سلام دوستان سجاد هستم ۲۸ ساله از رباط‌کریم آخرای خدمت سربازیم بود با ۶سال غیبت و یکبار فرار از سربازی حالا داشت به پایان می‌رسید که به خاطر تمرد چند باره منو فرستادن پایگاهی در بلندی های مریوان سه تا سرباز بودیم نوبت به نوبت پاسداری میدادیم احمد خیلی ناقلا بود اونم سرباز فراری بود و چند سال غایب با چه طریقی تونسته بود گوشی لمسیشو رد کنه بیاره تو پست از زرنگیاش بود
اون گوشی میشه گفت تنها سرگرمی و ارتباطمون با دنیای بیرون بود خبرها را مطلع می‌شدیم دنبال فیلم سکسی و سایتهای سکسی بودیم
با این سایت چند ماهه که آشنا شدم تصمیم گرفتم تا رفتم مرخصی خاطره خودمو زنداداشمو که یکسال از من بزرگه بنویسم بذارم این سایت که علت اصلی غیبت طولانیم او بوده
زمان مرخصیم رسید اما سربازی که رفته بود مرخصی تاخیر کرد و احمدم بخاطر پاسداری دوبله داغ کرده بود با فرمانده دست به یقه شد به هر دوی ما جریمه خورد و تنبیه شدیم که ره آوردش یک ماه اضافی و پست‌ دو نفره شد مرخصی بی مرخصی تا پایان خدمت من که داشتم دیوونه می‌شدم به میترا قول داده بودم به زودی میام براشم کلی کادو میارم رابطه منو میترا زن داداشمو همقطاران نمیدونستن در حالی که احمد دختر و زنی نبوده تو فک و فامیلش نگاییده باشه حتی زن داداششم گاییده بود چتاش چه تصویری چه نوشتاری گواه ادعاش بود بیشتر از همه زن عموهای جوانشو میگایید! دو تا زن عموی جوان زیر سی سال داشت با هر دو سکس چت می‌کرد منم میدیدم زنداییشو قبل از داییش گاییده بود حالا ۲۱ ساله بود بسیار زیبا ،
سه تا دختر خواهراشو از کون گاییده بود سکس چتم باهاشون داشت یکیش فریبا بود ۱۶ ساله ماله چه باسن و کون و کس خوشگلی داشت سفید و سرحال همیشه تمیز بدون یک نخ مو همیشه صیقلی و هات عاشقش بودم من فکر می‌کردم تنها منم که به عشق ممنوعه خیانت کردم و زن داداشمو گاییدم
به احمد الکی گفته بودم زن یکی از فامیلهای سببیم است یکی دو بار فقط صداشو شنیده بود میترا خیلی خوشگله و صداشم مثل خودش دلنشین بود با گوشی معمولیم حرف می‌زدیم همیشه هم او زنگ می‌زد
احمد عاشق صدا و حرفاش بود میگفت میترا را با من آشنا کن عوضش فریبا را باهات دوس می‌کنم تو کسش بذار چون پرده داشتن و نداشتن خیلی برای خانواده خواهرم مهم نیست اما من میترا را با تمام دنیا عوض نمی‌کردم
خلاصه سربازی من تمام شد الان چند ماهه دارم خیابونارو متر می‌کنمو هرچه مامانم میگه این همه خونه داداشت نمون به تخمم حساب نمی‌کنم مامان میگه مردم حرف در میارن میترا جوونه تو هم که زن نمیگیری چرا شبایی که داداشتم نیست اونجا می‌مونی گناهه زیر یک سقف با نامحرم باشید نمیدونه که میترا عشقمه میترا حتی شبایی که با داداشه اونو خواب میکنه میاد بغل من میخوابه و شبی نیست که با هم سکس نکنیم اینو داداشمم میدونه میترا میگه از اینکه با من سکس می‌کنی خوشحاله چون منو مجبور می‌کنه تعریفشو بکنم تا میگم حشری میشه و منو می‌کنه
بیچاره مامان چه فکرا می‌کنه !
میترا هنوز بعد از ۱۲سال ازدواجش که الان ۲۹ سالشه باردار نشده البته نخواسته میگه یک سال دیگه میخواد آبستن بشه حالا یا از من یا از داداش زیاد براش فرقی نداره
این داستان اولین داستانمه می‌نویسم تو بعدیش میگم که چطوری شد با میترا سکس کردم و چندتا از گاییدن هامو تعریف می‌کنم
هر که فحش بده زنشو گاییدم دخترشو گاییدم خواهر و مامانشو گاییدم
نوشته ی سجاد

نوشته: سجاد