اجازه دادم زنم جلو خودم کوس بده

1396/04/21

آقا داستان ما از اونجا شروع شد که چهار سال پیش به اصرار خونواده و رسمی که تو دهاتمون بود (دهات که میگم منظورم یه شهر دور افتاده و عقب مونده اس)، تو سن کم (20 سالگی) که هنوز دهنم بو شیر میداد دومادم کردن. زنمم دست کمی از من نداشت، 18 سالش بود و تازه میخواست کنکور بده. راستش از قبل آشنایی هایی با هم داشتیم، دورادور احوال میپرسیدیم، گاها دور از چشم ملت لاسی با هم میزدیم و کلا عقد و عروسیمون چندان دور از انتظار نمی نمود!
چیزی که عجیب می نمود، قد و قواره همسرمه. من خودم قد کوتاه نیستم و هیکل ورزشکاری هم ندارم، کیرمم چندان اندازه قابل تعریفی نداره، ولی کارمون رو راه می اندازه. مخصوصا اینکه زنم عجیب ریز نقشه و همین کیر متوسط هم میتونه راضیش کنه. اینطور بگم که الان توی 21 سالگیش قدش به زور به 155 برسه. و وزنش هم حول و حوش 40 تا 50 شاید باشه. سینه های کوچیک و باسن نقلی ولی خیلی ناز و تو دل برو. یعنی اگه یه خورده لباسای نوجوونانه بپوشه، با یه بچه راهنمایی یا اول دبیرستانی اشتباه میگیرنش.
اینا هیچکدوم زیاد مهم به نظر نمیان، ولی داستانمون رو همین قضایا پایه ریزی کردن…

آقا زن ما کنکور داد، رتبه اش هم بد نشد، و چون من اصفهان دانشگاه میرفتم، اون هم انتخاب رشته اش رو گذاشت رو اصفهان و با سهمیه آزاده یا رزمنده پدرش، صنعتی اصفهان قبول شد، با هم خوابگاه متاهلی گرفتیم و یه جورایی مستقل شده بودیم توی دانشگاه. خرجمون با کمک خونواده و وام و پراید 84 من در میومد. (البته اینا زیاد مهم نیستن. همینطوری گفتم)
اینکه دوتا بچه رو انداختن به پای هم، اینجاش مشکل به وجود آورد که هردوتامون کله مون داغ بود. تازه از نوجوونی در اومده بودیم، نوجوونی ای که نصفش پای جق زدن جلوی فیلم سوپر بود، و نصفه دیگش تو همین سایتای امثال شهوانی و غیره با اینهمه داستان عجق وجق و راست و دروغ از سکس ضربدری و سکس با محارم و شخص ثالث و قس علی هذا.

خلاصه بگم بهتون که زن ما هم تازه از گیر خونواده تقریبا مذهبی اش توی یه شهر کم جمعیت خلاص شده بود به قولی آزاد شده بود، بنا رو گذاشت بر بی جنبه بازی. خود منم که بچه تر بی جنبه تر از اون. گاهی تشویقش هم میکردم. همکلاسیاشو دعوت میکرد خوابگاه (اکثرا دختر بودن، البته گاهی پسر هم بینشون بود)، خونه دوستای اصفهانیش میرفت و شبم میموند، اصفهان گردی میکرد، اونم با چه تیپی ـ که اگه کسی از خونواده اش میدیدنش نمیشناختنش! ـ ینی تو اصفهان یه آدم بود و تو شهرمون یکی دیگه….
جونم براتون بگه اول ترم پاییز (ینی آخرای شهریور) که ترم سه زنم بود انگار، رفتیم آمادگاه کتاب بخریم، هوا هم که گرم، ساپورت پوشیده بود با یه مانتو کوتاه که حدس میزنم زیرش هم بجز سوتین هیچی نداشت و یه شال که اینطرفش رو میگرفتی، از اونطرف میزد بیرون. اول رفتیم خیابون آمادگاه، چارتا قیمت پرسیدیم دود از کله مون بلند شد، رفتیم پاساژ شکری که دست دوم بخریم. اصفهانیا میدونن، اونجا همیشه پر دانشجو و دانش آموز کنکوری و پشت کنکوریه. کلا اگه کسی بلد باشه (که ما نیستیم) جای مخ زدنه.
من رفتم طبقه بالا، زنمو فرستادم پایین که پرس و جو کنیم، هروقت نگاش میکردم میدیدم مغازه دارا چه لاسی که باهاش نمیزدن. کم مونده بود ببرن پشت قفسه های کتابا و ترتیبش رو بدن. (همونطور که گفتم هنوز کله ام داغ این کسشرای مجازی بود و یه جورایی ازین چیزا خوشم میومد) تا اینکه کارم تموم شد و اومدم پایین، دیدم زنم بدجور با یه پسره گرم گرفته. پسره به قیافش نمیخورد دانشجو باشه. ولی دخترباز بودن از قیافش میبارید. ازینایی که زیر ابرو برمیدارن و لباس تنگ و یقه باز میپوشن و هر هفته یه کرم موبر میخرن. (البته اون زمان فک میکردم دختر بازا اینطورین. ولی این بابا نظرم رو عوض کرد). قد و قواره اش هم معمولی بود. قد حول و حوش 170 (نه که قدش کوتاه باشه، سن زیادی نداشت، فوقش دوم دبیرستان بود)، چارشونه نبود، ولی لاغرمردنی هم نبود. یجورایی نسخه کوتاه تر و بچه تر خودم بود، ولی سرش به تنش می ارزید. منظور اینکه خیلی خوشکل تر از من بود!

موقع برگشتن تو ماشین قضیه رو پرسیدم، گفت که «میخواسته مخ منو بزنه و شماره بده و من نگرفتم» و ازین حرفا. منم به شوخی گفتم میگرفتی به جایی برنمیخورد. جواب نداد.
هفته بعدش دوباره رفتیم که سفارشای هفته قبل رو بگیریم، از دور دیدم که بازم دارن با هم اختلاط میکنن. نگو هفته قبل شماره رو داده و اینم گرفته و مقادیری اس ام اس و ویچت بازی هم کردن، قرار برای این هفته هم گذاشتن و فقط من خبر نداشتم. باز موقع برگشتن به روش آوردم، اونم معذرت خواهی کرد و گفت ترسیده چیزی بگم. بعد گفت اگه بخوام، همین الان شماره رو پاک میکنه و دیگه فکرش رو هم نمیکنه.
من گفتم شماره رو نگه دار، ولی هر صحبتی بینتون پیش اومد، با منم در میون بزار، یه خورده با هم دستش بندازیم و بخندیم بهش. قبلا هم همچین کارایی با همکلاسیاش کرده بودیم، ولی هیچوقت قضیه اینطوری ناموسی نبود.
خلاصه اینکه یارو انگار خبر نداشت که من خبر دارم، در نتیجه چه سکس چت ها که با زن من نمیکرد. توی چتاشون صحبتایی دیده بودم که برق از سرم پریده بود که یا خدا اینا چه اعجوبه هایین و ماها چقد دهاتی ایم! و چه درخواستایی که ازش نداشت. کوچکترینشون ساک مجلسی بود.
یه جورایی حس میکردم داره عاشق زن من میشه. عکسای قراراشون رو که میدیدم، بعضی صحبتایی که زنم مخفیانه ضبط میکرد، عکس و کلیپایی که از خودش و بدنش و خودارضائیاش برای زنم میفرستاد، بیشتر شهوتیم میکرد، و تازه یه روی جدید از زنم رو میدیدم که تا حالا ازش خبر نداشتم. براش از لز بازی با همکلاسیاش تعریف کرده بود که من خبر نداشتم (البته میگفت که دروغه؛ ولی من بیشتر دوست میداشتم که حقیقت باشه)
تا اینکه یه روز یارو بحث سکس سه نفره رو پیش کشید. زنم هم به من گفت و راستش منم اینقد تو کف این رابطه عجیب رفته بودم که خودم هم ذوق کردم. از هیکل سفید و تمیز پسره خیلی خوشم اومده بود. و اینکه سکس سه نفره یکی از فانتزی های ناشی از جلق توی دوران نوجوونیم بود که هنوز از ناخوداگاهم خارج نشده بود. (و راستش هنوزم خارج نشده) من پرسیدم «نظرت؟» تعجب کرد و گفت «هرچی تو بگی» صحبت هایی کردیم تهش نتیجه این شد که من گفتم «بگو یه روز بیاد با هم قرار و مدار بذاریم»
روز بعدش دیدم زنم شال و کلاه کرده که بره پسره رو برداره بیاره. یارو اومد، به روش نیاوردم که از قضایاشون خبر دارم. به داستانی سر هم کردیم و به خوردش دادیم. اونم باور کرد یا نکرد اهمیتی نداره. قرار اول رو گذاشتیم برا هفته بعد تو خوابگاه دانشگاه.
… قرار این شد که هفته بعد بیاد خوابگاه پیش ما که کاری رو صورت بدیم
با خانوم قرار گذاشتیم که فعلا همه چی آزاد باشه تا ببینیم بعدا چی پیش میاد.
هفته بعد یارو اومد، یه بطری عرقیجات و مخلفاتش با خودش اورده بود، من که خوشم نیومد، زنم هم نخورد، ولی خودش آی میخوردا، نصف بطری رو تنها خورد، بعد گفت آهنگ بزاریم خانوم برقصه برامون. که البته با توجه به دیوارای نازک خوابگاه امکانش نبود. در نتیجه فیلم سوپر گذاشتیم و شروع کردیم به تماشا.
وسطای فیلم که من محو صحنه گنگ بنگ بودم (بله آقا، ما خودمون جقی بودیم و هستیم و اینچیزارو سرمون میشه!!!) دیدم یارو صورتش رو صورت زنمه و دارن لب میگیرن. یه دستش رو سینه هاشه و یه دستش لای پاش هر دوتا در حال مالش. من فیلم و ول کردم و محو اون دوتا شدم. هیکل زنم نسبت به پسره هم خیلی کوچیک بود، جوری که صورتش کلا پشت صورت پسره پنهان میشد. خیلی صحنه سکسی ای بود. دست پسره رفت زیر لباس زنم، اونم که چون سینه هاش کوچیکه و خونه سوتین نمیبنده، شروع کرد به آه و ناله ضعیف. راستش اگه قبلا جقی حرفه ای نبودم همونجا آبم میومد. ولی خودم رفتم بینشون و شلوارک زنم رو در آوردم و شروع کردم به خوردن کس کوچولو و نازش. خوردن داشت. تمیز و سفید و آبدار و مامانی. سرم رو آوردم بالا دیدم پسره پیراهن زنم رو هم در آورده، مشروب میریزه رو بدنش و از سر سینه هاش و روی نافش میمکه و لیس میزنه.
دیگه یارو مست مست شده بود. مطمئنم تو اون حالت پدر خودش رو هم نمیشناخت. راستش یه خورده ترسیدم نکنه کاری به سر خودش بده و دردسر بشه، که وقتی دیدم داره شلوارشو درمیاره و اون کون بیمو و درخشان رو نمایان میکنه، عالم و آدم رو فراموش کردم. تنها کون لختی که از نزدیک دیده بودم کون زنم بود، که اونم به خاطر جسه کوچیکش، فقط ماهیچه های کونش برجستگی داشت. ولی این کون به چشم من ندید پدید، دنیایی بود! پاهاشو گذاشت دوطرف زنم، کیرشو گرفت روبه روی اون و زنم هم شروع کرد به خوردن. من که صورتم رو کس زنم بود، برگشتم و فقط محو این کون شدم. با خودم گفتم اگه بشه خودم کون میدم، ولی این کون رو امشب میکنم.
سرتون رو درد نیارم، من رفتم کنار، یارو اومد پایین و زنم رو برگردوند و کیرش رو گذاشت در کونش و به شیوه سگی کون زنم گذاشت. من رفتم رو به روی زنم و دادم برام ساک بزنه. عجب منظره ای داشت. جدید بودنش خیلی تاثیر گذار بود برام. جالبه که همون لحظه هم لبتاب داشت چنین صجنه ای رو توی فیلم نشون میداد!!! یکم که حس کردم آبم داره میاد، رفتم دستشویی و آب سرد گرفتم روی کیرم که هوشیار بشه دوباره، برگشتم دیدم یارو به پشت خوابیده و زنم از روی شکم یاروـه و داره کس میده. یکم همونجوری در دسشویی وایسادم با تماشای بالا و پایین رفتن اون هیکل نحیف و سفید، جلق زدم تا آبم اومد، بعد شستمش، کم کم متوجه شدم صدا چلپ چلپشون خیلی بلنده! اومدم کنارشون و از پشت سینه های زنم رو گرفتم شروع کردم به مالیدن و در گوشش گفتم «آروم، گوشتات میریزه دیگه به من نمیرسه.» یارو گفت «داداش تو هم بکن تو کونش تا حال کنه خانوم» ولی کیر من که به این راحتیا بلند نمیشد، خیره شدم به لا پای یارو که جلوی چشَم بود، کیرم رو مالیدم تا بلند شد. و کردمش تو کون زنم…

یه خورده دوتایی زنمو کردیم. برخورد کیرمون از بین اون ماهیچه نازک بین دوتا مجرا به شدت مست کننده بود. تا پسره خسته شد و گفت جاها عوض. من گفتم نه، تو سگی بکن من نگاه کنم. میخواستم نقشه رو عملی کنم! پسره رفت پشت سر زنم، اینبار کرد تو کسش و شروع کرد تلمبه زدن. یه دستش رو سینه های زنم بود و اون یکی روی دهنش. بیچاره زنم هرچی میخواست آه و ناله کنه، به خاطر دیوارای نازک نمیتونست و مجبور بود یا خودش یا پسره جلوی دهنشو بگیره. همینم بیشتر همه مون رو حشری میکرد.
رفتم پشت پسره، دوتا لپ کونشو گرفتم تو دوتا دستام و دقیقا همینو گفتم «داداش من زنم رو دادم بهت صفا کنی، تو نمیخوای یچی بدی ما صفا کنیم؟» پسره تو اون مستی، با چشای خمارش برگشت و فقط نگاه کرد. راستش با اون نگاه و چشا اگه هم نه میگفت، به زور میکردمش. اینقد عاشقش شده بودم. یارو برگشت و تلمبه زدنش رو متوقف کرد، تو همین فرصت منم گذاشتم در سوراخش که با عرق خود یارو خیس و لیز شده بود و فشار دادم و به قول معروف تا دسته جا کردم. اون موقع متوجه نشدم که منطقا نباید به این راحتی جا بره، ولی کی بود که چیز دیگه ای بجز اون کون بکنه تو سر من؟

من تو کون اون تلمبه میزدم و اونم تو کس (یا کون، مطمئن نیستم) زنم. یک دقیقه ای همینطور بودیم که زنم یهو پاشد و رفت دسشویی. نفهمیدم چرا. مهم هم نبود. حتما یارو ارضا شده بود. زنم که رفت، یارو چار دست و پا شد و به سمت من قنبل کرد. و تازه کون کردن من معنی دار شد! یکم بعدش پسره رو برگردوندم و به پشت خوابوندمش رو میز مطالعه توی اتاق، پاهاشو دادم بالا و خودم وایساده شروع کردم کردن، اونم دستاش زیر سرش بود و چشاشو بسته بود و آروم ناله میکرد. منم کیرش رو گرفته بودم تو دستم و باهاش جلق میزدم تا اینکه آبش اومد و ریخت رو دستم و منم مالیدم به بدنش. یکم بعدش منم ارضا شدم و همونجا افتادم رو زمین. دیدم زنم وایساده و داره با گوشی فیلم میگیره از ما دوتا. حالم که جا اومد رفتم طرفش و بوسیدمش و با هم رفتیم حموم. (حمومای خوابگاه متاهلی خیلی کوچیکه. دونفر آدم به زور توش جا میشن. اگه زنم ایینقد ریزه میزه نبود جا نمیشدیم با هم)
از حموم که اومدیم بیرود، دیدیم پسره همونطور لخت، پایین تخت بیهوش شده (یا شایدم خوابیده، یا خودشو به خواب زده) یه تشک و بالش آوردم با ملافه، کشوندمش رو تشک، یکم دیگه کونش رو مالوندم و به این نتیجه رسیدم اصلا نای فکر کردن به این چیزا رو هم ندارم چه برسه به انجامش. با زنم رفتیم تو اون اتاق و هرچی زور زدیم که عشقبازی کنیم، مغذ و بدنمون از خستگی جواب نداد. و همونطوری لخت خوابمون برد.
فرداش زودتر از همه بیدار شدم، رفتم چایی دم کنم، دیدم پسره همونطور مث دیشب خوابه و تکون نخورده. ترسیدم نکنه طوریش شده باشه، رفتم طرفش دیدم نه نفس میکشه. یه خورده اندامش رو تماشا کردم و منطقی فکر کردم، دیدم نه بابا، کل زن جماعت، و مخصوصا زن ماه خودم یه چیز دیگه اس.
موقع صبحونه زنم با یکی از پیراهنای مردونه من که تا بالای زانوش میرسید اومد و چهار زانو نشست سر سفره (نباید بگم که شرت پاش نبود!) دقیقا روبه روی پسره. پسره هم چنتا تیکه پروند که خداییش بامزه بودن، ولی زنم از دیشب هنوز خسته بود و انگار سردرد داشت و زیاد محل نداد.

تا قبل ظهر رفتیم با هم پسره رو رسوندیم محله شون (آدرس خونه اش رو نمیداد ناکس!) یه قرار برای هفته بعد گذاشتیم که البته عملی نشد. من مجبور شدم برم شهرمون، زنم هم باهام اومد.
البته سه بار دیگه هم با هم قرار داشتیم؛ که هیچکدوم به خوبی اولی نشد. بار دوم زنم شروع کرد مشروب خوردن و وسط کار بالا آورد و بعدش بیهوش شد. دفعه بعدش یارو باز مست کرده بود و میخواست کون من بذاره و میگفت تا ندی بهت نمیدم!!! احتمالا از مستیش بود، وگرنه من که مالی نیستم که به درد گاییدن بخورم. مارو خدا و روزگار گاییده. بار آخر هم تو خونه پسره بودیم (اگه واقعا خونه اش بوده باشه!) که کاشف به عمل اومد دوربین گذاشته که نامحسوس فیلم بگیره! یه خورده دعوا کردیم سر همین قضیه که با وساطت خانومم قضیه حل شد، ولی در کل سر سنگین بودیم با هم. بعد از اونم کم و کمتر از حال هم خبر گرفتیم تا اینکه کلا یادمون رفت چی به چی بود. الانم گه گاه، هر چند ماه یه پیامک سکسی برای زنم میفرسته که اونم جوابشو نمیده…
البته آخرش به خوبی تموم نشد. بخاطر شکایت دانشجوهای خوابگاهی، که مهمونی و سر و صدا زیاد داریم خوابگاه رو هم ازمون گرفتن! (تقصیر من نبود. زنم هی دوستاش رو میاورد و داستان درست میکردن!)؛ بعدشم کمیته انضباطی دانشگاه ما دوتا رو خواست و توبیخمون کرد!
الانم که من 9 ترمه شدم، سال دیگه باید برم ارشد و اگه قبول بشم به احتمال زیاد میفتم یه شهر دیگه. اگرم نه باید برم سربازی. در نتیجه زنم اگه نخواد ادامه تحصیل بده، باید بره شهرمون ور دل ننه اش…


داستان ما نتیجه اخلاقی نداشت. شاید از کارامون یه کمی کوچولو پشیمون باشم، ولی وقتی بهش فکر میکنم، لذتش رو نمیتونم انکار کنم.


نوشته: غریبه آشنا


👍 46
👎 35
518926 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

639408
2017-07-12 20:56:33 +0430 +0430
NA

من بهت چیزی نمیگم و وظیفه معظم دادن ترتیبت رو به نفر بعدی میسپارم.

2 ❤️

639410
2017-07-12 20:58:23 +0430 +0430

عالي نوشتي

بازم بنويس

دمت گرم

الان معلماي ١٥ ساله اخلاق كص خل سايت ميان فحشت مي دن ، بگير به همون تخمه چپت فقط

6 ❤️

639418
2017-07-12 21:07:59 +0430 +0430

عالی بود منم زنمو یبار دوبار دوتا از دوستام کردن


639419
2017-07-12 21:09:26 +0430 +0430

اولا تکراری بود

دیومندش دودولت دهن افرادی که واس طرفداری از توی بیغیرت کس مشنگه زن ندیده ، دارن خودشونو به آب و آتیش میکشن -

یسریام انگار نشادر ریختن تو کونشون جوری دارن بالا پایین میپرن که صدا جززززز و ولززززشون کل سایتو ورداشته !

آروم تر باو

خدا یه جینده هم نصیب شما بکنه که سرتون بی کلاه نمونه


639436
2017-07-12 22:10:09 +0430 +0430

اون زنده بود این بازپخش :)

0 ❤️

639443
2017-07-12 22:34:25 +0430 +0430

اینجاست که شاعر میگه کسسسس خارت من که نخوندم

3 ❤️

639469
2017-07-13 05:06:31 +0430 +0430

پرداخت و نگارشت خوب بود اما خيلي كلي بود و جزئيات سكسي رو توش نداشت
در كل خوب بود

1 ❤️

639489
2017-07-13 07:39:36 +0430 +0430

baba koskesh ye dastano chand nafar mizaran to in sit , ye mosht jaghi rikhtan inja faghat kose sher mizaran

1 ❤️

639494
2017-07-13 08:11:54 +0430 +0430

والله ما که دانشگاه صنعتی درس خوندیم میدونیمکه به این راحتیا به کسی خابگاه متاهلی نمیدن. و اگر بدن هم اجازه مهمون مهمونک شی تا این حد نمیدن.
نمیدونم شاید زنت به نگه بانه هم کس داده بوده که راحت رفتو آمد داشتین


639502
2017-07-13 09:24:44 +0430 +0430

این چرندیات حالا چی هست که دوبار آپ کردید

2 ❤️

639530
2017-07-13 16:19:53 +0430 +0430

جووووون
عالی بود دمت گرم
کاشکی تو بابام بودی و مامانمو حسابی می نداختی زیر اینو اون تا حالش جا بیاد عشق کنه

1 ❤️

639532
2017-07-13 16:30:11 +0430 +0430

خب دگ زنت چیز تو چیزکش
این که تعریف کردن ندار گل من

0 ❤️

639535
2017-07-13 17:08:24 +0430 +0430

از نظر من کلا هر چیزی مخصوصا تو سکس بار اولش خیلی حال میده برای بار های بعدی کمتر و کمتر میشه

0 ❤️

639634
2017-07-14 00:47:43 +0430 +0430

شهوانی هم شده مثل سریالهای تلویزیون.از این به بعد ی داستان رو ماهی دو بار باید بخونیم.
شت

1 ❤️

639862
2017-07-15 09:54:09 +0430 +0430

اينو همين چند وقت پيش خونده بودم. تكراري كپي مردي

1 ❤️

639897
2017-07-15 12:22:01 +0430 +0430

به قول سندی :کاپی بود

1 ❤️

674935
2018-02-24 11:04:23 +0330 +0330

افرین که نگفتی زنت شرت باش نبود(:
خوب بو د مثل بقیه داستانا کس کلاس گذاشتن نداشت . من لایکیدمت.

0 ❤️

695502
2018-06-18 15:23:36 +0430 +0430

دوست دارم منم زنت و بکنم تورا هم از عقب میکنم اومدی کردستان خبرم کن باشه

0 ❤️

704941
2018-07-24 16:18:39 +0430 +0430

خداااااایا خودت منو بکش دیگه همچین کسشعرایی نخونم.جقی یکم بهتر فکر کن و داستان سر هم کن.

1 ❤️

709672
2018-08-11 20:49:06 +0430 +0430

دمت گرم زن برا کردنه هم خودت بکن هم بده دیگران بکنن ایول داری به زن جنده ات سلام کیرم برسون

2 ❤️

732338
2018-11-26 15:51:44 +0330 +0330
NA

نظر شما چیه؟ فدای کس وکونش

0 ❤️

770251
2019-05-30 09:17:30 +0430 +0430
NA

کسی که زنشو میده کس دیگه بکنه دیگه جزو آدم نیست , جزو حیواناته

1 ❤️

777747
2020-11-20 04:02:11 +0330 +0330

خودت و خانمت از دهات اومديد دانشگاه صنعتي اصفهان !!!حالا هم درست تمام شده ميخاي فوق ليسانس بخوني !!! دادا شما كه همش داشتي خودت و خانمت كون ميدادين كي وقت كردي درس بخوني !!! لابد در رشته كون دادن ليسانس گرفتين حالا هم در مقطع فوق ليسانس بيغيرتي و كص كشي ميخاي ادامه بدي
ريدم تو اون دانشگاهي كه تو درس خونده باشي اگه حقيقت داشته باشه دسته بيل تو كونت و كير خر هم تو كص زنت كه البته براش كمه

2 ❤️

781758
2020-12-14 22:13:42 +0330 +0330

داداش داستان خوبی بود ولی به نظر من صابونتو عوض کن

2 ❤️

783626
2020-12-27 16:18:35 +0330 +0330

عالی بود

0 ❤️

795867
2021-03-08 04:34:24 +0330 +0330

یه لقمه کسه دور هم میخوردید دیگه
چرا دعوا کردید آخه پسر زیبارو

2 ❤️

806892
2021-04-29 09:28:34 +0430 +0430

نفر بعدی لطفا توهم بسپار به نفربعد خودت اونم جای من فش بده

0 ❤️

811948
2021-05-27 12:33:05 +0430 +0430

داداش هم دانشگاهیم خواستی قراد بزار باهم باشیم خخخخ

1 ❤️

812799
2021-05-31 22:20:54 +0430 +0430

((داستان ما نتیجه اخلاقی نداشت.))
قشنگ ترین جمله همین بود

1 ❤️

817458
2021-06-28 01:18:12 +0430 +0430

اینجاس که شاعر میگوید کص بابات😐✌🏻😂

1 ❤️

820136
2021-07-14 16:39:06 +0430 +0430

9 ترمه…

بعد همین توی اسکل می شی معلم یا یه خر دیگه برای ساختن و درست کردن کشور و بعد میایی همینجا به زمین و زمان فحش می دی که این چه وضعیه چرا اوضاع مملکت درست نمی شه؟؟!!!

0 ❤️

826090
2021-08-14 10:46:07 +0430 +0430

👍

0 ❤️

833588
2021-09-22 14:22:02 +0330 +0330

منم انجام دادم
خیلی حال داد
واقعیت نمیشه ارتش رو توصیف کرد

0 ❤️

834327
2021-09-26 14:50:44 +0330 +0330

نمی دونستم ادمای دهاتی انقد بی غیرتن

0 ❤️

841961
2021-11-10 21:43:05 +0330 +0330

بنظر منم خیلی لذت بخشه
منم انجام دادم
خیلی لذت داشت
هروقت یادش می افتیم حسابی داغ میشیم
😋

0 ❤️

843707
2021-11-21 01:39:44 +0330 +0330

منم اینکار رو کردم
خیلی خوش گذشت

اگه واقعن مطمعین هستید جنبه شو دارید انجام بدید

0 ❤️

853900
2022-01-17 09:33:57 +0330 +0330

چقد چرت و پرت اخه!

0 ❤️

874123
2022-05-15 07:08:11 +0430 +0430

خیلی خوب نوشتی با هیجان سکس و توصیف پوزیشنها

0 ❤️

874401
2022-05-16 21:54:58 +0430 +0430

عالییی 🙂🙂

فک نمیکردم اخرش انقد قلمت جذاب باشه تلنگر خوردم مرسی🙂🧡

0 ❤️

876628
2022-05-29 13:15:43 +0430 +0430

نفر سوم هستم از شیراز / آیدی اینستاگرام nafar_sevom_zojshz

0 ❤️

891095
2022-08-19 11:07:18 +0430 +0430

به نظرم مشکل بیشتر داستان ها نداشتن تخیل واقعی هست. هرچی می خونم می بینم آمدن وقایع معمولی روزانه رو جوری نوشتن که انگار در یک دنیای موازی داره اتفاق میفته که همه چیز موافق میل نویسنده است و همین باعث میشه که اصلا تخیلی در کار نیست. همه چی خیلی راحت جور میشه و نه هیجانی و نه هیچی. تخیل تخیل و تخیل چیزی که در این داستان ها وجود نداره. فقط ارزوهای زودگذر و بی ارزشه.

0 ❤️

891296
2022-08-20 14:57:01 +0430 +0430

اخه کونده.تو چقد بی ناموسی که کذاشتی ناموسن تو یه بی ناموسن دیگه بکنه.کیرم تو اون غیرتت.

1 ❤️

895627
2022-09-16 16:45:47 +0430 +0430

۹۱۷۸۶۱یه خانم از بندرعباس۰۴۵۱ جهت دوست وسکس حضوری heidar_bndyahoo.comپیام بده

0 ❤️

896157
2022-09-19 16:13:49 +0430 +0430

اه حالم بهم میخوره از ادم پست و بی غیرت یعنی تو واقعا مرد هستی ؟ خاک بر سر بی شرف و بی غیرتت

0 ❤️

896158
2022-09-19 16:15:26 +0430 +0430

خاک بر سر بی غیرتت توف بهت

0 ❤️

896161
2022-09-19 16:16:54 +0430 +0430

بنظرم چنین مردهای رو باید اعدام کنن کوسکش بی غیرت

1 ❤️

904497
2022-11-28 02:54:08 +0330 +0330

اصفهانم بیا یه تجربه جدید بسازیم

0 ❤️

922937
2023-04-12 04:28:38 +0330 +0330

باسلام خدمت دوستان.بنظراینجا(سایت شهوانی)صرفابرای ارایه اینگونه داستاتهاوفانتزی هاهست.خوب شماکه غیرتی هستی اینهایی که این داستانهاراساخته پرداخته میکنن نفرستن توسایت خوب بفرماییدحیات وحش ببینیم وجفتگیری نهنگ هاراببینیم.درکل بااحترام به نظردوستان شماکه فانتزی ایت گونه واین طیف ازسکس رانداری آقانخون.نخون راحت دیگه چراخودخواسته حال خرابی به خودت میدی.البته بازنظرخودمه ماایرانی هایه جورهایی همیشه ازیه طرف بام میافتیم

0 ❤️

927354
2023-05-10 10:53:32 +0330 +0330

ببرش پادگان باخودت فوق میخوای چکار ؟ بیچاره پدر مادرش که فکر میکنند شوهر کرده دخترشون

0 ❤️

932078
2023-06-08 07:27:48 +0330 +0330

خوب بود بازم ادامه بده

0 ❤️

937301
2023-07-12 06:40:56 +0330 +0330

بعید میدونم کسی اینجوری باشه

0 ❤️

941584
2023-08-10 14:07:35 +0330 +0330

صحبت من کلی هست کاری به این داستان و نویسنده ندارم، توجه کردین هر کی داستان بی غیرتی میزاره زیر اون کامنتهایی میاد که اکثرا با افتخاری به بزرگی قهرمان المپیک شدم، میگن زن من هم به فلانی یا ب دوتا بسیاری داده، یا ی عده میان و میگن خوش بحالت کاشکی زن من هم اینجور بود!!!
سوال: آخه مگر چند هزار درصد بی غیرت وجود داره که همون Cuckold هست، عامو گفتن این بیماری فوقش یک در هزار باشه نگفتن هزار در یک! طرف اوبی بوده دیگه کسی نمیکنه اونو ادم میاره واسه زنش اول باید خودشو بگاد طرف شنیده حال میده زندگی شو به گا داده هزاران مورد دیگه، من یک ایرانی هستم پس کسی اسم ایرانی بیاره غیر ایرانی باشه جرش میدم ، اما الان یک حقیقت رو باید گفت واقعا راست گفتن ایرانی ۹۰ درصد شده بی جنبه و ظرفیت ، این اولی
اما دومین موضوع :
بی شرف بازی در آوردن تا به کجا؟ مردک زن گرفتی بدی اینو اون بکنتش؟ تو جا کش وقتی میدونی اینجور ع نی هستی گوه خوردی دختر مردمو آوردی خونه خودت (جلو جلو بگم بله خود اون دختر هم نخواد نمیشه ، ولی اینو داشته باش مرد باشی زنت مرد تر بار میاد ک س کش باشی زنت فاحشه) خواهر و مادرت واجب تر بودن تا دختر مردم،
حال ادمو بهم میزنید ری دم تو اون کردن یا خوش گذرانی که زنت جلوت بده شق کنی ، بیای به دروغ از لب بازی هات با مادر و خواهر بزاری البته لب بازی تو طویله با خر داشتی،
ب مرگ خودم قسم اگر کسی چه راست چه دروغ این موردها رو بفرسته حتی یک نفر رو تحریک کنه تو زندگیش بدبخت تر از اینها هم میشه،
اندکی تفکر .
ن نصیحت کننده هستم
ن ادم کامل ولی خودت ببین حرفم اگر دروغه فحش بده ولی الکی نیا زر زر کن اینجا چکار میکنی تو که فلان میگی، به تو که هیچ به اون بزرگ حکومت هم ربطی نداره اومدن من ب هر سایتی
نمیتونی حرف درست رو ببینی یا جواب درستی بدی یک بلاک کن دو نخون کامنت
من از روز اول گفتم با هیچ تم یا موضوعی ن مخالفم ن موافقم هر کی تو قبر خودش میخوابه اما وقتی طرف خر فرض میکنه منو در صورتی که پدرش خره باید برینی بش.
شما هم خسته نباشی از داستان تکراری که گذاشتی.

1 ❤️

949212
2023-09-24 03:15:03 +0330 +0330

دوست داشتم جای تو باشم

0 ❤️

958196
2023-11-16 01:08:42 +0330 +0330

خیلی خوب بود… دوس داشتم

0 ❤️

979790
2024-04-15 04:22:09 +0330 +0330

ای جوووووونمممممم😂😍

0 ❤️

979876
2024-04-15 23:57:06 +0330 +0330

قشنگ نوشتی. حال کردم کون پسره گذاشتی

0 ❤️