فردای اون روز پول حاصل از کشت این فصل به خانواده اومد و طبق معمول هر کس سهمیه ای داشت و اون روز منو بابا و مامان کلی خرید داشتیم با این تفاوت که مامان به تاکید من لباس های جذب و خوش رنگ گرفته بود و من هم کلی خرید داشتم ،
شب رو بیرون شام خوردیم و خسته و کوفته به خونه برگشتیم ،
فردا صبح ساعت ده بود که روبروی مامان داشتم صبحانه میخوردم و مامان یکی از اون لباس های تازشو پوشیده بود و بابام رو میدیدم که داشت دنبال جوراب هاش میگشت ،
با خروجش از خونه بلند شدم و به سمت مامان رفتم که حالا ته آشپزخونه بود ،
وقتی منو دید و میدونست چی ازش میخوام اخمی از سر خستگی کرد ،با بوس کردنش و نوازشش قصد در راضی کردنش داشتم که عین خروس بی محل گوشیش زنگ خورد ،
منیژه بود ،همون لحظه ازش خواستم روی بلندگو بزنه ،
منیژه صدای نفس هاش میومد که داشت قدم میزد ،از سهمیه ای از کشت محصول که گیرش اومده بود رفته بود خرید و از مامان سراغ بابام رو گرفت و بعد سراغ منو ،حالا که همه چیزو محیا دید گفت خسته ام و نمیتونم خرید کنم میخوام در حد یک ساعت بیام اونجا و برگردم ،مامان که میدونست چی میخواد بهش گفت باشه بیا که زود برگردی و گوشی رو قطع کرد و لبخندی به من زد ،
با بوسه ای محکم به لباش بغلش کردم و از فکری که به سرم زده بود براش گفتم و مامان با لبخند رضایت مشغول پختن غذا برای چند نفر شد ،
با ورود منیژه چند دقیقه ای مشغول بازی با بچش شدم تا مامان توی آشپزخونه خیال منیژه رو راحت کنه که حالا حالا ها اینجاست ،از توی اتاقم کاندوم ها رو توی جیب شلوارکم گذاشتم ،
صدای منیژه رو شنیدم که پشت تلفن به حبیب میگفت که ناهار رو بیاد خونه ما ،
با این حساب چیزی بیشتر از سه ساعت وقت داشتم ،
خطاب به بچه منیژه گفتم دایی میخوای با کامپیوتر بازی کنی ،بچه که ذوق کرده بود بی قرار شد و مامانم رو صدا زدم تا ببرتش اتاق و تأکید به اینکه در اتاق رو ببنده فهموندم که میخوام نقشم رو عملی کنم ،
با صدای قفل شدن در اتاقم به سمت آشپزخونه رفتم و منیژه که روی صندلی نشسته بود رو از پشت سر بغل کردم و بوسیدم ، در گوشش گفتم آبجی جونم بریم که قراره برات حسابی بخورم ، منیژه با ولوم کمش گفت که بیرون بودم و عرق کردم ،گفتم بخاطر همینه میخوام ببرمت حمام ،از منیژه انکار و از من اصرار و با بلند کردنش حق تصمیم گیری رو ازش گرفتم ،
به اتاق رفتیم و با درآوردن شورت نو از شورت های مامان از کشو با شورت به سمت حمام رفت و منم لخت به دنبالش رفتم ،
با صورت معصومش زیر دوش رفت و من با شستن سینه هاش چند ثانیه ای از سینه هاش آب خوردم و رفتم سراغ درآوردن شورتش ،
با دیدن مقدار مویی که روی کسش بود ژیلتی به دست گرفتم ازش خواستم بشینه تا براش اصلاح کنم ،
خیلی سعی کرد که خودش انجامش بده ولی اصرار من موجب شد کوتاه بیاد و مظلومانه تن به خواسته من داد و شروع کردم به صابون زدن به کس خوشگلش و بعد با ژیلت اصلاحش کردم ،دوش حمام رو گرفتم و شستمش و با خوردنش لذت نوشیدن آب از کس منیژه رو تجربه کردم ،
روبروش نشستم و ژیلت و صابون رو بهش دادم تا اونم برای من موهایی که دیروز زده بودم رو دوباره بزنه ، با بی میلی شروع کرد به صابون زدن و بی توجه به اینکه چکار میکرد علت سردی رابطش با حبیب رو پرسیدم که در جواب گفت اون چیزای دیگه دوست داره ،
نوشته: خسرو
نمیدونم چی باید بگم .کیری که برا محرم ادم بلند بشه باید با ساطور قطع بشه
خسرو جان مامی جونت یه خانم رییس واقعیه!قدر مامی و خواهرهای جنده تو بدون!
خسرو یا هر اسمی داری ، نمیدونم پول 7ممحن۸کن۷ن۷ این چرندیات و بنویسی یا اینکه هه۷7 واقعا مشکل داری و م خودت نبست . هر کدام باشی بحال من فرقی نداره ولی اینکه ۸م۸ اینطوری جامعه و نسل نوجوان را اینطوری بسمت و سوی رابطه با خواهر و مادر بکشی خیلی مسخره هست ، آنوقت نتیجه اش میشود اینکه هرنوجوانی بخواد خواهرو مادر خودش و بیاد جنده کند و این میشه که وقتی بخواهند زنی بگیره که جنده هست و هیچ زنی سالم نباشه و دیگه ازکشورهای دیگه بیان اینجا سکس کنن یادختران مارا ببرند خارج روسپی کنن . عزیزان دقت کنیم این هاست که میگن یک روسپی سعی میکنه زنهای شوهر دار دیگه رو مثل خودش روسپی کنه . باور کنید این که از سکس سواستفاده میکنند. باور کنیم روسپی ها هم بیچاره شدند این که همه اینها بخاطر تجارت و یا سکس بیزینس هست که گردش مالی هنگفتی دارد و این مربوط به این میشه که مانند هر تجارتی دیگه روی آن کار میکنند و چون در ایران تبلیغات سکس ممنوع هست و تجارت سکس جرم تلقی میشود مجبور هستند اینطور به ابن صنعت بپردازند تا درکنار تبلیغات بتوانند مواد اولیه تولید روسپی رو تهیه کنند که همان دختران و زنان ایران هستند و تبلیغات برای شهوتی کردن من و شما برآی اینکه تحریک بشیم برویم سراغ کاسب های سکس و با پرداخت پول این کسب وکار و تجارت رو سرپا نگهدارند. اگر این قوانین و ممنوعیت سکس در ایران نباشه این خسارت سنگین به جامعه تحمیل نمیشد . این قوانین موجب شده که کسانی که در این تجارت فعال هستند بفکر دور زدن تحریم ها از نوع آنطرفی شوند . من سعی کردم توضیح بدهم ولی بصورت خلاصه و اشاره ای که فکر کنم کسانی که باید بفهمند میفهمند. خلاصه که بد تاوانی میدهیم با این شرایط که در کشور حاکم هست .
شرمنده گویا نظز من در چند خط ابتدایی با مشکلات و اشتباهات تایپی منتشر شده که معذرت میخوام .
منم اونایی که از کون کردم و ارضا شدن رو پرسدیم میگن ارضا شدن از کون متفاوت از ارضا شدن از کس هستش و خیلی حس خوبیه
بعنوان داستان فانتزی خوب بود وقشنگ هم وصف و توصیف کرده بودی خوبم نوشته بودی
برنده جایزه پستون طلایی و کیر فولادی قطعا خانواده محترم شماست خسرو جان.
حرفی ندارم.نظرننویسم سنگین تره