علی کوچولو (۱)

1403/02/26

من‌ اسمم علی هست ۳۲ سالمه حدودا… رنگ پوستم؛ بچه که بودم خیلی سفید بود الان کمی تیره تر شده… البته هنوز هم سفیده …هرکی میبینه منو میگه خیلی خوشگلی… رنگ چشمام رو‌ می گن زده !! خودم که نفهمیدم آخر چه رنگیه!؟. از سنم خیلی کمتر نشون میده قیافه ام …موهام بلند هست حالت چتری داره و سفید نشده… قدم حدود ۱۷۵ شاید باشه یا اون حدود…کونم خیلی گنده است …اینها که دارم مینویسم واقعی هست ……دوست دارم همه کسایی که دارین این خاطرات واقعی منو می خونین؛ بیایین یکی یکی تون منو بکنین؛ کونم بزاریم….به همه تون بدم ….کونی همه تونم …. از حدود شاید ۱۵ یا ۱۶ سالگی شروع به دیدن فیلمهای پورن کردم و با خودم جق میزدم و یک تجربه هم داشتم قبلا با فامیلمون که بعدا براتون تعریف می کنم…
بعد ازدواج کردم و بجز زنم ؛ دوست دختر هم دارم
میدونم خیلی خنده داره اما واقعیه …
نمی تونم کارم رو براتون بگم چون همه چی لو میره اما دفتری دارم در نیاوران که خودم تنها هستم و کارهای خدماتی می کنم … چند نفر دانشجو هم در شغلم برام گهگاه کمک می کنن و گاهی با هماهنگی من میان دفترم وضع مالیم خوبه
اواسط دهه نود؛ اون موقع ها من DVD های سکسی می خریدم ( از یک پسری در نزدیکی محل کارم به اسم یاسر که بعدا بهم گفت از من شش سال کوچیکتره و بهش میخوره ۴ یا ۵ سال ازم بزرگ‌تر باشه ) و در تلویزیون و دستگاه که گوشه اتاقم داشتم تماشا می کردم و همزمان لخت می شدم و جق میزدم و بعد دوش می گرفتم در دفترم و هیچکس هم متوجه نمی شد … خیلی دوست داشتم کون بدم ولی نشده بود … بخاطر آبروم خجالت می کشیدم…

اما خاطره ای که می خوام براتون بگم که چه طور بعد سال ها گی کردم … اگه اشتباه نگم سال ۱۳۹۶ بود خردادماه یا تیر بود …من حدود ۲۳ سالم بود فک کنم اون حدود بود …به یاسر فیلم های پورن و سوپر سفارش داده بودم و چون در خیابان دردسر میشد. مثل دفعه قبلش که حدود یک سال قبل بود خودش فیلمها رو آورد به دفتر من و اومد تو و نشست و از قبل کلی باهم خودمونی بودیم و حرفهای فیلمهای پورن میزدیم … بعد برام تعریف کرد که مثل من ازدواج کرده و زن و بچه داره و کرج زندگی میکنن و برای اولین بار برام تعریف کرد که عشق گی کردنه و فلان پسری که هردو میشناختیم رو‌ کرده و گفت پسره؛ مدت زیادی مثل زنش بوده یعنی مرتب میکردتش … تا اینکه رفت آلمان و الان دوماه هست که داره دیوونه میشه …
بهش گفتم یعنی دنبال مفعول هستی؟
یاسر گفت
آره آخه به هر کسی هم نمیشه اطمینان کرد …
من در اون لحظه حرفی زدم که بعد اون حرف زندگیم عوض شد…
بهش گفتم
دوست داری منو بکنی!!!
بیا منو بکن …
یاسر چشماش چهارتا شد از تعجب …
پرسید آقای ….شوخی می کنی؟ … حالت خوبه؟ من در جواب گفتم
نه شوخی نمی کنم ….من البته گی نیستم…. زن دارم …اما خیلی دوست دارم تجربه کنم
البته اگه تو خوشت بیاد منو بکنی!!!
یاسر خندید …
منو نگاه کرد …
بعد گفت
این چه حرفیه آخه…… معلومه از خدام هم باشه …تو خیلی هم خوشگلی و خیلی نازی … خندیدیم هر دو
بعد بهش گفتم یه دقیقه بشین برات سورپرایز دارم….
اون لحظه انقدر حشری بودم … انقدر حشری بودم … چشم و گوشم کامل بسته بود … هیچی نمیفهمیدم ……
اصلا نمیفهمیدم دارم چیکار می کنم ….
رفتم تو اون یکی اتاق؛ همه لباسهامو درآوردم … کامل لخت مادرزاد شدم …
من برای اینکه خودم بیشتر تحریک بشم و جق بزنم همیشه موهای بدنمو کامل میزدم و شیو می کردم و هیچ مویی نداشتم …و لُختِ کامل رفتم تو اون یکی اتاق که یاسر نشسته بود … و رفتم جلوش کیرم هنوز خوابیده بود … جلوش وایسادم خجالت هم کشیدم البته ……یاسر یهو سرشو برگردوند شوکه شد…. کف کرد منو دید … دهنش باز مونده بود … تا اون موقع با اینکه با من خودمونی بود اما همونطور که گفتم؛ با اسم فامیل منو صدا می‌کرد همیشه و میگفت آقای ……
لخت مادرزاد جلوش وایساده بودم … گوشه ی لبموگاز می گرفتم با خنده … بهم گفت تو عین زنایی … پاهات هم عین زناس….انگشتای پای راستمو رو شست بام روی کف سرامیک‌زمین، تکون میدادم … چند لحظه منو همینطور نگاه کرد بعد گفت جووون بیا جلو …اینجا… بیا … رفتم جلوش آروم بی هیچ حرفی وایسادم … یاسر هی نگاهم کرد …. با خنده و شوخی گفت حالا چی میخوای از من؟ بهش گفتم می خوام که بکنی منو…. کونم بزاری ….یاسر خندید گفت من بد میکنما… پاره نشی….خندیدم گفتم پس خوشبحال من…. همزمان دست میکشید خیلی لطیف و آروم به بدن من … همزمان گفت … عجب رون‌هایی داری … کونت تاقچه ای هست عجب کونی داری عین کون اسب هست …. بعد شروع کرد به زدن در کونم چند بار محکم زد… شترق صدا میداد … منم کونمو کمی دادم جلو براش …که بیشتر خوشش بیاد … بعد گفت عین اسباب وحشی می مونی … همینطور که شست پای راستمو تکون میدادم؛ خیلی آروم بهش گفتم پس رامم کن… از این به بعد من مال تو ام ……کیرم جلوی چشماش بود …کامل خوابیده بود خیلی کوچولو بود… با خنده زبونشو دور دهنش چرخوند که یعنی چه خوش‌مزه ست ….چون من خیلی بالای کیرمو همیشه شیو میکنم ؛ طوری که قرمز میشه … بعد کلی هم با لیف همه جامو صابون میزنم همیشه … بهم گفت عین آلوی برقانی هستی … بعد با دستش کیرمو گرفت کلاهک سرشو نگاه کرد …با خنده گفت ختنه شدی….من فقط لبمو گاز می گرفتم ….بعد سر کلاهکمو با دو انگشت باز کرد توی سوراخ سر کیرمو‌ نگاه کرد … ترشحات ازش اومد بیرون خیس شده بود یه کم …با انگشتش ترشحات رو مالید دور کلاهکم……منم عین بره مطیع وایساده بودم … بعد با دستش کیرمو گرفت گذاشت دهنش ….داشتم از شدت شهوت منفجر میشدم … کلاهکم تو دهنش بود ….کمی برام ساک زد … کیرم گنده و گنده تر شد … بعد درآورد از دهنش … گفت خودم ختنه ات می کنم دوباره ….کیرتو دوست دارم …. تخمامو هم مالید ….بعد گفت بزار برات بزنم آبت بیاد …سر کلاهکمو فشار داد باز کمی بزاق بیشتر اومد بیرون … مالید دور کیرم ….با آب دهنش هم کمی کیرمو خیسش کرد و با دست راستش برام کمی کیرمو مالید….سریع ارضا شدم….آبم ریخت رو دستش …دستمال بهش دادم و پاک کرد …… بعد نشستم روی پاهاش که لباسِ کامل ‌‌و شلوار پاش بود … قلبم داشت از جا کنده میشد … به بدنم دست کشید نازم کرد باز …. به نوک سینه هام ….و کمی بالای نافم رو مالید و با دست دیگه اش کونمو مالید و انگشتم کرد … رو آسمونا بودم … بعد دوباره نازم کرد … موهامو ناز کرد ……بعد گفت عجب جنده ای بودی این همه وقت من نمی دونستم … من بهش گفتم بهم بگو علی. علی صدام کن … یاسر گفت باشه پس تو هم منو : یاسر صدا کن. قبلش بهش می گفتم آقا یاسر …بعد شروع کرد سینه ی منو لیس زدن و با دستش با کیرم بازی می کرد که خوابیده بود دوباره کامل … و برام می مالید بعد بهش گفتم یاسر منو بکن. کونم بزار …من دوست دارم کونم بزاری … دوست دارم زنت بشم عین اون پسره که گفتی رفته آلمان ….همینجور که این حرف ها رو‌میزدم کیرم هی راست تر میشد داشت از جا کنده میشد. قلبم هم همینطور … سرم تیر میکشید از شدت شهوت … نمی دونستم بعدش چی میشه …یاسر خندید گفت آخه علی جون تو گفتی زن داری … دوست دختر داری … بهش گفتم مگه تو زن و بچه نداری ؟ مگه دوست دختر نداری ؟ خندید باز … گفت چرا دارم دوتا دوست دختر دارم … یه دوست دختره دیگم دارم که شیمیله البته …!!! گفتم خب پس؟ گفت آخه شما تا قبل الان اسمت آقای ….( اسم فامیلمو گفت ) بود برام … گفتم خب ؟ از الان علی کوچولوتم… خوبه؟
بهم بگو : علی کوچولو بیا بکنمت … همینطور که بدنمو میمالید؛ کمی مکث کرد…. گفت باشه من که از خدامه … حالا یه بار امتحان می کنیم … قبلا تجربه داشتی ؟ بهش گفتم چه تجربه ای؟. یاسر گفت تجربه دادن دیگه …قبلا دادی به کسی؟. گفتم : آره Teenagerبودم اون موقع … خندید گفت پس سوراخت بسته شده احتمالا… بزار ببینم …بعد همینطور که رو پاش نشسته بودم کمی کونمو بلند کردم؛ انگشت بغل اشاره شو کرد تو کونم دوباره … عین کیر بود انگشتش …درد گرفت کونم بدون کِرِم … تا ته کرد تو … یهو جیغم دراومد …یاسر خندید گفت عین دخترایی… بعد گفت نمیدونستم کونی هستی … چند سالته؟ گفتم ۲۳ ….کف کرد … گفت اصلا بهت نمیاد فک می کردم از من کوچیکتری …من ۱۷ سالمه …اصلا بهش نمیومد قیافه اش کار کرده و خیلی زحمت کشیده بود …
بعد پرسید اینجا کاندوم داری؟ گفتم نه. برای چی میخوای ؟ یاسر گفت برای تو دیگه میخوام بکنمت باید کاندوم باشه… خندیدم … اونم خنده اش گرفت … من گفتم مگه میخوای تو کُسم بزاری ؟ مگه من زنم ؟ یاسر با خنده گفت اولاً که کونِ تو واسه من از کُس جذاب تره … یه جوری پرده تو میزنم عین عروس بشی… ولی بدور از شوخی … اگه کاندوم نزاریم که ایدز میگیریم … حتما باید بزاریم …
من تا اون موقع نمیدونستم … بهش گفتم اُکی حتما میگیرم. کی بگیرم ؟ الان؟. یاسر با خنده گفت نه علی کوچولو … الان که باید برم هزار تا کار دارم بعدا با هم تنظیم میکنیم … خداحافظی نکرد و رفت …
چند روزی گذشت…. ازش خبری نشد …
حتی نزدیک سوپر مارکت محل رفتم ندیدمش … تعجب کردم که چی شده ؟! هفته بعد اون روز…بعد حدود ۵ روز یا شش روز، اتفاقی رفته بودم از سوپر خرید کنم که دیدمش بساط کرده بود … خیلی گرم باهام سلام کرد….کسی پیشش نبود… دست انداخت لای موهامو ناز کرد… بعد اومد روبروم با دو دستش صورتمو گرفت … کمی نازم کرد …. انگشتشو کرد تو دهنم … میک زدم براش …موهامو ناز کرد …… در گوشم گفت جرت بدم اینجا ؟ …کیرم کونتو می‌خواد … براش ناز و عشوه اومدم …هردو خندیدیم ……بهش گفتم نا امید شده بودم ….فک کردم رفتی … یاسر گفت نه بابا (اشاره به من ) زنمو تنها بزارم ؟ این چه حرفیه…. کارم اینجاست … عشقم اینجاست ( باز اشاره به من ) …کجا برم؟ چون کرج زندگی می کنم؛ می دونی که؛ اونج این چند روز یه سری مشکلات پیش اومده بود… خیلی درگیر شدم نشد بیام … تو خوبی؟. من گفتم آره آخه به من زنگ نزدی فک کردم قهر کردی یا بیخیال شدی … یاسر خندید گفت نه بابا. آخه امروز صبح تازه اومدم هی مشتری ریخته بود نشد … خانومم از کرج زنگ میزنه گاهی اینجا نباشم شاکی میشه… بهش گفتم خب الکی بگو اینجایی… از کجا بفهمه مگه موبایل نمیزنه؟ … یاسر گفت وقتی جای دربسته برم میفهمه دیگه …تازه گاهی از پرویز ( صاحب سوپر مارکت ) هم آمارمو میگیره ……تو کِی اوکی هستی بیام؟ ظهر خوبه ؟ برای نهار ؟ من گفتم نه من ظهر ها میرم خونه مون ( خونه ی ما خیلی به محل کارم نزدیک هست و نهار باید برم خونه هر روز و دوباره بر میگردم سر کار ) بهش گفتم بعد از ظهر ساعت از حدود ۴ هستم تا حدود ۷ شب … و صبحها از ۹ صبح … یاسر گفت… اوکی باهات هماهنگ میکنم شاید امروز یا فردا ….
خلاصه اون روز زنگی نزد … فرداش برام پیام داد احوال پرسی …گفت نشد بیام… حتما حتما شنبه بعد از ظهر میام پیشت… فقط میشه یه سلفی لخت از خودت برام بفرستی؟. من سریع لخت مادرزاد شدم …لبامو غنچه کردم یه سلفی گرفتم که همه بدنم توش معلوم بود کونمو هم قلمبه کرده بودم تو عکس براش ……
برام زد : جوووو‌ون عجب جنده ای هستی زنم میشی؟!!!
زدم : آره معلومه مگه الان چیتم؟ مگه زنت نیستم؟ برام زد : جوووون ….چرا کونی!
یه سلفی دیگه بفرست…
همونجور سرپا نشستم رو زمین جلو آینه و جوری که لُپِ کونم؛ قشنگ بیفته تو عکس… و برگشتم تو دوربین نگاه کردم ؛ عکس گرفتم ….براش فرستادم
برام زد : عجب جنده ای هستی …عجب کونی داری. از کون زنها گنده تره …جووون….میام از وسط نصفت میکنم علی کوچولو! …از این به بعد هر موقع اومدم اونجا باید لخت بیایی درو باز کنی برام اُکی؟
گفتم چشم هر چی تو بگی ….اگه لخت باشم زودتر منو می کنی؟.
یاسر برام زد: . جوون چقدر شهوتی ….آره سریع می کنم تو کونت. ….تو رو باید فقط کرد کونی …دوای دردت دادنه …کونی
اون روز گذشت ….
روز شنبه بود فک کنم …ساعت حدود ۴ بعد از ظهر که یاسر یهو به موبایلم زنگ زد که بیاد پیشم دفتر … گفت به بهروز ( یکی از دوستاش ) سپرده کارشو… گفتم باشه بیا…
سریع پریدم …لباسامو درآوردم کامل لخت شدم … دمپایی لاانگشتی مال خانومم بود آورده بودم دفتر پام کردم … بعد که اومد منو دید … گفت به به جنده خانوم آماده دادنی درسته؟
گفتم: آره فقط کونم بزار …چند تا محکم زد در کونم ….
بعد گفت : چیکار کنم بیشتر تحریک بشی؟
بهش گفتم : اُکیه…. همینجوری هم حرفای حشری بزنی ……اما یه ذره خشونت به خرج بده …مثلا موهامو بکش ….دستمو بپیچون …
یاسر بهم گفت : باشه حتما ……زن من شو سگ من شو
گفتم: آره سگتم من ….منو بکن. جرم بده از وسط …یهو موهامو گرفت جیغم رفت هوا … گفت چهاردست و پا شو ….همونطور لخت مادرزاد روی زمین چهار دست ‌و پا شدم……منو می کشید مجبورم کرد راه برم ……واق واق کردم براش…… انقدر که حشری بودم؛ دوست داشتم تحقیر بشم خیلی زیاد … خلاصه خودمو به خاک و‌ خون کشیدم براش … چونکه ممکن بود کسی یهو درب بزنه ؛ یاسر فقط شلوارشو درآورد ….همونجوری که لباس تنش بود؛ شرتشو داد پایین ….قرار شد منو بکنه… کیرشو درآورد … کلاهک سرش خیلی کوچیک بود، میشه گفت اصلا کلاهک نداشت ….کلا کیرش خیلی باریک بود اما نسبتا بلند …،…فقط شورتشو داد پایین براش ساک زدم … کاندوم هم گرفته بودم با کِرِم خیلی زیاد زد به کونم … به حالت طاق باز منو خوابوند رو میز وسط اتاق. سرم رو به سقف بود …یک تشکچه هم گذاشت زیر کونم …کاندومو زد سرِ کیرش … بهم گفت جنده خانم … بهم التماس کن بکنمت … من بهش گفتم من جنده تم کونی تم …توروخدا بکن منو … جون هرکی دوست داری جِرَم بده …من برای جر خوردن از. تو آفریده شدم که بکنی منو … کونی توام … زنتو بکن …
موهامو گرفته بود محکم میکشید انگشتای پامو کرد تو دهنش کمی میک زد … بعد گفت پاهات عین پای زنهاست … کیرشو که کاملاً راست کرده بود گذاشت درِکونم … کمی بازی داد …فک میکردم عین کیر فامیلمون که دوران نوجوانی منو کرده بود؛ خیلی سخت تو کون میره … همراه با درد زیاد … اما عین آب خوردن رفت تو کونم …خودم نفهمیدم کی رفت … شروع کرد تلمبه زدن که تازه درد شروع شد…نمیتونستم جیغ و داد کنم چون خیلی تابلو میشدم تو محل کارم …گریه ام گرفت از شدت درد … عین دخترا گریه می کردم …
همینجور که محکم تلمبه میزد؛ با دست راستش هم پایین نافمو میمالید و سینه هامو مالید برام …به شوخی پرسید شیرتو بدوشم؟ بعد گفت پرده تو زدم … دیگه مال من شدی …دیگه شدی علی کوچولوی من …. نه بزار برات اسم بزارم … مهسا … شدی مهسای من ….زن من… جنده من … از این بعد هر وقت بخوام باید بهم بدی … سریع لخت شی که بکنمت … فهمیدی؟
من گریه و خنده و برام قاطی شده بود … یاسر با خنده گفت :
باید زن میشدی تو انقدر گریه میکنی … جنده خانم …
بعد منو برگردوند از پشت رو کاناپه براش داگی شدم … محکم چند بار دوباره زد در کونم … گفت مهسا جون !!! تا میتونی بیشتر قُنبل کن برام … آفرین من؛ زنم باید مطیع باشه … حرف گوش کن باشه … کم حرف بزنه و فقط کون بده …من گفتم چشم … چشم … هرچی تو بخوای …یاسر جون …
یاسر دوباره کیرشو کاندوم زد ….کونمو با کلی کِرِم چرب کرد … بعد کیرشو کمی بازی داد با کونم و انگشتم کرد …بعد یهو کرد تو کونم …چنان جیغی زدم که فک کنم زنم هم شنید … یاسر با خنده آرومم کرد گفت بی خیال جون هرکی دوست داری … من گریه می کردم … اون تند تند تلمبه میزد … موهامو شروع کرد؛ از پشت به کشیدن … با فشار می کشید … داشت موهام کنده میشد ……همزمان درد شدید داشتم هم برای کونم و هم برای موهام … گریه می کردم ……بعد یهو کیرشو درآورد گفت اینجوری نمیشه … حال نمی ده …کاندومو کند … و دوباره کرد تو کونم …داشتم جر میخورد … عین خیار از وسط نصف میشدم …بعد یه صدایی کرد فهمیدم آبشو ریخته تو کونم … من اصلا از آب کیر خوردن خوشم نمیاد حالم بد میشه … اون موقع هم دوست نداشتم … یاسر هم دوست نداشت …حتی لب هم با هم نمی دادیم …فقط میمالوند منو و میکرد …خلاصه یادمه اون روز خیلی باحال بود … بعد سریع شلوارشو پوشید که بره …
بهم گفت علی کوچولو …مهسا جون …کاری نداری با من ؟ دیرم شده … بهش گفتم کی ببینمت ؟ یاسر گفت خیلی زود …در اولین فرصت خیلی برنامه ها دارم برای سکسمون … تو همیشه آماده باش … بدون اجازه من آب نمیخوری ….این تازه شروع ماجراست…

ادامه دارد…

نوشته: علی ز

ادامه...


👍 8
👎 10
13801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

983905
2024-05-16 00:13:42 +0330 +0330

داستانت نهایت توضیحه من نهایت پنج تا پاراگراف اش رو خوندم
در کل از پسری ک انقد اوب داشته باشه خودشو انگشت کنه و به کسی اینهمه سال نده متنفرم و با خوندن داستانت تمام حس منفی ک از این جور پسرای ترسو گرفت حالم رو بد کرد
اصلا جالب نیست ک خیلی شهوتی بود و دیگه دست خودش نبود و از سر شهوت اینطوری شد
جالبتر میشد مینوشتی مثه بچه ادم رفتن سکس کردن هر دوتاشون هم میخاستن و کیس همدیگه بودن
تفاوت داره اینکه یه ادم بالغ و عاقل مثه بچه ادم بره سکس کنه یا انقد سکس نکنه ک … بزنه به همه چی
ما چقد‌ پسر خوب داریم ک کنار هم نمی مونن چرا چون طرف هنوز اوبش نزده بالا ؟ باید چند سال صبر کنه اوبش بزنه بالا ؟
در پایان بگم ک خوب نوشتی اما دیگه دوره و زمونه اینکارا گذشته و الان کسایی ک از هم خوششون میاد راحت لب میگیرن و میرن توی بغل هم
اینکه یه پسر نتونه درست سکس کنه و به کیسش نزدیک بشه اصلا چیز جالبی نیست ک نوشتی
💏🧑‍🤝‍🧑❤️✌️

3 ❤️

983909
2024-05-16 00:26:32 +0330 +0330

منطق سال ۱۹۷۰ کشف شد
مردم تا سال ۱۹۶۹:

3 ❤️

983924
2024-05-16 01:08:30 +0330 +0330

سال 96شمسی بود یا میلادی؟!

0 ❤️

983943
2024-05-16 04:06:49 +0330 +0330

جوون منم سهیل کوچولو ام خب. ☹️

0 ❤️

983964
2024-05-16 10:05:18 +0330 +0330

یه اسرار عجیب تو داستان ها مد که شخصیت فرد بات رو با تشبیه به حیوانات یا مثلن سکس بی مراعات و خشنی که طرف جای لذت فقط درد بکشه و تحقیر شه جدیدن تو داستان ها مد شده که شخصن با۳۳سال عمری که از دنیا گرفتم توی دنیای واقعیت ندیدم… یعنی تا حالا پارتنری نداشتم که این چیزا رو ازم بخواد یا با دیدن مراعات کردنای من و احترامی که براش قایل میشم به اوج لذت نرسه اکثرن هم این و بهم میگن، در کل خوب بود گرچه یه جاهایی ایرادای تایپی داشتی یا متن از دستت در رفته بود که خوب تو این حجم داستان تغریبن اجتناب ناپذیرِ
در ضمن تجربه سکس تو دفتر یا محل کار رو دارم واقعن هیجان انگیز و جالبِ
مانا باشی و هرجا هستی غرق شادی🌹🌹

4 ❤️

984013
2024-05-16 23:15:44 +0330 +0330

Babakamman
حرفت طلاس رفیق

1 ❤️