دودول و خانوم پرستار که شوهرم شد (۱)

1402/06/10

سلام این داستان کاملا فانتزی هست.
اسمم علیرضاست الان 20 سالمه داستان مال چند ماه قبله خوب من یک دوجنس گرام هم به پسر حس دارم هم دختر ولی به خاطر دودول 5 سانتیم بیشتر پسر قیافمم بد نیست کلا بچه خوشگلم بدنمم که کلا بی مو خلاصه من رشتم پرستاری بود و تازه تو یه بیمارستان کار پیدا کردم چند هفته اول به کسی کار نداشتم سرم تو لاک خودم بود بیشتر از ترس البته تو همکارامم خوشگل زیاد بود ولی از ترسم چیزی نمیگفتم تا این که پریسا رو دیدم یه دختر سفید بلوند خیلی ازش خوشم اومد ولی چیزی نگفتم از بعد دیدن پریسا شبا به یاد این که بکنتم یا کصشو بخورم کلی فیلم میدیدم متوجه نگاه پریسا به خودم شده بودم ولی خوب به روم نمی‌آوردم
یه روز پریسا تلفنش تو اتاق استراحت جا گذاشت و از شانس من صفحه ام باز بود منم از فضولی رفتم تو گالریوس که چشام چهارتا شد کلی عکس از پریسا با لباس چسب چرم و چند تا فیلم اولی و دومی از دوتا دختر بود که با دیلدو همو میکردن ولی سومی یه زنه داشت یه پسر میکرد شاخ در آوردم آخه پریسا که دیدم بالا سرمه سریع گوشی از دستم کشید یه چک خوابوند زیر گوشم گفت از تو انتظار نداشتم دهنت باز بشه بد میبینی فهمیدی منم سرمو انداختم پایین گفتم ببخشید چشم و رفتم بیرون خوب پریسا 23سالش بود و مطلقه و هیکلشم اندازه من بود ولی زورش بیشتر بود. چند روز طرف پریسا نرفتم میدیدم میبینتم عصبانی میشه خلاصه خانوادم به خصوص مامانم گیر دادن ازدواج کن چند ماه پیچوندمشون آخه با دودول من و کون بازم زن گرفتن چیه که پریسا اومد تو ذهنم خلاصه با ترس رفتم گفتم خانوم مسعودی میشه حرف بزنیم که اصلا بهم توجه نکرد گفت بعداً با اصرار گفت باشه برین اتاق استراحت میام الان وقتی اومد با عصبانیت گفت چیه . گفتم میشه حرف بزنیم گفت بگو گفتم لطفاً بشین نشست برای خاطر جمع شدن در اتاق قفل کردم اون موقع شب کسی نمیومد اونجا ولی بازم قفل کردم کلید گذاشتم کنار پریسا و جلوی پاش نشستم تعجب کرد گفتم خواهشاً گوش کن و کل ماجرای خانوادم گفتم. گفت تو هم از من کوچیکتری هم سلیقه من با بقیه دخترا فرق داره طلاقمم به خاطر همینه . گفتم من مرد نیستم گفت چی پاشدم شلوارم کشیدم پایین تا دودولم دید خندید گرفت گفت تو واقعا مرد نیستی همون‌جوری جلوش نشستم گفتم خواهش میکنم پریسا گفت باشه فکرامو بکنم بعد.
و رفت تقریبا یک هفته گذشت ، پریسا اومد طرفم شمارش و آدرس خونش داد گفت ساعت 9 بیا اون روز پریسا مرخصی گرفت و رفت منم ساعت 5شیفتم تموم شد رفتم خونه شیو کردم و به خودم رسیدم رفتم سمت خونه پریسا زنگ زدم رفتم طبقه 5 یه آپارتمان لوکس وارد که شدم اخلاقش عوض شده بود گفت بشین و برام شربت آورد خوردم گفت ببین ، من ازت بزرگ ترم سن اصلا هیچ علایق من فرق داره گفتم منم علایقم فرق داره ، گفت ببین شوهر اولم سر همین طلاقمم داد این خونه ام از اون گرفتم مطمعنی علایق منو دوست داری که گفتم آره گفت پس برو دستشویی تا ببینم راست میگی یا نه وقتی اومدم بیرون صدام زد برم اتاق خواب دیدم خودش لخت شده و رو تخته گفت میخوام ببینم راست میگی یا نه من چیزی نمیگه خودت هر کار دوست داری بکن منم لخت شدم و زیر تخت زانو زدم شروع کردم انگشتش لیسیدن میدونستم دوست داره حدودا نیم ساعت لیس زدم انگشتانش و کم کم اومدم جلو تا کصش ولی تا اومدم زبون بزنم گفت نه بیا دراز بکش رو تخت دراز کشیدم دیدم از کشور یه لبریکانت آورد و نشست رو دهن من و گفت بخور و پاهات باز کن دوتا زد رو دودولم گفت این چوچوله نه کیر و لوبریکانت زد به سوراخم و شروع کرد انگشت کردن گفت خوب بازش کردی ها کونی . تا چهار انگشت بازم کرد بلند شد از کشور یه دیلدو سیاه بلند برداشت بست به خودش گفت پاهات بده بالا جنده پاهام گذاشت رو شونش و دیلدو کرد داخل تقریبا 20سانت بود اول کامل نرفت ولی کم کم تا آخر کرد داخل دیلدو داخل رودم مشخص بود شروع کرد کردن من من پیش ابم اومد ولی اون دوبار ارضا شد چون پشت دیلدو یه ویبراتور داشت که اونو ارضا میکرد بعد دیلدو از من کشید بیرون و یه بات پلاگ از کشور برداشت گذاشت داخل من و با دودولم ور رفت تا این اومد گفت بریم حمام تو حمام منو شست و گفت بات پلاگ داخلت باشه و من فرستاد بیرون من لباس پوشیدم رو مبل نشستم یه کم سخت بود با بات پلاگ پریسا اومد بیرون تا منو دید گفت باید به بزرگ تر از این عادت کنی و خندید و رفت لباس پوشید اومد گفت ببین من با تو مشکل ندارم ولی تو باید با علایق من کنار بیای میتونی گفتم آره موقع رفتن گفت بات پلاگ سر کارم توت باشه ها اون کون صاحاب داره دیگه .خلاصه سر کار رفتارش با من عوض شد مهربون تر شد و منم کلی بحث با خونواده بالا خره خونواده ام راضی شدن و رفتیم خواستگاری خونه پدر مادر پریسا که اونا هم مشکلی نداشتن .
ادامه دارد…

نوشته: علیرضا


👍 51
👎 7
79401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

945243
2023-09-01 23:46:11 +0330 +0330

ادامه

0 ❤️

945252
2023-09-02 00:05:23 +0330 +0330

منتظر ادامه داستان هستم

0 ❤️

945261
2023-09-02 00:18:59 +0330 +0330

عالی

0 ❤️

945316
2023-09-02 03:49:30 +0330 +0330

عالیه منتظر ادامش هستم

0 ❤️

945317
2023-09-02 04:13:56 +0330 +0330

دیوانه خانه شهوانی هر روز تولید کسخلش بیشتر میشه خدا بهمون رحم کنه

2 ❤️

945365
2023-09-02 13:46:19 +0330 +0330

با حال و جالب بود. تا ببینیم ادامشو هم میتونی همینطور پیش ببری و به ی داستان عالی تو این ژانر برسونی چون بنظرم پتانسیل بالایی داره. موفق باشی

0 ❤️

945374
2023-09-02 15:45:31 +0330 +0330

دروغه ولی باحاله ادامه بده

0 ❤️

945385
2023-09-02 17:18:29 +0330 +0330

چرا همچین حوری نصیب ما نمیشه👌

0 ❤️

945399
2023-09-02 19:41:37 +0330 +0330

جالب بود

0 ❤️

945403
2023-09-02 20:10:39 +0330 +0330

باز جای شکرش باقیه برخلاف بقیه داستانهای سایت نه کیر 30 سانتی در آورد دختره، نه همونجا کردت، نه همون بار اول فیلم پورن پر کرد.
نسبتا منطقی‌تر بود

0 ❤️

945404
2023-09-02 20:27:31 +0330 +0330

یه خانم حشری از پاکدشت

0 ❤️

945417
2023-09-02 22:53:04 +0330 +0330

جالب بود قوی تر ادامه بده 💪، کاش ی همچین چیزی واقعیت داشت اونم تو ایران

0 ❤️

945418
2023-09-02 23:31:59 +0330 +0330

چ جالب

0 ❤️

945540
2023-09-03 15:01:16 +0330 +0330

خوش به حالت که به آرزوت رسیدی ☹️☹️

0 ❤️

945978
2023-09-06 02:50:15 +0330 +0330

راست کردم برات

0 ❤️

951244
2023-10-05 05:24:19 +0330 +0330

خب بنویس ادامه رو.

0 ❤️

965321
2024-01-05 22:47:38 +0330 +0330

ادامه اش چی شد گلم؟

0 ❤️