من و خاله کوچیکه و هوس های نوجوانی

1401/09/11

به در خواست یکی از اعضا در یکی از تاپیک های من به نام “اولین بارهای پرهیجان” دارم این داستان رو مینویسم. اصلا فراموشم شده بود. شاید براتون خنده دار یا غیر واقعی به نظر برسه که همچین موضوعی مگه فراموش شدنیه؟ بله اولین سکس من برام لابلای خاطرات فراموش شده بود و اصلا یادم نبود.

خیلی سال پیش بود که دو تا از خاله هام که اون موقع هنوز مجرد بودن از شهرستان اومدن خونمون و حدود دو سه ماهی موندن. خیلی خوب بود. فکر کنم کل پاییز رو مونده بودن و به من خیلی خوش میگذشت. من تازه وارد دبیرستان شده بودم و راستش تازه سال قبلش یه چیزایی از سکس فهمیده بودم اما اصلا دونسته های من کامل نبود. اینکه چطور باید کرد و اصلا کدوم سوراخ و… برای من همشون یه علامت سوال بزرگ بود.
خونه ما دو طبقه بود و بابام چون از مستاجر خوشش نمیومد. خونه به مستاجر نمیداد. و یه طبقه کلا در اختیار من بود. شب که میشد من و داداشم و خاله هام میرفتیم طبقه من میخوابیدیم.
هععععععععععیییییییییییی چه روزایی بود. بعد یه مدتی که از اومدن خاله هام گذشته بود. دیدم که یه بحث هایی بین خاله بزرگه و مامانم با خاله کوچیکه هست که جلوی من نمیگن. منم اونقدر سمج شدم که آخرش بهم گفتن که انگار دوست پسر داره و اگه دایی بفهمه ال میکنه و بل میکنه. منم گفتم داره که داره چه ایرادی داره؟ و شروع کردن به توضیح که تو محل بد میشه. همه میفهمن آبرومون میره و … خاله از طبقه من که تلفن مجزا هم داشت با دوست پسرش تماس میگرفته. و به زور مادرم و خاله م ،مجبور شد با پسره کات کنه.
منم که گریه هاش رو میدیدم خیلی باهاش صحبت میکردم و سعی میکردم شادش کنم. چند شب از کات کردن گذشته بود که نصف شب با حس اینکه یکی داره منو تکون میده از خواب پا شدم. متوجه شدم خاله کوچیکه داره خودشو به من میماله. از ترس خشکم زده بود. تکون نمیخوردم و کاملا در اختیارش بودم. گذاشتم هر کاری میخواست کرد و در آغوش هم خوابیدیم . شکر خدا خاله بزرگه و داداشم خوابشون سنگین بود. خلاصه این موضوع شده بود کار هر شب .
بعد از دو شب من جرات پیدا کردم که بفهمونم بهش که بیدارم. و حتی شب های بعد خودم میرفتم سمتش . یواش یواش کار به لب و لب بازی رسید ، منم تازه داشتم یاد میگرفتم که چی به چیه. روزا از تخم درد میمردم. یکی از دوستام تو مدرسه گفت چته چون خیلی مطمئن بود بهش گفتم داستان چیه اونم خاطره سکس با دختر عمشو برام تعریف کرد که اینجوری شد و اونجوری و من فلان کردم. تو این تعریفا من انگار داشتم درس یاد میگرفتم و هر شب امتحان پس میدادم. هی از هر راهی میشد درباره سکس سوال میکردم. اون سالها کامپیوتر و اینترنت در اختیار نداشتیم. با اینکه جزو اولین خانواده هایی بودیم که بابام برام کامپیوتر خریده بود و توی این مباحث از همه هم محلیا جلو تر بودیم و پدرم به من میدون آموختن میداد اما به شدت با اینترنت مخالف بود و اصلا اینترنت مثل امروز وجود نداشت.

چند سال بعد که کامپیوتر خریدیم با یه مودم دایالاپ و با کارت اینترنت با یه سرعت مزخرف به نت وصل میشدیم هم بابام اگر میفهمید کتک میخوردیم و سرعتش اونقدر کم بود که به دیدن عکس های سکسی باید قناعت میکردیم. بگذریم هر شب یا خاله کوچیکه میومد سراغ من یا من سراغ اون .هر روز یاد میگرفتمو شب اجرا میکردم. خلاصه آهسته آهسته دستم رفت سمت کونش توی دست کشیدن دیدم شلوارش سوراخه. انگشت و کردم تو با سوراخ کونش بازی میکردم. گاهی دستمو میبردم سمت کصش که دستمو پس میکشید. منم با همون سوراخ کون و سینه و لب خودمو مشغول میکردم. اینا طی چند شب پشت سر هم اتفاق میوفتاد شاید تا اینجا حدودا ده شب طول کشیده بود. نه من جرات کردن داشتم و نه اون جرات دادن. و من کاملا آماتور بودم. طولانیش نمیکنم، یه شب دستشو کرد تو شلوارم و من کاملا بی حرکت موندم. دستشو گرفت به کیر شق شده من و بازی بازی کردن با کیرم . یه صداهای ریزی ازش در میومد دستشو اورد بیرون و دست منو گذاشت روی کصش که یعنی بمال. من خواستم انگشت فرو کنم که دستم و گرفت و با دستش یادم داد چکار کنم. و با نفس های شهوتیش و با صداهایی که در میوورد بهم فهموند باید چه کنم. بعد دوباره با کیرم ور رفت اون شب دیدم بعد چند دقیقه شورتش یهو خیس شد. من نمیدونستم چه خبره. نگران شدم و دستمو کشیدم عقب و اونم بی حال افتاد و خوابید.

کلا به گا رفته بودم. سال اول دبیرستان و من کلا از صبح تا شب فکر اتفاقات شب قبل و شبی که در راه بود، بودم. که شب باید چکار کنم. هر روز شق درد. خیلی بد میگذشت. دیگه شب ها من ارضاش میکردم و اونم به کیر من یه حال نصفه ای میداد. دو سه شب گذشته بود که اومد در گوشم یواش گفت امشب میخوام ازت تشکر کنم نترسی. و بعد آروم شلوارم رو در اورد من ضربان قلبم رفته بود روی 100 کنارم داداشم بود و کنارش خاله بزرگتره. رفت و کیرم و کرد تو دهنش و شروع کرد ساک زدن. من مضطرب و وحشت زده بودم اما داشت عجیب حال میداد. من به پهلوی چپ خوابیده بودم و اون به پهلوی راست اما رفته بود پایین و خوب داشت ساک میزد. اونقدر ساک زد که داشت آبم میومد، اومدم سرش رو بکشم عقب که نذاشت و بی حرکت موند و تمام آب من تو دهنش خالی شد و وقتی تموم شد، رفت دستشویی و خودشو شست و برگشت ماچم کرد و خوابید. اما من داغون شده بودم. اضطراب و استرس و ترس و حالا خجالت از اینکه این همه آب رو تو دهنش خالی کرده بودم. من خیلی دوستش داشتم. اما نه سکسی. مادرانه دوستش داشتم ، فوق فوقش خواهرانه. چون با من تفاوت سنی کمی داشت. فردا تو روش نگاه نمیکردم از خجالت و خودش فهمیده بود.

با من زیاد ور نرفت تا شب. من شب روم نمیشد برم طرفش اما اون اینبار نقشه های دیگه ای برام داشت. وقتی دو نفر دیگه خوب خوابشون سنگین شد اومد سمت من و از لب شروع کرد و من هم همراه شدم اما همچنان حس خجالت با من بود آروم آروم رفت سمت شلوارم و وقتی میخواست درش بیاره یه کم مانع شدم اما اوم یه ماچم کرد و گفت خجالت نکش عیبی نداره. و بعد من بی اختیار شل شدم و اون شلوارم و در اورد و از زیر متکاش یه چیزی در اورد و به کیرم که شق بود و یه چیزی مالید . بعدا فهمیدم که روغن قایم کرده بوده زیر متکاش. بعد اومد سینه هاش رو گذاشت تو دهنم منم دیگه مثل وحشیا شده بودم میخوردم و اونم برعکس همیشه به کیرم کار نداشت دیگه ، نگو داشته با انگشت به خودش ور میرفته بعد چند دقیقه که باز کرده بود کونشو اومد در گوش من گفت: آروم آروم بکن توش. من نفهمیدم منظورش چیه. که دیدم برگشت و کونش رو طرف من کرده و با دستش لپای کونش رو باز کرده و خودشو داد عقب و کیر چرب من رو گذاشت در سوراخ خودش و من فقط آروم آروم حل دادم تو
وااااااااای دنیای من عوض شده بود چه حالی میداد. مثل این کارتونا که یهو همه چی کارتونی ستاره ای میشه. یه حس خیلی قوی از سر کیر تا فرق سر من در درجریان بود . خاله آه های ریزی میکشید و یکم که گذشت خودشو عقب و جلو میکرد. باور میکنید نمیدونستم باید توی سکس تلمبه زد؟ فکر میکردم همین که فرو کنم کافیه. عقب و جلو که کرد من گرفتم داستان چیه و شروع کردم به آروم آروم کردنش .

آآآآآآآآآآروم جلو و آروم عقب و بعد چند لحظه بی اختیار و کاملا غریزی از پشت که خوابیده بودم دستمو بردم جلو و سینه هاش رو محکم گرفتم و چسبیدم بهش و چرخیدم روش یا یه دستم پتو رو کشیدم رومون و دوباره سینه ش و گرفتم و میمالیدم و تلمبه میزدم . کیر نوجوان و شق و محکم من توی کون گرم و نرم و شهوتی و داغ خاله. بالا پایین بالا پایین بالا پایین . من چطور اینا رو یادم رفته بود؟ اونم توی متکا هی یواش میگفت آآآآآآآآه آآآآآآآآه و با یه دستش کصش رو میمالید.حدودا 10 الی 15 دقیقه بعد آبم اومد و تو کونش خالی کردم و همونجوری خوابیدیم تا کیرم شل شد و خالم خودشو جمع کرد و رفت دستشویی و شست و برگشت و خوابیدیم. شبهای بعد فقط سکس سکس سکس. تا اینکه با هم دعوامون شد و اون ازم رو برگردوند تا وقتی که رفتن خونه خودشون و حتی دفعات بعدی هم که من میرفتم خونشون کنارش میخوابیدم. سرد برخورد میکرد ، الان که فکر میکنم به خاطر اینکه وقتی مادربزرگ جمع میشدیم جمعیت زیاد بود و ممکن بود کسی بفهمه. و یواش یواش من فراموشم شد و تمام.
اینم اضافه کنم که بعد ازدواجش خونه ما میومد به هم بهانه ای و همش سعی میکرد با من تنها باشه ( من باز خنگ بازی دراوردم و نفهمیدم منظورش چی بوده ) الان میفهمم چرا با زن من خوش برخورد نیست و الان مدتیه از ما فاصله گرفته.
دیگه حوصله توضیح بیشتر ندارم. خود دانید. میخوایید باور کنید میخوایید نکنید.

نوشته: دکتر مهدی


👍 51
👎 7
145601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

905008
2022-12-02 01:37:21 +0330 +0330

تو اولین سکست ۱۵ دقیقه طول کشید آبت بیاد؟؟
خوش بحالت

3 ❤️

905010
2022-12-02 01:43:46 +0330 +0330

داداش خاله بزرگتر و داداشت را حذف میکردی ک دروغت کمتر تابلو باشه
شما تا صبح فیلم سوپر بازی میکردین و اون دو نفر خایه باقر؟؟


905016
2022-12-02 01:50:01 +0330 +0330

بسیار زیبا

1 ❤️

905035
2022-12-02 05:52:24 +0330 +0330

تو که داستان به این خوبی نوشتی و من لذت بردم اما :
دیگه حوصله توضیح بیشتر ندارم. خود دانید. میخوایید باور کنید میخوایید نکنید.
این تیکه واقعا خیلی حس بدی بهم داد ، به هرحال قلمت خوب بود ، ولی ادبت …

4 ❤️

905063
2022-12-02 11:50:19 +0330 +0330

باور میکنید نمیدونستم باید توی سکس تلمبه زد؟ فکر میکردم همین که فرو کنم کافیه
موافقم چون من هم دقیقا اینجوری فکر میکردم😂😂😂

2 ❤️

905073
2022-12-02 15:01:20 +0330 +0330

الان تو واقعا دکتر شدی؟منم بایده خاله‌م رو میکردم شاید دکتری چیزی میشدم

2 ❤️

905079
2022-12-02 15:33:39 +0330 +0330

nice

1 ❤️

905082
2022-12-02 15:41:09 +0330 +0330

سکس قایمکی یه مزه دیگه ای داره

1 ❤️

905087
2022-12-02 16:31:05 +0330 +0330

مهدی 24 کرج
ماشین دارم
آیدی تلگرامم
@mahdi66633
قد ۱۸۴
وزن ۷۲

0 ❤️

905109
2022-12-02 23:30:55 +0330 +0330

کسخل خودت به این کسشعرت نمی خندی؟ عجب هنرمندی!!!

0 ❤️

905205
2022-12-03 13:14:08 +0330 +0330

😎

0 ❤️

905206
2022-12-03 13:15:04 +0330 +0330

تقبل الله
خدا قبول کنه

1 ❤️

905219
2022-12-03 14:44:56 +0330 +0330

خواهش میشه. قابلی نداشت. باز خوبه این بار بیشتر خواننده ها خوب بودن و کصمغز توشون کم بوده.

0 ❤️

905229
2022-12-03 16:05:30 +0330 +0330

من یه خاله دارم خیلی جیگره همین پارسال مخشو زدم تازه لب بازیامون و ساک زدنش شروع شد ولی مامانم مارو دید در حال لب گرفتن و بگا رفتیم 🤦‍♂️ چند ماه پیشم نامزد کرد و دیگه نشد کاری کنیم سنش هم تفریبا ۲۰ سالشه فک کنم . گاهی میاد خونمون ولی نمیدونم بازم بهش بگم یا نه بدجور تو کفشم . با داستانت منو یاد خاله جون انداختی 😅✌️

1 ❤️

905235
2022-12-03 17:00:24 +0330 +0330

همین دیگه هم خونه ها کوچیک شده هم حشرا بیشتر. نه صبر دارید نه فکر و استراتژی درست.من جات باشم میکنم .

0 ❤️

905363
2022-12-04 15:47:12 +0330 +0330

یعنی من موندم این کص مغزای تو این سایت فازشون چیه؟ آقا اجباری نیست که باور کنید این یه خاطره واقعیه یا داستان دروغی. تو اومدی توی بخش داستانهای سکسی که داستان بخونی. شما بخون و برو. والاااااااااا. 😂 .
ما کردیم و شد
شما عرضه و شانس ندارید تقصیر کس دیگه ای نیست

1 ❤️

905412
2022-12-04 22:52:21 +0330 +0330

فقط اونجا که گفتی یهو شورتش خیس شد فهمیدم کس هنوز ندیدی

0 ❤️

905516
2022-12-05 13:30:22 +0330 +0330

داداچ من متاهلم این همه هم خاطرات مکتوب تو سایت دارم. منظورت الان که نبود؟ منظورت اون سال بوده دیگه؟

0 ❤️

905519
2022-12-05 13:46:04 +0330 +0330

بعد از خاطره " وقتی خودش بخاره " دیگه خاطره ای از من به جدول برترینهای هفته نرسیده بود.

0 ❤️

905635
2022-12-06 08:06:37 +0330 +0330

داداچ فکر کنم شب که میشد یه چوب پنبه میچندونی تو کس خاله بزرگه یه چوب پنبه هم تو سولاخ کون برادرت که صدا و تکون های سکسی تو خاله کوچیکت رو نشنوند و نفهمند , ای کیر ملانصرالدین تو دهن خالی بندت بدبخت

1 ❤️

907090
2022-12-17 12:41:02 +0330 +0330

👍

0 ❤️

918952
2023-03-16 00:40:47 +0330 +0330

کس نوشتی با جمله آخرت کاملا تابلو شد

0 ❤️