سکس مامان گلی با دوست بابام (۱)

1402/07/03

با سلام خدمت دوستان شهوانی من چند ساله که داستان شهوانی رو میخونم و کسانی که میان میگن دروغه لطفا نخونن اگه جنبه ندارن خودم رو معرفی کنم اسمم حامد و الان ۲۹ سالمه این داستان واسه ۸سالگیمه مادرم الان ۵۱سالشه و اسمش گُلی قدش ۱۶۸ و تپل و شکم داره و کونش گنده س و سینه های ۸۵ حدودا اون موقع ۳۱ساله بود اون موقع بابام معتاد بود و فقط شیره میکشید و از نظر مالی به شدت ضعیف بودیم تو یه زیرزمین که یه حال ۱۲ متری و یه اشپزخونه کوچیک و یه خواب ۶متری داشت زندگی میکردیم بابامم کارگر ساده بود و اصلا رابطه شون خوب نبود باهم پدر و مادرم بابامم یه دوست داشت که سر حال بود و تفننی بعضی وقتا میومد پیشش که مصرف کنه جوون خوش قد و بالایی بود حدودا ۳۰ساله بریم سر اصل داستان یه بار که دوست بابام اومده بود خونه مون با هم شروع کردن به کشیدن که بابام گفت جنسم تموم شده شرمنده که دوستش گفت بیا این پول برو بگیر بیا که بابام گفت یه نیم ساعتی طول میکشه برم برگردم میتونی صبر کنی شایدم زودتر اومدم دوست بابامم از خدا خواسته گفت باشه منتظرت میمونم منم داشتم تلویزیون نگاه میکردم بعد اینکه بابام رفت از تو شیشه زیر تلویزیون دیدم که مامانم که از اشپزخونه اومد بیرون دوست بابام بلند شد مامانم رو از پشت بغل کرد مامان گلی گفت چکار میکنی اقا پیمان حامد اونجا نشسته جلو بچه چه کاری میکنی ، پیمان گفت چند وقته تو فکرتم من با شوهرت هماهنگ کردم قبول کرده تازگیا که سر کار نمیره همیشه هم که نشه س نمیگی پولش رو از کجا میاره الانم قبول کرده خودش که اینجوری موقعیتت رو جور کنه واسم مامان گلی میگفت نکن اقا پیمان تو رو خدا که پیمان گفت باشه ازش جدا شد گفت ببین تو جوونی میدونم که نمیتونه ارضات کنه مامانم سریع گفت ساکت شو حامد تا الانم اون چیزی که دیده زیادیه منم همینجوری نگاه میکردم ترسیده بودم که مامانم اومد سمتم گفت نترس پسرم چیزی نیست شوخی میکردیم همینجا بشین فیلمت رو نگاه کن ما بریم اتاق چند کلمه صحبت کنم با دوست بابات میام در اتاق خوابمون چفت نمیشد دیوارشم از این پیش ساخته ها بود صدا راحت رد میشد اونا که رفتن تو اتاق من صدای تلویزیون رو زیاد کردم ترسیده بودم بعد بلند شدم رفتم از لای در نگاه کردم که به مامان گلی میگفت ببین بد جوری تو فکرتم الانم که با شوهرت هماهنگه نمیاد،باهام کنار بیا خودتم قول میدم پشیمون نشی همینجوری که با مامانم حرف میزد سینه هاش رو ماساژ میداد مامانم کم کم باهاش کنار اومد شروع کردن لب همو خوردن و لباس های همو دراوردن وقتی مامان گلی سوتینش روباز کرد سینه هاش افتادن بیرون و پیمان یه جوری میخورد که نگو و به مامانم میگفت اون کسکش نمیتونه تو رو بکنه از این به بعد فقط خودم میکنمت مامانمم شهوت گرفته بودش و کیر پیمان رو ماساژ میداداز رو شرت پیمان بلند شد وقتی که شرتش رو دراورد باورم نمیشد این قدر بزرگ بود که نگو. مامانم چشاش گرد شد معلوم بود ترسیده پیمان هموجوری که سر پا بود مامانم رو بلند کرد کیرش رو اورد جلو صورت مامانم گفت بخورش یه کم مقاومت کرد ولی دید فایده ای نداره شروع کرد به ساک زدن پیمان قربون صدقه ش میرفت میگفت خوب بلدی نکنه قبلا دادی بعد ساک زدن خم شد و شرت مامانم رو دراورد مامانم واقعا بدنش سفیده سفید پاهای مامانم رو باز کرد و سر کیرش رو میمالید به کوص مامان گلی مامانم نفس نفس میزد و میگفت واااای پیمان اتیش گرفتم پیمان میگفت حالا کجاش رو دیدی بلد شروع کرد به خوردن لباش و یه جوری روش خیمه زده بود که مامانم نمیتونست تکون بخوره بعدش کیرش رو تنظیم کرد رو کوص مامان گلی و کرد توش مامانم یه اهی کشید و پیمان گفت جووووووون دیدی گفتم پشیمون نمیشی پیمانم سریع شروع کرد به تلمبه زدن مامانمم داشت حال میکرد یکسره ازش لب میگرفت وسطاش بود که پیمان گفت کون خوبی داری چشمم گرفته که مامانم گفت نه بیخیال شو نمیتونم بهت کون بدم تا الان ندادم که پیمان گفت هر چیزی اولین باری داره من نمیتونم از کونت بگذرم باید از کونم بهم بدی عزیزم همینجوری که داشت حرف میزد همزمان تو کوسش تلمبه میزد که یه دفعه مامان گلی تن و بدنش لرزید پیمانم سرعت تلمبه زدنش رو بیشتر کرد و میگفت معلومه خیلی وقته اینجوری ندادی حالش رو ببر بعدم پیمان بی حال افتاد رو مامانم و دیدم بعد دو سه دقیقه از روش بلند شد منم اومد کنار تلویزیون که دیدم مامانم اول اومد بیرون اومد پیش من و پیمانم بعدش رفت سمت دسشویی که به مامانم گفتم چکار کردید سر وصداتون زیاد بود ترسیدم بهم گفت هیچی نبود عزیزم نترس از اون موقع تو فکر کردنشم الانم که ۵۱ سالشه واقعا کردنیه جدیدا رفتم تو کارش شاید به زودی کردمش و اینجا بنویسم براتون

نوشته: حامد


👍 9
👎 18
92001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

949561
2023-09-26 00:00:24 +0330 +0330

حس میکنم هنوز ۸ سالته

6 ❤️

949566
2023-09-26 00:07:48 +0330 +0330

دستت از تو شرتت دربیار و بنویس

1 ❤️

949609
2023-09-26 03:26:21 +0330 +0330

کس مادرت.اوکی کن ایدیش و تلفنش و بده منم بکنمش اون بابای کس کشتم گاییدم

0 ❤️

949615
2023-09-26 03:54:40 +0330 +0330

داستان قسمت اول بود مامانت داد ، بیست سال گذشت نتونستی بکنی ؟! بعد قرار گذاشتی اگه کردیش بنویسی برامون ، تا قسمت دوم موفق میشی و ادامه داستان !!!
داستانهای شهوانی خیلی جالب ، زنه تا حالا کون نداده به شوهره ، ولی به طرف میده ، سایز شوهره ۱۰ سانت ، سایز طرف بیست سانت کمش تا سی سانتم داشتیم ، زناشم تو خیابون با ساپورت و تاپ نیم تنه بدون شرت و سوتین میگردن مثل سواحل آمریکا ، شوهرا هم همه بی عرضه و بی‌غیرت کصکش ، موندم شهوانی ایرانی یا ایران شهوانی جای دیگه…

2 ❤️

949715
2023-09-26 17:53:22 +0330 +0330

توبچگیت بمون.

0 ❤️

949736
2023-09-26 21:28:13 +0330 +0330

حامد چرا باقیش رو ننوشتی از اون به بعد تو رو بیشتر میکرد

0 ❤️

953612
2023-10-20 19:29:12 +0330 +0330

بیا تلگرام mob17in

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها




آخرین بازدیدها