سکس با خاله نسرین

1402/04/17

از وقتی یادم میاد سینه های خاله نسرینم به خاطر بزرگ بودنش همیشه برام جذاب بود چه اون موقع که وقتی بچه بودم و فرصت بازی باهاشون رو داشتم چه بعد ها که بزرگتر شدم و معنی حشری شدن رو با سینه های بزرگ و خوش فرمش فهمیدم.
همیشه وقتی که بغلم میکرد سعی میکردم یه جوری خودم رو به سینه هاش نزدیک کنم و توی یه حالت شیطونی بچه گانه شروع کنم به مالوندن سینه هاش. از اونجایی که همبازی پسرخاله هام بودم همیشه خونه خاله توی رفت آمد بودم و بعضی شب ها که خونه شون میموندم سعی میکردم کنارش بخوابم که بتونم توی خواب سینه هاش رو لمس کنم.
یادم میاد اولین باری که خاله م توی حموم صدام زد که برم پشتش رو لیف بکشم حال عجیبی داشتم اون موقع ها سن زیادی نداشتم ولی دیدن بدن لخت خاله م حتی از پشت برام فرصت بی نظیری بود اولین بار استرس و هیجان زیادی داشتم و بیشتر به تماشا کردن سینه هاش که از گوشه بدنش زده بود بیرون گذشت. بعد ها که یکم بزرگتر شدم و ۱۵ ساله اینا شدم دیگه فکرش رو نمیکردم خاله م بخواد توی حموم باهاش تنها باشم اما یه روزی که پسرخاله هام و شوهر خاله م خونه نبودن و من و اون تنها بودیم تصمیم گرفت بره حموم و قبل رفتنش گفت هر وقت صدات زدم بیا پشتم رو لیف بکش من با شنیدن این حرف برقی توی چشمام و کیرم جرقه زد باورم نمیشد که قراره برم توی حموم و بدن لختش رو ببینم از اونجایی که این فرصت زیاد پیش نمیومد تصمیم گرفتم هرطور شده سینه هاش رو توی حموم لمس کنم. این نکته رو بگم که شوهر خاله م اعتیاد تقریبا شدیدی داشت و اغلب اوقات خونه نبود و به نظر میرسید خاله م تمایل زیادی به سکس باهاش نداشته باشه و اغلب اوقات حشری به نظر میرسید ولی خب سعی میکرد مخفیش کنه همیشه.
خلاصه اون لحظه طلایی سر رسید و خاله م از توی حموم صدام زد که بیا خاله رو لیف بکش منم چون همیشه برا اینکه لباسم خیس نشه شلوارمو در میاوردم و با شورت میرفتم اینبارم همین کارو کردم و وارد حموم شدم خاله م که منو با شورت دید یکم جا خورد ولی حرفی نزد و منم لیف رو برداشتم و شروع کردم بدن سفیدش رو آروم آروم لیف کشیدن، خاله م هیکل تقریبا تپلی داشت و همین کون و سینه هاش رو سکسی تر میکرد. همینطور که در حال لیف کشیدن بودن سعی میکردم از کنار و بعضی وقتا از بالا سینه هاش رو دید بزنم اما دید زدن کافی نبود و میخواستم هر طور شده سینه ش رو بگیرم توی دستام برا همین لیف رو از پشتش آروم بردم سمت شکمش و دستم خورد به زیر سینه های گنده و نرمش که یهو خودشو کشید و گفت عزیزم قرار شد پشتم رو لیف بکشی شیطون. این کلمه شیطون برام عجیب و جالب شد و منم سریع گفتم آخ ببخشید خاله حواسم پرت شد و اونم با خنده گفت از سینه های خاله خوشت میاد 😁 منم گفتم آره خاله از بچگی علاقه عجیبی بهشون داشتم. بعد این حرف خاله م خندید و گفت خب کارت تموم شد برو تا خاله خودش رو بشوره. درب حموم طوری بود که کامل بسته نمیشد و بعضی وقتا من میرفتم از لای درب خاله رو موقع حموم کردن دید میزدم. از دیدن بدنش حشرم بالا میزد و کیرم سفت سفت میشد. اینبارم از حموم رفتم بیرون اما بیرون در موندم تا دیدش بزنم. عاخ که دیوونه ی سینه هاش بودم و همیشه توی رویام خودمو در حال خوردن سینه هاش و بازی با کون و کصش تصور میکردم. همینطور که در حال دید زدن بودم انگاری حضورم رو حس کرده باشه یهو به سمت در اومد و درب حموم رو وا کرد من که سرجام خشکم زده بود خاله م رو لخت لخت با اون ممه های گنده و کس قلمبه جلوی خودم دیدم. هیچی نمیتونستم بگم و منتظر بودم داد و بیداد کنه که این چه کاریه اما در عین ناباوری بهم گفت میخواستی خاله ت رو لخت ببینی آره ؟ دوست داری یکم مثل بچگیات با سینه هام بازی کنی خاله؟ این لحظه برام شبیه رویا بود رویایی که همیشه تصور میکردم منم با همون حالت گیجی با خاله رفتم توی حموم اونم روبروم سرپا وایساد و دستم رو گرفت و به سمت سینه هاش برد من از هیجان دستام میلرزید ولی با همون حال شروع کردم به مالوندن سینه هاش دو دستی. از زیر سینه هاش رو میگرفتم و با دو انگشت نوک سینه هاش که حالا دیگه برجسته شده بود رو میمالوندم همینطور که داشتم انجامش میدادم یهو صدای آه و ناله ریزی از خاله م که چشماش رو بسته بود دراومد و فهمیدم که حشری شده منم کیرم شق شده بود و داشت میترکید. توی اون وضعیت به خودم جرات دادم و با یه دستم شروع کردم شکمش رو مالیدن و کم کم دستمو به سمت کصش نزدیک کردم. حرارت عجیبی داشت و با این کارم صدای ناله خاله بلندتر شد و وقتی کصش رو لمس کردم یهو کیرم رو توی دستاش گرفت و شروع کرد به مالوندن دیگه واقعا توی بهشت بودم و باورم نمیشد که من و خاله م توی حموم داریم این کارو میکنیم.
همینطور که همدیگه رو میمالیدیم یهو خاله م جلوم زانو زد و کیرم رو از توی شورت درآورد و شروع کرد به خوردن زبونش دور سر کیرم میچرخید و اونو تا ته توی دهنش فرو میکرد جوری میخوردش که انگار خوشمزه ترین چیزیه که تا حالا خورده باشه. من غیر لذت بردن هیچ کار دیگه ای نمیتونستم بکنم. دوش حموم باز بود و ما هم زیرش و آب از همه جامون میریخت. بعد اینکه حسابی کیرمو خورد یهو نشست روی کف حموم و کون بزرگش رو به سمتم قمبل کرد و گفت منو بکن خاله زود بکن. اینقدر هیجان زده شده بودم که کیرمو نفهمیدم کدوم سوراخ فرو میکنم و یه راست و با فشار توی کونش فرو کردم و خاله خودشو کنترل کرد که جیغ نکشه با دست سعی کرد فشارم بده که کیرمو در بیارم اما من آروم آروم شروع کردم به تلمبه زدن. واقعا زیباترین حسی بود که تجربه میکردم کون سفید و بزرگ خاله بدجوری حشریم میکرد و رویای من به واقعیت تبدیل شده بود. از هیجان زیاد یهو متوجه شدم که آبم میخواد بیاد و کیرم رو بیرون کشیدم از کونش و آبمو رو پشتش ریختم. بلند شد و خودشو جمع و جور کرد و انگار که یکمی پشیمون شده باشه گفت خاله خودتو بشور و از حموم زود برو بیرون تا کسی نیومده. منم خودمو شستم و سریع از حموم رفتم بیرون. خاله م از حموم که اومد بیرون سریع اومد پیشم و گفت عزیزم از این ماجرا هیچ کسی نباید خبردار بشه متوجه ای دیگه؟ منم بهش اطمینان دادم و …
ماجرای من و خاله نسرین ادامه داره و اگه فرصتش شد بازم مینویسم

نوشته: رضا


👍 10
👎 10
89701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

936754
2023-07-08 23:59:47 +0330 +0330

اصل داستان و که همه میدونیم
توی خونه خاله داشتنی دید میزدی یهو شوهر خاله ات میگه بیا دوش حموم و باهم نگا کنیم که اونجا به 7روش ممکن و غیر ممکن کونت گذاشته

5 ❤️

936762
2023-07-09 00:18:43 +0330 +0330

رضا دوقلو بزا شوهر خاله عاشق کونت شده نه

1 ❤️

936773
2023-07-09 00:39:42 +0330 +0330

چرا همه داستانای خاله و عمع غیره با لیف زدن شروع میشه؟! دلاک هستید؟!

1 ❤️

936776
2023-07-09 00:43:46 +0330 +0330

نویسنده کلاس سوم راهنمایی هستن نحوه نگارش داستان همونقدر بچگانه است و پر از ایراد ، بدون ایده پردازی و کشش داستانی

1 ❤️

936780
2023-07-09 01:01:16 +0330 +0330

هنوز نخوندم داستان رو و شاید بد نوشته یا بد تعریف کرده ولی شماهایی ک خودتون سکس نداشتین، چرا از حسادتتون به این بدبخت میگین شوهرخالش ترتیبشو داده؟
خدایی مشکل امثال شما چیه ک زیر همه داستانا یه چیزای تکراریو مینویسین همش؟
اگه بعد جق زدنتون اینجوری میشین خب نظر ندین، اگه هم حسودیتون میشه برین کُز پولی بکنین

2 ❤️

936805
2023-07-09 03:17:10 +0330 +0330

توی داستان های شهوانی تا حالا پیش نیومده زنه بزنه توی گوشه مرده و برینه بهش همیشه درجا زن پا داده و گفته بیا منو یکن خیلی جالبه هااااااا

1 ❤️

936810
2023-07-09 04:00:55 +0330 +0330

دیس لایک مرتیکه در دیزی باز بود حیا گربه کجا رفته خاله هم مثل مادر حرمت داره نمی دونم کستانت روباور کنیم یا نه ولی اگه حقیقیت داشته باشه که بعید میدونم کارخیلی بدی کردی .

1 ❤️

936813
2023-07-09 04:32:10 +0330 +0330

تاریخ عضویت من توی سایت شهوانی، از سن توعه عنچوچک بیشتره
با هفت هشت سال سن میاین فیلم سوپرایی که دیدینو به اسم خودتون با عنوان خاطره مینویسین؟! برو بچه جون توی این سایت کون کُن و گی زیاده، همشونم بچه خورن، دنبال مفعول هشت ساله میگردن🤗برو تا نیومدن سراغت

1 ❤️

936824
2023-07-09 07:13:29 +0330 +0330

توهمات یه جقی کص ندیده که عشق کیر خوردن از شوهر خاله داره.
با اجازه از ۹۱۳

0 ❤️

936885
2023-07-09 19:43:43 +0330 +0330

داستانت ضعیف بود
خاله ها و عمه ها چقدر زود وا میدن اینجا

0 ❤️

936904
2023-07-09 23:41:42 +0330 +0330

😁

0 ❤️

937078
2023-07-11 01:45:03 +0330 +0330

زیاد جق میزنی ؟؟؟

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها