و پاهاشو دادم هوا و کیرمو کردم تو کس خشکش یه تکونی خورد یه ناله خفیفی زد ولی نمیدونم چرا بیدار نشد منم شروع کردم تو کس زنم تلمبه میزدم مرجان هم که دید من دارم زنمو میکنم بلند شد گفت چکار میکنی دیونه بیدار میشه منم گفتم بزار بیدار بشه دارم دیونه میشم حسابی تو کس زنم تلمبه زدم ابم که میخاست بیاد کشیدم بیرون کردم تو دهن مرجان مرجان هم مک میزد و ابمو میخورد بازم به مینو نگاه کردم دیدم خوشبختانه هنوز خوابه و خیالم راحت مرجان گفت تو دیگه خیلی دیونه ای بخدا بیا بریم تا کار از کار نگذشته منم خندیدم و گفتم باشه ولی اول شلوار و شورت مینو را پاش کنم بعد بریم مرجان هم یه نگاهی به کس زنم انداخت و گفت اوووممم جنانم خوب کسی هم داره معلومه خوب کیف میکنی شیطون منم گفتم به پای کس ناز تو نمیرسه باور کن مرجان گفت نه کسش خوبه خوشبحالت شده دیگه منم گفتم آره اول مینو بعدشم تو واقعا دیگه خوشبحالم شده مرجان گفت بزار دوست دارم کسشو بلیسم خوشم میاد گفتم باشه بیا کسشو بلیس مرجان هم دوباره شلوار شورت مینو را کشید و درش اورد بیچاره عین یه آدم بیهوش افتاده بود هرکاری میکردیم خوابش سنگینه سنگین بود مرجان هم بهم گفت پاهاشو بالا باز نگه دار میخام کس دوستمو بخورم منم گفت بخور عشقم مرجان هم دهنشو گذاشت رو کس مینو و شروع کرد لیسیدن وای چطوری میخورد کس مینو را میترسیدم بیدارش کنه مینو کم کم داشت اه و میکشید گفتم بسه مرجان داره بیدار میشه ولش کن مرجان دست بردار نبود حس کردم دیگه مینو داره از خواب درمیاد گفتم مرجان تورو خدا ولش کن داره بیدار میشه ولی اون جنده خانم ول کن نبود همش میگفت جون قربون کسش بشم دیگه بدبخت شدم و مینو چشمهاشو باز کرد اون لحظه دلم میخواست زمین دهن باز کن برم توش مینو دید من بالا سرشم و پاهاشو گرفتم یه نگاهی بهم کرد منم که چیزی نمیتونستم بهش بگم لخت و عور نشسته بودم بالا سرش و پاهاشو رو هوا گرفته بودم بعد هیچی نگفت و یه نگاهی به لای پاش کرد دید مرجان هم داره کسشو میخوره بازم یه نگاهی به من کرد بعد یهوئی خندید رو کرد به منو مرجان گفت پس کار خودتونو کردین توله سگا منو خوابوندین با هم حال کنید ؟ وقتی اینو گفت یکمی خیالم راحت شد مرجانم که دید مینو بیدار شده دهنشو از روی کسش برداشت و گفت بیدار شدی جنده خانم یالا پاشو ببین شوهر عزیزت چطوری کسمو میگاد وای من داشتم خل میشدم نمیدونستم قضیه چیه مینو یه نگاهی بهم کرد گفت خوب گائیدیش عزیزم؟ منم که دیدم زنم با سکسم با دوستش عصبانی و ناراحت نیست بلکه انگار راضی و با خبره گفتم راستش چی بگم عزیزم یهوئی شد خب مینو گفت عیبی نداره عشقم نترس منو مرجان خیلی وقتی داشتیم بهش فکر میکردیم نترس میلاد جونم منم خیالم از بابت مینو دیگه راحت یه نفس راحتی کشیدم بعد مرجان گفت راستش نمیخاستم زودتر بهت بگم که منو مینو با هم لز میکنیم و دوست داشتیم تو جفتمون را با هم بگائی منم گفتم خیلی بدجنسید دخترای بد بعد جفتشون را بغلشون کردم و گفتم خب باید هر دو رو حسابی تنبیه کنم تنبیهتونم اینکه حسابی گائیده بشید تا دیگه منو سرکار نزارید مینو هم خندید و گفت راستش من اصلا اونطور که تو فکر میکردی خواب نبودم وقتی داشتی مرجانو میگائیدی یواشکی نگاهتون میکردم و با مرجان قرار گذاشتیم بیاردت و اینجا دم دست من بکنیش همش بیدار بودم و کیف میکردم داری کس دوستمو میگائی گفتم خیلی بدی مینو داشتم سکته میکردم بخدا مینو هم خندید و گفت ولی هیجانش زیاد بود نه وقتی فکر میکردی داری دستمو کنار دستم میکنی و من خوابم گفتم اره خیلی هیجان داشت ولی از این به بعد بیشتر هیجان میده که هردوتونو باهم بکنم ، مرجان هم خودشو انداخت تو بغلم و گفت خب دیگه از همه چیز با خبر شدی حالا بیا جرمون بده که بدجور معتاد کیرت شدم آقا میلاد ، منم گفتم بزار اول ترتیب این دختر رو بدم بعدم به حساب تو هم میرسم و رفتم سراغ زنم تا اونو حسابی جرش بدم . گرفتم انداختمش رو تخت و همه لباسهاشو دراوردم و شروع کردم خوردن کس ناز زنم وای که تا اون موقع اینقدر از خوردن کسش لذت نبرده بودم چون دیگه همه چیز برام روشن شده بود فهمیده بودم این دوتا زن ناز حشری قبلا با هم لز داشتن و هوس یه سکس پر از هیجان دیگه را کرده بودن و نشستن و نقشه کشیدن تا منم وارد بازیشون بشم الان داشتم کس خوشگل زنمو جلوی دوستش میخوردم که تا یک ربع پیش داشتم کسشو کنار زنم میگائیدم . بعد بلند شدم کیرمو چپوندم تو کس زنم و گفتم حلالا کیرم چطوره عشقم مینو گفت آآآآآآههههه خیلی کلفتر شده انگار میلاد کسم داره جر میخوره گفتم حقته خوشگلم بایدم کست کوچولت جر بخوره مینو زیرم آه و ناله میکرد خیلی گائیدنش کیف میداد مرجان گفت خوب بکنش جنده رو کسشو جر بده براش منم محکم زنمو جلوی دوستش میکردم مینو چنان زیرم ناله میکرد تا اون موقع نکرده بود خیلی کیف میکرد هی ناله میزد و میگفت محکمتر محکمتر منم وحشیانه میگائیدمش بعد کیرمو از کسش کشیدم بیرون و مرجانو گرفتم کشیدم زیرم ولی قبل اینکه بکنم تو کس مرجان مینو کیرمو کرد دهنش و کیرمو میخورد منم لذت میبردم گفتم بسته جنده برو کنار میخام کس دوستتو بگام مینو هم گفت جوووووووووووووووونننننننننن بکن تو کسش عشقم بکن تو کسش که دلم میخاد کس دوستمو جرششششش بدی منم خندیدم و پاهای خوشگل مرجانو گرفتم بازش کردم گفتم جووووووننننننن خیلی حال میده وقتی زنم بیداره و میبینه دارم میکنمت بعد کیرمو کردم تو کس مرجان و شروع کردم گائیدن کسش وای به زنم نگاه میکردم که لخت داره منو مرجانو میبینه و کسشو میماله و ناله میکنه به مرجان نگاه میکردم داره زیر کیرم ناله میکنه خدا قسمت همتون بکنه چنین سکسی رو که بینهایت لذت بخشه خلاصه به قول معروف خر کیف شده بودم دوتا کس بینهایت عالی و خوشگل و کردنی نسیبم شده بود که از کردنشون سیر نمیشدم . اون شب تا صبح جفتشون را حسابی کردم جوری که دیگه رمقی برام نمونده بود اون دوتا هم بدت از من اینقدر کس داده بودن اونها هم دیگه نا نداشتن نمیدونم چند بار ارضاشون کرده بود ولی خودم چهار بار ابم اومد و رو بدنهای ناز زیباشون خالی شده بودم دیگه صبحه هر سه بیهوش توی تخت ولو بودیمو خوابمون برده بود ساعت ده یازده بود که بیدار شدیم اولش هنوز باور نمیکردم که دیشب هم با زنم سکس کردم هم با دوستش کنار هم بعد که دیدم نه انگار واقعی بوده دلم آروم گرفت و از اتفاق جدید توی زندگیم بینهایت راضی شدم بعدشم زنگ زدیم به محل کارمون هر سه مرخصی گرفتیم تا شب همش بازم لخت توی بغل هم بودیم یکی و دوبار دیگه هردوشون کردم ولی خیلی ازم کار کشیده بودن بی رمق شده بودم که مینو و مرجان کلی معجون و چیزهای مقوی به خوردم دادن و که جون بگیرم تا همش بکنمشون و لذت بریم دیگه باور کنید هر کاری که میشد سه تائی انجام بدیم انجام دادیم از لزبین سکس از کردن کون جفتشون و هرچی که به فکرتون برسه انجام دادیم . یک هفته ده روز که احمد خونشون نبود همش تو خونه احمد سه تائی حال میکردیم بعدشم که مرخص شد رفتیم اوردیمش خونه و خونه استراحت میکرد البته مرجان گریزی میزد و میومد خونه ما تا سه تائی عشق و حال کنیم . یه روز همین توی عید امسال بود که مرجان بهم گفت دوست دارم مثل اون شب که منو کنار مینو میکردی اینبار دوست دارم کنار احمد منو بکنی گفتم بی خیال تورو خدا اون شبم گولم زدین دیگه گول نمیخورم گفت نه بخدا اینبار دیگه میخوابونمش و دوست دارم کنار شوهرم بهت کس بدم گفتم مرجان تورو خدا دست بردار داریم حالمونو میکنیم مگه بده اینطوری؟ گفت نه عشقم نه نیار دلم میخواد دوست دارم ، گفتم نمیدونم ولی اگر این بار هم نقشه کشیده باشی کلاهمون میره تو هم ، گفت نه عشقم بیا باشه گفتم باشه گفت با مینو بیا گفتم پس نقشه داری گفت نه بخدا فقط دوست دارم دم دستم شوهرم بهت بدم خیلی حال میده گفتم باشه . قرار شد مرجان به شوهرش قرص بده بیهوشش کنه منم برم بکنمش. بهمون زنگ زد و گفت بیائین احمد خوابه منو مینو هم رفتیم خونه مرجان دیدم لخت اومد در را برامون باز کرد بغلش کردم بوسیدمش گفتم شیطون راستشو بگو نقشه اس یا نه ؟ گفت نه عشقم گفتم منو سکته نده تورو خدا گفت نه بیا خودت تستش کن رفتم دیدم احمد توی تختش خوابیده یه چندتا زدم رو پاش صداش کردم دیدم نه واقعا انگار خوابه مینو هم خندید و گفت شیطون چندتا قرص بهش دادی؟ گفت چهارتا گفتم نکشیش مرجان؟ گفت نه حالا میخام تا صبح منو کنار شوهرم بگائی جرم بدی منم لخت شدم مینو هم لخت شد دیگه همونطوری که میخاست دم دست شوهرش حسابی گائیدمش مینو را هم گائیدم ابمو ریختم تو کس جفتشون مرجان کس پر از اب منی را گذاشت رو دهن احمد هی کسش میکشید رو دهنش و بهش میگفت بخور کسکش بخور کسکش منم حال میکردم بعدشم وقتی ابمو تو کس مینو ریختم مینو هم گفت منم میخام اب کسمو بدم احمد بخوره ، گفتم بهش بده مینو هم کسشو گذاشت رو دهن احمد اونم به احمد میگفت بخور مادر جنده بخور کسمو و اه و ناله میکرد منم مرجانو گرفته بودم توی بغلم ازش لذت میبردم مینو هم هی کسشو رو دهن احمد میمالید اه و ناله میکرد و بلند نمیشد قشنگ همه کسشو چاک کونشو میمالید رو دهن و صورت احمد مینشست رو دهنش منم نگاهش میکردم میخندیدم میگفتم خفه اش کردی بدبختو مینو میگفت حقشه باید زیر کسم بمیره منو مرجان هم میخندیدم بعد متوجه شدم انگار کیر احمد هم کم کم داره سیخ میشه کپ کرده بودم همینطوری که کس و کون زنم رو دهنش بود کیرشم داشت سیخ میشد دیگه دوزاریم افتاد که بعله اینم نقشه جدیدشونه که اجراش کردن به مرجان گفتم بازم منو سرکار گزاشتی دختر مرجانم که دید همه چی لو رفته گفت تورو خدا ناراحت نشو بهت توضیح میدم مینو هم هی کسشو رو دهن احمد میمالید مرجان گفت این احمد بییرته عرضه هم نداره کس مینو بگاد خیالت راحت اون فقط دوست داره کس لیسش کنه و منی بخوره اینو خودش بهم گفته ازم خواست تا تو باهام سکس کنی و ابتو بدم بخوره به احمد گفتم پاشو بسه فیلم بازی نکن میدونم بیداری احمدم دستاشو انداخت دور کمر زنمو داشت کس زنمو میخورد مینو بلند شد گفت عه خرابش کردی مرجان ؟ مرجانم گفت خب چکار کنم شوهرت خیلی تیزه احمد بی عرضه هم نتونست جلوی خودشو بگیره ، احمد بلند شد سلام کرد و ازم عذر خواهی کرد بخاطر اینکه بازم روی من نقشه کشیده بودن بعد همه چیز را برام توضیح داد که میدونسته زنش با زنم لز میکنه بعدش به مرجان اجازه داد تا اول سه تائی سکس کنیم بعد ازش خواسته که من جلوی اون زنشو زنمو بکنم اونم از کس زنها منی بلیسه میگفت این عالیترین و لذت بخش ترین حسیه که میتونم داشته باشم که من زنه ها را بگام و بکنمشون اونم از کس و کونشون آب منی منو بخوره . دیگه کارمون این شده بود که من جلوی احمد این دوتا کس طلا را میگائیدم و آبمو میریختم تو کس و کونشون احمد هم همش زیر کس و کون زنها می خوابید آب منی منو میخورد گاهی هم میرفتیم تو حموم و زنها میشاشیدن رو سر صورت احمد و اونم کیف میکرد و میگفت این بهترین کاریه که میشه انجام داد . ببخشید که طولانی شد امیدوارم شما هم مثل من لذت برده باشید .

نوشته: میلاد


👍 23
👎 17
36001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

980993
2024-04-24 23:50:07 +0330 +0330

میلاد مادرت رو گایش کنم گلهای قالی رو پرپر کنه .این چه کسشعری بود تفت دادی🤯

3 ❤️

980996
2024-04-25 00:11:15 +0330 +0330

یا صاحب طول و عرض ! این داستان از وصیت نامه امام هم طولانی تره !!!

5 ❤️

980997
2024-04-25 00:23:23 +0330 +0330

کُت شعری به بلندای یلدا :/

2 ❤️

981014
2024-04-25 02:02:03 +0330 +0330

مزخرفات ی نمیدونم چی چی کص ندیده. ازینا ک احمد میگه

1 ❤️

981015
2024-04-25 02:02:31 +0330 +0330

مرجان هم که داشت از گائیده شدن کسش با کیر کلفتم بینهایت لذت میبرد با ناله میگفت کیر احمد نصف کیره توه بکن بکن بزن کسمو بگا

با این جمله فهمیدیم که داستانت کاملا واقعیه

نمیدونم چرا هر کی اینجا داستان مینویسه کیرش از کیر شوهر زنه بزرگتره

کیرتو گاییدم

6 ❤️

981024
2024-04-25 04:14:00 +0330 +0330

من که باهاش جق زدم هر کی جق زده لایک کنه حالا چه میخواد داستان دروغ باشه چه راست

آخر کار میتونم بگم کیرم تو کس زنت میلاد

4 ❤️

981033
2024-04-25 09:55:19 +0330 +0330

چه حس قشنگی.کاش من و سحرم بتونیم یه روز با یه دوست نزدیکمون تجربه ش کنیم

2 ❤️

981041
2024-04-25 13:39:12 +0330 +0330

کیر بود یا تیرآهن ؟😐 جانی سینز هم بین سکساش ی استراحت می کنه و خودشو تقویت می کنه بعد تو ی سره هر کدوم رو دو سه بار کردی جقول

1 ❤️

981048
2024-04-25 15:09:08 +0330 +0330

کاری به راست و دروغ ندارم .خدا قسمت ما هم کنه ی مرجان

0 ❤️

981098
2024-04-26 01:05:39 +0330 +0330

نصف کیرم تو مغزت باقیش هم تو کوس اون زنت
تو دیگه سقف دیوثی را بیست متر بالاتر بردی

0 ❤️

981111
2024-04-26 02:04:04 +0330 +0330

میلاد جقی خوب راستش بگو احمد زنت رو میگایید تو بیمارستان تو رو دید به مینو گفت باید شوهرت هم بیاری بکنم وگرنه دیگه نمیکنمت قرص رو هم به تو دادند ولی با اینکه بیدار بودی کیر احمد بهت حال داد الان هم داری میدی و آب کیر میخوری خلاص

0 ❤️

981116
2024-04-26 02:24:36 +0330 +0330

اسم قرصش چی بود؟
خوشم اومد با حال بود 😘

2 ❤️

981179
2024-04-26 17:50:57 +0330 +0330

آخه مرد نا حسابی درست داری جلق گونه رویا پردازی می‌کنی ولی بهتر جوری باشه که یکم به واقعیت نزدیک باشه تا کصشعر محض.
اول یکبار جلق زدی چهار بارم کردی کیر یا تیرآهن اونم بدون مصرف چیزی
دوم اینکه زنت دید میزد تمام سکس ندیدیش خب باشه ولی وقتی کردیش چرا کصش خشک بود ؟! مگه نگفت لذت میبرد از تماشا ؟!
سوم هم مرجان کصش تنگ بود چون کیر شوهرش کوچیکه ، چرا زن تو جیغ کشید و گفت کیرت بزرگ شده ؟!
بعد کلیشه بزرگ دروغ جک های شهوانی این که کیر بکن دو برابر کیر شوهر ، در کل معلوم بچه جلقی هستی که کص از نزدیک ندیده و نکرده هنوز ، پسر خوب چرا داستان راست ؟!

1 ❤️

981212
2024-04-27 00:53:58 +0330 +0330

با کیر افتادی تو عسل

0 ❤️

981319
2024-04-27 20:40:18 +0330 +0330

باحال بود ولی فانتزی

0 ❤️