راز کوچولوی بابا

1403/01/13

این داستان تحقیر خانواده مقداری گی و محارم داره اگه علاقه به خوندن این داستان ها ندارید نخوندید و همش تخیلات و ذهن کثیف نویسنده رو به قلم میاره و نوشته میشه (نویسنده بی نیست به درخواست چندتا از دوستان بی غیرت ک با این سبک داستان لذت میبرن نوشته شده توی کامنتا خودتونو پاره نکنید)

طبق معول هر هفته ک یا خالم اینا خونه ما بودن یا ما خونه خالم اینا شوهر خالم مارو خونشون شام دعوت کرد و رفتیم طبق معمول هر هفته هم قرار بود شبو اونجا بمونن مامان بابام منو پسر خالم بیایم خونه ما شامو خوردیم همه چی عادی بود پسر خالم دمو دستگاه پی اسو جم کرد که بریم خونه ما رسیدیم خونه ی دسته یادش رفت بود ک دارک ترین اتفاق زندگیمو رقم زد گفت بیا بریم دسته رو بیاریم اینجور تا صب کیر خریما منم گفتم اوکیه بریم رفتیم دم در هرچی ایفونو زدیم زنگ نمیخورد گوشیا رو هم جواب نمیدادن لامپای تو خونم خاموش بود تقریبا جز ی نور قرمز گفتم اینا چه گوهی میخورن ی تخته نردو ورقه دیگه تا اینکه مامانم جواب داد گفتم مامان دم دریم یه ساعته چرا جواب نمیدین درو بزن گفت چرا :/ گفتم چرا چیه درو بزن دستگیره پلی استیشن جا مونده گفت اها باشه چراغ تو خونه روشن شد و بعد دو سه دقیه و ی بار دیگه زنگ‌زدن من درو زدن رفتیم بالا همه چی عادی بود جز نور اتاق خابه خالم اینا ک قرمز میزد دسته رو پسر خالم اورد اونام انگار منتظر باشن ما بریم دم دری به پسر خالم گفتم کیر تو کست یه خبریه گفت چه خبری اخه کسمیخ گفتم کسخلی اول نور قرمز تو خونه مال اتاق خاب مامان بابا تو بود بعدم حالتشونو ندیدی پریشون مشوش انگار منتظر بودن ما بریم ی کسشری هست تو همین حرفا بودیم باز چراغ خونه خاموش شدو فقط نور قرمز بود ایندفه کمرنگ تر از قبل گفتم بفرما چی میگی حالا گفت خب بریم گفتم کلید ملید گفت نه ولی میتونیم از ی جا دیگه بریم تو بالکن گفتم کجا گفت وایسا در واحد بغلیشونو ک ی پسر بیس چار پنج ساله بود هم سن سال بودیم زد گفت درو بزن کلیدم جا مونده رفتیم بالا گفتم چطور بریم تو گفت زر نزن بیا رفتیم ور واحد بغلیشون در زد گفت بیا مستم بابام ببینم میکنم از بالکنت میخام برم تو بالکن خودمون پسرم پایه بود گفت بیا برو توم مارو گایدی با این بابات به هزار جور بدبختی خودمونو انداختیم تو بالکن
هنوز چیزی شرو نشده بود مامانم و خالم با لباس خونگی رو تخت بودن و انگار داشتن حرف میزدن ی چند دقیقه ای کیر بودیم پسر خالم گفت جقی کیر شدی الان تا صبح بشین اینجا از این سوراخ سمبه ها و کناره پرده داخلو ببین کیرمون کردی توم خبریه خبریه رفت نشست وصل شد وایفای گفت بشین همسایه ها میبیننت کیر میشیم میگن دزد امده الان به اقا ننم اگه ببینمم چی بگم منم نشستم نیم ساعتی رفت تا جیره در امد مث فنر پریدم دیدم بابام امد داخل نشست کنار تخت خالم نگا بابام کرد گفت دیگه اونجوری حال نمیکنه اویل لذت داشت براش ک منو خاهرم بودیم بعدش لذت میبرد تو میشنیدی الان میخاد ببینی یا را میای یا راز کوچولو موچولوت لو میره این همه سال زحمت زنتو کشیدیم شوهرمو باش شریک شدم توم را بیا دیگه بابامم گفت فقط قراره نگا کنم گفت هرکار ک لذت زنتو با شوهرم بیشتر کنه انجام بده مث بچه های خوب مامانم ک انگار به ی ورش نبود حرفای ک زده میشد لم داده بود بابام گفت نمیتونم دیگه این حجم از حقارتو تحمل کنم نمیخام تو این حرفا بود ک شوهر خالم امد داخل گفت به به هم جمعن جا من خالی امد از حموم در امده بود حوله بسته رو کمرش نگا پسر خالم کردم دیدم شوته گوشه بالکن رو تخت داخل بالکن دراز شده نگا داخل کردم دیدم شوهر خالم رفت رو تخت و خالم گفت بچها من امشب میرم بیرون سه نفری خوش بگذره یکیم زد پس گردن بابام گفت پسر خوبی باش مامانم نیش خند زدو رفت بغل شوهر خالم شرو کردن لب گرفتن بابامم داشت نگاه میکرد بعد یکم لب گرفتن شوهر خالم گفت بیا تیشرتشو درار مشغول شو بابامم رفت بالا کمک مامانم تیشترشو دراورد سینه های مث برفش با رنگ سورمه ای عجب تضادی قشنگی داشتن دوتا سینه هشتاد خوشگل با یه بدن صافه سکسی دوباره رفت بغل شوهر خالم ک حولشو باز کرده بود ی کیر متوسط داشت از مال خودم کوچیک تر بودمامانم داشت براش جق میزدو گردنشو میخورد بابامم دس برد شلوار مامانمو دراره ک مامانم یکم جا به شدو شلوار مامانمم دراورد مامامم شروع کرد ساک زدن شوهرخالم به بابام گفت سوینشو باز کن بابام چفت پشت سوتینو باز کرد و دراوردش یه دو سه دقیقه ای تو حالت بودن ک مامانم گفت به بابام کسمو بخور بابام یکم رو شرته توریش کسشو بوس میکرد و شورتشو زد کنار شرو کرد لیسیدن مامانمم دوباره خودشو انداخت بغل شوهر خالم به لب بازیو شوهر خالمم مرتب سینه هاشو میمالید و گردنشو میخورد ی دستشم به کیرش بود بابام شورت مامانمو زده بود کنارو داشت مستقیم کسشو میخورد ک شوهر خالم گفت شورتشو درار بابام دست برد گفت با دندون درارش بابام لبه شورت مامانمو گرفت کشید پایین بخاطر برجستگی کونش نمیومد مامانمم کمکش کرد یکم شورتشو تا زانو هاش کشید پاین واقعا صحنه سکسی بود مامانم یکم به پهلو افتاد و گفت کونمم بلیس بابامم مثل بچها حرف گوش کن سرشو برد لای کون مامانمو شروع کرد لیسیدن

سه چار دقیقه تو این حالت بودن ک بابام سرشو اورد بیرون شوهر خالم دستشو گذاشت پشت سرشو کشید سمت کیر خودش بابام که امتناع کرد از این کارو مامانم گفت کون لیسیو کس لیسی که کردی این که تمیز تره تازه لذت بیشتری به ما میده بخورش مامانم دستشو انداخت دور کیر شوهر خالمو لبشو گذاشت رو لبشو چشاشونو بستن و کیرشو تکون میداد که بزارش تو دهنت بابام فاصله گرفت شوهر خالم گفت ساک میزنی یا یه جور دیگه بات رفتار کنم بابام گفت نه نمیزنم که مامانم از بغل شوهر خالم امد بیرون رفت بغل بابامو درازش کرد رو تخت نشسته بود رو دلش شوهر خالمم امد بالا سرشو مامانم گفت من دوس دارم اینکارو کنی بهم لذت میده و کیر شوهر خالمو گرفت تو دستش اورد جلو دهن بابام گفت اروم سرشو بزار تو دهنت بابامم با اکراه دهنشو باز کردو مامانم کیر شوهر خالمو گذاشت تو دهنش و شرو کردن لب گرفتن صحنه سکسی بود به شدت یکم که تو دهنش تلنبه زد شوهر خالم با مامانم رفتن دراز شدنو مامانم نشست رو شکم شوهر خالم بابامم با یه دهن گاییده شده و غرور له شده محو کون مامانم رو شکم شوهر خالم بود که شوهر خالم صداش زد بیا سر کیرمو خیس کن کس زنتم خیس کن کیرو بزار توش بابام دید نه ول کنش نیستن هرچی زودتر تمومش کنه زودتر از این حقارت راحت میشه رفت یکم ساک زد یکمم کس لیسید و کیرو گذاشت دم سوراخ کس مامانم مامانمم خودشو ول داد رو کیرو کیرش رفت کس مامانم یکم تلنبه زد تو این پوزشین ک مامانم گفت بیا کونمو بکن از کیرش امد پاین بابامم لخت شده بود کامل به بابام گفت تو بخاب شصتو نه شدن با بابام گفت وقتی داره کونمو میکنه کسمو بلیس شوهر خالمم نشست پشت مامانمو به بابام گفت دهنتو وا کن چند باری کیرشو مالوند به زبون بابامو مالید به کون مامانمم ک رون شه و شرو کرد تلنبه زدن و اه ناله مامانم بلد شد رسما داشت جیغ میزد که پسر خالم گفت چه خبره گفتم هیچی امد دید داخلو هنگ کرده بود زبونش بند امده بود ولی با یه دید تحقیر نگا میکرد گفت پس مامانم کو گفتم قبل مامانه من جاها برعکس بود بابامو مامانت سکس کردن بابات نقش بابامو داشت اونجا الان نوبت باباته انگار اونم جا خوردو ناراحت شد ولی یکم دلم اروم شد حداقل دیگه فک نمیکرد رابطه یه طرفه باشه شوهر خالمو هم زمان که داشت کون میکرد به بابام گفت تخماشم بخوره و بابامم شروع کرد تخم لیسیو اخ ناله مامانم واقعا سوپر سکس بود فضاش پسر خالمم حشری شده بود بدجور گفت میخوام بزنم گفتم کیر میخوری میکنمتا گفت ای کیری با مامانم نزدی تو گفتم زر نزن نگاه کن پوزشین عوض کردن و مامانم خوابید شوهر خالم افتاد روشو حال میکردن که شوهر خالم گفت ابم داره میاد ابشو نصفه تو و نصفه بیرون ریخت رو به بابام کرد که تمیزش کن ک دیگه داشت دعواشون میشد مامانم گفت نمیخواد شورتشو پوشید بره دستشویی بابامو شوهر خالم تنها موندن گفت بیا یکم ساک بزن آروم شم بابام گفت خیلی گوه میخوری شوهر خالم گفت زنتو از کسو کون میکنم برام ساک میزنی ادعاتم میاد عجب بابا عجب گمشو بیرون بابامم پاشد رفت بیرون و بعد ده دقیقه مامانم امد حوله برداشت بره حموم که شوهر خالم گفت امشب تو پیشم بخواب منو پسر خالمم در رفتیم رو تخته داخل بالکن خوابیدیم ولی تا صبح صدا ناله مامانم نمیزاشت خوابمون ببره
داشتم‌به این فکر میکردم که راز کوچیک بابا چی بود که خالم راجبش حرف میزد که یاد وقتی افتادم که بابامو مامانم شصتو نه شدن بابام کیرش حالت نیمه راست شیش هفت سانت بود

نوشته: Xman78


👍 9
👎 15
66801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

977804
2024-04-02 00:27:08 +0330 +0330

خودم با زوج سکس کردم و مرد نگاه کرد من سه ساعت با زنش ور رفتم بنظرم می‌تونه راست باشه

4 ❤️

977833
2024-04-02 02:45:08 +0330 +0330

نگارشت افتضاحه
وسط کار حوصله نداشتم بخونم و گذاشتمش کنار
یه بار می خوندی بعد ارسال می کردی آقای نویسنده 😏

1 ❤️

977846
2024-04-02 03:57:17 +0330 +0330

برا من پیش آمده اما به شکل دیگه

2 ❤️

977921
2024-04-02 16:03:46 +0330 +0330

بابات مشکل جنسی داره

0 ❤️

977927
2024-04-02 16:44:45 +0330 +0330

دوست عزیزه اسکله من بالای داستان نوشتم جریانش چیه ک زیرش نیای فوش بدی:/ کسخلی؟ خوندی جقتو زدی فوشتم میدی عذاب وجدان جقتو سبک کنی کسمغز

0 ❤️

978114
2024-04-03 17:10:09 +0330 +0330

پرفسور اینکه تو بچه بابات نیستی، پدر واقعیت شوهر خاله ت هست،

رازش خیلی واضح بوده، بابات نتونسته مامانت رو حامله کنه شوهر خاله ت این کار رو کرده،

تو آینه به خودت نگاه کن ببین چه شباهت هایی به شوهر خالت داری

0 ❤️

978215
2024-04-04 13:52:51 +0330 +0330

چرندیات واقعی یک مجلوقی جلقی کوس ندیده

0 ❤️

979674
2024-04-14 03:08:28 +0330 +0330

من خودم شاهد گاییده شدن زنم بودم البته نه به این شکل با تحقیر، داستان خوبی بود

0 ❤️