از فانتزی بی‌غیرتی تا واقعیت (۲ و پایانی)

1402/12/14

...قسمت قبل

چهارشنبه شب بود از هیجان زیاد نمیتونستم یه جا بشینم همش بی قراری میکردم و فکر کنم صد بار کل خونه رو قدم زدم.
به کیوان هم پیام دادم سلام خوبی چی شد ولی جوابی نداد
نیم ساعتی گذشتو مامانم اومد خونه گفت آریا خیلی خسته ام میتونی شامو تو درست کنی؟
گفتم آره مامان خوشگلم تو برو استراحت کن
×قربون پسر مهربونم بشم میرم یه دوش بگیرم.
داشتم آشپزی میکردم کیوان پیام داد سلام خوبی ماموریت با موفقیت انجام شد
*تعریف کن کن بگو چجوری مخشو زدی
+حضوری دیدمت میگم
*اذیت نکن دیگ بگو چی شد؟
+ازش پرسیدم سه راه کیانمهر کجاست اونم آدرس داد بهش گفتم مسیرتون کجاست سرسنگین جواب داد ن ممنون خودم میرم منم گفتم بالاخره مسیرم تا اونجا بود اگه خواستید در خدمتم یکم مکث کرد عقب نشست تو راه بحث شغل و اینا شد منم گفتم خواهرم میخواست آرایشگری یاد بگیره شما دوره آموزشی دارید اونم قبول کرد و حالا منتظر خبر من تو تلگرامه
*خسته نباشی من فکر کردم بردیش خونت یا حداقل لاس سکسی زدید
+ضد حال نباش دیگه هنوز اول کاره فیلم سوپر که نیست
فرداش با هم تلفنی صحبت کردیم گفت جمعه با مادرم قرار گذاشته و قرار همو ببینن
*به چ بهانه ای میخوای ببینیش؟
+الکی گفتم خواهرم میخواد حضوری شمارو ببینه
دعوتش میکنم تو کافه بعدش میگم خواهرم مشکل براش پیش اومده و نمیتونه امروز بیاد بعدش شروع میکنم به لاس زدن
*اگ نقشت نگرفت چی؟
+خیالت راحت کارمو بلدم بهت قول میدم فردا مخشو میزنم
جمعه ظهر زودتر از روزای دیگه ناهار خوردیم و مامانم با عجله رفت حموم و بعدش چند تا لباس نشونم داد و گفت بنظرت کدومو بپوشم؟
با حالت شوخی گفتم خب معمولا تو قرار کاری لباس پوشیده بنظرم بهتره ولی خب لباسهایی که نشونم دادی بیشتر به دیت عاشقانه میخوره خخخ
×منو به چ قرار عاشقانه، میخوام موقعی که طرف منو دید نگه این چجور آرایشگریه مثل پیرزنا لباس پوشیده و پشیمون شه
*آره خب اینم حرفیه ولی قرار عاشقانه هم داشته باشی من مشکلی ندارم حقته که تنها نباشی
×ولم کنا مرد میخوام چیکار والا
آماده شدو عصر رفت سر قرار
شب شده بود و داشتم دیونه میشدم مامانم خیلی دیر کرده بود نمیدونستم الان دارن چیکار میکنن یا چیا میگن کنجکاوی داشت خفم میکرد
آخر شب بود مامانم اومد خونه سلام کردمو گفتم مامان قرار چطور پیش رفت
×اَبروشو داد بالا و گفت خوب بود احتمالا زیاد اکی بشه
صدای اس ام اس گوشیم اومد کیوان نوشته بود دیدی گفتم خیالت راحت باشه
*مُردم از کنجکاوی زود بگو چی شد تا کجا پیش رفتی؟
+خلاصه میکنم وقتی دید خواهرم کنسل کرده خیلی ناراحت شد ولی من گفتم شام رو مهمون من باشه تا حداقل بتونم جبران کرده باشم اونم قبول کرد دیگه خودش شروع کرد سوال کردن که متاهلی یا مجرد فهمید که مجردم رفتارش بهتر شد قرار شد وسطای هفته ببرمش یه جایی خرید فله ای رنگ مو داره اگه وسایلشو حساب کنم بعدش احتمالا میتونم ببرمش خونم
*خب پولشو داری آخه؟مطمئنی پا میده؟
+پولش چیزی نمیشه تو فقط بهم اعتماد کن بیین همه چی خوب پیش رفته‌
*بهت اعتماد دارم عزیزم، من بخوابم فردا زود باید پاشم
+باشه دورت بگردم خوب بخوابی
وسطای هفته بود منتظر بودم قرار کیوان و مامانم تموم شه بعدش بیاد دنبالم بریم بیرون
غروب اومد دنبالم سوار ماشینش که شدم بدون معطلی گفتم زود باش بگو چی شد
با خنده گفت فردا قرار بیاد خونم میخوام تو فقط ببينی و لذت ببری
*جون من شوخی نمیکنی؟ آخه چجوری زود راه اومد؟
+مامانت همش میگفت خیلی وقته با کسی نبوده خیلی حس تنهایی میکنه چند باری هم سرشو رو شونم گذاشت.
*بهت که گفتم دوس پسر نداره، یهو نگه تو اتاق خواب سکس کنیم؟
+ن عزیزم نمیزارم ضد حال بخوری
دستشو گذاشت رو کیرمو گفت جون راست شده که، بیا بریم یه حالی بکنیم
*نه میخوام خودمو نگه دارم تا فردا سکس عشقمو مامانمو ببینم
+جون فردا یه جور میگامش هم اون حال کنه هم تو
*کیوان قول بده هیچوقت بهش نگی از طرف من بودی هر چی باشه مادرمه و قرار ی عمر تو چشماش نگاه کنم
+بچه شدی؟لطفا بهم بی اعتماد نباش این مثل یه راز تا ابد بین ما میمونه
شب منو رسوند خونه دوربین رو وصل کرد به گوشی من از هیجان داشتم میمردم و خوابم نمیبرد
فردا عصرش اومدم خونه کیوان ی پیام داد که عملیات داره شروع میشه😁
تف انداختم رو کیرمو با یه دستم گوشیو نگه داشتم یه دستم رو کیرم بود
مامانم و کیوان از هم لب میگرفتنو مانتوی مامانمو در آورد از روی تاپ مشکیش سینه های خوشگلش رو میمالید دست مامانم رفت رو کیر کیوان و از رو شلوار میمالیدش
لب بازی هاشون عمیق تر شده بود کیوان پاشد پیراهنشو درآورد و شلوارشو کشید پایین تاپ مامانم هم در آورده شد و کیوان فقط یه شورت تنش مونده بود
نشست رو مبل پاهاشو باز کرد و مامانم زانو زد و شروع کرد به ساک زدن موهای مامانمو با دست جمع کرده بود و آروم آروم کیرشو تو دهنش میکرد
هنوز باورم نمیشد چیزایی که میبینم واقعیه
دستش رو سینه مامانم بود و از رو سوتین میمالیدشون
سرپا وایسادن و کیوان سوتین مامانمو درآورد از پشت گردنشو میخورد و سینه هاشو میمالید
از حالت چهره مامانم مشخص بود خیلی حال میکنه
دست کیوان رفت رو شورت مامانم و از زیر شورت کوصشو میمالید از هم لب میگرفتن
مامانمو برگردوند و فیس تو فیس شدن خم شد و سینه هاشو کرد تو دهنشو میک میزد
دستم رو کیرم ثابت نگه داشتم میترسیدم آبم بیاد نمیخواستم حال خوبم از بین بره
خوردنای کیوان وحشی تر شد جوری که سینه های مامانمو گاز میگرفت و مامانم خودشو کشید عقب کیوان رفت پایین تر و جلوش زانو زد و شروع کردن به خوردن کوصش قلبم داشت از جاش در میومد از طرفی به مامانم حسادت میکردم اون لحظه فقط برای چند لحظه دلم میخواست کوص داشتم و حس خوب گاییده شدن از کوص رو بچشم
زبونشو رو کوص مامانم میکشیدو گازش میگرفت
مامانم سر کیوانو فشار میداد که دست از خوردن کوصش برنداره
مامانمو رو مبل نشوند و پاهاشو باز کرد رفت بین پاهاش و دوباره کوصشو لیس میزد
دوباره سرپا وایساد و مامانم کیرشو کرد تو دهنش سرشو فشار میداد و مامانم نفس کم میاورد تلمبه های محکمی تو دهنش میزدو حسابی کیر خورش کرده بود
بلندش کرد و به مامانم اشاره کرد رو مبل حالت داگی بشه و یه قوسی به کمرش داد
ژل روان کننده رو زد و بدون کاندوم کیرشو دم کوص مامانم گذاشت با ی دستش اسپنک میزد رو کونش و با اون یکی کیرشو فشار میداد بعد چند ثانیه عقب جلو شدنای کیرش تو کوص مامانم شروع شد از پهلوش گرفته بودو کیرشو تو کوص مامانم میکرد
یکم که گذشت تلمبه هاش تند تر شد جوری که سر مامانم میخورد لبه مبل چند باری با دستش زد رو پای کیوان که آروم بکنه ولی اعتنايي نکردو محکم تر تلمبه میزد تقلای مامانم هم تموم شده بود و زیر کیر بکن من گاییده میشد
مامانم کامل وا داده بودو دیگه خودش کوصشو عقب جلو میکرد و کیوان کاملا ثابت وایساده بود و با دستش از زیر چوچولشو میمالید و شهوت مامانمو بیشتر میکرد
حس بی غیرتی تموم وجودمو گرفته بود تو عمرم همچین لذتی رو تجربه نکرده بودم دهنم خشک شده بود و قلبم داشت از جاش در میومد
پوزیشنو عوض کردن کیوان نشست رو مبل مامانم نشست رو کیرش و بالا پایین میکرد کیوان لبای مامانمو میخورد و سینه هاشو میمالید و موهاشو بوس میکرد
اینبار خودش شروع کرد به تلمبه زدن و سینه های مامانم جلو چشماش میلرزید و بالا پایین میشد از کونش گرفتو شدت تلمبه هاشو بیشتر کرد دستای مامانم دور شونه های کیوان حلقه شده بود و مشخص بود داره ناله میکنه
دوباره پاهای مامانمو باز کرد و رو مبل نشوندش شروع کرد تلمبه زدن مامانم هم با کوصش ور میرفتو از حالت چهرش مشخص بود که ارضا شد و دستشو رو کوصش برداشتو سرشو رو مبل تکیه داد و به کیوان اشاره کرد که تمومش کنه
دهنم دیگه آبی نداشت که تف بندازم رو کیرم
جق می زدم و کیرم داغ شده بود
ضربه های کیر کیوان تو کوص مامانم تند تر میشدن و معلوم بود داره درد میکشه تو همین حین طاقتمو از دست دادم و آبم پاشید نفس راحتی کشیدم و بی حال رو تخت لش شدم گوشی رو رو تخت انداختم سرمو ی وری کردم و آخرین سکانس های سکسشون رو تماشا کردم کیوان ارضا شدو با لبخند به مامانم نگاه میکرد با انگشتاش صورت مامانمو ناز میکردو مشخص بود داره قربون صدقش میره
باهم رفتن حموم که من نمیتونستم ببينم
گوشیو ول کردمو تو فکر فرو رفتم حس لذت بی غیرتی جاشو به حس حسادت داده بود
پاشدم رفتم حموم زیر دوش بی اختیار گریه میکردمو صحنه سکسشون تو ذهنم پلی میشد از حموم اومدم بیرون گوشیو نگاه کردم دیدم تو دوربین نیستن انگار تو خونه نبودن
به کیوان زنگ زدم رد تماس داد و پیام آماده بعدا با شما تماس میگیرم رو فرستاد
خیلی حالم بد شد حسادت تو جونم افتاده بود تا شب بشه اندازه یه عمر برام گذشت
آخرای شب بود مامانم اومد خونه و با لبخند گفت سلام پسر عزیزم ببخشيد اگه نگران شدی
با صدای آروم و ناراحت گفتم ن نگران نشدم راستی آموزشت چطور پیش رفت؟
×وای طرف خیلی گیج بود اصلا یاد نمی گرفت دیگه اینقدر طول کشید شامو سفارش داد منم گفتم اگه نخورم تا برسم خونه هلاک میشم
از اینکه میدونستم دروغ میگه ولی مجبور بودم لال باشم عذاب میکشیدم
*به سلامتی کاری نداری؟
×چرا بی حالی شام خوردی؟
*ساعتو نگاه معلومه خوردم فردا صبح زود باید برم مطب چندتا فول بادی دارم
×باشه عزیزم برو بخواب
رو کاناپه حال دراز کشیدم و پتو انداختم رو خودم چند باری کیوان پیام داده بود ولی متوجه نشده بودم
+سلام آریا ببخشيد من تازه آزاد شدم خوب بود؟
*سلام شام خوش گذشت؟
+آریا مجبور شدم باهاش شامو برم بیرون نمیتونستم نه بیارم که
*آره دیگه اگه نه میاوردی دفعه بعد که نمیتونستی ببریش خونت
+هی من بخاطر تو اینکارو کردم خودت اینجوری خواستی پس الان الکی تیکه بارم نکن
*من گفتم باهاش شام برو بیرون؟
+تو رودربایستی قبول کردم شام ببرمش بیرون
*چون دفعه بعدم بهت بده؟
+دفعه بعدی وجود نداره شمارشم پاک میکنم از گوشیم فقط لطفا ازم ناراحت نباش
*حالم خوب نیست بزار فردا حرف میزنیم حس کیری دارم لطفا درک کن شب خوش
+باشه ولی من میدونستم آخرش پشیمون میشی بهت گفتم بیخیال این داستان شو
*باشه فقط الان حس هیچی ندارم
+فردا باهات حرف میزنم شبت خوش
جسمم تو محل کارم بود ولی ذهنم هزار جای دیگه درگیر بود کارم تموم شد و اومدم بیرون دیدم دم مطب وایساده منو دید بوق زد
تو ماشین نشستم و بدون احوال پرسی گفتم واسه چی اومدی؟ بدون خبر چرا پا میشی میای؟
+از دیشبه ریدی به حالم امروزم چند بار زنگ زدم و پیام دادم جواب ندادی
*دستم بند بوده ندیدم
+اینقدری درگیر نبودی که نتونی یه پیام بدی مگه من بهت نگفتم آخر این کار چی میشه؟چرا با من اینکارو میکنی؟میدونی من دوست دارم اذیتم میکنی؟
*باشه من ریدم من باعثش بودم الانم مثل سگ پشیمونم چیکار کنم؟
+هیچی دیروزو فراموش کن چون دیروز همه چی تموم شد
*نتونستم جلوی گریمو بگیرمو اشکام جاری شدن
ماشینو روشن کرد و دستشو انداخت دور گردنم و سرمو رو شونش گذاشت
تو راه همش سعی میکرد با حرفاش کاری کنه تا من دیروزو از ذهنم پاک کنم
منو برد کافه تا حالم بهتر شه حرفاش منو آرومم کرد
+تو عشق منی، بهت گفتم تو رو با هیچکس عوض نمیکنم اگه مامانتم زنگ زد میگم مزاحم نشو و میپیچونمش.
منم پذیرفتم برای آرامش خودم باید اتفاقی که افتاده رو از دهنم پاک کنم
یه مدت که گذشت رابطه ما دوباره مثل قبل شد دیگه تو سکس راجب مامانم حرف نمیزدیم و منم بهش فکر نمیکردم کم کم داشتم اون اتفاق رو فراموش میکردم که یه شب به مامانم گفتم نتم تموم شده چند دقیقه تو مجازی کار دارم آپمم رمز پویا نمیده نتتو هات اسپات میکنی
×آره عزیزم ولی کارت که تموم شد نتو خاموش کن گوشیمو بزار بالا سرم ساعتشو تنظیم کردم میرم بخوابم سردرد یکم.
نیم ساعتی گذشتو کارم تموم شده بود یهو حس کنجکاویم گل کرد و رفتم ببينم مامانم پیگیر کیوانه یا نه تقریبا مطمئن بودم شکم الکیه و باهم در ارتباط نیستن
پیام هاشو نگاه کردم خبری نبود واتساپ هم خبری نبود نفس راحتی کشیدم و گفتم بزار تلگرامم چک کنم
با دیدن چتشون حالم بد شد
×پریروز خیلی خوب بودیا
+تو که عالی بودی یادم میاد دوباره کیرم راست میشه
×تو سکس یکم خشن میشی ولی کلا مهربونی و خیلی ازت خوشم میاد
+لطف داری تو، خوب تو سکس یه کوچولو خشونت لازمه دیگه ولی من که حواسم هست اون کوص خوشگلتو اذیت نمیکنم
×اونجایی که آبتو ریختی رو سینه هام خیلی حس جالبی بود آبت خیلی داغ بود
+خیلی دوست دارم یه بار از عقب بزاری
×از عقب درد داره دو سه بار داشتم فقط عذابه تازه سایز تو رو که واقعا نمیتونم
+قول میدم اذیت نشی کارمو بلدم
با خوندن چتشون بی اختیار دستم رفت رو کیرم که راست شده بود و با استرس تف انداختم و شروع کردم به جق زدن
×نمیدونم آخه واقعا از عقب درد داره
+قربون اون کوصت بشم مگه تا حالا بد بهش گذشته؟
×آخه خیلی بی معرفتی دفعه پیش که سکس کردیم یهو غیبت زد تا چند روز پیش
+بهت که گفتم ماموریت کاری بهم خورد
×لطفا دیگه غیبت نزنه چون از بی توجهی بدم میاد
+چشم عزیزم ببخشید
×میخوای یه روز خونمون دعوتت کنم تا بیشتر آشنا شیم؟
+نه اینجوری خجالت میکشم
×نگران نباش پسر من مثل بقیه مردا نیست خیلی درکش بالاست
+گفتم بیخیالش دیگه روم نمیشه جلو پسرت
×قرار نیست که جلوش کاری کنیم میای ی شام میخوری و میری فقط خواستم رابطمون صمیمی تر باشه
+آخه من چجوری به پسرت بگم کوص مامانش اینقدر خوشمزس که میبینمش نمیتونم خودمو کنترل کنم
×خخخ خیلی حشری هستیا
+مگه میشه تو رو دید و حشری نشد؟
×دلم دوباره کیرتو خواست وقتی بعد سکس بغلم میکنی خیلی لذت میبرم
+کیر منم کون تو رو میخواد، از کون بکنمت از کوص ارضات کنم
با خوندن این پیامش آبمو آوردم و دستمو با دستمال کاغذی پاک کردم
بقیه چتشون هم حرفای عادی بودو گوشی مامانمو گذاشت بالا سرش
از جفتشون متنفر شده بودم نمیدونستم چجوری با این قضیه کنار بیام قلبم داشت میترکید
فرداش رفتم خونه کیوان اومد بغلم کنه آروم هلش دادم
*ببین بدون حاشیه میرم سر اصل مطلب چتت با مامانم رو کامل خوندم فقط دنبال ی جواب قانع کننده ام که چرا دوباره باهاش خوابیدی؟
از خجالت سرخ شده بود و نمیدونست چی بگه سرشو پایین انداخت و گفت بخدا بعدش پشیمون شدم دیگه قصد نداشتم ببینمش اون چتم هم برا لاس بود همین
*مامانمو دوس داری آره؟ دیگ مثل سابق نیستم برات؟
+هی خودت خوبه پیاما رو خوندی من با تو اونجوری چت میکنم؟ خودت دیدی فقط حرفای جنسی بهش زدم هیچکسی نمیتونه جای تو رو بگیره تو توی قلب منی.
با عصبانیت تو صورتش نگاه کردم و گفتم کمتر دروغ بگو خیلی آشغالی با تمام وجود ازت متنفرم اگه یکبار دیگه سمت مامانم بیای بخدا کیرم میکنم تو زندگی سه تامون هم خودمو بگا میدم هم تو رو
دستمو گرفت و همش عذرخواهی میکرد
دستشو پس زدم و گفتم دیگه هیچوقت نزدیک منو مامانم پیدات نشه، درو بستمو اومدم بیرون.
از همه جا بلاکش کردم با خط دیگش پیام میداد و چند روز پشت هم معذرت خواهی میکرد گل و هدیه گرفت و آخر تونست نرمم کنه و آشتی کردیم.
با خط کیوان هم به مامانم پیام دادم نوشتم
سلام من همسر آقایی هستم که چند روز پیش باهاش رابطه داشتی خونه ما مجهز به دوربین بوده و فیلم رابطه جنسیتون هست حتی با مشخصات میگم کجا سکس داشتید.
مامانم ترسیده بود و با معذرت خواهی نوشت بخدا من نمیدونستم ایشون همسر دارن وگرنه مزاحم زندگی شما نمیشدم.
با تهدید خفیف تر نوشتم تنها شانسی که آوردی اینه که تو چت هاتون دیدم شوهرم به دروغ گفته مجرده وگرنه آدرس ارایشگاهتو داشتم میومدم زندگیتو سیاه میکردم فیلمتو هم پاک میکنم ولی خدا شاهده اگ ببینم زنگی پیامی به شوهرم دادی خونتو رو سرت خراب میکنم
مامانم فقط معذرت خواهی میکردو گفت بخدا شماره شوهرتم بلاک میکنم و کلی التماس کرد که ببخشمش.
تو بغل کیوان بودمو سرمو نوازش میکرد
+من قربون این صورت نازت بشم قربون این دماغ خوشگلت بشم
تو چشماش نگاه کردمو گفتم دلم کیر میخواد بدجور دلم میخواد بدم
محکم تر تو بغلش گرفت منو و گفت قربونت بشم منم هوس کردن کون خوشگل و تنگت رو کردم
لبامو تو دهنش کرد و دستشو دور کمرم انداخت و با کونم بازی میکرد لب پایینمو گاز میگرفت و زبونمو تو دهنش میکرد گردنمو لیس میزدو رفت سمت سینم نوک سینمو گاز میگرفتو لیس میزد انگشتش رو خیس کرده بود با سوراخم بازی میکرد؛ از گاییدن کونت خسته نمیشم، دیوونم کرده کونت
لخت شدیمو گفتم دراز بکش میخوام کیرتو بخورم
کیرشو تو دهنم میکردمو سر کیرشو میک میزدم تو چشماش نگاه کردمو سرمو هل میداد که کیرشو کامل بکنم تو دهنم
آروم ولی تا ته کیرشو خوردم چند باری این کارو تکرار میکردمو خیلی لذت میبرد
ساک زدنم تندتر شد و پر تف براش میخوردم
خایه هاشو تو دهنم میکردم لیس میزدم زبون میکشیدم روش دوباره کیرشو تو دهنم کردمو تا ته حلقم فرو میرفت و عوق میزدم
زد به شونم و گفت میخوام کونتو بکنم
وازلین رو برداشتم زدم به سوراخم دمر خوابیدم و خوابید روم اینبار بدون کاندوم کیرشو دم سوراخم گذاشت و آروم آروم کیرشو میکرد داخل خیلی حشری بودمو عضلات بدنم شل شده بود
طولی نکشید که کیرشو تا دسته تو سوراخم جا کرد و عقب جلو میکرد آروم فشار میداد ولی تا ته میکرد
خیلی شهوتی بودم و گفتم تند تر بکن میخوام زیرت حسابی گاییده شم
انگار منتظر همین حرفم بود تلمبه هاشو محکم و با شدت کرد جوری که صدای قژ قژ تخت تو اتاق پیچیده بود زیر کیرش گاییده میشدم و یاد سکسش با مامانم میفتادم حتی فکرشم لذت بخش بود مردی که کونم میذاشت مامانمو کرده بود
بعد چند دقیقه گفت بسه بیا لبه تخت داگ استایل شو میخوام کونتو بگام
لب تخت قمبل کردمو کیرشو کرد تو سوراخم سرمو عقب چرخوندمو تو چشماش نگاه میکردم و عقب جلو شدن پاهاش که داشت کیرشو تو کونم می‌کوبید رو میدیدم
تو چشمام نگاه میکردو میگفت؛ بکن خوبی بودم برات؟ عادت کردی به کیرم؟
*آره از بس خوب میکنی از کیر بی نیازم هر وقت دلم کیر خواست باید منو بکنی
+جون قربون کون خوشگلت بشم خودم همیشه میگامت
هرزگاهی که تلمبه میزد یه در کونی هم میزد و کونمو سرخ کرده بود
خودمو خم تر کردم برا خودم جق میزدم زیر کیرش گاییده میشدم
کیرش تا دسته تو سوراخم فرو میرفتو داشتم از لذت زیاد میمردم
گفتم آبم داره میاد تو ام بیار
+باشه بزن بیاد برا منم نزدیکه
شدت ضربه هاش محکم تر شده بود منم تند تند جق میزدم آبم اومد و از لذت یه آه بلندی کشیدم
صدای ضربه های کیرش تو اتاق پیچیده بودو
بعد یه دقه کونشو از تو سوراخم در آورد و آبشو رو کمرم خالی کرد
کمرمو پاک کرد و صورتمو بوسید و کنار هم دراز کشیدیم
باهم دوش گرفتیم دم خواب بغلم کرد و نوازشم میکرد اما من دیگه اون حس قبل رو بهش نداشتم و فقط از نظر جنسی بهش حس داشتم
چند روزی با خودمو احساساتم کلنجار رفتم و آخرش به کیوان پیام دادم
*سلام خوبی،چند وقتیه میخوام یه موضوعی رو بهت بگم نمیتونستم حضوری بگم پس تصمیم گرفتم پیام بدم
واقعیتش من دیگه نمیتونم مثل قبل باهات باشم هر وقت میخوام دوست داشته باشم یادم میاد قایمکی با مامانم قرار گذاشتی و باهاش دوباره خوابیدی تازه بعدشم قرار سکسی گذاشتید ولی من مچتو گرفتم وگرنه معلوم نبود تا کی رابطه تون ادامه داشته باشه خیلی سعی کردم همه چیو فراموش کنم ولی نمیشه دفعه اول مقصر خودم بودم ولی بعدش نباید رابطت رو با مامانم ادامه میدادی امیدوارم درکم کنی مجبورم باهات تموم کنم تو هم برو پی زندگیت بای.
بعد چند ساعت جواب داد این حرفا چیه حالمو نگیر من که معذرت خواهی کردم بعدشم دیگه نرفتم سمتش تازه این فکر خودت بود خودت باعث تمام این اتفاقا شدی پس لطفا الانم گذشته رو فراموش کن و به رابطمون گند نزن
*مقصر من بودم ولی تو نباید دفعه دوم باهاش قرار میذاشتی گفتنی هارو گفتم الکی هم اصرار نکن پیگیرم هم نباش چون بخوای اذیتم کنی آدرس محل کارتو دارم
+هی این کسشرا چیه میگی من هیچ وقت اذیتت نمیکنم اگه بدونم مزاحمم از زندگیت بیرون میرم ولی اینو بدون خیلی دوست دارم پس لطفا منو ببخش.
ولی من نتونستم خودم و اونو ببخشم و سه ماهه که کات کردم قصد نصیحت کردن ندارم چون نه اینجا کانون اصلاح و تربیته نه من آدم پند دادن ولی فانتزی هاتون رو با آدمای مهم زندگیتون اجرا نکنید کسایی که مثل من تجربه واقعیش رو داشتن کاملا میتونن درک کنن چی میگم

پایان

نوشته: آریا


👍 2
👎 8
31601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

973733
2024-03-04 23:24:04 +0330 +0330

تکراریه که !!

0 ❤️

973736
2024-03-04 23:46:19 +0330 +0330

ادمین جان! دوران تَکرار کردن گذشته 😂

1 ❤️




آخرین بازدیدها