سلام دوستان حالتون چطوره
اگ کسی از داستان خوشش نیومد بهم بگه چیکار باید بکنم که کمتر فکر و خیال بکم
بریم برا داستان
اسمم امیره ۱۹ سالمه زیاد خوشگل هم نیستم
ما تو یکی از شهر های همدان زندگی میکنیم
یه من رفته بودم مدرسه ساعت آخر فرصت مطالعاتی داشتیم
منو دوستم تو راه پیاده می اومدیم خیلی راه طولانی بود تو راه به اینو و اون فحش میدیم که چرا تو ایران بدنیا اومدیم
دوتا موتور سوار بودن کمی از ما فاصله داشتن یکیشون همکلاسی کلاس ۶ ابتدایم بود آقا من به اینا گفتم مارو برسونین خونمون اونا هم گفته باشم البته اونا سه نفر بودن تو راه داشتیم میرفتیم که دیدم از اون خیابان که میخواد مارو برسونه رفته به یه خیابان دیگ گفتم کجا میری گفت میریم دختر بازی دوستمم گف اره بریم خوش میگذره آقا ما رفتیم
(البته شهر ما کوچیکه )دیدم سمت مدرسه دخترونه هم نمیره رفت سمت باغ ها فکر کردم برمیگرده یکم رفت من نفر دوم نشسته بودم اونم راننده بود ا. کلاچ موتور گرفتم موتور ایستاد منو دوستم فرار کردیم نزدیک۱۰ متر رفتیم دیدم اومدن سراغمون اونا سه نفر بودن ما دو نفر
یکی گف منو رو ول کنم دوستم رو ببرن منم بچه بودم میدونستم چی شد و داشتم میخندیدم دوستم با هزار زحمت فرار کرد یهو اونا ریختن سر من
منم اون همکلاسیم اسمش علی بود داشت موتور میروند منم وسط یه نفر ک نشناختمش پشتم نشست من داشتم گریه میکردم اونا میگفتن خفه شو نزدیک ۲۰ دقیقه این ور اون ور رفتیم تا یه جا پیدا کنن تو راه چند نفر داشتن به سمت شهر حرکت میکردند من هر چی صداشون کردم بی اعتنا رفتن آخر سر جا پیدا نشد رفتیم پشت یه تپه ارتفاع ۵۰ متر تقریبا
من هرچی التماس کردم گریه کردم اثر نکرد آخرش گفتم ازتون شکایت میکنم با زور چاقو شلوارم رو پایین کشیدن و سه گفتم حداقل داخل سوراخم نکنین گفته باشه سه تاشون لاپایی بهم کردن و دوباره سوار موتور کردن آوردن کنار مدرسه اونجا پیدا کردن منو رفتن
««شرمنده چون داستان برا سکس نبود ازتون راهنمایی میخوام چطوری اون رو فراموش کنم هر کاری میکنم از یادم نمیره بدتر از اون یه داداش کوچیکتر دارم از اون میترسم که یه بلایی هم سر اون بیاد عین واسه منم
شهر ما هم یه جای کوچیکه هستش شاید از تو ۱ ساعت بشه کل شهر رو بگردی و اون هارو میبینم ولی هنوز کسی از این ماجرا خبردار نیست»»
ممنون میشم کمک کنید واقعا به عنوان برادر بزرگتر یا خواهر بزرگتر ،♥️♥️
نوشته: یه خاک بر سر
یه بار دیگه بده ، دیگه برات عادی میشه ، بعد هی تکرار میکنی و اون اولی دیگه کلا یادت میره .
خودت بالغی
من زیاد بلد نیستم
اول زنگ بزن پلیس 110 طرح شکایت کن . و تا واقعه ثبت بشه و جریان رو از اول تا آخر بگو با ذکر نامشون و تاریخ واقعه و محل و مشخصات و قیافه هاشون و سن و سالشون.
بعد برو طرح شکایت به دفاتر قضایی الکترونیکی و سامانه ثنا
نامه پزشکی قانونی
…
تا آخرش برو دنبالش و حکم اعدامشان رو بگیر
نذار این جاکشا به یکی دیگه تجاوز کنن
لاپایی بوده با شکایت هیچی نمیشه ، خودتم سر یه دم مالی انقد اذیت نکن
فقط قشنگ آمار رفت و آمدشون رو دربیار و هرکدومشون تک به تک خفت کن خواهر مادرشون بگا و نه که نفری یه بار هاا تا عمر دارن این کار رو ادامه بده
یبار من و رفیقم از هف هش نفر کتک خوردیم همینکار رو کردیم انقد نوبتی کونده کششون کردیم که رسمن افتاده بودن گوه خوری و واسطه کردن این و اون
خوبیش هم اینه که تو میدونی کجا و چجوری میخوای بزنی ولی اون نمیدونه و تا بیاد به خودش بپیچه زهرت ریختی و در رفتی
بنظرم بچین یجا خارشونو بگا
طوری که درس عبرت بشه برا بقیه
بهترین راه فراموش کردن این اتفاق دعزیف کردنش به ضکل در و دل برای یک کس دیگه هست. سبک میشی… الان چه اینجا گفتی ی کم بهتر میشه حالت ولی یکبار دیگه هم بدون خجالت از اول تا آخرش رو با جزییات بنویس و بفرست… خیلی سبک تر میشی… به داداشت هم بگو هیچ وقت مثل خودت سادگی نکنه و نه پیشنهاد بده که به کسایی ببرنش جایی نه وقتی خودشون اصرار کردند قبول کنه
امیدوارم که دلیل اینکه چرا در ایران متولد شدی را فهمیده باشی
اگه بری با میل خودت ده بار بدی
اینو فراموش میکنی
من خودم میتونم ده باش رو هم به عهده بگیرم
و تضمینی میکنم ک فراموش کنی
کیرتم نمیتونن بخورن. برو به خانوادت بگو ازش شکایت کنند. مث سگ میافتن به پات. بذار بفهمن سزای تجاوز چیه. من یکی از رفقام رفت شکایت کرد پسره مث سگ التماس میکرد. فقط حتما به خونوادت بگو ولاغیر