سلام خسته نباشید همه دوستان
این اولین خاطره سکسی ک دارم مینویسم از رابطه خودم و خالمه
درباره راست یا دروغ بودنشم دوستانی ک تو تاپیک اومدن چت کردیم تبادل کردیم میدونن ک راسته یا دروغ …
من بعد از کلی کلنجار رفتن و ترفندهای مختلف تونستم مخ خالمو بزنم و باهاش رابطه داشته باشم
اول از خالم بگم یه خانوم ۳۹ ساله بیوه یه پسر داره ۱۵ ساله
بدن توپر چاق نیست سفیده ولی نه اونقدر ک تو چشم بزنه کون بزرگ داره و سینه های ۸۵
خودمم سنم ۲۷ بدنم معمولی و قیافمم در حده 😅 و کیرمم ۱۷ سانته
بریم سراغ خاطره
ما چند وقتی از رابطمون گذشته بود و کلی سکس با هم کردیم و جفتمونم راضی بودیم از هم ؛که طبق معمول یه شب جمع شدیم خونه ننه بزرگم فقط دختر هاش میان و بچه هاشون
من و ننم و خالم و حمید کپسرشه و اون یکی خالم ک تنها بود چون هم شوهرش هم پسرش سرکار بودن اقای منم چون اینا نبودن موند خونه:
من سرم تو گوشی بود داشتم بازی میکردم وقتی خالم از جلوم رد میشد یه حس غروری داشتم ک گاییدمش 😅 اونم برا اینکه منو اذیت کنه و حشری کنه موقع سفره تمیز کردن قمبل میکرد سمت من
چایی اوردنی جوری خم میشد از تو یقش سینش رو میدیدم چون میدونست هیچ جوره اون شب نمیتونم بکنمش از قصد داشت حشریم میکرد ؛ گذشت بعد شام من دراز کشیده بودم پسرش اومد سراغم هی کرم ریخت اذیت کرد منم عصبی شده بودم ک دیدم یه پیام اومد از طرف خاله:
+خوبه بزار دهنتو سرویس کنه داره انتقام مامانشو میگیره😂😂😂
-اره بخند عیب نداره جبران میکنم
+بشین تا جبران کنی
-شب ننشو میگام تا اذیتم نکنه😂😂😂
+بچه بلند پروازی نکن امشب خبری نیست 😆😆😛
-حالا میبینیم
بعد یکی دوساعت همه اماده شدن که بریم خالمم به پسرش گفت حاضر شو ک من گفتم حمید تو بمون اینجا من برم باقی رو برسونم پلی استیشن بگیرم بیام تا صبح بازی کنیم
خالم یهو کپ کرد چشاش چهارتا شد گفت نه نه حمید نمیخواد بیا باید بریم خونه
منم یه جو ریزی دادم ک حیف شد حمید بتونی بمونی ک عالی میشه منم نیم ساعته میام تا صبح عشق میکنیم
ک یهو حمید کلید کرد کمیخواد بمونه ننه بزرگمم دید حمید داره اصرار میکنه به خالم گفت بزار بمونه اذیتش نکن و خالم یه نگاه به من کرد و گفت حتما برمیگردی پیشش ؟؟!
گفتم اره دیگه خاله بچه شدی پس کجا میخوام برم رو کردم به مامانم گفتم منو امشب خونه راه نده خاله خیالش راحت باشه
اونم گفت باشه و منم خندیدم و رفتیم
زدیم بیرون اول بردم ننم رو رسوندم بعد اون یکی خاله رو و اخرشم موندیم منو عشق همین ک خالم پیاده شد و دوتایی شدیم یدونه کوبیدم رو رون پاش گفتم دیدی گفتم مادرشو میگام 😂
گفت غلط کردی باید برگردی بچه تنهاست اذیت میشه
گفتم باشه حالا نیم ساعت بشه یه ساعت به جایی بر نمیخوره
گازشو گرفتم رفتیم خونش یه دور تو اسانسور لب بازی کردم باهاش و کونشو سفت چسبیدم تو دستام؛ وارد واحد ک شدیم درو بست و چسبیدیم بهم تو لب و لب بازی بودیم لباسامونو در اوردیم همونجوری لبامون قفل هم بود ک انداختمش رو مبل و شروع کردم سینه خوردن صدای ناله هاش بلند شده بود و نازممیکرد پنج دقیقه سینه هاشو خوردم و صاف وایستادم گفتم ببینم کسی دلش نمیخواد چیزی بخوره؟
که گفت مگه میشه اینو نخورد و افتاد به جون کیرم مثل بنز میخورد و قربون صدقه میرفت تمام پاهام شل شده بود به زور رو پام وایستاده بودم ک گفتم بسه پاشو وقته انتقامه گفت حالا توله سگ یه ذره اذیت کرده گفتم توله سگ به کس مامانش خندیده باباشو اذیت کرده و برش گردوندم رو مبل داگی شد و کیر خیسم و با یه فشار همشو کردم تو کصش یه وحشی گفت و شروع کرد ناله کردن منم عین کس ندیده ها تلمبه میزدم ده دقیقه زدم و گفتم آبم داره میاد کیرمو در اوردم؛ برگشت و همشو خالی کردم رو شکمش همونجا افتادم بغلش رو مبل بلند شد رفت خودشو تمیز کنه با یه حالت ناراحت چون هنوز ارضا نشده بود منم از قصد گفتم ک برم پسرم منتظرمه گفت اره کصتو کردی ماهم ک هیچ پاشو گمشو
گوشیمو برداشتم ز زدم خونه ننه بزرگم حمید برداشت گفتم حمید رفیقم نیست منم کاری برام پیش اومده برات اسنپ میگیرم برو خونه پیش مامانت بعد ننه بزرگم گوشی رو گرفت گفت چی شده گفتم داستان اینه الان اسنپ میگیرم بره خودم اگه بخوام بیام خیلی دیر میشه ک ننه بزرگم گفت نه اسنپ این وقت شب تکی خطر داره و حمید و نگه داشت پیش خودش 😛
قطع کردم و گفتم خوب بیا تا صبح از دلت در میارم و بعد یه دوش دوباره شروع کردیم و تا صبح سکس داشتیم 🤤
فرداش ظهر رفتم دنبال حمید و اوردمش خونه رفتیم بالا گفتم حمید نمیدونی دیشب چقدر سختی کشیدم دهنم سرویس شد
گفتش ک خیلی بدی تنها موندم و این حرفا الان کلی اذیتت میکنم که خالم یهو از اونور گفت حمیییید تورو جون جدت اونو اذیت نکن 😂😂😂😂😂 میگفتم نه بابا بزار راحت باشه
نوشته: جواد
اولا ک توی مهمونی نکردمش
دوما من جایی اعلام نکردم ک شب قراره اونجا بمونم ک کسی شک کنه
حله ما جقی تو همه رو کردی
خدا رحمتش کنه شایدم اون دنیا داره مادر تو رو میگاد 😂
دوست عزیز اصولا همون اول نمیرن سر برنامه تعریف کردن.قبلش ومهمتراز خودسکسش که به خواننده هیجان میده اینه که چطور شد وباچه حرکتی راضیش کردی وباراول رابطه داشتی.که کاملا مبهم فقط گفتی بعد کلی کلنجار وامتحان ترفندهای مختلف راضیش کردی.
واینکه توی تاپیک بادوستان درمورد راست ودروغش صحبت کردین هم باز به اینجا ومتن داستان مربوط نیست.شاید خیلی از خواننده ها تاپیک شمارواصلا ندیدن.
حتی اگر راست هم باشه نتونستی درقالب یک داستان مطالب رو اصولی وکامل پیاده کنی.
داستان خوب از راست دروغ متن حرفی نمیزنه میزاره عهده مخاطب.لیستی از مشخصات ظاهری اشخاص داستان رو ابتدای کارنمینویسه بلکه در روند داستان هرجا که درمورد کسی صحبت کرد ویا رابطه برقرار کرد اون موقع درطول توضیح سکس مشخصات رو هم میگه.ایناروگفتم تااگر بازم خواستی بنویسی دقت کنی بعدببین چطورمیشه نوشته ات
فرق بین لاشی بودن و زرنگ بودن. اون بچه با کلی امید منتظرت بود گناه داشت
جالبه من یه داستان خوندم پسره ۱۵ سالش بود و اسم داستانشم این بود : شبی که پسرخالم رو فرستادم بره پلی استیشن بیاره و من رفتم خالم رو کردم.
واقعا نمیشه به این دهه هشتادیا اعتماد کرد
خخخ چقدر خندیدم ولی اصولا نباید بخندی خیلی سخته اگه یروز تو موقعیت اون بچه کوچیک باشی🤣
تو خانواده های ایرانی معمولا خاله ها خیلی با آدم نزدیکن مثل مادر آدم مثل یه رفیق یا ناموس نزدیک نگاهشون میکنه هیچوقت بهشون چشم نداشتم ولی عمه هام چرا مخصوصا باکلاسم هستن هی چسی میان ماهی یبار میبینمشون مخشونو بزنم…😅کمک کنین چجوری شروع کنم
برای من همین کافیه که نظرات رو جواب میدی دمت گرم
™من بعد از کلی کلنجار رفتن و ترفندهای مختلف تونستم مخ خالمو بزنم و باهاش رابطه داشته باشم™
با همین جمله ریدی توی داستان یا خاطره یا هر کسشر دیگه ای
اصل ماجرا نحوه آشنایی و مخ زدن یا راضی کردن طرف هست
جواتی تو تا همین دیروز تو چت ها میگفتی مفعولی و هر روز ندی میمیری الان برا ما بکن شدی چاقال
تموم ماهان شل شد؟؟ هزار پایی؟ دوش کردی؟ کوسخولی یا ادای کوس خولا رو در میاری؟ لااقل تو نگارش کستانتون یه خورده دقت کنین با راست و دروغش کار ندارم ولی واقعا بد نوشتی
تموم پاهات شل شد؟؟ هزار پایی؟ دوش کردی؟ کوسخولی یا ادای کوس خولا رو در میاری؟ لااقل تو نگارش کستانتون یه خورده دقت کنین با راست و دروغش کار ندارم ولی واقعا بد نوشتی
من نمیدونم چطوریه کل ملت ما همه 85 عه ممه هاشون بعد تو مهمونی همه باید خر باسن که نفهمن خالت چیکار داشته میکرده
کصخل جقی یکی نیست تو فامیلتون بگه توی گوزو چرا میخوای شب پیش یه زن تنها بمونی پسرشم دک میکنی
برو جقتو بزن بابا کونی