قسمت اول – چراغ خوشبختی (توضیح تمام داستانهای من فانتزی و تخیلی هستن و صرفا جهت خالی شدن ذهنم می نویسم. این داستانها ترکیبی هستن از جادو، بی د ی اس ام، هنتای و شهوت به صورت سریالی میان بیرون و گاها ممکنه یک قسمت اون عاری از هرکونه سکسی باشه…)
رو تنها صندلی موجود تو خونه نشستم یک نگاه به دور و برم می کنم و بی اختیار اشکم سرازیر میشه این بار اما اشک شادی و امیده سرم رو میگیرم بین دستام و خنده سر میدم ترکیب اشک و خنده! دیونم من به خدا از تو جیبم سیگاری در میارم، مادوکس تلخ و سیاه مثل زندگی نکبتی که تا الان داشتم روشنش می کنم و چشام رو میبندم هنوز بی اختیار اشکام سرازیرن کل این 28 سال زندگیم از جلو چشام رد میشه تمام تحقیرها سختی ها تنهایی هایی که به خاطر ترنس بودنم کشیدم (توضیح اینکه ترانس یا ترانسسکشوال به کسی گفته میشه که به خاطر تضاد روح و جسمش و پس از طی مراحل دشوار روانشناسی و عملهای سخت و هورمون درمانی جسمش رو با روحش یکی میکنه یا به اصطلاح تغییر جنسیت میده).
-سرورم چه امری دارین؟ صدای نکره غول چراغ من رو از دنیای تلخ گذشته برگردون. چراغ رو تو زیر زمین خونه قدیمی که اجاره کرده بودم پیدا کردم. اومده بودم تهران تا بالاخره کارهای روند تغییر جنسیتم رو طی کنم ولی به خاطر گرون بودن اجاره خونه ها و شلوغی بیش از حد تهران اخرش کرج خونه گرفتم. تو یک منطقه خوب و اروم. یک خونه کوچیک و قدیمی اما تک واحد و مستقل در یک محله اروم. بنگاهیه گفته بود تو زیر زمین یک سری خرت وپرت هست که ممکنه به دردم بخوره و میتونم ازشون استافده کنم یا بندازم دور. بعد دو ساعت زحمت و از پله ها بالا پایین رفتن به طور اتفاقی چشم خورده بود به این چراغ قدیمی با خنده الکی لمسش کردم اولش کلی گرد وخاک پاشده بود اما بعد چند ثانیه چراغ تکون خورد و این نره غول ازش زد بیرون حالام وایستاده بود جلوم. یک سیگار دیگه روشن میکنم
-سروم
-خفه بابا دارم فکر میکنم میدونستم سه تا ارزو بیشتر ندارم میتونستم راحت ارزو کنم دختر بشم بدون نیاز به سختی کشیدن میتونستم ارزو کنم پول دار بشم و یا تا ابد جون بمونم میتونستم ارزو کنم خانواده ای که وقتی فهمیدن میخوام تغییر جنسیت بدم دست به قتلم بستن بازم دوسم داشته باشن می تونستم ارزو کنم قدم کوتاه بشه اه خدای من همیشه ارزو داشتم 20 سانت کوتاه تر بودم قد ایده الم 170 بود میتونستم ارزو کنم همه ترنسها برن تو جنسیت واقعیشون وای چقدر فکر و ارزو و انتخاب های محدود… سادیسمم یادم افتاد این که همیشه دوس داشتم بعد تغییر جنسیت میسترس بشم حتی بهمش فکر کرده بودم بعد رشد سینه هام یک مدت به عنوان شیمیل بگردم تا پول عمل نهاییم جور شه پسرهای زیادی هستن که حاضرن برای یک میسترس شیمیل کلی خرج کنن…
-خوب نره غول پس تو میتونی هر ارزویی رو براورده کنی؟
-بله سرورم به غیر از عاشق کردن، کشتن و زنده کردن
-خوب اگه من بخوام ترکیبی ارزو کنم چی؟ غول چشاش گرد شد و با تعجب پرسید چی سرورم؟
-گفتم ترکیبی احمق یعنی اروزی من دارای بندهای مختلف باشه و به شکل خاصی براورده بشه
-نمی دونم ارباب تا حالا کسی اینطوری ازم نخواسته بود
برگشتم و با لخند به صورت متعجبش نگاه کردم و گفتم افتخار این رو داری اولین کسی باشی خود واقعیم رو ببینی بعدش چشام رو بستم و به خوابهام فکر کردم شکلی که از خودم که همیشه تو خواب هام میدیدم. و روی همون تصویر رویاایی تمرکز کردم برای تغییر بدنم. چند ثانیه بعد موهام شروع کرد به رشد کردن و تا زیر رانوهام بلند شد و رنگشون به بلوند زیبایی تغییر کرد با یک حالت مواج خاص قد و سایز کل بدنم کوچیک شد و قدم شد 180 درسته کمتر دوس داشتم اما اینجوری قدرتمند تره و متناسب با شخصیت جدیدم، پوستم سفید و روشن شد و یک دست و صاف، استخون بندیم تغییر کرد عرض شونه هام کمتر شد و لگنم پهنتر سینه هام شروع کردن به رشد و در اومدن ممم سایز 80 خوبه با نوک های برجسته و گرد سفت و سر بالا و کیرم شروع کردن به کوچیک شدت تا حذف شد تا اینکه یک کس کوچولوی زیبا پدیدار شد صورتی و با لبهای پف کرده رشد رحم و تخمدان رو توی وجودم حس میکردم باسنم بزرگتر و پهنتر شد و یک حالت برجستگی شهوتناکی به خودش گرفت پاهام لاغر تر و صاف و یک دست با رونهایی پر و متناسب کل موهای بدنم حذف شد و پوست سفید و جذابم نمایان شد بینیم شروع کرد به کوچیک شدن تا یک حالت عروسکی خاصی گرفت دوس داشتم سیب گلوم حذف شد و گردنم باریک شد و بلندتر چشامهام درشتر شدن و رنگشون شد ابی پر رنگی که همیشه دلم می خواست، مژه هام پرپشت و بلند شد و ابروهام نازک و کشدیه تارهای صوتیم رو حس میکرم که تغییر می کنن نازک میشن و زنونه تغییر هورمونها رو توی بدنم حس میکردم و بالاخره که یک دست شدم حس زیبای زن بودم رو با تمام وجودم درک کردم. بی اختیار اشکی از شادی و ارامش از گونه هام خارج شد اما هنوز کارم تموم نشده بود. حالا وقتش بود لباسهامم تغییر کنه زیر پیرهنم تدبیل شد به یک سوتین مشکی جذاب با لبه های قرمز سکسی تیشرتم تبدیل شد به یک تاب مشکی جذاب با طرح تاتوی بازوم روش با همون رنگهای آبی قرمز و طلایی تصمیم گرفتم نوشته رو نذارم. شرتم تبدیل شد به یک شرت لامبادای ست با سوتینم و شلوار پارچه ایم تبدیل شد به یک جین ابی مدل برمودا که کون گندم رو حسابی تو دید مینداخت کفشام تبدیل شد به یک جفت صندل مشکی پاشنه یکسره هفت سانتی که انگشتای زیبای پام رو بیرون مینداخت که باید لاک زرشکی رنگی به ناخونهای دست و پام اضافه شد. لبخند زدم و چشام رو باز کردم و به غول کاملا حیرون نگاه کردم با دهن باز نگام میکرد.
-ها چیه بیا بخور من رو توله وووویی صدام همونجوری که انتظار داشتم سکسی شده بود.
-خانوم ارباب فدرتمند و مهربون و فوق العاده زیبام ببخشید من رو خرامان به سمتش رفتم و گفتم اشکال نداره کوچولو دستم رو روی سرش کشیدم و گفتم تو میخواستی ادم بشی پس ارزوی سومم منم همینه به چراغ نگاه انداختم تو هوا به راه افتاد و اومد تو دستام بلندش کردم و گفتم ارزوم می کنم تو ای غول چراغ تبدیل به یک انسان واقعی بشی، تبدیل شو به به یک زن زیبا جوان و خوشگل ، غول با تعجب نگام کرد و گفت چی زن؟ اما ارباب قدرتمند و… چراغ از دستام به پرواز دراومد به سمت غول حرکت کرد و تدیل به ذراتی از نور طلایی رنگ شد که روی سر غول ریخت غول در دودی طلایی رنگ فرو رفت و…
ادامه دارد…
نوشته: Sarah-Ts
حرف نداااااشت…قلمتم عالیه…ادامه بده که بی صبرانه منتظــــــــــــــــریم
داستانت باحاله.تخیل خوبی داری…ولی بهتره بری یه کتاب تخیلی واسه نوجوانان بنویسی ^_^
به جرئت مي تونم بگم بعد از مدت ها يه داستان خوب خوندم كه بي شيله پيله بودن نويسنده داستان رو مي رسوند.اميدوارم اين روياهاي زيبات به حقيقت بپيونده.
شاد باشي
وايييييي خدا زن بودن هم نعمتيه كه ماها قدرش رو ندونستيم
نمیدونم نظر قبلیم اومد یا نه
عالی بود واقعا لذت بردم
اگه قسمت سکسش هم همین قدر پخته باشه عالی میشه
بی صبرانه منتظرم
kiss2
چرا داستان من نمیاد رو صفحه؟! صبرم تموم شده
هیشکی جواب پیام رو هم نمیده
البت اشاره کنم داستانت قشنگ بود؟! فقط زیادی تخیلی. :))
فقط میتونم بگم عجیب ترین داستانی بود که توی این سایت خوندم…!!
ممنون از همه give_rose سعی می کنم تا هفته بعد قسمت بعدش رو آماده کنم بفرستم kiss2
اقا یکی بگه چرا داستان من نمیاد رو صفحه؟! باو خیلی روز شده ها
خوبه بازم بنویس…سبک و ساده مینویسی …تخیل و واقعیت رو سر هم کردی که اونم قابل قبوله…طنز هم داره…فعلا از پیش درآمد سکس هم خبری نیست.شاید بعدا این قوه سر هم بندیت بتونه یه سکس محیرالعقول رو خلق کنه…فعلا خسته نباشی…
به طور معمول یکماه یا بیشتر طول میکشه داستانی که برای اولین بار نوشته و ارسال شده روی سایت بیاد. با اینحال اگه فکر میکنی داستانت اینقدر خوب هست که مورد توجه قرار بگیره میتونی شماره داستانت رو برای ادمین سایت پیام خصوصی کنی تا در صورت صلاحدید خارج از نوبت منتشرش کنه.
خیلی باحال بود! دست مریزاد! همچین میسترس لاتی هم شد:)) غوله به فاک و فنا رفت رسمن:دی همیشه دلم میخواس کسایی که دوس دارن زن و میسترس باشن رو درک کنم. داستانت برام خیلی صادقانه بود.بنویس بیشتر.
منم شیشه میخوام بزنم برم تو فاز تا داستان های تخیلی بسرایم و داخل توهمات بزرگ بشوم و همگان مرا تشویق کنند :-o :-)
لذت بردم اگه واقعا اين نوشته از خودته بهتره روي قضيه ي نويسندگي براي سن نوجوان فكر كني ممنون
برده کم شنم و مطیع برا خانومام ای دی اینستام nazix67321
منکه فقط میام قسمت نظرات فحش های جدید یاد بگیرم😂
باحال بوود ممنون
امیدوارم ادامه داشته باشه