دو ماه پیش داداش کصخل من با یه هلویی بنام نازنین که واقعا نازنینه ازدواج کرد نازنین پدر نداره بچه طلاقه پدرش معتاد بود جدا شدن بعد مرده پیش مامانش که مجبور میشه صیغه یک پیرمرد بشه بزرگ شده بود تا روز عروسیش نه من نه پدر مادرم اونو ندیده بودیم که رفتن مشهد و یک حلقه و با مهریه پنج تا سکه زن سهراب داداش کصخل و واقعا سبک عقلم شد
وقتی از مشهد اومدن زنگ زد من اسنپ کار میکنم یه پژوی ۹۳ مشکی تمیز دارم با بی میلی رفتم دنبالشون گفتم کجایید دقیقا گوشیو داد نازنین با صدای بسیار زیبا ادرسو گفت بعدش گفت الان بهت تو واتساپ لوکیشن میدم بیا شمارمو سیو کرد لوکیشن داد رفتم تا رسیدم سهراب ماشینمو شناخت دست بلند کرد رسیدم پیششون خدای من یعنی این دختر نازنیه؟!!
پارک کردمو پیاده شدم با سهراب دیده بوسی و زیارت قبول گفتم نازنین اومد دست داد سهراب گفت سیاوش داداشمه چرا نمی بوسی!!!؟؟؟؟ آخخخ تا لبشو اورد درست کنار لبمو بوسید بغلش کردم پستانهای نرمش چنان سینمو حال داد هیچ نگو دومی نزدیکترش، سومی راست رو لبشو بوسیدم یه فشار جانانه ای دادم پستوناش میخواست له بشه سال نو و تبریک و زیارتشو قبولی گفتم
رفتیم خونه همه مسافرت بودن من تنها مونده بودم اتاق سهرابم مدتها قفل بود کلید پیدا نشد همه تو اتاق من موندیم مامانم طبقه همکف و قفل کرده بود فقط طبقه بالا که مال منو سهراب بود باز بود دو اتاق با راهرو و سرویس بهداشتی که هم حمامه هم توالت
هر سه رفتیم اتاق من زنگ زدم اسنپ فود شام آورد خواستیم لباس عوض کنیم سهراب کصخل با کون لخت زشتش با یه شورت آویزون گرمکن پوشید منم دیدم نازنین ریلکسه پیژاممو پوشیدم کیرم نیم خیز بود سرحال تر از کیر سهراب تو شورت اسلیپم جا نمیشد کاری کردم نازنین ببینه
سهراب به نازنین گفت پاشو تو هم لباساتو عوض کن راحت بشین نگاه به منو سهراب کرد تا خواستم برم بیرون گفت سیاوش داداشته چرا خجالت میکشی نازنین لباساشو داشت اماده میکرد من رفتم بیرون تا عوض کرد اومدم تو دامن نسبتا بلند و یه بافت یقه قایقی پوشیده بود خط سینش کاملا باز از سفیدی تنش برق میزد زیر دامنش شلوار نداشت حدس زدم فقط شورت تنشه چون تا نشست سر سفره پاهاش تا نزدیک زانو لخت بود سفید بلور
شامو خوردیم میگم سهراب کسخله باورتون نمیشه من تختمو انداخته بودم دور تخت یک نفرو نیمه از سمساری با تشکش خریده بودم شب اولی بود که میخواستم روش بخوابم گفتم نازنین و تو سهراب رو تخت بخوابین من پایین سهراب گفت نه هر سه رو تخت میخوابیم خیلیم راحته منم چیزی نگفتم روتختی را نازنین کشید رو تشک و سه تا بالش گذاشت با دو تا پتو تا اماده شد سهراب کصخل پرید چسب دیوار خوابید گفتم بیا اینور نازنین اونجا بخوابه گفت نه من وسط نمیتونم بخوابم نازنین وسط منو تو میخوابه !!!
نازنین خوابید وسط منم کنار با پتوی جدا طولی نکشید خروپف سهراب بلند شد به نازنین گفتم سهراب بچرخون به بغل گفت چشم هلش داد موونق موونق کنان کونشو کرد سمت نازنین ساکت شد یک ساعت نشده بود اتاق مثل روز روشن دیدم نازنین تو خواب و بیداری چرخی زد و پتو را از روش داد کنار یه پاشو جمع کرد یکیشو دراز دامنش کامل تا کمرش باز یه شورت لیمویی تنش باسن سفید تازه و خوش فرمش ور آمده رونها مثل بلور ریخت بیرون قلبم چنان تپش کرد از دهنم داشت می پرید بیرون کمی تحمل کردم تظاهر به خواب منم پتومو انداختم زمین یک پا و یک دستمو انداختم رو پا و بدن نازنین
نازنین بنظرم اومد خوابه واقعن هم خواب بود دستم کشیدم رو بدنش از یقه ی بافتش دستمو بردم تو سینشو گرفتم بدون سوتین از سفتی و لطافتش هر چه بگم نمیشه توصیفش کرد با نوکش بازی کردم سفت شد مالشش دادم دیدم باسنشو حرکت داد کمی خودشو سمت سهراب کشید بعد پای درازکششو جمع کرد باسنش از اونی که بود دوبرابر اومد بالا و داد سمتم دیگه نتونستم طاقت بیارم شلوارو شورتمو کشیدم پایین دستمم رو ممه هاش گرم و دست نخورده شورتشو با دست دیگم کشیدم پایین تا بدم بره پایینتر خودش کمکم کرد تا رو زانوهاش رفت پایین کیرمو گذاشتم رو چاک کص پر ابش اماده آماده بود در دو حرکت تا بیضه هام گذاشتم تو کصش اخیی گفت و همونجا آبم با چه فشاری نمیدونم ولی انگار همه وجودم ریخت تو کص داغ و مثل کوره اش میدونستم نازنین ارضا نشده بقدری هیجان داشتم کیرم ذره ای شل نشد شروع کردم با عشق و لذت گاییدن کصش که دیدم باسنو ماهیچه های کصش شروع کرد جمع شدن و فشارش رو کیرم زیاد شدن منم باز با این حرکاتش دوباره به اوج رسیدم ابمو باز ریختم تو کصش تو همون حال بغلش کردم حس کردم نازنین خوابش برد ازش جدا شدم دامنشو کشیدم رو باسنش ولی شورتش پایین بودخواب برام حرام شد پتومو کشیدم روم کیرم باز سفت شده بود نگاه به نازنین کردم پشت به من خواب بود سعی کردم بخوابم طولی نکشید دیدم پتمو کشید روش سرشم کشیدذبا سر من یواشکی گفت سهراب خیلی لذت داد سیاوش نفهمید که؟ منم با لهچه سهراب گفتم نه بغلم کرد دستشو کشید سرم دید مو دارم اونم زیاد سهراب موهاشو ماشین کرده بود پتو را داد کنار دید منم چشاش از تعجب گرد شده بود تا خواست از زیر پتوم بره بغلش کردم لبو گذاشتم رو لباش نمیذاشت از زیر پیرنش کمرشو با باسنش بغل کردم دستم رفت رو لپ کونش رو کصش شل شد گفت سهراب بیدار نشه گفتم عیب نداره من داداششم خندید دست انداختم پیراهنشو دادم بالا سینشو بخورم دراورد گفت بیا روم میخام زیرت باشم زیر پوش منم در آورد لب و سینه و جای جای نازنینمو خوردم گفت کیرتو بذار تو کصم به ارامی حدود نیم ساعت زیرم عاشقانه گاییدم دو بار نازنین ارگاسم رسید بار دوم بعد از دقیقه ای خودمم به اوج رسیدم
لباسامونو پوشیدیم سهراب هنوز خواب بود
این اتفاق ۸ فروردین افتاده الان ۱۸ است هر شب تا سهرابو خواب میکنه نازنین تا صبح بغل خودمه سهراب کصخل تازه دیشب فهمیدیم میدونه دوس داره که زنشو با هم شریک باشیم
ممنون از ادمین
سیاوش از تهران جنوب
نوشته: سیاوش
منم شاشیدم تو مغز نداشتت کسخل خودت یه بار بخون ببین چیزی با هم جور درمیاد شل مغز
چند وقت پیش تو متروی هفت تیر بودم دوتا دختر ناز و مامان
داشتن سوار میشدن البته زن و دختر زیاد بود ولی من پشت اونا ایستادم منتظر بودیم قطار بیاد دوستانی که اینکاره هستن میدونن چی میگم اینجور مواقع بتونی یه مختصر سر صحبتو باز کنی و تو همون فاصله زمانی کم یه ارتباط فوری بگیری خیلی عالیه من به یکیشون گفتم خانم تشریف ببرید سمت زنها خیلی بهتره ها که
تو جواب گفتش نه اونجا واقعاً فاجعه است که البته ما دوتا ایستگاه دیگه یعنی دروازه دولت پیاده میشیم راستم میگفت
تو مترو واقعاً اجحاف شده در حق خانمهای گل فقط یک و نیم
واگن اول و دوم به این فرشته های نازنین اختصاص پیدا کرده
خلاصه بهشون گفتم پس بیاید سمت من کسی اذیتتون نکنه
که اتفاقا همون موقع قطار یواش یواش وارد واگن شد یکیشون خیلی تپلی بود بغلش کردم سمت خودم اونیکی ام کنار ما بود
یه دستمم انداختم رو شونه اونیکی قشنگ برجستگی کیرمو
رو بدن اون جلویی حس میکردم شک ندارم اونم متوجه شد
واقعاً تا دروازه دولت عشق دنیا را کردم طالقانی جمعیت و
فشار بیشتر میشد من قشنگ کیرمو چاک کون دختره مالیدم
دو دستی ام گرفته بودمش جیکشم در نمیومد طوری بهش
چسبیده بودم که بوی تن و موهاشو حس میکردم و تو گوشش
نفس نفس میزدم به گمانم اکثراً تصور میکردن باهمیم خلاصه اینکه کیرم وحشتناک سیخ شده بود قبل از پیاده شدن گفتم
اگه میخواید برید توحید سمت ارم سبز تشریف ببرید هردو
ازم تشکر کردن البته بماند که زحمت مالیدن دوستش با یکی
دیگه بود ولی من از بغلای باسن اینیکی گرفته بودم حسابی
کیرمو چسبونده بودم بهش انگشت نکردم که تابلو بشه ولی
تا حد زیادی مالوندمش کونش خیلی بزرگ و خوب بود
واقعاً خیلی حال میده مالوندن دخترا و خانمها تو مترو
آقایان کیراتون سیخ خانمای گلم کوساشون خیس 🔥😘
چند وقت پیش تو متروی هفت تیر بودم دوتا دختر ناز و مامان
داشتن سوار میشدن البته زن و دختر زیاد بود ولی من پشت اونا ایستادم منتظر بودیم قطار بیاد دوستانی که اینکاره هستن میدونن چی میگم اینجور مواقع بتونی یه مختصر سر صحبتو باز کنی و تو همون فاصله زمانی کم یه ارتباط فوری بگیری خیلی عالیه من به یکیشون گفتم خانم تشریف ببرید سمت زنها خیلی بهتره ها که
تو جواب گفتش نه اونجا واقعاً فاجعه است که البته ما دوتا ایستگاه دیگه یعنی دروازه دولت پیاده میشیم راستم میگفت
تو مترو واقعاً اجحاف شده در حق خانمهای گل فقط یک و نیم
واگن اول و دوم به این فرشته های نازنین اختصاص پیدا کرده
خلاصه بهشون گفتم پس بیاید سمت من کسی اذیتتون نکنه
که اتفاقا همون موقع قطار یواش یواش وارد واگن شد یکیشون خیلی تپلی بود بغلش کردم سمت خودم اونیکی ام کنار ما بود
یه دستمم انداختم رو شونه اونیکی قشنگ برجستگی کیرمو
رو بدن اون جلویی حس میکردم شک ندارم اونم متوجه شد
واقعاً تا دروازه دولت عشق دنیا را کردم طالقانی جمعیت و
فشار بیشتر میشد من قشنگ کیرمو چاک کون دختره مالیدم
دو دستی ام گرفته بودمش جیکشم در نمیومد طوری بهش
چسبیده بودم که بوی تن و موهاشو حس میکردم و تو گوشش
نفس نفس میزدم به گمانم اکثراً تصور میکردن باهمیم خلاصه اینکه کیرم وحشتناک سیخ شده بود قبل از پیاده شدن گفتم
اگه میخواید برید توحید سمت ارم سبز تشریف ببرید هردو
ازم تشکر کردن البته بماند که زحمت مالیدن دوستش با یکی
دیگه بود ولی من از بغلای باسن اینیکی گرفته بودم حسابی
کیرمو چسبونده بودم بهش انگشت نکردم که تابلو بشه ولی
تا حد زیادی مالوندمش کونش خیلی بزرگ و خوب بود
واقعاً خیلی حال میده مالوندن دخترا و خانمها تو مترو
آقایان کیراتون سیخ خانمای گلم کوساشون خیس 🔥😘
کیر تو شرف اون زن داداش جندت ینی در حالی که شوهرش طرف دیوار خوابیده نمیدونستم از کدوم طرف داره گایییده میشه ؟؟!!!
اون بردار کصکشت هم زن صیغه کرده مطمئن باش گفته توعه جقی هم یه حالی با اون جنده صیغه ایش بکنی
داداش نگو بلا بگو
کوسخول کوسخولا بگو
زن داداش کوس دریده
بین دو کیر خوابیده
دامن ز پاش خزیده
تا روی ناف رسیده
رونای صاف و بی مو
کوسی سفید و خوش بو
تا که بشد آشکار
به روی تخت این شکار
داستانکی شد اغاز
…
اغا جون جدت دیگه داستان ننویس
ینی خط ب خط کسشرررتررر میشد جا داشت کنار داستان بنویسی طنز جاکش چجوری توی تخت یکونیم نفره سه نفری خوابیدین
سیا بابا پژو مشگی چاقال تو خونه ننت دوتا اطاق داره قفل میکنه بعد تو گوزو بی خانمان جقی تو پارک از کجات در آوردی اینهمه تخیلات رو بچه جون از مستراح پارک گرفتن عوارض داره عاقبتت خوبه بی بی واقعی میشی خوشبحال همسایه ها
افکار یک جقی اسکل نگا کن خدااااا😫🤣🤣🤣
هوی مسعود کسخول که زیر تمام داستانا از لاشی بازیت تو مترو مینویسی،ریدم تو اون ذهن مریضت،منم سوار مترو میشم به هر شلوغی هم که باشه نمیشه دختری رو دستمالی کرد،یعنی کسی خطا کنه فاجعه میشه
برو کونت بده مغزت یکم باز شه کصخل فکر کردی ملت مثل خودت کصخل هستن
چرندیات واقعی یک کونی جلقی عقده ای کوس ندیده که هنگام جلق زدن هم زود انزالی داری
جوابmasud136450 چرندیات واقعی یک کونی جلقی عقده ای کوس ندیده
مطمئنی زنش بود فکر کنم جنده اورده بوده میخاسته پولشو دونگی بدین 🤔🤔🤔
بنظر من داداشت تو بچگی کونت گذاشته توهم کسشعر سرهم کردی
سیاوش مامانت میگه بعد چتت دستمال کاغذی برامون بیار جقی کونی
فیلم هندیه… بابا ی دختر بجنوردی بیاد بالا عروس مادرم بشه
دم داداشت گرم
خیلی روشنفکره
حسابی سه تایی لذت ببرید
همون اتفاق همیشگی ، باز یه بچه ۱۴ ساله داستان گذاشته و تا به جای سکسی قضیه میرسه خون به مغزش نمیرسه وکیرش به جاش فکرمیکنه . تا اونجا که ممه مالی کردین تو دیدار اول بیشتر نخوندم کیر تو مغزت
😂😂😂😂😂مردم دیگه رد دادن کمتر بزن گاز چشات تموم میشه 😂
دو سطر اول داستانو میخونی دیگه میدونی کص شعر! آخه بذار برسه کص مغز بعد نرسیده اباش رو آورد از کنار لبام بوس کرد و سینه هاش… لااقل یکم داستانویسی چند تا کتاب بخون بعد.
معلومه سهراب زنتو گاییده خودتم کرده اومدی اینجا خودتو خالی کنی
ریدم تو مغزت