شروع یک ضربدری(۱)

1403/01/04

این داستان فقط جنبه سرگرمی داره و از یه ذهن بیمار اومده.لطفا اگه دوست داشتید بگید بقیه رو بعداً بزارم.بابت غلط های املایی از اساتید عذر میخواهم.
سلام.اسم من حمیده و ۳۸ سالمه.همسرم سارا ۳۳ ساله‌ و حدودا ۱۰ ساله که ازدواج کردیم.ما از همون اول از لحاظ سکس خوب بودیم و سارا همیشه به ارگاسم می‌رسید.حالا شاید در ماه دو بارش رو حال نداشت ولی همراهی میکرد که به منم خوش بگذره.ما جفتمون از لحاظ اندام و قیافه آدمای معمولی هستیم .سینه های سارا حدودا ۷۵ میشه.کمر تقریبا باریک و کون گنده که عاشق پوزیشن داگیه.فرم کونش از اوناییه که وقتی در می‌خوابه درز کونش خطی نیست و روی سوراخ کونش از هم بازه طوری که از بالا نگاه کنی سوراخش معلومه و یه کس کوچولو و تنگ بین پاهاش چشمک میزنه.
اوايل از آنال بدش میومد ولی انقدر انگشتام تو سوراخش کردم که الان هر بار باید از کون هم بکنمش.در کل زن هاتیه و مخصوصاً هفته اول بعد از پریودی باید هر شب سکس رو داشته باشیم.
داستان ما برمیگرده به یه رابطه خانوادگی با یکی از همسایه ها به اسم رضا که روبرویی ما بودن و زنش میترا با سارا دوست شدن و پاش به خونه ما باز شد.
میترا هیکل متوسطی داشت و قدش از سارا یه کم بلندتر بود ولی کون و سینه‌ش رو اون هیکل خیلی خودنمایی میکرد.رفت و آمد ما زیاد شد و روسری و مانتو مهمونی های روزای اول جاش رو داد به شلوار و تیشرت.تقریبا شیش ماهی از آشنایی ما گذشته بود که یه روز سارا گفت میترا ما رو برای عروسی داداشش دعوت کرده.عروسی هفته بعد بود و یه مهمونی تقریبا خلوت ولی توپ گرفته بودن و مختلط.
میترا یه لباس بلند پوشیده بود که یه چاک تا کمرش داشت و موقع رقص یا نشستن سر میز بغل باسنش معلوم بود و از پشت هم تا کمر لخت.سارا هم با کمک میترا لباس انتخاب کرده بود .یه دامن بالای زانو و تنگ با یه پیرهن حریر شیری رنگ و کاملا بدنش معلوم بود.من کلا نسبت به پوشش حساس نیستم و از زیبا و سکسی پوشیدن سارا لذت میبرم.
این مهمونی و رقص های چهار نفره من و سارا و رضا و میترا باعث شد که کلا تو خونه هم دیگه راحت پیش هم باشیم.میدونستم رضا خیلی دوست داره سارا رو دید بزنه چون بعد از اون عروسی بیشتر خونه ما میومدن یا دعوت می کرد ما بریم خب من هم نمی‌خواستم عقب باشم و حسابی تلافی میکردم.کون و سینه سارا درشت تر بود ولی میترا به خاطر قدش بیشتر به چشم میومد.
رابطه ما چهار نفر با یه مسافرت رنگ دیگه ای گرفت و خیلی تغییر کرد.جریانش از اینجا شروع شد که یه ویلا تو اولسابلنگا گرفتیم که چند روز بریم اولای پاییز بود و هوا هنوز خوب بود.
سوئیتی که گرفته بودیم فقط یه پارتیشن داشت که آشپزخانه رو جدا کرده بود اونم تقریبا ۱/۵متر ارتفاع داشت.همه همون پشت لباس رو عوض کردیم و سارا یه چايی گذاشت و بساط نهار رو را انداختیم.جوجه گرفته بودیم و دو تا دنبلان واسه مزه.کباب رو همونجا راه انداختیم و پای آتیش هر کدوم دو سه تا پیک رفتیم بالا.اونجا خلوت بود و یک دو تا خانواده بیشتر نیومده بودن.خیلی قشنگه اونجا و تا پایین ویلا ها ابر اومده بود مثل یه دریای سفید.نهار رو که خوردیم چون زود تاریک می شد هوا رفتیم چند تا عکس بگیریم.
یه لوکیشن خوب پیدا کردیم که خیلی قشنگ بود و کسی هم نبود.چند تا عکس گرفتیم که میترا گفت بچه ها من خیلی دوست دارم با لباس باز تو طبیعت عکس بگیرم
رضا.شر درست نکن ایجاد یکی ببینه.
میترا.اینجا که کسی نیست حمید و سارا هم غریبه نیستن.من که نمی‌خوام لخت شم فقط دوست دارم چند تا عکس بگیرم.
رضا.اگه قول میدی تابلو نکنی اشکال نداره.
من و سارا گفتیم اگه میخوایم ما بریم که میترا راحت باشه که میترا گفت نه اشکال نداره شاید سارا هم خوشش اومد دوس داشت بگیره.
میترا با به ببخشید شلوارش رو در آورد.زیرش یه شورتم جین پوشیده بود رضا با خنده گفت یاالله.یواش تر اینجوری که بعد چهار تا عکس لخت میشی.میترا یه کراپ پوشیده بود و با اون شورتک خیلی سکسی شده بود.ژست های سکسی می‌گرفت و دونه دونه عکسا رو چک میکرد از هر مدلی ۱۰ تا بیشتر گرفت.بعدش گفت با خودم لباس آوردم می‌خوام عوض کنم سارا جون میای کمکم کنی از تو کیفش یه پیراهن دکمه دار درآورد و پشت به ما کراپ رو در آورد و پیرهنو پوشید و دو تا سر پیرهنو گره زد به هم . رضا گفت دیدی گفتم تو آخرش لخت میشی میترا با خنده گفت لخت لخت نه ولی…
به سارا گفتم تو نمی‌خوای اینجا عکس بگیری؟
سارا.دوست دارم ولی روم نمیشه.
من.از نظر من مشکلی نیست اگه خودت دوست داری بگیر.
رضا تا شنید چی گفتم به سارا گفت آره سارا تو هم بیا عکس بگیر که من و حمید هم بی حساب بشیم.
میترا گفت هولید دیگه خوشتون میاد زنای همو دید بزنید اونم اینجوری.سارا گفت منم میام که هم بدهی شوهرمو بدم هم چند تا عکس متفاوت بگیرم.
سارا نشست رو زمین و از کیف میترا یه دامن کوتاه پیدا کرد و لباساش رو به جوری گرفت که زیاد معلوم نباشه دامن رو پوشید و شلوارش رو از زیرش درآورد و سوتینش رو هم باز کرد انداخت زمین و رفت پیش میترا.
دوتاشون شروع کردن به لوندی کردن و رضا هم تند تند عکس می گرفت.یه جورایی میخواست تو خودنمایی پیش هم کم نیارن.میترا یه ژست تکی گرفت و گره پیراهنش رو باز کرد و صافش کرد طوری که از بالا تا روی شلوارش لخت بود و زیپ شلوارش رو باز کرد و بغلای رو زد کنار یه شورت بک لس مشکی پوشیده بود شورتش رو کشید بالا و یه کم شلوارک رو داد پایین و کاملا جلوی شورتش معلوم بود.
سارا هم کراپ پوشیده بود و تا زیر سینه هاشو بود از بغل شورتش رو کشید بالا.شورتش لامبادا بود و کس های بغلش و پشتش از روی دامن معلوم بود.دامنش هم فقط روی باسن رو پوشانده بود.تو یه عکس نشست و تکیه داد به درخت.دامنش کاملا جمع شد بالا که کونش مشخص بود.خلاصه کلی عکس سکسی گرفتن و لباساشون رو پوشیدن و برگشتیم به کلبه.
تو این چند وقت آشنایی با هم مهمونی زیاد رفته بودیم ولی تا این حد لخت نشده بودن دخترا.
بساط عصرونه رو جور کرد سارا و یه چايی دم کرد.بعد از چایی دوباره رفتیم یه دوری اونجا زدیم خیلی قشنگ بود و کلی انرژی مثبت میداد به آدم.
شام رو رضا املت زد و بعد شام میترا آهنگ گذاشت و دست سارا رو گرفت بلند کرد با هم برقصن.سارا قشنگ می‌رقصید و حسابی تکون میداد.میترا هم خوب بود.رضا مزه ها رو آورد و اونا هم نشستن و بساط مشروب به راه شد.کله‌مون داغ شده بود.ضا بحث قبل ازدواج رو پیش کشید که دوس دخترش کیا بودن و چجوری بودن و از هیکلشون تعریف میکرد از منم پرسید چه کارا کردی؟میترا گفت اکثرا قبل ازدواج رابطه داشتن من یه دوست پسر داشتم که قصد ازدواج داشت و دو سال رابطه‌مون طول کشید ولی بابام موافقت نکرد.سارا هم گفت من خیلی شیطون بودم دوس پسر زیاد داشتم ولی فقط یکی از اونا جدی بود بقیه رو تیغ میزدم.
میترا…رابطه هم داشتی باهاشون؟؟
سارا…آره چند باری شیطنت کردیم ولی در حد کم…
البته من خبر داشتم و گفته بود که با دوست پسرش بوده در حد مالیدن و لاپایی…
میترا…از رابطه‌ت میگی؟؟
سارا…همسایه مادربزرگم بودن پنجشنبه خونه‌شون خالی بود منم از پشت بوم رفتم پیشش.همدیگه رو بغل کردیم و تا چشم به هم زدیم لخت شده بودیم.یه کم که مالیدیم همو منو دمر کرد و خوابید روم.خیلی مواظب بودم باکرگیم نپره اونم میخواست از پشت بکنه منو و خودش رو چرب کرد و کیرش رو گذاشت جلوی سوراخ کون میده ذره که فشار داد خیلی دردم گرفت.داشتم میسوختم نذاشتم ادامه بده.لاپايی ارضا شد منم از همون راه که رفته بودم برگشتم خونه و رفتم حموم.
باورم نمیشد که سارا اینقدر راحت پیش رضا تعریف کنه که فهمیدم خیلی مسته.
میترا…آره خیلی درد داره.دوست پسر من یه بار از عقب کرد به زور تحمل کردم بعد از اون دیگه بهش اجازه ندادم.چند باری هم که پیشش رفتم واسش ساک زدم که ارضا شد.رضا هم چند بار که از عقب خواست بهش ندادم و براش تعریف کردم که دردش رو نمیتونم تحمل کنم.البته قبل ازدواجمون میدونست رابطه داشتم.
مستی کلا باعث شده بود بی حیا بشیم.من و رضا هم چند تا از سکسامون رو تعریف کردیم و میترا و سارا هم از دوست پسراشون گفتن.
جاها رو با فاصله از هم انداختیم رضا گفت حیف نمیشه اینجا کاری کرد خیلی فاز سکس گرفتم.گفتم عکاسی از این دو تا حشریت کرده؟گفت آره دروغ چرا مگه تو با دیدن میترا تحریک نشدی؟؟ گفتم چرا ولی دستمون کوتاهه.رضا موذیانه خندید و گفت باید ببینیم که زودتر می‌خوابه… میترا رفت پشت پارتیشن آشپزخانه و لباسش رو عوض کرد و یه دست لباس خواب پوشید.سارا کلا موقع خواب لباس زیر نمیپوشه رفت اونا رو درآورد و به شلوار و تیشرت تنش کرد و اومد پیش من دراز کشید.گفتم اسرا رو آزاد کردی گفت آره خوب نیست موقع خواب سوتین ببندی میترا هم گفت راست میگه منم نمیپوشم.رضا میترا رو بغل کرده بود از پشت دستش رو برد تو لباس میترا و سینه هاشو رو گرفت و گفت راس میگه الان تست کردم.میترا گفت شعور نداری دیگه.سارا گفت چیکار داری حمید هم عادت داره موقع خواب دستش تو لباس منه و بازی می‌کنه.رضا گفت میترا جون یاد بگیر از سارا ببین چقدر فهمیده‌س.
از مستی نفهمیدم کی خوابم برد صبح که بیدار شدم چشمم به میترا افتاد که شلوارش پاش نبود و دکمه های لباسش باز بود.شورت هم نپوشیده بود و لخت لخت بود بر چشمی براندازش کردم.سینه های خوشگل و درشت بدن سفید و و کس شیو کرده.چند لحظه داشتم از دیدن بدنش لذت می‌بردم که برگشت پشت به من و پتو رو از زیرش کشید روی خودش.هنوز خواب بود و سردش شده بود.چه کون تمیز و خوشگلی داشت.سارا کونش بزرگ بود ولی کون میترا خوشگل و خوش فرم بود.با دستش پتو رو کشید رو کونش و پاهاش و رفت زیر پتو.

میترا رفت زیر پتو و دیگه فایده نداشت دیدنش.سر صبح طبق شرایط ما مردا راست کرده بودم با دیدن بدن لختش دیگه کیرم داشت میترکید.ساعتم رو نگاه کردم دیدم شیش صبحه.من کلا سحر خبرم ولی توقع داشتم با مستی دیشب حداقل تا ۹ بخوابم.تو رختخواب بودن فایده ای نداشت آروم بلند شدم حوله‌ام رو برداشتم که برم حموم.حموم توی محوطه بود.یه اتاقک یک در یک که در آهنی داشت و بالاش باز بود.آب داغ خیلی حال میداد مخصوصاً با تنفس هوای پاک تو ارتفاعات.دوش گرفتم و حوله رو پیچیدم دور کمرم و اومدم بیرون.پرنده پر نمی‌زد.حتی محلی ها هم نبودن.فقط چند تا گاو یه کم بالاتر در حال چرا بودن.اومدم تو سوئیت دیدم میترا بیدار شده و نشسته تو رختخوابش.با اینکه دید من اومدم خودش رو نپوشوند.دکمه های پیراهنش باز بود .یه نگاه انداختم سوتین نداشت و لباس خوابش فقط روی سینه هاشو رو پوشانده بود و شلوار هم نپوشیده بود ولی شورت پاش بود. پاهاش رو هم جمع کرده بود تو سینه‌ش.
گفت هوا چطوره.؟؟
من…عالی.یه کم سرده ولی خیلی قشنگه.مه تا پایین ویلاها اومده.
میترا… تعریف صبحای اینجا رو زیاد شنیدم.اینا هم که مثل اسب خوابیدن.تو زود خوابت برد و هر چی ما حرف می‌زدیم با هم بیدار نشدی…
من…تو چطور زود بیدار شدی؟؟
میترا…من خوابم سبکه.رفتی حموم بیدار شدم.اینا فک نکنم حداقل تا ۱۰ بیدار شن.تا من میرم سرویس زیر آب رو روشن کن یه آب جوش بخوریم با هم.
میترا از جاش بلند شد و گفت ببین کسی بیرون نیست؟حوصله شلوار پوشیدن ندارم الان.
لباس میترا تا روی باسنش میومد.گفتم لخت میری سرما نخوری…بیرون رو نگاه کردم و گفتم نه.امنه.
میترا رفت بیرون.زیر کتری رو روشن کردم و اومدم لباسام رو تنم کردم.یه نگاه به سارا و رضا انداختم خواب خواب بودن.
میترا اومد تو و گفت عجب هوائیه.کلی انرژی مثبت داره پایه ای تا اینا بیدار میشن بریم یه دور بزنیم…
گفتم باشه.موافقم. تا آب جوش میاد آماده شیم بریم.
میترا یه شلوار اسلش پوشید و لباسش رو درآورد یه هودی تنش کرد.منم لباسام رو عوض کردم و هر کدوم یه لیوان آب جوش خوردیم و زدیم بیرون…به میترا گفتم اینا بیدار نشن نگرانمون بشن…؟؟
نکنه می‌ترسی تا برگردیم رضا ترتیب سارا رو بده؟؟
من…نه اتفاقا.میترسم بگه حمید زن منو برده بهش حال بده.
میترا…نترس…نمی‌فهمن که ما رفتیم بیرون…
از سوییت زدیم بیرون چند قدمی که دور شدیم میترا گفت اگه میخواست اتفاقی واسه سارا پیش بیاد همون دیشب میشد.
گفتم چطور مگه؟؟
میترا…دیشب که تو درجا خوابت برد ما هم مشغول حرف زدن بودیم که رضا گفت پایه این یه چند پیک دیگه بزنیم؟؟بساط رو آوردیم و سه‌تایی مشغول شدیم و حسابی مست شدیم شروع کردیم باز از خاطرات مون گفتیم و رضا از دوستدختراش تعریف کرد من و سارا هم از دوست پسرامون.میدونستی سارا یه بار تو مجردی اینجا اومده بوده؟؟گفتم میدونستم ولی گفته بود با دوستای دانشگاه اومده.میترا گفت آره ولی دوستش بودن و دوست پسر دوستش و اینجا شب تریسام زدن…گفتم تو چی؟
میترا…من تعریف کردم واسه‌شون که قبل ازدواج سکس کامل داشتم اونم یه مدت طولانی.چون دانشجو شهرستان بودم و یک سال با یه پسر هم خونه بودم.گفتم خب بعدش.
میترا…من سرم رو گذاشته بودم و پای رضا.موقعی که سارا داشت از تریسا متون تعریف میکرد رضا راست کرده بود.آخه کامل با جزییات می‌گفت…رضا هم جلوی چشم سارا داشت با من ور میرفتم و دکمه های لباسم رو باز کرد.منم خیلی داغ کرده بودم و مقاومتی نکردم.رضا هم حسابی مشغول بود.خیلی حشری شده بودیم.خودم شلوارمو درآوردم و دستم رو کردم تو شلوار رضا…
من…دیدم صبح پتو روت نبود و همه جات معلوم بود.
میترا…پس قشنگ چشم چرونی کردی.اشکال نداره ‌با رضا بی حساب شدی.
من مگه سارا هم لخت شد؟؟
میترا…سارا که داشت تعریف میکرد از یکیشون رضا گفت چه حالی کرده اون پسره.من خیلی دوست دارم دوتا زن رو کنار هم لخت ببینم ولی تا حالا نشده.منم گفتم منو که لخت کردی جلوی سارا میخوای سارا هم لخت بشه به آرزوت برسی؟؟رضا گفت من که از خدامه.سارا تو قبول می‌کنی منو به آرزوم برسونی؟؟سارا گفت زیادیت نشه.میترسم هوس تریسام هم بکنی.
رضا…اون که جزء آرزوهامه ولی قول میدم بهتون دست نزنم فقط نگاه کنم.
منم گفتم سارا بیا امشب این بچه ما رو خوشحال کن.سارا گفت به شرطی که من و تو همدیگه رو بغل کنیم.گفتم باشه قبوله…از نه فقط بغل…رضا گفت اجازه میدید ازتون عکس بگیرم که آلبومم تکمیل بشه.سارا پتوش رو انداخت بغل پتوی ما یه چند بار صدات زد که مطمئن بشه خوابی اومد پیش منو گفت تو لباسام رو در بیار پیرهن خودمو در آوردم و اومدم بغل سارا تیشرت و شلوارش رو هم درآوردم.لباس زیر که نداشت.همدیگه رو بغل کردیم رضا هم تند تند عکس نینداخته آزمون.سارا گفت فقط یه جور بنداز صورتمون معلوم نشه…رضا کلی مدل مختلف گفت ما وایسادیم و اونم عکس گرفت.
گفتم میخوای بگی تو اون شرایط دو تا زن لخت بودیم رضا کاری نکرد؟؟میترا گفت.نه نگران نباش.
گفتم خب رضا کامل همه جای سارا رو دیده کلی هم عکس از بدنش گرفته.میترا گفت خب تو هم زن رضا رو لخت دیدی.بی حساب میشین.گفتم من که از تو عکس نگرفتم.
میترا گفت خب الان اینجا که رسیدیم هیچکس نیست.منم لخت میشم از همه جام عکس بگیر داشته باشی فقط برام بفرستین منم می‌خوام عکسا رو.
گفتم این عکسای لخت رو واسه چی میخوای؟؟
میترا…به اینش کار نداشته باش دیگه…
گفتم ولش کن… زیاد با لخت شدن سارا پیش رضا مشکل ندارم.میذارم پای مست بودنتون.الان هم سرده لخت بشی سرما میخوری.
راستش اینکه سارا پیش میترا و رضا لخت شده بود خیلی حشرییم کرد.میترا هم فهمید و گفت از اینکه زنت پیش رضا لخت شده تحریک شدی.گفتم دروغ چرا.آره.
میترا گفت دیروز خیلی دوست داشتم لخت کامل عکس بگیرم و ربطی به دیشب ندارن.فقط اون موقع یه کم ترسیدم.الان هم بیا تو ازم عکس بگیر.زود لباسام رو می‌پوشم.گفتم اگه خودت میخوای باشه.
میترا گفت تو گوشیت رو آماده کن من که لخت میشم تند تند عکس بگیر.فقط کادر دوربین رو چک کن اول که خوب باشه خودم ژست میگیرم.گفتم باشه…
یه کادر بندی کردم و به میترا گفتم من آماده ام.
میترا جلوی دوربین وایساد و بغل های هودیش رو گرفت و کشید بالا تا روی سرش.سینه های گردش افتاده بودن بیرون.منم از روبرو از بغلا و از پشت سر عکس می‌گرفتم.سردی هوا باعث شده بود سینه هاش سفت بشن و سر بالا.خیلی سکسی بودن.هودی رو درآورد و انداخت کنار .پشت به دوربین همزمان هم میشد و شلوارش رو میکشید پایین.بیشتر داشت قر میداد.گفتم میترا اینجوری که تو لخت میشی نمیتونم تحمل کنم.گفت اگه رضا دیشب سارا رو کرده بود یه حرفی ولی الان فقط ببین.
شلوارش رو تا زانو کشید پایین و کمرش رو قوس داد.کونش خیلی خوشگل بود.یه شورت بک لس پوشیده بود که فقط خط کونش رو پوشش میداد.
شلوارش نصفه پایین بود برگشت سمت من و پاهاش رو از هم باز کرد و دستاش رو جمع کرد تو سینه‌ش که باعث شد سینه های سربالاش بچسبم به هم و بغلای شورتش رو گرفت کشید بالا.شورت رفته بود لای کصش.حرکت بعدی جلوی شورتش رو داد پایین و کصش رو داد جلو.یه کص خوش فرم و شیوه کرده و سفید.خیلی عالی بود.شلوارش رو کامل در آورد و چند تا عکس مختلف سرپایی انداخت.خیلی سکسی ژست می‌گرفت.گفتم خوب واردی.گفت از رضا یاد گرفتم‌‌عکسای دیشبی که از من و سارا گرفت رو ببینی چی میگی.کلی ژست سکسی گرفتیم.هم تکی هم دو نفره.رو زمین داگی شد .چند تا عکس از جلو گرفتم.گفت برو از پشت بگیر که شورتمم در بیارم.
رفتم پشت سرش و نشستم رو زمین.با دست امرای کونش رو باز کرد خط شورت روی سوراخ کس و کونش رو گرفته بود.بعد خیلی آروم شورتش رو تا زانوش کشید پایین.گفتم میترا چه کون آکبندی داری؟به رضا کون نمی‌دی.گفت همچین آکبند هم نیست فقط رضا کیرش کلفته میترسم.دردش زیاده.گفتم مگه دادی؟؟گفت یه دوست پسر داشتم کیرش باریک بود.به اون دو بار دادم.
من…قبل ازدواج؟؟
میترا…‌…نه دو سال بعد ازدواج.
من.هنوزم هست‌؟؟
میترا…نه از ایران رفت
میترا به کمر دراز کشید و پاهاش رو داد بالا و با دستاش سینه هاشو رو جمع کرد وسط.گفت هم از بالا بگیر هم بغل هم از پشت.
من…کس خوش فرمی هم داری میترا.
میترا.کس سارا که خوشگل تره…دیشب رضا کلی ازش تعریف کرد.فقط گفت که تو گفتی از کون دادن خوشش میاد.گفت به سارا که کونش گشاد شده یه کم.
میترا دمر خوابید چند تا دیگه عکس هم ازش گرفتم.بهش گفتم که باسن و سینه هات خیلی تو چشمم.خداییش هم کون خوشگلی داشت مخصوصاً دمر خوابیده بود.
میترا پاشد لباساش رو پوشید و راه افتادیم سمت سوییت.بین راه گفت تا حالا سارا نگفته بود تریسام کرده.گفتم نه.تو چی؟؟ تا حالا نداشتی.گفت نه قسمت نشده‌‌.

نوشته: حمید

ادامه...


👍 47
👎 5
59301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

976409
2024-03-24 00:33:31 +0330 +0330

ادامه بده ببینیم چند چندین با هم

1 ❤️

976410
2024-03-24 00:33:59 +0330 +0330

خدایش خیلی باحال بود زود ادامه بده متشکرم

1 ❤️

976412
2024-03-24 00:38:17 +0330 +0330

این ک واقعی نبود ولی حواست باشه کون نمیدن نمیدن ولی اگه بِدنو و خوششون بیاد از کون دادن ، دیگه
نمیشه جلو کون دادنشونو بگیری

0 ❤️

976448
2024-03-24 03:01:17 +0330 +0330

ببخشید تو راست میگی منم اصلا کس ندیده ولی مگه بیشتر از یک دونه کس دارن که کس های بغل و پشتش از روی دامن معلوم بود!!!

1 ❤️

976454
2024-03-24 03:38:42 +0330 +0330

حتما ادامشئ زود بزار

2 ❤️

976499
2024-03-24 11:57:06 +0330 +0330

حاجی جان ناموسا قسمت بعدم زود بنویس

0 ❤️

976511
2024-03-24 13:58:08 +0330 +0330

همینجوری خوب ادامه بده

0 ❤️

976521
2024-03-24 16:18:14 +0330 +0330

خوشم اومد بنویس بازم

0 ❤️

976527
2024-03-24 18:38:18 +0330 +0330

داستانت خیلی تحریک کننده بود کاش واقعا براتون اتفاق افتاده باشه

0 ❤️

976529
2024-03-24 18:52:32 +0330 +0330

حتما ادامش رو به بیسکس ختم کن ( یکی از مردا هم حتما جلوی زن ها کون بده ) خیلی عالی میشه

0 ❤️

976573
2024-03-25 00:46:25 +0330 +0330

بدترین خاطره ی من از تریسام با دوتا خواهره
لاشیا بهم گفتن مطلقه ایم ولی بعد که کارمون تموم شد
گوشی خواهر بزرگه زنگ خورد حواسش نبود بمن گفته مطلقه م تلفن و که قطع کرد به خواهرش گفت بجنب شوهرم اومده خونه
من شاکی شدم که چرا بهم دروغ گفتی
گفت بیخیال تو که حالتو کردی اونم با دوتا زن شوهردار
گفتم چی ؟؟ به خواهر کوچبکه گفتم تو هم؟ گفت ناراحت نباش هنوز عقدم عروسی نکردم سه تامون مست بودیم منم داغ کردم بستمشون به فحش البته دیگه چه فایده اونی که نباید میشد
شده بود.

0 ❤️

976587
2024-03-25 01:33:13 +0330 +0330

عالی

0 ❤️

976604
2024-03-25 03:32:49 +0330 +0330

جعفر و صفدر با سکینه و رقیه با خط واحد رفتن تجریش امام زاده صالح ببین چه داستانی ساختن

0 ❤️

976669
2024-03-25 17:34:33 +0330 +0330

امیدوارم بە زودى ادامش رو بنویسى ولى طورى پیش برى کە زود بە سکس کامل نرسید
تو این جور داستانها کارهاى سکسى و حشرى کنندە بیشتر داستان رو جذاب میکنە
دمتون گرم

0 ❤️

977830
2024-04-02 02:02:03 +0330 +0330

فضا سازی بی نظیری داشتی آفرین
ادامه شو نمیزاری؟

0 ❤️

979209
2024-04-10 19:07:16 +0330 +0330

عالی بود

0 ❤️