خانواده من (۳)

1401/04/01

...قسمت قبل

ی کم بعد مامان کیرم رو حس کرد که هر لحظه سفت تر میشد،
-خسرو برا امروز کافیه،ولی اول برو گوشیم رو بیار می‌خوام چندتا عکس بگیرم،
.
.
وقتی از حمام اومدم ناهار آماده بود و بعد از ناهار کمکش مشغول ظرف شدن شدم و صحبت می‌کردیم،
+مامان قضیه عکسا چی بود،
-می‌خوام اعتماد منیژه رو نصبت به تو جلب کنم که تن به خواستم بده،
+خب چرا میخوای همچین کاری کنی؟!من و تو می‌تونیم کلی خوش باشیم احتیاج به منیژه نیست،
-آخه چند باری از سردی رابطش با حبیب (شوهر منیژه)برام گفته بود،میخوام این شانس رو بهش بدم که هر وقت خواست با هم باشید،
+مامان خودت میدونی که هر چقدر هم مشکل داشته باشه بخاطر مذهبی بودنش قبول نمیکنه،
-منیژه مذهبی نیست فقط بخاطر شوهرش پوشش مذهبی داره،
+باز هم به نظر من مواظب باش با نشون دادن عکسامون مشکلی پیش نیاد،
-باشه مواظبم،
+مامان بعد از شستن ظرفا میخوای چکار کنی؟
-هر چی که تو بگی،
+مرسی قشنگم ولی نمی‌خوام اذیت بشی فقط میخوام بغلت کنم،
-به یک شرط،
+چه شرطی؟
-از اونجایی که نرفتم حمام ازت میخوام برام نخوری و مستقمأ بریم سراغ سکس،
+نه مامان فقط خواستم بغلت کنم،
-ولی من سکس می‌خوام،
مامان خودشو چقدر زیبا لوس کرده بود و واقعا از ی زن با این سن عجیب بود حتی به خاطر پسرش کمتر از سه ساعت بتونه دو بار سکس کنه ،
این بار برای ارضا شدنش کار سختی داشتم و با یک بار ارضا شدن نتونستم ارضاش کنم،
.
.
.
صبح صدای آیفون اومد،از رختخواب بلند شدم و رفتم و دیدم که منیژه بود،مامان و بابا هم از اتاق خوابشون بیرون اومدن،من رفتم اتاقم و شلوارکم رو پوشیدم،هنوز چشمام خواب بود که بابا صبحانه خورد و زد بیرون،
منو مامان مشغول صبحانه خوردن شدیم و من شوخی هایی با پسر سه ساله منیژه می‌کردم،
یک ساعت گذشته بود و مامان بهم اشاره داد که بچه منیژه رو ببرم و توی دید منیژه نباشم،
مامان خیلی زودتر از آنچه فکرش رو میکردم دست به کار شده بود،نیم ساعت گذشته بود که منیژه بچش رو صدا زد و چند ثانیه بعد از خونه خارج شد،
ترسیده بودم سریع رفتم بیرون و توی مسیر آشپزخونه مامان رو گرفتمش،
از رنگ رخسارم فهمیده بود که ترسیدم،لبخندی زد و گفت نترس هیچی نیست،
+بهش گفتی؟
-آره،
+قبول کرد؟
-نه،
+عکسا رو دید؟
-نه،
+خدا رو شکر ،گفتم که قبول نمیکنه،
-عجله نکن قبول میکنه،حالا اینقدر سرپا نمون اذیت میشی بریم توی اتاقم،
بعد از دوش گرفتن ازم خواست که براش بخورم،مشغول خوردن کسش شدم که مامان صدام زد تا نگاش کنم،گوشی توی دستش بود و دوربینش سمت من گرفته بود،لبخند زدم ولی صدای عکس گرفتن نیومد،دوباره توجه کردم که داشت به یکی توی گوشی اشاره می‌داد،فهمیدم تماس تصویری گرفته،رفتم و طوری که توی تصویر پیدا نباشم نگاه کردم و تصویر منیژه رو دیدم،با اشاره دست مامان برگشتم و مشغول خوردن هر چه بیشتر کس مامان شدم،متوجه شدم گوشی دقیقا زوم شده بود به نقطه اتصال لبهای من با کس مامان،
،انگار مامان قصد قطع کردن نداشت و کاملاً خودش رو رها کرده بود و صدای آه و نالش بلند شده بود،نفهمیدم کی قطع کرد و با من به سکس ادامه داد،
.
.
کیرم داشت توی کسش بی جون میشد، با آخرین بوسه ها به گردنش جون تازه گرفتم و سرمو بالا آوردم و از منیژه ازش پرسیدم،
-چیزی نگفت،انگار براش سخته،
.
.
صبح ساعت ده بود که با حضور مامان توی اتاقم بیدار شدم،لبخند مرموزی به لب داشت و کنارم نشست دستش رو روی بدنم کشید و در نهایت روی شورتم گذاشت،
-صبح بخیر خسروی من،
+صبح بخیر مامان،
-پاشو وقت نداریم،منیژه زنگ زده میگه میخوام بیام اونجا،
+برای…
-خودش چیزی نگفت ولی اگه این نبود نمیومد،
وسط های صبحانه خوردنم بود که مامان با منیژه تماس گرفت و آمارش رو گرفت که نزدیک خونمون بود،
مامان نقشه ای که در سر داشت رو سریع توضیح داد و منو فرستاد حمام،
طبق نقشه بعد از حمام با صورت حیرونم به اتاق خواب مامان رفتم و اونجا مامان و منیژه و بچش رو دیدم که روی تختخواب نشسته بودن ،سلام کردم و که منیژه سرش پایین بود و خیلی آروم جوابم رو داد،
مامان بچه منیژه رو بغل کرد گفت بریم با کامپیوتر دایی خسرو بازی کنیم؟
بچه ذوق کرد و مامان بلند شد که بره و منیژه بلند شد که بره مامان دست روی رونش گذاشت و گفت دخترم بمون،
با این حال منیژه با رنگ پریده پشت سر مامان حرکت کرد ولی من پشت سر مامان به در اتاق تکیه دادم و در رو بستم ولی قفل نکردم و گفتم آبجی میشه ی کم با هم حرف بزنیم؟
-خسرو میخوام برم،
+باشه چشم با هم میریم،ولی قبلش میخوام با هم صحبت کنیم،
به اصرار من نشوندمش روی تختخواب و کنارش نشستم و شروع کردم به احوالپرسی تا اینکه مامان اومد توی اتاق،
پشت سرش در رو جفت کرد و لباسهای توی دستش رو که برای من آورده بود روی دراور گذاشت و اومد بین ما نشست،
مامان گفت منیژه تو که هنوز لباس تنته؟!دخترم قدر این لحظه رو بدون و با داداشت خوش بگذرون،من میرم بیرون پشت سر من در رو قفل کنید و از هم لذت ببرید،
مامان بلند شد و منیژه ی اعتراضاتی آهسته می‌کرد ولی چندان مخالفتی توی چهرش نبود،بلند شدم که پشت سر مامان در اتاق رو قفل کنم که مامان برگشت و حوله رو با ی حرکت از بدنم جدا کرد و از اتاق خارج شد،
با بدن لخت برگشتم و کنار منیژه نشستم که صورتش رو چرخونده بود تا منو نبینه،
دستم رو دور بدنش حلقه کردم و با دست دیگم شروع کردم به دست کشیدن روی بدنش،به رون و سینه هاش که دست می‌کشیدم دستش رو میاورد و دستم رو میگرفت،
حرف نزدنش منو بیشتر قوی می‌کرد،با جفت دستام دیگه بدنش رو نوازش می‌کردم و شالش رو از سرش جدا کردم و سراغ دکمه های مانتوش رفتم و با وجود ممانعت دستاش بلاخره موفق شدم مانتوش رو باز کنم و از روی تاپش دستم رو روی سینه هاش بزارم بار چندمی که دستش رو پیش آورد تا مانعم بشه دستش رو گرفتم و آوردم گذاشتم روی کیرم چند بار این کار رو کردم ولی دستش رو برمیگردوند،
بلند شدم و جلوش ایستادم و مانتوش رو از دستاش جدا کردم و پشتش انداختم و هولش دادم عقب و درازش کردم،دستم رو روی دکمه شلوارش بردم و با ممانعتش باز کردم،منیژه از مامان لاغر تر و از زهره چاق تر بود و پوستش مثل مامان سبزه بود و صورت مظلومی داشت،هر چقدر سعی کردم نتونست قبول کنه که شلوارش رو در بیارم،رفتم روی تشک و کشوندمش وسط تختخواب و روی شکمش برعکس نشستم و کونمو زیر سینه هاش گذاشتم تا دستاش به شلوارش نرسه و شروع کردم به درآوردن شلوار و شورتش،برعکس چیزی که وانمود می‌کرد خودشو کاملاً آماده کرده بود و شیو دوست داشتنی به کسش داده بود،شلوار و شورتش که به زانو رسید بلند شدم و کامل از پاهاش جداشون کردم،پاهاش رو که جمع کرده بود رو باز کردم و دستش رو از روی کسش کنار زدم و به جون کسش افتادم و خوردنشون رو تا ارضا شدنش ادامه دادم،بعد از پوشیدن لباس از اتاق خارج شد و مامان رو صدا زدم تا از شر کیر سیخ شدم خلاص بشم،
.
عصر بعد از برگشتن مامان و منیژه از خرید مامان به اتاقم اومد و با چهره ای که نگران نشون میداد گفت خسرو چه غلطی کردی؟!
+چرا مامان مگه چی شده؟!
-منیژه با شوهرش تماس گرفت،
+خب
-بهش گفت که امشب اینجا میمونه،
چهره نگران مامان حالا داشت می‌خندید،
+خب اینکه نگرانی نداره،
-آره ولی امشب توی اتاقت قراره اتفاقات زیادی بیفته،
نفس راحتی کشیدم و گفتم مامان ریدم توی شورتم،پس کارم رو خوب انجام دادم،
مامان از کیفش ی بسته کاندوم سه تایی درآورد بهم داد و گفت اینو قایم کن ی جایی که امشب کارت سخته،
بلند شدم و لپش رو بوسیدم و باهاش به جمع بابا و منیژه پیوستم،
.
.
روی صندلی نشسته بودم و آهنگی گذاشته بودم که منیژه با بچش اومد داخل و گفت میشه امشب توی اتاقت بخوابیم
+البته که می‌تونید،
بلند شدم و بهش گفتم تا پهن کردن تشک بچشو روی تختخواب من بزاره و رفتم در اتاق رو بستم،
منیژه خودشو مشغول کرده بود و سعی می‌کرد منظورم از بستن در اتاق رو متوجه نشه،
با پهن شدن کامل تشک منیژه و بچش به سمت تختخواب رفت تا بچش رو پایین بیاره که جلوش رو گرفتم و بغلش کردم و صورتش رو گرفتم و لباش رو بوسیدم و آروم گفتم حالا که پیش همیم خودتو به من بسپار تا ی شب زیبا بسازیم،
سکوتش منو قوی کرد و دستام رو به دور بدنش حلقه کردم و روی باسنش گذاشتم و صورتش رو می‌بوسیدم،کمی بعد از چلوندن لمبرای کونش از زیر مانتویی که بالا داده بودم و از روی شلوار دستام رو بالا آوردم و صورتش رو گرفتم و لباش رو روی لبام تنظیم کردم و یک دقیقه ای لباش رو خوردم و همزمان دستام رو پایین بردم و تا پایین دکمه های مانتوش رو باز کردم و مانتوش رو درآوردم و ی گوشه انداختم،صدای آروم موزیک بهمون اجازه می‌داد تا بیشتر لذتمون رو بروز بدیم،ازم خواست که برای ادامه دراز بکشیم ولی نگهش داشتم تا تاپش رو دربیارم و با نگه داشتن لب پایینیش بین دندونام مجبورش کردم اجازه بده تاپش رو دربیارم،تاپش رو که تا بالای سینه هاش بالا دادم دستاش رو بالا گرفت و لبش رو ول کردم و تاپش رو درآوردم و بلافاصله بغلش کردم و سوتینش رو از پشت آزاد کردم و با جدا کردن سوتینش دستاش رو روی سینش گذاشت،بهش اجازه دادم که دراز بکشه و خودم کنارش دراز کشیدم و ده دقیقه ای مشغول خوردن لب ها و سینه هاش شدم،
منیژه دیگه کاملاً وا داده بود و کمکم کرد تا شلوار و شورتش رو در بیارم،
با حرکتش میخواست مانع خوردن کسش بشه و علتش عرق کردنش بود،یاد کاندوم های توی کشو میز افتادم،رفتم آوردمشون و شلوارک و شورتم رو در آوردم و کاندومی سر کیرم کشیدم و با کمی تف روی کاندوم رفتم و بین پاهاش قرار گرفتم و با اولین حرکت تا کلاهک کیرمو داخل کسش کردم،دردش گرفت و با دست مانع فشار بیشترم شد،
خب هرچند سزارین کرده باشه ولی ممکن نبود کیر حبیب از کیر من کوچیک تر باشه ولی انگار حقیقت داشت و تا جا کردن کیرم خیلی درد کشید و به خودش می‌پیچید ،بلاخره کیرمو کامل جا کردم ولی جرأت سرعت دادن تلمبه هام رو نداشتم،برای عادی شدن رابطمون برای منیژه روش دراز کشیدم و مشغول خوردن لب هاش شدم و با یک دستم سینش رو چنگ میزدم، کم کم منیژه داشت با من همراه میشد و لبام رو می‌خورد و دستاش رو به روی سرم می کشوند،ده دقیقه بعد با اختلاف کم ارضا شدیم و من جلوتر از منیژه لباس پوشیدم و بچه رو بغل کردم روی تشک گذاشتم و منیژه بعد از رفتن به دستشویی خوابید،
.
.
با پیگیری های مامان روز جمعه منیژه بدون بچش به خونمون اومد و دو ساعت به یاد ماندنی رو رقم زدیم،

ادامه...

نوشته: خسرو


👍 59
👎 19
200501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

880853
2022-06-22 01:35:26 +0430 +0430

شیرت داشت توی کسش بی جون میشد؟ چونکه عین کسخولا سریع میکنی توش، اول باید حسابی بخوری واسش بعد بخوره واست ، بعد کلی لا سینه بذاری ، بعد هم از کون بکنی ، بازم بهت یاد بدم بچه جون؟

0 ❤️

880863
2022-06-22 01:56:31 +0430 +0430

بازم ادامه داره

0 ❤️

880865
2022-06-22 01:58:46 +0430 +0430

فکر کنم اشتباه اومدم.اگه ما رو نمیکنی ی لحظه اجازه بده رد شیم😂

4 ❤️

880871
2022-06-22 02:07:29 +0430 +0430

منتظر قسمت چهارم

1 ❤️

880875
2022-06-22 02:11:20 +0430 +0430

دیگه این دنیا با وجود اساتید کس کن جای موندن نیست😂😂

0 ❤️

880885
2022-06-22 02:34:23 +0430 +0430

خب اون دوساعتم تعرفرکن دیگه

0 ❤️

880912
2022-06-22 08:33:37 +0430 +0430

باباتم میکنی یا نه؟

3 ❤️

880919
2022-06-22 09:47:33 +0430 +0430

حرومزاده … حالمونو به هم زدی با این اراجیفت

5 ❤️

880945
2022-06-22 14:30:55 +0430 +0430

عالی بود ممنون

0 ❤️

880978
2022-06-22 20:33:00 +0430 +0430

جووووووون‌ عالیه تو سن پایین قشنگ با تن لخت و کس و کون مادر و خواهرات آشنا و عیاق شدی و خوب گاییدی! این بالاترین سطح فهم و شعور و‌صمیمیت هست واقعا! 😍😍

0 ❤️

880981
2022-06-22 21:19:24 +0430 +0430
Xlp

تو فقط بکن ،
خوب بود

0 ❤️

881119
2022-06-23 12:09:01 +0430 +0430

بابای کونیتو نکردی هنوز؟

0 ❤️

881467
2022-06-25 11:24:44 +0430 +0430

اگه منو نمیکنی داستانتو بخونم

0 ❤️

881663
2022-06-26 12:44:39 +0430 +0430

دختر از زاهدان پیام بده

0 ❤️

881706
2022-06-26 18:48:10 +0430 +0430

پراکندگی داستان واقعا تو ذوق میزنه
به علاوه زیادی تخمی تخیلیه

0 ❤️

882696
2022-07-02 18:58:22 +0430 +0430

خیلی باحاله👌

0 ❤️

882698
2022-07-02 19:04:04 +0430 +0430

ادامه بده یکم با جزییات بیشتر

0 ❤️

883542
2022-07-07 02:27:28 +0430 +0430

منیژه اول داستان خالت بود

0 ❤️

887553
2022-07-29 17:59:01 +0430 +0430

کصکش قسمت بعدو بزار

0 ❤️