تنبیه

1402/10/14

یکی دو سانتی از دیلدو توی واژنم بود و بقیش بین رون هام که محکم بهم بسته شده بودن. طناب از دور رونام شروع می‌شد و میومد بالاتر و دور سینه هام محکم میشد. کاملا لخت زیر دستش خوابیده بودم و داشت آروم آروم سینه هامو ناز میکرد. خیلی آروم، انگار هیچ عجله ای نداره. همین کارش دیوونم کرده بود. انگشتش رو روی نوک سینه هام میکشید و جوری که حیوون ها رو میدوشن فشارشون میداد و با سر انگشت بهشون ضربه میزد.
هرچند چشمامو بسته بود و نمیتونستم ببینمش اما بازم خجالت می‌کشیدم. قدم ۱۶۳ عه و وزنم ۶۵. یکم، خیلی کم، شکم دارم اما بجاش کونم سفید و خیلی تپله و سینه هام ۸۰. بخاطر همین میتونستم تصور کنم چه شکلی الان سینه ها و کونم با اون طناب تو چشمن. یا کصم چقدر خیس به نظر میاد… مشکلم اتفاقا همینه. که کصم همیشه ی همیشه خیس و حشریه. همین هم کار دستم داده بود.
با غر غر گفتم: آرمین…بسه… لطفا…لطفا بازم کن…قول میدم…قول میدم دیگه دختر خوبی بشم…دیگه کار بدی نکنم… غلط کردم…
با دست پاهامو از هم باز کرد و شروع کرد به ته دیلدو ضربه زدن تا تو کصم بلرزه. ناله میکردم و تکون میخوردم و احساس لرزش دیلدو توی کصم هعی گرسنه ترم میکرد…
-اون موقع که داشتی تو مهمونی با پسر غریبه لاس میزدی عزیزم، یادت نبود دختر خوبی باشی؟ یادت نبود دوست پسری داری که صاحبتم هست و کلاغا براش خبر میارن؟ دو دقیقه نمیتونم به حال خودت ولت کنم؟ (لحنش هر لحظه عصبانی تر میشد) اشکال نداره قربونت برم. الان که کصتو ی بار برای همیشه سیر کنم حالیت میشه. شاید کمتر دنبال کیر له له بزنی.
از رو تخت بلند شد و طناب رو از دور رون هام باز کرد. دیلدو رو کشید بیرون و خوابوندم روی شکم. یه متکا گذاشت بین پاهام و زیر شکمم تا کونم بیاد بالا. بعد یه چیز خیلی خیلی سنگین شبیه دیلدو اما انگار سنگی گذاشت بین بالشت و کصم، صاف و صیقلی نبود و لبه های تیز داشت اما نه اونقدر تیز که بلافاصله پوست رو ببره. ترسیده بودم.
-تو همین پوزیشن کصتو مثل سگ ها اینقدر به تخت و دیلدوی جدیدت میمالی تا حسابی گرم و آماده بشه برای گاییدن. این دیلدو رو باید زودتر به کص جندت میدادم. تقصیر خودمه که الکی مهربونم با تو ی هرزه.
حواست باشه ماده سگ، کوچکترین اشتباهی کنی یا اگه ببینم آب کصت قطع شده اونوقت تو میدونی و کمربند
+آرمین…
زد تو گوشم.
-جوری که لیاقتته صدام میکنی
+چشم…
-چشم؟
+چشم ارباب…
-دختر خوب.(موهامو بهم ریخت) شروع کن. شروع کن سیر کن اون کس تپل گرسنه رو.
صورتم گر گرفته بود.‌ کصمو با اکراه فشار دادم روی دیلدو و تخت. بعد یکم بیشتر… یکم بیشتر…بدنم میلرزید. همه جام. بخصوص کونم. هرچی بیشتر فشار میدادم، بیشتر دلم میخواست.
شروع کردم به چپ و راست حرکت کردن تا مالیده بشه روی لبه های کصم و روی چوچولم.
تیزی هاش پوستم رو میبرید و کصم درد گرفته بود از سفتیش اما ی جورایی عاشق این بودم که کصم تو سکس درد بگیره. وحشی و حشری شده بودم و ناله میکردم و خیلی سریع و تند تکون میخوردم. ابم با خون از خراش های کصم قاطی شده بود.
آرمین پشت سرم وایساد و دوتا لبه ی کونم رو باز کرد و انگشتش رو کرد تو کونم. با انگشتش انگار بهم جهت میداد و حشری ترم میکرد.
+بیشتر می‌خوام… بیشتر…لطفا بیشتر انگشتم کنید ارباب… بیشتر…
-می‌دونم بیشتر میخوای جنده. کس و کونت سیر نمیشه هیچوقت نه؟
انگشت دومشو برد تو
بعد دو دقیقه انگار حوصلش سر رفته باشه دوباره خواست پوزیشنمو تغییر بده. از پشت گردنم گرفت و هلم داد قسمت بالای تخت. تازه درد داشت اذیتم میکرد و حالا که از اصطکاک کصم با تخت لذت نمی‌بردم، متوجه شدم چقدر کصم میسوزه. بغض کرده بودم و نزدیک بود گریه کنم از درد. اومد و دستامو بست بالای سرم و پاهامو گذاشت روی تخت و زانوهامو از هم باز کرد.
+ببین چه بلایی سر کصت آوردی
آروم نوازشش کرد و انگشتش رو گذاشت تو دهنم، بعد انگشت خیسش رو زد توی نمک کنار تخت و مالید روی زخم های کصم. جیغ کشیدم. شروع کردم گریه کردن.
تا گریه کردم، بلند شد رو به روم وایساد و سرم رو گرفت و کیرشو برد توی دهنم. موهامو نوازش میکرد و اشکامو پاک میکرد. با دست از پشت سرمو محکم نگه داشته بود و تو دهنم تلمبه میزد
-آفرین عزیزم…خوب بخور…اینم سهمیه ی‌ کیر امروزت کوچولو…ببین چقدر خوب ساک میزنی…چرا اعصاب منو خورد می‌کنی وقتی اینقدر جنده ی خوبی میتونی باشی بجاش؟…
تند تند نفس می‌کشیدم، برای اینکه از خودم راضی نگهش دارم، زبونم رو کشیدم دور کیرشو روی سوراخ کیرش. محکم میک میزدم و ناله میکردم. با زبونم با کیرش بازی میکردم و اینقدر براش ساک زده بودم که راحت کیرش تا ته حلقم میرفت و میومد بیرون. عاشق بوی کیرش بودم.
از دهنم کشید بیرون و آب دهنمو از گوشه ی لبم پاک کرد. نشست کنارم رو تخت و پاهامو که بسته بودم بازم باز کرد و دستم رو گرفت و گذاشت رو کیرش. میدونستم اینجور مواقع باید کیرشو بمالم و ساکت بمونم و خودمو در اختیارش بذارم بدون حرف اضافه. قبلا اینو با تنبیه هم یاد داده بود.‌
کصمو تو مشتش گرفت
-چقدر کصت تپله آخه توله
خندید و محکم فشارش داد
+آخ…آی…
-چرا با این همه تپلیش، اینقدر تنگه آخه. شاید برای همینه که خرابه نه؟ (محکم تر فشار داد)
+آیییییییییی… آیییییییییی…
-اشکال نداره خانم کوچولو، الان درستش میکنیم.

هنوز داشتم کیرشو میمالیدم اما دستام از ترس میلرزید. حس میکردم از اینکه اینطور بی پناه ببندم خوشش میاد و این بیشتر میترسوندم.
لای کصم رو باز کرد و و انگشت اشارشو از بالا تا پایینش کشید و آبم رو پخش کرد همه جاش. بعد همون انگشت رو برد توم.
+اوووممممم…آره…ااااهههه…
زبونم رو آوردم بیرون
-آخی…کونی کوچولو خوشش اومد
انگشت دوم رو برد تو
من نفس نفس میزدم و غرق لذت بودم. رون هام داشت دوباره می‌لرزید. دیگه نمیتونستم کیرشو بمالم و فقط کیرشو تو دستم گرفته بودم.
-ای جانم…
انگشت سوم و چهارم رو باهم برد تو
جیغ کشیدم. کیرشو ول کردم و چنگ زدم به تخت
+نه…نه…
-خفه شو جنده
انگشت پنجم رو برد تو و با اون یکی دست چوچولمو حینش می‌مالید. تقلا میکردم و جیغ میکشیدم اما دلش به رحم نمیومد.
+این سوراخ تو، کانال رحم عه اسمش نه کانال دادن فهمیدی؟ سر بچه از توش میاد بیرون. اینقدر جیغ و داد نکن هیچیت نیست بیشتر از اینا جا داره. داری به ظرفیت واقعیت عادت می‌کنی. جوری کصتو جر بدم که دیگه هیچکس نخواد توت بذاره. شاید اونوقت آروم شدی، هوم؟
نمیتونستم جواب بدم. نفسم سخت بالا میومد. هیچ مرزی بین جیغ و گریه نبود. انگشت هاشو بست و مشت کرد توم و دستشو عمیق تر برد‌ تو. پاهام میلرزیدن. تمام بدنم. اما همش از درد نبود. نمی‌دونم. یه حس عجیبی داشتم انگار ته ته درد به اوج لذت رسیده بودم. بخصوص وقتی انگشتاشو تکون میداد. دیگه نمیدونستم چی می‌خوام و چه حسی دارم و چیکار دارم میکنم. هیچ کنترلی رو کصم نداشتم.
-ببین…کصت خوشش اومده…این همه کردمت ی بار اینقدر اب‌ نیفتاده بود‌…
حتی دیگه انرژی آه کشیدنم نداشتم. شروع کرد مشت کردن و مشتش رو با سرعت تکون دادن. حس میکردم همزمان تو بهشت و‌جهنمم. هیچی جز چیزی که تو کصم حس میکردم حس نمیکردم. دلم میخواست تموم نشه هیچوقت اما درد داشت منو میکشت. سینه هام اینقدر باد کرده بودن که داشتن میترکیدن. با اون یکی دستش، شروع کرد با سوراخ جیشم بازی کردن. دیگه حتی یک لحظه هم نمیتونستم هیچی رو تو بدنم کنترل کنم و خیلی سریع و راحت خودمو خیس کردم. اما دیگه حتی خجالت هم نمیکشیدم.
دستشو ازم کشید بیرون و چشمامو باز کرد.
-ببین همه جا رو به گند کشیدی.
اومد روی قفسه سینه نشست و کیرشو برد تو دهنم. من دیگه ساک نمی‌زدم اصلا نمیتونستم هیچ‌کاری کنم. فقط نگاهش میکردم. کاملا مطیع
اینقدر تلمبه زد تا دهنم پر آب کیر شد و از گوشه دهنم رو بدنم می‌ریخت.
-واقعا که کثافت کاری. آدم یبار تو رو می‌کنه باید ی سال بره حموم. ماده سگ.
رفت طرف در.
-این در قفل میمونه و تو تو اتاقت میمونی و به همه گه خوریات فکر می‌کنی تا تصمیم بگیرم باهات چیکار کنم. از امروز دیگه افتر کر هم خبری نیست. هیچی هیچ خبری نیست تا یاد بگیری آدم باشی تا اونوقت تصمیم بگیرم می‌خوام نگهت دارم یا نه حیوون، فهمیدی
+بله ارباب. ممنون…که تربیتم‌ میکنید…
جوابی نداد. در رو محکم پشت سرش بست و میتونستم از پشت در صدای قفل کردن رو بشنوم.

نوشته: A kinky sadaf


👍 18
👎 3
30901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

965244
2024-01-05 03:48:06 +0330 +0330

خوب بود با اینکه چندتا اشتباه داشتی.
اربابت بهتر از اینا می تونه درد رو بهت هدیه بده

1 ❤️

965270
2024-01-05 08:58:43 +0330 +0330

بنویس بازم

1 ❤️

965485
2024-01-06 20:11:30 +0330 +0330

😭 😭 😭
ننویس بازم.

0 ❤️

965519
2024-01-07 00:34:26 +0330 +0330

احمقانه بود!!

0 ❤️

965808
2024-01-09 00:17:08 +0330 +0330

خیلی خوب بود داستانت صدف. حتما دنبال می‌کنم. دوست دارم بدونم فانتزیه یا به واقعیت مربوط هست؟

1 ❤️

966011
2024-01-10 10:52:03 +0330 +0330

سلام yashima، مرسی از نظرت:) (و مرسی nimrad و Ndjdkskzlsهم از نظرتون ^^)
داستان در کل فانتزی بود اما کینک های خودم که تو واقعیت دوست دارم توش اومده بود.

1 ❤️