آبتین و مهاجرت

1403/02/30

قسمت قبل: آبتین، عشق و ارضا

ادامه:

بعد از اون سکس رویایی با مهدی شروع به تحقیق راجع به ترنس سکسشوال ها کردم. اینکه من ترنس هستم یا گی و هنوز نمیدونم
واقعیتش فرقی هم نمیکنه برام
من منم
آبتین
و دوست دارم اونجوری که میخوام زندگی کنم
میدونستم که باید از ایران مهاجرت کنم تا بتونم زندگی خودمو اونجوری که میخوام زندگی کنم.
از ۱۶ سالگی به مامانم گفتم که میخوام مهاجرت کنم.
مامانم میگفت حالا دیپلمتو بگیر درست که تموم شد مهاجرت کن.
میدونستم جدی نمیگیره ولی من پیگیر بودم و مدام میگفتم
سال بعدش ۱۷ سالم داشت تموم میشد و داشتم دیپلممو میگرفتم
خیلی جدی تر راجع به مهاجرت صحبت میکردم
ولی چون رابطه خوبی با بابام نداشتم و میدونستم که منو به خاطر ظاهرم باعث سرشکستگی خودش میدونه فقط با مامانم صحبت میکردم
مامانم با بابام راجع به این موضوع صحبت کرد
بابام هم رفته رفته راضی شد
یکبار داشتم یواشکی گوش میدام که میگفت هم برای من خوبه که مهاجرت کنم هم برای اونا.
گفت، من اینو نمیتونم بفرستم سربازی بدون سربازی هم نمیتونه تو ایران کاری انجام بده.
از اینکه راضی بودن برم هم خوشحال بودم هم دلشکسته
بعد از مدتی بابام با یکی از دوستاش که پسرشو قاچاقی فرستاده بود صحبت کرد و خواست که با قاچاقبر آشناشون صحبت کنه.
همچی خیلی سریعتر از چیزی که فکر میکردم پیش رفت.
دوست بابام گفت قاچاق بره خیلی مورد اطمینانه و از فامیلای دورشه.
با بابام صحبت کرد و گفت دوازده هزار یورو میگیره از ایران زمینی منو به ترکیه میبره و از ترکیه آدماش برام پاس و ویزا درست میکنن بلیط برام میگیرن که هوایی به آلمان برم.
همش روی هم ۱۲ هزار یورو
بابام هم قبول کرد.
بعد از حدود یک ماه قرار شد برم ماکو و از اونجا منو تحویل بگیره.
روزهای آخر آرش خیلی بهم بی محلی میکرد
هم خوشحال بودم که دیگه نمیتونه آزارم بده هم غمگین بودم که چرا زندگی اینقدر بی رحمه با من.
چون فقط ظاهرم پسرونه نبود؟
روز موعود رسید.
مامانم کلی گریه کرد و ازم خواست مراقب خودم باشم.
بابام هم کم حرف شده بود ولی راضی بود
آرش هم فقط گفت خداحافظ.
همین.
رفتم تبریز و از اونجا با اتوبوس رفتم ماکو اونجا قاچاق بره که اسمش جلال بود و دیدم
آدمه آروم و کم حرفی بود
گفت با ماشین میریم سمت بازرگان و از اونجا ۲ روز پیاده روی داریم تا مرز ترکیه اونور ماشین میاد دنبالمون
تو کل دوروز شاید ۲۰ تا جمله حرف زدیم
کم حرف بود
کاریم به کارم نداشت
فقط باید خوب به حرفش گوش میدادم
بعد از دوروز خسته و کوفته با پاهای تاول زده و چرک و کثیف رسیدیم ترکیه
یک فیات استیشن اومد دنبالمون
سوار شدیم و بردمون تا استانبول
تو استانبول بردنم یک هتل خیلی ساده و ارزون قیمت
جلال گفت استراحت کن تا من برم و کارها رو ردیف کنم
من دوش گرفتم و از خستگی خوابم برد
بعد از ۴ یا پنج ساعت با دونفر دیگه برگشت
معرفیشون کرد: نادر و رضا (حدودا ۳۵ تا ۴۰ ساله)
گفت با نادر و رضا هماهنگ کردم
تا چهارشنبه (یعنی ۳ روز بعدش) کارای پاس و ویزات تموم میشه برات بلیطم میگیرن و میپری.
نگاه های نادر و رضا خیلی متعجب و کنجکاو بود.
شاید نمیدونستن پسرم یا دختر
جلال خداحافظی کرد و گفت باید برگرده ایران.
دیگه من هیچ شماره و دسترسیی بهش نداشتم
توی اون ۳ روز رفتم برای خودم تو استانبول چرخ زدن و لباس زیر زنونه و لوازم آرایشی خریدم
احساس آزادی میکردم
موهامم دیگه تا زیر چونم بلند شده بود و احساس زنونه بیشتری بهم میداد.
چهارشنبه شد.
دل تو دلم نبود
وسایلمو جمع کرده بودم و شدیدا استرس داشتم.
ساعت حدود ۴ بعد از ظهر شد که نادر و رضا اومدن
پاسپورت و ویزا و بلیط هواپیمایی و که درست کرده بودن نشونم دادن.
جلوی روم زیر نور ماورای بنفش گرفتن و نشون دادن که حتی خطای مثل اسکناسش زیر نور دیده میشه.
خیلی خوشحال بودم
گفتن خوب بقیه پول و بده تا مدارکتو بدیم
پول؟
ما که همشو با جلال حساب کردیم!
گفتن آره ولی ۲۰۰۰ یورو دیگه باید بابت بلیط بدی
گفتم من هیچ پولی ندارم، هرچی داشتمو جلال گرفته
گفتن خوب مام نمیتونیم مدارکتو بدیم
میدونستم که دارن دروغ میگن و میخوان سرمو کلاه بذارن
از ترس و ناراحتی ناخودآگاه گریم گرفت.
با گریه ازشون خواهش کردم که مدارکمو بدن.
یکم نگاه کردن و گفتن باشه
پروازت فردا ساعت ۱۲ شبه
باید ساعت ٨ حرکت کنی که ۹ تو فرودگاه باشی
باورم نمیشد که قبول کردن
گفتن امااا تا ساعت ٨ فردا وقت داری راضیمون کنی تا مدارکتو بدیم.
راضیتون کنم؟
چجوری؟
نادر دستشو برد سمت کونم و کونم محکم گرفت صورتشو آورد نزدیک صورتم جوری که لباش به لب و بینیم می خورد گفت خودت میدونی چجوری، ادای کسایی که تاحالا ندادنو در نیار
سرمو انداختم پایین و می لرزیدم
از سکس نمیترسیدم ولی دوباره حس تحقیر شدن داشتم
و اینکه دو نفری میخواستن باهام سکس داشته باشن باعث میشد خجالت بکشم.
رضا گفت، چیکار میکنی؟ میخوای مدارکتو؟ راضیمون میکنی یا بریم
سرمو به علامت تایید تکون دادم
گفت آفرین دختر خوب و خندید
نادر گفت: پسر خوب!
رضا گفت: امشب دخترمونه
رفتم دستشویی و خودمو خالی کردم
اومدم دیدم هر دو لخت شدن و نشستن لب تخت
از خجالت سرمو بالا نمیاوردم
نادر دستمو گرفت و سمت خودش کشید و انداختم روی تخت
شلوارمو درآورد
رضا هم سریع تیشرتمو در آورد
هردو گفتن واییییی چه بدنی داری
رضا گفت سینه هاش مثل دختر ۱۵ ساله است
نادر شرتمو درآورد و کونمو میمالوند و به رضا می گفت وای کونو ببین چه گرد و قلمبس!
رضا گفت: یک دونه پرزم نداره بدنش چه برسه به مو
رضا رفت روی تخت وسط نشست
تکیه زد به تاج تخت و پاهاشو باز کرد و کیرشو گرفت تو دستش و گفت بیا اینجا ببینم چطوری بلدی بخوری.
دمر رو تخت بین پاهاش دراز کشیدم و کیرشو گرفتم
خیلی معمولی بود، شاید اندازه کیر آرش بود شاید ۱۵ یا ۱۶ سانت.
آروم کیرشو تو دهنم کردم و براش خوردم
نادر هم داشت با کونم ور میرفت.
یه تف کرد تو کونم که خیلی بدم اومد ولی سکوت کردم
اول یک انگشتشو کرد تو و گفت جووون
پاهامو از هم باز کرد و یک تف دیگه تو سوراخم کرد
اینبار دوتا انگشتشو کرد تو خیلی آروم انگشتاشو حرکت میداد و میچرخوند
اولین باری بود که داشتم همزمان با دونفر سکس میکردم
واقعیتش داشتم لذت هم میبردم ولی شدیدا خجالت هم میکشیدم
بعد از چند دقیقه رضا به نادر گفت بذار من اول بکنم
کیر تو گندس گشادش میکنی
نادر هم خندید و قبول کرد
جاشونو عوض کردن نادر نشست جلوم و پاهاشو باز کرد
کیرش شاید یکی دو سانت بزرگتر از کیر رضا بود ولی خیلی کلفت تر بود
برای اینکه بهش دندون نزنم باید دهنمو تا جایی که میتونستم باز میکردم
رضا هم رفت پشتم و گفت رو زانو داگی وایسا
کیرشو گذاشت جلو سوراخم و آروم ولی مداوم فشار داد
کیرش از آب دهن من و پیش آبه خوش خیس و لیز بود
سر کیرش رفت تو که دردم گرفت ولی خیلی کوتاه فقط آخ گفتم
که هردو گفتن جووون
خیلی آروم شروع کرد به عقب و جلو کردن
عقب جلو کردنش باعث میشه منم عقب و جلو بشم و کیر نادر تو دهنم بره و بیاد
رضا سرعتشو بیشتر کرد و کیر نادر هم سریع تر تو دهنم حرکت میکرد
نادر به رضا گفت: محکم بزن که کیرم بره تو حلقش
رضا هم محکم تر تلمبه میزد
برای اینکه بتونم کیر نادرو کنترل کنم دستامو سفت کردم
نادر گفت شل بگیر اذیت نکن
رضا سریع دستامو از پشت گرفت به حالت بازداشت
برای اینکه به جلو نیوفتم باید پاهامو بیشتر باز میکردم
دیگه اصلا نه کنترلی روی کیر رضا داشتم و نه روی کیر نادر
مثل یک عروسک تو دستشون بودم
رضا با یک دست دستای منو گرفته بود و با دست دیگش مدام اسپک میزد
وزنم به سمت جلو بود که باعث میشد کیر نادر تا ته تو حلقم بره و هم حالمو بد کنه هم نفس کشیدنم سخت بشه
دهنم پر شده بود از مخلوط پیش آب نادر و آب دهنم که بدون کنترل از دهنم بیرون میریخت
رضا دیگه داشت با سرعت و محکم تلمبه میزد
و همینطوری که دستامو از پشت گرفته بود منو عقب میکشید و با ضربه تلمبش دوباره می فرستادم جلو
این حالت پنج یا شش دقیقا بیشتر طول نکشید که رضا شروع به آه کشیدن و سریعتر شدن کرد
وقتی آبش اومد محکم تا آخر کیرشو کرد تو کونم و نگه داشت
به خاطر ضربه محکم رضا کیر نادر دیگه تا ته تو دهنم بود و داشتم خفه میشدم
خودمو تکون دادم ولی ول نکرد از داگی به حالت درازکش رفتم تا تونستم کیر نادر و از دهنم در بیارم
به حالت خفگی سرفه میکردم و نفس میکشیدم
هردو خندیدن
رضا یک اسپک محکم زد در کونم
سریع گفت: جوووون رد انگشتام رو کون سفیدت مونده
بعدش بلند شد رفت دوش بگیره
نادر گفت: خودتو به بی حالی نزن نوبت منه
تازه من مثل اون خروس نیستم
به پشت بخواب پاهاتو بده بالا، اشهدتم بخون
به پشت خوابیدم و پاهامو دادم بالا
سر کیرشو گذاشت جلو سوراخم و خیلی آهسته و پیوسته فشار داد
منتظر درد کشیدنم بود
با اینکه قبلش به رضا داده بودم خیلی دردم گرفت
صدای نالم بلند شد که باعث شد نادر کیف کنه و بیشتر فشار بده
سرش رفت تو
با صدای بلند گفتم آییییییییی
که رضا از تو حموم گفت جووووونننن الان میام پستونک تو میزارم دهنت
کیر نادر اینقدر کلفت بود که کشیدگی و سوزش سوراخمو احساس میکردم
با خودم فکر میکردم این قراره آبشم دیر بیاد؟
جر میخورم که
کیرش کامل رفت تو
شروع کرد به تلمبه زدن
تلمبه هاش دردناک بود
احساس میکردم هر بار که کیرش میره تو کونم زخم میشه
فکر کردم اگه شهوتیش کنم زودتر آبش میاد
خیلی آروم شروع به ناله کردن کردم
گفت: جوووون تو فقط ناله کن
از شهوت زیاد وحشی تر شد
پاهامو گذاشت سر شونش و تلمبه میزد
این پوزیشن خیلی دردناک تر بود
دیگه ناله هام واقعی بودن
مچ پاهامو گرفت و تا جایی که میتونست از هم بازشون کرد و به بالا فشار میداد
دردم چند برابر شده بود
دیگه هم ناله میکردم هم گریه
رضا از حموم اومد
گفت جوووون داری جرش میدی که
بیار سرشو لبه تخت که من کیرمو بکنم تو حلقش اینقدر سروصدا نکنه
نادر هم منو به عرض تخت خوابوند و هلم داد جلو تا سرم بیرون تخت باشه
رضا سرمو داد عقب و کیرشو کرد تو دهنم
تو اون پوزیشن کیرش راحت تا تو حلقم میرفت و منم هیچ کاری نمیتونستم بکنم
ولی عجیب بود تو اون پوزیشن حالت تهوع بهم دست نمیداد
از شدت و سرعت تلمبه های نادر سوراخم داغ شده بود و میسوخت
رضا تلمبه هاش تو دهنم محکم تر شد
کیرشو تا ته کرد تو حلقم و نگه داش
میدونستم داره آبش میاد
سعی کردم با دست به عقب هلش بدم که آبشو تو دهنم نریزه
ولی زورم بهش نمیرسید
آبش اومد
مستقیم ته حلقم
میخواستم قورتش ندم ولی غیر ممکن بود
گرم و لزج
اولین باری بود نبض زدن یک کیرو تو دهن و حلقم احساس میکردم
نبض پشت نبض
و همش مستقیم میرفت تو گلوم
کیرشو کشید بیرون و چند قطره آخرو ریخت رو صورتم
احساس تحقیر شدگی بیشتری داشتم
صدام در نمیومد
هم روم نمیشد اعتراض کنم هم میترسیدم مدارکمو ندن
نادر دوباره پاهامو گذاشت سر شونش و با سرعت بیشتری تلمبه میزد
از درد و سوزش دیگه هق هق گریه میکردم
به فکرم رسید با دستم تخماشو بمالم تا زودتر آبش بیاد
شروع کردم به مالیدن تخماش
بعد چند ثانیه گفت نههه
ولی دیر شد
آبش اومد
کیرش انقدر کلفت بود که نبض زدنشم بیشتر احساس میکردم
کلی نبض زد
فکر کنم دو برابر رضا آبش اومد
بعد از اینکه آبشو کامل ریخت تو کونم
پاهامو بیشتر سمت بالا به سمت سرم فشار داد
دیگه کونم کاملا بالا بود
هوای خنک اتاقو توی سوراخم احساس میکردم
با خنده به رضا گفت بیا ببین چه قااارری درست کردم
خواستم برم دوش بگیر باید خیلی مراقب میبودم که همه آبش از توم نریزه بیرون
سریع رفتم زیر دوش
مدام ازم آب میومد بیرون
رفتم دستشویی
کلی آب و کف ازم خارج شد
دوباره رفتم زیر دوش
نادر هم اومد و با من دوش گرفت
زیر دوش کلی مالوندم و گفت اگه جلال سفارشتو نکرده بود نمیذاشتم بری. میشدی جنده خودم.
بعد از حموم لباساشونو پوشیدن مدارکمو دادن و گفتن دم گیت خیلی طبیعی و خونسرد باش با مامور اون ساعت هماهنگ شده
فرداش ساعت ۹ شب فرودگاه بودم
بردینگ کارت رو گرفتم صبر کردم تا گیت باز بشه
تمام مدت به اتفاقای شب قبل فکر میکردم
کونم هم درد میکرد هم میسوخت
ساعت ۱۱ گیت باز شد
رفتم پاسمو دادم مامور نگاه کرد و مهر زد
نمیدونم واقعا هماهنگ کرده بود یا نه ولی خیلی راحت رد شدم
داشتم از خوشحالی پر در میاوردم
بعد از نیم ساعت سوار هواپیما شدم و پرواز کردم
تمام مدت به آزادی فکر میکردم
باورم نمیشد
مهماندار اعلام کرد تا دقایق دیگر در فرودگاه مونیخ فرود میایم
واقعیت داشت
رسیدم
ادامه دارد…

نوشته: آبتین


👍 14
👎 5
11301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

984437
2024-05-20 01:00:34 +0330 +0330

آخرش نفهمیدم آرش کدوم جاکشیه؟

1 ❤️

984444
2024-05-20 01:25:24 +0330 +0330

همه که مثل خودت احمق نیستن که همچین کسشعری رو باور کنن،بین بازرگان و مرز ترکیه دو قدم راهه نه دو روز راه،بعدشم به ترکیه که برسی باید اینقد کونت پاره شه و پیاده روی کنی تا برسی یونان از اونجا هم فقط به آلمان نه کشور دگ،چیزی به نام مدارک و پاس هم وجود نداره چه برسه با پرواز بخوای بری،بعدشم آدمای اونور هیچ میل و کمبود جنسی ندارن که بخوان با کونی مثل تو حال کنن

2 ❤️

984486
2024-05-20 13:50:44 +0330 +0330

ببینمت اینجا 😅

1 ❤️

984502
2024-05-20 16:52:07 +0330 +0330

خوش به حالت دیگه به آرزوت رسیدی حالا بده حال کن 😂اینبار ده نفره

1 ❤️

984605
2024-05-21 11:51:44 +0330 +0330

با این همه هزینه که کردی، ویزای توریستی می گرفتی و توی کشور مقصد اعلام‌پناهندگی میکردی راحت تر و کم هزینه تر بود ها!!!
ضمنا شما ترنس باشی خیلی راحت توی ایران معافیت می گیری و سرباز نمیشی و البته که مانعی برای شاغل شدنت نیست، شاید پیدا کردن شغل کمی سخت باشه ولی بازم میتونی کار کنی عزیزم. بنابراین داستان های فانتزی تون رو در قالب واقعیت به خورد دیگران ندید!

1 ❤️

985086
2024-05-25 10:34:20 +0330 +0330

من قسمت، قسمت خونده بودم اما یادم رفته بود. در نتیجه از اول خوندم. در قسمت های قبلی کامنت ننوشتم، چون می خواستم زودتر به قسمت بعد برسم.
زندگینامه جالبی بود و البته دردناک که برای خیلی از همجنسگراها هست، ترنس ها هم وضعشون خیلی بدتره. نمی دونم الان در این لحظه در چه نقطه ای قرار داری. قطعا با رسیدنت به آلمان، مشکلات تموم نشده و چالش های جدیدی داشتی. منتظر ادامه هستم.
راستی از کامنت ها دیدم، ما اینجا کارشناس های مهاجرت، آدم پرونی،خدمت وظیفه و … داریم تو سایت. بهتره مدیران سایت بخش مشاوره حقوقی هم راه اندازی کنند. 💪

1 ❤️