سلام رفقا قسمت قبل داستان رو میتونید از با همین اسم بخونید
خب من داستان های زیادی خوندم و داستانی ندیدم کسی انتقاد نکنه و اینایی هم که میان میگن دروغه داداش داستانه داستان، نه اخبار سکسی
خب بریم سراغ داستان …
سحر یه شیمیل وحشی بود و زیاد حرف نمیزد ولی رفتار خشن و دامینیتی داشت
تو حلقم تلمبه میزد و هر از گاهی دماغمو هم میگرفت
حدود ده دقیقه ای تلمبه زد یهو کشید بیرون و با یه خنده ریز شیطانی گفت آبمو میخوری؟
منم حرف نزدم فقط اشک میریختم که یهو بلند شد یکی زد تو تخمام …
زجه میزدم فقط دوباره خم شد آروم با لحن مهربونش گفت دوست داری آبمو بخوری ؟
با سر اشاره دادم که میخورم ولی گفت نشنیدم…
گفتم میخورم
+بلند تر بگو
-میخورم
+چیو میخوری ؟
-آب تو میخورم سحر
مهتاب یه کشیده خوابوند دم گوشم
مهتاب: بگو میسترس سحر آب تونو بریزید دهنم
-میسترس سحر آب تونو بریزید دهنم
سحر دوباره رو زانوهام منو نشوند
+میمردی همون اولش زبون باز کنی الان آبمو بهت ندم که تا صبح جر میخوری از کتک خوردن زود باش عذر خواهی کن و التماس کن آبمو بهت بدم
-عذر میخوام بانو … عذر میخوام میسترس خواهش میکنم آبتونو بدید بخورم
از تحقیر شدنم حسابی لذت میبردن و میخندیدن تا اینکه سارا گفت من میخوام برم حموم کوچولومون هم باید بیاد
سارا دستمو گرفت و برد حموم
لباس های زیر شو هم کامل درآورد
+بشین بخور تا راست شه
-منکه تازه خوردم
+حیوون کثیف قبل اینکه کتک بخوری باید هرچی میسترس ازت خواست اطاعت کنی و یکی زد تو گوشم
نشستم و ساک زدم تا شق شد کاندوم کشید رو کیرش و یه کرم زد به سر کاندوم و سوراخ من بعد فهمیدم این باعث خارش سوراخم میشه
یکم آروم فشار داد سرش رفت که داشتم درد میکشیدم سارا دستشو گذاشت رو دهنمو تا ته فشار داد و دوباره نگه داشت
+بگو دوست دارم ارباب سارا
-دوس دارم ارباب سارا
با یه اسپنک شروع کرد گاییدن سوراخم بعد ۲۰ دقیقه باز داشت ارضا میشد که گفت دلت واسه یه چیزی تنگ نشده ؟
کشید بیرون و بدون اینکه منتظر جوابم باشه کاندوم شو درآورد و دهنمو گایید تا ارضا شد رو صورتم تا جایی که میتونست منو شست و بهم لباس داد و صورتمو بوسید گفت ببخشید خیلی حشری بودم
اومدیم بیرون دیدم خبری از میسترس بودنشون نیست و حسابی باهام مهربون بودند
ساعت دو شب بود مهتاب میز مشروب و مزه رو چید
سحر گفت جوووون کوچولمون تمیز شده بیا پیش خودم بشین بهت حال بدم
معمولا زیاد میخوردم ولی اینا مثل گوسفند میخوردن پیکاشون سنگین بود و چهار تا پیک سنگین کامل خوردم
سوراخم قلقلک میشد و هی میخاروندم بدون اینکه متوجه بشن دیدم سارا نگام کرد خندید گفت فرزاد پیش سحر راحت نیستی بیا پیش خودم
بلند شدم برم که برگشتم سحر رو نگاه کنم که مبادا عصبی بشه دیدم میخنده اونم و خیلی مهربون گفت برو پیش سارا عزیزم
میخواستم برم کنار سارا رو مبل بشینم ولی سارا دستمو گرفت و کشید تو بغل خودش یه حوله پالتو مشکی تنش بود و سینه های سفیدش تو چشم بود کم کم دیدم کیرش بلند میشه منم هم کله ام گرم شده بود هم سوراخم میخارید که یهو غیر ارادی گفتم منو بکنید سارا جون
نیم ساعتی بهشون التماس کردم ولی نکردن مهتاب که ساکت بود گفت دوستای تو کی هستن گفتم شما
گفت تفریحت چیه
گفتم اینکه زیر شما باشم
مهتاب اومد جلو موهامو گرفت تو مشتش و شروع کرد به زدن چپ و راست سیلی میزد تو صورتم بعد دستشو گذاشت رو کونم
+بگو این سوراخ مال کیه ؟
-مال ارباب مهتاب و هر کی که ارباب بخواد
+دوست داری اول کی بکنه توش
-هر طور شما دوست داشته باشید
سارا گفت خوشتون اومد اینجوری برده تربیت میکنن
مهتاب یه چک دیگه زد تو گوشم
+دهنتو باز کن
بعد دو انگشتشو کرد دهنم
+میک بزن توله
دستاشو درآورد تف کرد دهنم و گفت دوباره میک بزن به حالت داگی منو نشوند و دو تا انگشت خیسشو کرد تو سوراخم درد نداشتم ولی دوست داشتم انگاشتشو جلو عقب کنه اونقدر سوراخم میخارید کیرشو از رو شلوار نرمش به صورتم میمالید
+جبران کن توله سگ … دارم کونتو میخارونم جبران کن حیوون کثیف از رو شلوار لیس میزدم که موهامو گرفت
+درش بیار ببوسش فقط
درآوردم آب کیرش داشت آویزون میشد بوسیدمش
+بیشتر ببوس با هر اسپنک که میزنم ببوس و تشکر کن وقتی میخواستم تشکر کنم دماغمو گرفت و کیرشو کرد تو دهنم
+اوووووم بخور و میک بزن
بعد پنج دقیقه فشار داد تو حلقم و کشید بیرون
سارا و سحر هم اومدن جلوم تا بخورم واسشون که مهتاب رفت پشتم و شروع کردن گاییدنم
سرشو گذاشت رو سوراخم یکم باهاش ور رفت ولی تو نمی رفت تا اینکه به زور تا نصفه داد تو یکم نگه داشت بعد تلمبه های آرومش شروع شد
سارا و سحر هم کیرهاشونو پاس می دادم تو حلق من یه بیست دقیقه ای مهتاب تلمبه زد و با خشونت کامل تو سوراخم ارضا شد
سحر اومد جلو صورتمو بوسید و صورتمو گرفت دستش
سحر: اسپرسو دبل میخوام بهت بدم خوشگله
تو همین لحظه گوشیش زنگ خورد
سحر: آخه الان ؟ نمیشه بعدا بیام
ظاهرا یه کاری براش پیش اومده بود که باید میرفت
برگشت نگام کرد
+حیف که سارا میخواد جرت وگرنه می شاشیدم تو حلقت بعد آماده شد و رفت
سارا که انگار ناراحت و عصبی بود گفت عیب نداره من جاتو پر میکنم واسش
با خشونت تمام داشت تو حلقم تلمبه میزد که اشکم دراومد کیرشو درآورد و به صورتم ضربه زد که صورتم خیس خیس شد
کونم به شدت میخارید منو خوابوند رو زمین و از کونم گرفت کشید سمت خودش سوراخم نبض میزد و سارا هم با شیطنت تمام یه سیگار روشن کرد و گفت تا سیگارم تموم میشه تخم هامو بخور
تخماشو خوردم که یهو ترسیدم مهتاب کیرشو دوباره کیرشو کرد تو و مثل وحشی ها تلمبه میزد و اسپنک ها پشت سر هم کم کم کیر سارا هم نبض میزد جاشو با مهتاب عوض کرد و نیم ساعت با ریتم آروم تلمبه زد بعد نیم ساعت سرعتشو زیاد کرد و ارضا شد
دستمو گرفتن ببرن حموم سه تایی دوش گرفتیم تو حموم مهتاب کارهای باحالی باهام میکرد ولی سارا فقط کشیده خوابوند تو گوشم و می گفت سحر با سردرد رفت باید واسش جبران کنی
و بعد از همون روغنی که واسه خارش کونم زده بود زد و گفت مهتاب جون هوای این کوچولوی سکسی رو داشته باش
بعد حموم سارا هم خداحافظی کرد و من موندم و مهتاب
+خسته شدی فرزاد
-آره خوابم میاد واقعا
+بریم بخوابیم
رفتیم رو تخت دراز کشیدم که مهتاب گفت میخوام بغلم بخوابی
از پشت بغلم کرد و خوابیدیم
هوا تازه داشت روشن میشد
+بیدار شدی ؟
دیدم هیچ لباسی تنم نیست و مهتاب کیر شق شده شو چسبونده سوراخم …
ادامه دارد
نوشته: سامان معمار
اسم کرمی که زدن در سوراخت چیه وقتی داستان مینویسید یکم واقعی باشه بهتره کرم خارش آور ندیدم نشنیدم
اسمش واریگورل دوست عزیز اسمشو گفتم میخوای ببینی از داروخانه بخر امتحان کن
بر گرفته از ذهن یه جقی
شیمیل ها همه بیزنسی هستن چرا 3 نفر باید تورو ببرن در حالی ک هزاران نفر هستن بهشون میلیونی پول بدن
کصتان مینویسی حداقل بگو پولم دادی جقی کونی
اولا اینا فانتزی ماست کونی جان دوما داستان داستان همون اولش گفتم خاطره و اخبار سکسی نیست
قسمت سوم رو هم امشب گذاشتم رفقا ببینم چه میکنید لایک یادتون نره دوستون دارم
حالا خارشت برطرف شد داستان نوشتی ؟؟
زیادی تند نرو پسر جون تو داستان ، اولا شیمیل جماعت از سایه خودش میترسه مگه یک اسکول گیرش بیاد ، دوم هم شیمیل جماعت از دادن بیشتر خوشش میاد و بعد هم پشت سر هم سیخ نمیکنه که بکنه تو رو درضمن مثل مرد هم خوب سیخ نمیشه ، بابت همین مشکلات بیشتر به دادن تا کردن تمایل دارن و کیرشون هم کوچیکتر از مرد ، بیشتر از حیون بازی تو داستان اگه جوری بنویسی که مخاطب ارتباط برقرار کنه بهتر هست و بعد شاید یکی سیخ کنه و ثمره بده جلق بزنه مخاطب مجرد ما دوست عزیز ، په نه فقط بباف.
جدی چطور همچین اربابایی پیدا میکنید منم میخوام خب
شاید منم کونی باشم افتخار نمیکنم ولی کسی اینکارو با من میکرد
میگرفتم میبردمش خیابون لخت لخت ستاشونو تو خیابون میگاییدم
بعد از گردن اویزون میکردمشون از این گه ها نخورن
کاری ندارم واقعیه یا الکی
اما اگه این بلا سر من میومد کاری کمتر از اینی که گفتم نمیکردم
خدایش دیگه خیلی کردنت
سالمی الان؟ 😂😂