سکس غیرمنتظره مامان

1403/03/28

سلام دوستان
از ماجرایی که می‌خوام براتون تعریف کنم حدود 10 سالی میگذره و کاملاً واقعیه
تا بحال در موردش با کسی صحبت نکردم ولی تمام این مدت هروقت یادش می‌افتادم دوست داشتم برای کسی تعریفش کنم تا ذهنم کمتر درگیرش بشه
زمانی که با این وب سایت آشنا شدم بالاخره فرصتش پیش اومد تا از این ماجرا صحبت کنم.
اسم من امیرعلیه و آمل زندگی می‌کنم، اون زمان 16 سالم بود و عروسیه یکی از اقوام پدریم بود به جز ما عمم و عموهام دعوت بودن
من یه دختر عمو دارم که اسمش لادن و من اون موقع خیلی روش کراش داشتم و می‌خواستم اولین دوست دخترم باشه
برای همین کلی برنامه ریزی کردم که چه چطوری شب عروسی بهش نزدیکتر بشم
یه پسرعمه دارم که خیلی باهاش صمیمیم اسمش مهران و چند سالی ازم بزرگتره
باهاش صحبت کردم اونم راهنماییم کرد و قول داد کمکم کنه
جایی که بهش دعوت بودیم یه تالار رستوران تو جاده‌ی هراز و چسبیده به جنگل بود در واقع از انتها ی پارکینگش که پشت رستوران بود جنگل شروع می‌شد.
شب عروسی از اونجایی که قسمت مردونه و زنونه جدا بود زیاد فرصت نشد ببینمش ولی بهم sms می‌دادیم و با هم صحبت می‌کردیم
منتظر بودم تا آخرشب مردونه و زنونه قاطی شه تا بتونم ببینمش
اون زمان تازه یاد گرفته بودم پشت فرمون بشینم طبیعتاً زیاد وارد نبودم ولی برای این که تو اون سن یه خودی نشون بدم کافی بود
پسرعمم یه نصف شیشه ودکا با سوییچ ماشینش که یه مزدا تریه سفید با شیشه‌های دودی بود و بهم داد و گفت وقتی عروسی مختلط شد ببرش پشت پارکینگ و باهاش خلوت کن ببین چی پیش میاد، منم از خدا خواسته قبول کردم.
بالاخره آخر شب شد و عروسی مختلط شد اکثر مهمونا رفته بودن و فقط فامیلای نزدیک و خودمونی مونده بودن
از قبل با لادن هماهنگ کرده بودم که وقتی عروسی مختلط شد بیاد سمت پارکینگ
با ماشین اومدم دم ورودیه پارکینگ منتظر شدم بعد یکی دو دقیقه لادن اومد بود خیلی خوشگل شده بود
سوارش کردم و راه افتادیم تا رسیدیم پشت پارکینگ
ماشینو زیر یه درخت طوری که کمتر دید داشته باشه پارک کردم دو سه تا ماشین دیگه هم اونجا بود
هر دومون خیلی خجالت می‌کشیدیم از وقتی سوارش کردم تا اون موقع زیاد حرف نزده بودیم راستش استرس گرفته بودم و نمی‌دونستم چه جوری سر صحبت باز کنم
کم‌کم یخمون باز شد و به لادن گفتم که تو ماشین ودکا دارم و پیشنهاد دادم یکم بخوریم تا شنگول بشیم و بعدش بریم برقصیم
بعد این که سه چهار تا پیک خوردیم سرمون گرم شد تقریباً نیم ساعتی گذشته بود که پسر عموی پدرم بهنام اومد کنار یکی از ماشینا ایستاد و داشت با تلفن صحبت می‌کرد منو لادن یکم ترسیدیم چون نمی‌خواستیم کسی اونجا باهم ببینتمون انتظار نداشتیم کسی از فامیل سروکلش همچین جای خلوتی پیدا شه ولی چون شیشه دودی بود خیالمون راحت بود که نمی‌تونه مارو ببینه
ده دقیقه‌ای گذشت تو این مدت بهنام یه نخ سیگار کشید و همینطور کنار ماشین ایستاده بود
دیدیم یه نفر داره میره سمت بهنام که هر دوتا از دیدنش جا خوردیم
مامانم بود!
یه کت دامن آبی با یه کفش پاشنه بلند پوشیده بود و در حالی که شالشو انداخته بود رو گردنش با عجله رفت سمت بهنام
هنوز نفهمیده بودیم قضیه از چه قرار که دیدیم بهنام شروع کرد به بوسیدن مامان
مامان یه لحظه جلوی بهنام گرفت‌ و دوروبر و نگاه کرد ظاهراً می‌خواست خیالش راحت شه که کسی نیست بعد دوباره شروع کردن به لب گرفتن
من و لادن ‌از خجالت نه می‌تونستیم حرف بزنیم نه به همدیگه نگاه کنیم
قلبم داشت می‌اومد تو‌ دهنم برام خیلی خجالت‌آور بود که همچنین صحنه‌ای رو‌ کنار دختری که ازش خوشم میاد ببینم
بهنام زیپ شلوارشو پایین کشید و کیرشو دراورد همینطور که به ماشین تکیه داد بود مامان جلوش نشست و براش ساک می‌زد
بعد یکی دو دقیقه مامان بلند شد و با کمک بهنام دامنشو داد بالا و روبه کاپوت ماشین خم شد و بهش تکیه داد بعد بهنام شروع کرد به گاییدن مامان
خشکم زده بود، هیچ جوره همچین چیزی تو کلم نمی‌رفت
آخه مادرم نه زن شیطونی بود نه مشکلی با پدرم داشت که بخواد بهش خیانت کنه
خیلی دل و جرات می‌خواد که تو این شرایط سکس کنی موندم چقدر حشری بودن که اینکارو کردن
حدود یه ربع سکس کردن که تلمبه زدنای بهنام محکم‌تر و سریع‌تر شد، داشت ارضا میشد چند ثانیه بعد یکدفعه وایستاد و کمر مامان محکم گرفت خودشو بهش چسبوند
ارضا شده بود و ظاهراً آبشم ریخته بود تو کس مامان
بعد اون مامان سریع لباساشو مرتب کرد و رفت سمت تالار
ولی بهنام ایستاد و بعد اینکه یه نخ سیگار دیگه کشید رفت سمت تالار
نمی دوستم چی به لادن بگم بهش خیره شده بودم که لادن یهو منو بوسید و سعی کرد آرومم کنه
یکم جا خوردم ولی حالم خیلی بهتر شد، اون شب لادن بهم قول داد به کسی چیزی نمیگه
سر قولی که دادم موند هیچکس چیزی از اون اتفاق نفهمید و هیچ حرف و حدیثی هم پخش نشد
زمان زیادی ذهنم درگیر این بود که قبل اون شب چه مدت با بهنام رابطه داشته یا با افرادی دیگه ای سکس کرده یا نه خیلی حواسم بهش بود که سر از کارش در بیام ولی متوجه چیزی ازش نشدم
الان که نوشتن این متن و تمام کردم و دارم برای سایت می‌فرستم حس بهتری دارم بالاخره ذهنم خالی شده
دوستان اگه خوب نشده شرمنده چون صرفاً یه خاطره که ذهنم و درگیر کرده بود نوشتم.

نوشته: امیرعلی


👍 55
👎 14
126801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

988054
2024-06-17 23:35:06 +0330 +0330

بد نبود

0 ❤️

988058
2024-06-17 23:48:45 +0330 +0330

من بودم الان از مادرم سوال می‌کردم

1 ❤️

988069
2024-06-18 00:22:38 +0330 +0330

حالا باز خوبه نگفتی حشری شدی و جا گرفتی ب لادن و همرمان ک ننت میداده تو هم میکردی


988074
2024-06-18 00:35:03 +0330 +0330

شانس آوردم مامانت داستان اینکه خونه ما اومده بود رو لو نداده پس

4 ❤️

988086
2024-06-18 01:19:44 +0330 +0330

جاش بود بهت میداد که از دلت دربیاره 😂😂

1 ❤️

988092
2024-06-18 01:53:17 +0330 +0330

هویج بودی و نگاه کردی ؛کنشی یا واکنشی هیچی …

1 ❤️

988093
2024-06-18 01:55:24 +0330 +0330

هر آدمی روی صورت ی نقابی داره برای جامعه
ولی پشت نقاب خودشه و چه خوبه پشت نقابت خودت باشی و برای خودت زندگی کنی حتی به غلط

2 ❤️

988096
2024-06-18 02:09:31 +0330 +0330

لذت ببر

0 ❤️

988112
2024-06-18 03:05:34 +0330 +0330

مادرت چقدر گرم مزاج و هات بوده

2 ❤️

988120
2024-06-18 05:02:59 +0330 +0330

ولی لادن هروقت تورو میدید بهت مییگفت دایی جان واقعا مادر خوبی داری 😂

5 ❤️

988124
2024-06-18 05:48:43 +0330 +0330

حالا الان ما باید بخندیم، گریه کنیم، افسوس بخوریم، متاسف بشیم، دقیقاً چی بگو باید چکار کنیم برات تا همون خاک بریزیم روسرت … 😶

1 ❤️

988128
2024-06-18 07:01:17 +0330 +0330

خب حالا چی؟ باید بگی دیدن گاییده شدن ننت چه تاثیری روت گذاشته دیگه! کونی شدی لاشی شدی معتاد شدی چی شدی بالاخره!؟ سیب زمینی که نیستی رگ نداشته باشی!

1 ❤️

988138
2024-06-18 08:01:20 +0330 +0330

اینقدر که سکس با زن شوهر دار لذت بخش هست
سکس با سینگل لذت ندارد
نوش جان مادرت

2 ❤️

988175
2024-06-18 13:30:29 +0330 +0330

کیرم‌تو وجودت و داستانت
تا مزدا تیریه خوندم فهمیدم کصشره

0 ❤️

988177
2024-06-18 13:38:35 +0330 +0330

کصکش ۱۶ سالت بود کلید مزدا تیری رو داد بهت با مشروب بری دور بزنی؟؟
کیرم تو مغزت

1 ❤️

988188
2024-06-18 15:47:08 +0330 +0330

بنظرم مادرت رو قضاوت نکن ❤️

0 ❤️

988216
2024-06-18 21:22:10 +0330 +0330

حالا باز خوبه ننوشتی از دیدن کص دادن ننت حشری شدی

1 ❤️

988238
2024-06-19 00:41:53 +0330 +0330

درسته تو اون لحظه شکه میشه آدم و قفل می‌کنی اما ،دوحالت داره یا یه تیکه فیلم می‌گرفتی که مدرک داشته باشی و بعداً بامادرت حرف میزدی یا اول یه تیکه فیلم می‌گرفتی و پیاده میشدی دهنشونو سرویس میکردی

0 ❤️

988256
2024-06-19 04:17:57 +0330 +0330

اول اینکه بد نبود (تک) قشنگی زدی این نوع نوشتار مخ خواننده رو یک لحظه بکار می گیره.
خوب بود پس نیازی به فحش نیست بچه های شهوانی خوب تشخیص میدن.

0 ❤️

988263
2024-06-19 06:02:47 +0330 +0330

چرندیات واقعی یک کونی جلقی عقده ای کوس ندیده

0 ❤️

988272
2024-06-19 09:15:48 +0330 +0330

بزار بکنه

1 ❤️

988281
2024-06-19 11:08:11 +0330 +0330

اولش دلم خیلی واسه نویسنده سوخت ک با دیدن این صحنه چ ضربه ای خورده. ولی یکم ک فک کردم دیدم کسی ک همچین ضربه ای بخوره نمیاد اینجا با این جملات داستانشو تعریف کنه و خیالم راحت شد ک اینم ی داستان خیالیه

0 ❤️

988387
2024-06-20 04:56:55 +0330 +0330

دوتا راضی هستن توهم حال خودت بکن چیکار داری. بابات یکی دیگه داره میکنه

0 ❤️

988611
2024-06-22 01:22:55 +0330 +0330

یعنی شانس تخمی تر از این نمیشه ،خیر سرت رفتی برای عشق وحال،یکدفعه گوه شده به حالت ،حالا اگرم تنها بودی باز بهتر بود

0 ❤️

988906
2024-06-24 15:39:58 +0330 +0330

مادر تو مادر تو سوژه جق دوستای تو

0 ❤️

988975
2024-06-25 03:58:20 +0330 +0330

همین الان پاشو برو کیر سی و پنج سانتیت رو فرو کن تو کون بابات که دیگه کم کاری نکنه

0 ❤️

989086
2024-06-26 07:51:03 +0330 +0330

باحال بود . گاییدن اینجور مامانها رو خیلی دوسدارم .

0 ❤️