ماجرای لزبین شدن من

1402/04/15

سلام عطیه هستم و این ماجرا عینا برای من اتفاق افتاد و مسیر زندگی من را هم تحت تاثیر قرار داد . بابت قبولی در دانشگاه و برای گرفتن مدرک کارشناسی مجبور شدم به شهر دیگه برم توی یکی از شهرستانهای استان دیگه . یه سال اول خوابگاه بودم و به خاطر شرایط بد خوابگاه و اعصاب خوردی های خوابگاه بعد سال اول با یه دخترهای همشهری خودم که هم رشته بودیم و یک سال زودتر من وارد دانشگاه شده بود و ۳ تا دختر دیگه از هم دانشگاهی های خودمون ولی غیر هم رشته یه خونه با کمک نامزد همشهریم توی محلات ارزون قیمت تر اطراف دانشگاه به صورت مشترک و دونگی اجاره کردیم . همشهری من اسمش ملیحه است و با اجبار خانواده ها با یکی از پسرای فامیلشون که راننده تریلی بود نامزد کرده بود و طرف هم چپ راست بارنامه و بار برای اون شهر یا اطراف محل تحصیل ما میگرفت و میومد خونه دانشجویی ما و خدایی آدم چیپ و بسیار بد دهن و شکاک و عوضی و بی ملاحظه بود و نه تنها رو مخ ملیحه بود بلکه بس زنگ میزد روزی چندبار و سین جیم میکرد از ملیحه و حتی ما که هم خونه ش بودیم روی اعصاب همه ما ۵ نفر بود بقدری که گفتیم ملیحه قرارداد را فسخ کن یا تموم شد دیگه روی ما حساب نکن سال دیگه و این چه وضعشه دائم حرص و موش و گربه بازی در میاری با نامزدت و زنگ میزنه خونه یا شماره دوستان که به زور گرفته بود بهونه هماهنگی و کار فوری اگه پیش اومد . خلاصه خودشون هم با هم سازش نداشتن و متاسفانه بعد ۶ ماه از هم خونه شدن ما طلاق و طلاق کشی کردن و جدا شدن از هم . از بعد اون ماجرا ملیحه توسط فامیل طرد شد و منزوی و شروع کرد به افت تحصیلی و همش گریه و یواش یواش سیگار کشیدن و مشروب خوردن . فقط من هم رشته ش بودم و خیلی درسها را ازش کمک میگرفتم . اون سال هر دو ترم ملیحه مشروط شد . بگذریم و ماجرا ما از اول سال تحصیلی دومی شروع شد که هم خونه شده بودم با ملیحه و خانواده ش هم بخاطر اینکه ملیحه دپرس و افسرده نشه باهاش میساختن و روی دلش رفتار میکردن . سال دوم هم خونگی ما ملیحه خیلی داغون بود از نظر روحی و احساسی و عاطفی و من چون کمک درسی بهم کرده بود و تنها همشهری من بود باهاش خیلی جور بودم و دوست داشتم لطفش را جبران کنم . حرف میزدیم دلداریش میدادم گاهی با زور و التماس غذا و حمام و رقص و بیرون رفتن هم باهاش داشتم . ملیحه چون شکست خورده بود هیچی بهش فاز نمیداد . یه روز با هم رفتیم بیرون و رفت از یه نفر مشروب خرید . برگشتیم و آخر هفته بود و اون ۳ تا هم خونه دیگه مون رفتن خونه همکلاسی خودشون و منو ملیحه تنها شدیم . ملیحه چند تا شات مشروب خورد و حالش بد شد و زیاده روی کرد و حسابی مست شد . شروع کرد گفتن از خودش و بقول قدیمی ها مستی و راستی و گفت چقدر با نامزدش سکس میکرده و عادتش داده بوده و از عقب و جلو مرتب میکردن باهم ۲ سالی که نامزد و عقد بودن
و خیلی دلش تنگ شده واسه کردن و کیر دلش میخواد و جق میزنه مرتب چون خیلی اذیته و حشری هم هست خیلی وقت ها و… دیدم حالش بده ترسیدم و گفتم اینجور گناه داره و بزار کمکش کنم زنگ زدم به دوستان گفتم کسی مست کنه چی بدم بخوره بپره از سرش و کمک دارویی پزشکی چطور بکنم ؟ گفت ببرش زیر دوش آب سرد و اگه بد مستی کرد فحش داد گریه کرد و هر چیز دیگه تو فقط مواظبش باش تا بخوابه و فردا همش میپره از سرش و نرمال میشه . با زور و خواهش بردمش حمام و اونجا که کمکش کردم لباس در بیاره دیدم زیر شلوارک شورت نپوشیده و با همون وضع لخت کامل بردمش داخل حمام و خودمم رفتم . گیر داد شورت خودتم دربیار و منم گفتم مسته و بزار کمکش کنم و لخت کامل شدم و آب سرد ریختم به ملیحه و اونم گیر داد باز به خودم بزار منم تو را بشورم و با اون حال مست دست میکشید به من و می خندید و حرف میزد و یهو فحش میداد به نامزد سابقش و یهو حرفای سکسی میزد . چند بار هم دست کرد بهم و گفت عطی دوست داری پسر بودی میکردیم؟ یا من پسر بودم میکردمت؟ منم برای اینکه حالش را میدونستم خرابه میگفتم هر چی تو بگی و خلاصه با زجر از حمام اوردمش بیرون و خشکش کردم و موهاش را سشوار کردم و ملیحه هم یه کم بهتر شد .هم خونه هامون را زنگ زدم ببینم کی میان و گفتن شب خونه همکلاسی دوستاشون که اونا هم دختر بودن میمونن و‌ شب بر نمیگردن پیش منو و ملیحه و تنها شدیم . ملیحه مرتب آب خوردن میخواست دلش ولی حالت تهوع داشت و نمیخورد که مبادا استفراغ کنه و غذا هم اصلا دلش نمی خواست و نخورد. من یه تخم مرغ درست کردم و خوردم تنهایی و خواستیم بخوابیم پیش هم که ملیحه شروع کرد بهم ور رفتن و فکر کردم شوخیه و چیزیش نگرفتم و گفت عطی کوست عجب نازه و دیدمش دلم خواست بخورمش و عجب سر سینه ای داری و انگار پسره و من دختر و مرتب دست میزد به هم جای بدنم و منم شوخی گرفتم کاراش و حرفاش را و چیزی نگفتم . یهو وسط حرفا افتاد روی من و لب گذاشت روی لب من و بوسید و بوی الکل دهنشم حالم را بد کرد ولی گفتم گناه داره و داغونه از همه نظر و امشب را پرستارش باشم تا خوب بشه تا فردا . ملیحه شروع کرد به دست کردن توی پیراهن و شلوارم و میمالید منو و میخندید . گفتم ادا میاد و بذار بخنده حالا که غصه هاش را یادش رفته و شاده و میخنده . یه دفعه پا شد و شلوار منو‌ با زور داد پایین و هر چی گفتم نکن با لحن بدی گفت خفه شو و سرش را کرد لای پام و‌ هر جا که به دهنش رسید را بوس میکرد و لیس میزد و جوووون جوووون میکرد. گفتم ملیحه من دخترم و کار دستم میدی و شر درست میکنی و کوس منو یهو پرده ش را پاره ش میکنی و بدبخت میشم . گفت نترس کار خودم را بلدم و بهم گفت کون میخوام ازت عطی یالا ببینم .گفتم مگه پسری ملیحه؟ مگه کیر داری؟ گفت چشمت کور تو فقط بزار با کونت حال کنم . خندم گرفت و گفتم میخوای بخوریش یا بری توی کونم؟‌ که یه دفعه شلوارم را کامل در آورد و با فشار سرش را برد و سمت سوراخ کونم و شروع کرد لیسیدن سوراخ کونم . اولش چندش و مسخره بازی جلوه کرد برام ولی چند دقیقه که کونم را خورد غیر ارادی شل شدم و زبون ملیحه میرفت توی کونم و لذت بردم ولی بهش گفتم دیونه کون چیز تمیزی نیست و یهو یه چیز کثیفی میخوری و حالت بدتر میشه ولی ملیحه ول کن نبود و هر چی بیشتر خورد سوراخ کون منو انگار بیشتر شهوتی شد و زبونش را تا جایی که میشد میکرد توش و خودمم آب کوسم راه افتاده بود و فقط دوست داشتم حال کنم تا ارضا بشم . ملیحه گفت عطی عجب کون تنگی داری و کیر نرفته توش تا الان ؟ گفتم نه تا الان کون ندادم . گفت به من باید بدی امشب و انگشت اشاره دستش را کرد توی کونم که از شهوت واقعی سوراخش داغ و باز شده بود . اولش درد اومد و سوخت کونم و یه لحظه عرق سرد انگار نشست توی گودی کمرم ولی با زبونش شروع کرد چوچولم که لبه های بزرگی داره را مکیدن و لیس زدن و از طریق کوس هم بهم حال دادن . رفته بودم فضا و خودم گفتم کاش کیر داشتی ملیحه منو میکردی . بهش گفتم ملیحه تو لزبینی؟ خیلی وارد هستی توی کارت و مشخصه استادی . گفت نه زیاد لزبین نیستم ولی میخوام‌ من بعد لزبین باشم و اینکارا را نامزد سابقم یادم داد تا از کوس و کون عادتم بده و مرتب بکنتم . بهش گفتم ملیحه بچه ها نفهمن که با هم کاری کردیم آبرومون بره؟ گفت تو نگی من نمیگم . بقدری قشنگ میخورد و انگشت توی کونم میکرد و لذت داشت که دوست داشتم ساعتها ادامه پیدا کنه این حالت . ولی آبم را زود آورد با مهارتی که داشت ملیحه و یه ارضای سنگین با آه و ناله شدید و لرزش شدم . خواستم بپوشم شلوارم را که ملیحه گفت رفیق نیمه راه نباش و تو هم منو امشب حال بیار . گفتم من بلد نیستم من بد دل نیستم ولی اصلا نمیدونم چیکار کنم . ملیحه گفت بهت میگم و پا شد قمبل کرد جلوم و گفت لیس بزن برام . هاج و واج فقط اطاعت کردم . سعی میکردم سرم را برسونم به کوس خیس و لیز ملیحه ولی کونش بزرگ بود و درست نمیشد خورد واسش که یه دفعه خودش با دوتا دستش سعی کرد لای قمبل کونش را باز کرد و‌ سوراخ کون بزرگش را دیدم . یه کوچولو موی کم و کوتاه داشت . ولی سوراخ کونش بیرون زدگی چندتا داشت و مشخص بود که کیر توی کونش رفته و بازش کرده قبلا . بهم گفت عطی جون سوراخ کونمو بخور خیلی دوست دارم و من غیر ارادی انگار منتظر حرفش بودم و زبون زدم به کونش و خوردم سوراخ کونش را و سعی کردم مثل خودش زبون کنم توی کونش و راحت زبونم می رفت داخل کونش و صدای ناله ش بلند میشد و آه ای میکرد و من خوشم میومد و تکرار میکردم و خدایی مزه کونش هم بد نبود و حشری تر میشدم خودمم از خوردن کون ملیحه و بعد هم زبون کردم توی کوسش و لیسش زدم براش و مزه و بوی خوبی میداد که شهوت خودمم بیشتر میشد .هر چی خوردم ارضا نشد ملیحه و فقط ناله میکرد . بهش گفتم چطور ارضا میشی ملیحه گفت فکر کنم یه کم دیر حال میام چون الکل خوردم و پا شد رفت سر وسایل شخصی ش و یه برس مو در آورد و رفت شستش و اومد گفت عطی دسته برس مو را بکن توم و همزمان چوچولم را بخورش و جلوم پاهاش را بالا کرد و گفت ببینم میتونی حالم بیاری و ارضام کنی و منم یه توف زدم به کوسش و دسته بورس را کردم محکم کوسش و همزمان چوچولش را که با لبه های سبزه و بزرگ بود و یه کم مو داشت مکیدم . خیلی حرفای سکسی زد و فحش داد و سینه های بزرگ خودش را میمالید و منم کوسش را همزمان جر میدادم با دسته برس تا بالاخره شروع کرد جیغ زدن که مشخص بود از لذت زیاده و یه لحظه کمرش را از زمین بلند کرد و محکم کوبید دوباره رو زمین و بشدت لرزید و شروع کرد به گریه کردن . فهمیدم ارضا شدید شده و شروع کردم نوازش و بازی با بدنش . ده دقیقه که گذشت لباس پوشیدیم و پیش هم باز خوابیدیم ولی مثل زن و شوهر ها همدیگه را از کنار بغل کردیم و ملیحه کوس داغش را میچسبوند به کون من و بوس و نوازش با هم رد و بدل کردیم . یه ساعت نشد باز لز کردیم حسابی و همدیگه را ارضا کردیم . صبح که بیدار شدیم دوباره واسه هم ساک زدیم و آب همدیگه را آوردیم . این شروع ماجرای لزبین شدن من بود و دیگه منو ملیحه مرتب لز میکردیم و در واقع یه جورایی پارتنر هم شده بودیم و شاید بازم بنویسم چه کارهایی کردم

نوشته: عطیه


👍 18
👎 3
18801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

936481
2023-07-07 04:45:36 +0330 +0330

خدارو شکر فقط نیات خیر بوده و گرفته فکر میکردم لزبینی🤣

2 ❤️

936504
2023-07-07 08:54:04 +0330 +0330

هرچند تخیلی بود ولی نگارش خویی داشت

0 ❤️

936635
2023-07-08 03:08:17 +0330 +0330

جق‌آلود

پسر جان، خب بگو با همکلاسیت کون‌کونک بازی کردید و برای هم ساک زدید. چقدر چاخان آخه؟ همین دیروز یک داستان تخمی دیگه خوندم که نوشته بود نامزد کرده بودیم و بعد طلاق گرفتیم. نامزد و بعدش طلاق؟ کون‌شعر گفتن هم هم حدی داره

هـاکـُـکا

0 ❤️

941639
2023-08-10 22:24:33 +0330 +0330

به واقعیت نزدیک بود

0 ❤️