سکس با پسرم امید (۳)

1402/03/26

...قسمت قبل

صبح شد من زود بیدار شدم صبحونه خوردم دیگ کم کم آماده رفتن بودیم به دوستام گفتم میرم یه ساعت جایی برمیگردم دوستام هم گفتن فرهاد عنشو در آوردی بسه دیگ از کی تا حالا تو لیسر شدی خلاصه گفتم داستان این چیزا که فکر می‌کنید نیست میرم زود میام اگه خیلی ناراحتید من دیر اومدم شما برید خب دیگه اونا هم گفتن دهن سرویس برو زود کسلیسی کن بیا به امید پیام دادم و گفتم ساعت ۱۲ میام دنبالش یکم دور بزنیم بعد برم تهران خیلی حس حال بدی داشتم دلم میخواست برا همیشه امید پیشم بمونه ولی خب چاره چی بود ساعت ۱۲ شد امید اومد تو ماشین با قیافه خیلی ناراحت و غمگین گفتم چی شده چرا ناراحتی گفت خب حس میکنم بری دیگ هیچ وقت نبینمت حتی شاید جواب زنگمم ندی از دیشب نخوابیدم نمیدونی ک چقدر پیشت حس آرامش دارم دستش گرفتم ک فشار دادم و گفتم ببین اگ تو منو ول نکنی رابطمون تموم نمیشه فقط اگر تو بخوای همه چی تموم میشه من هیچوقت ولت نمیکنم تازه پیدات کردم قول میدم زود به زود بیام ببینمت امید باز احساسی شد بغلم کرد منم نوازشش میکردم میگفتم قربونت بشم خیالت راحت از دستم راحت نمیشی خخخ دیدم امید داره گریه میکنه گفت کاش هیچوقت از اینجا نمیرفتی آخه چجوری دوری تو رو تحمل کنم چرا اینقدر بهت وابسته شدم باز بهش دلداری دادم و گفتم قول میدم به زودی یا تو یا من برای همیشه میایم پیش همدیگه یکم آروم شد و بغلم کرد و رفتیم سمت خونش که برسونمش نزدیک خونش دستش کشید به موهام گفت خیلی دوست دارم بابایی مهربونم منم کلی قربون صدقش رفتم خدافظی کردیم. تو مسیر برگشت حس خیلی بدی داشتم انگار روحم و تمام وجودم پیش امید مونده بود. نمیدونستم باید چیکار کنم ولی چاره ای نداشتم برگردم تهران. خلاصه برگشتیم تهران و شب شد قبل خواب حدود ی ساعت تو تلگرام چت عاشقانه و یکم سکسی کردیم و خوابیدیم چن روز گذشت و واقعا دلتنگی امید داشت دیونم میکرد نمیتونستم ازش دور باشم و فقط چتی باهم در ارتباط بودیم
ظهر پنج شنبه به امید گفتم میخوام بیام زنجان و شب هتل میگیرم بیاد پیشم گفت آخه باید باباش رو یه جوری بپیچونه و بگه میره خونه دوستش تا با پدر دوستش درباره انتخاب رشتش مشاوره بگیره. خلاصه ۸ غروب رسیدم زنجان و هوا تازه داشت تاریک می‌شد چون تابستون بود . امید اومد دم هتل و رفتیم بالا اینقدر خسته راه بودم گفتم امید باید برم دوش بگیرم تا خستگیم در بره اونم گفت باشه اگه میخوای منم باهات بیام حموم گفتم میخوای پشت بابایی رو لیف بکشی اونم خندید و گفت آره. رفتیم حموم دوش باز کردم زیر دوش کلی لب بازی کردیم قد امید شاید ۱۶۶ میشد و وزنش ۵۰ اینا جثه لاغری داشت وقتی بغلش میکردم انگار یه پسر بچه تو بغلمه این بار امید بدون خجالت لبام می‌خورد و حرفای سکسی میزد میگفت بابایی تشنه کیرتم پسرت کیرتو میخواد انگار نه انگار اون امید خجالتی روز اول بود منم گفتم ای به چشم برو پایین زانو بزن کیر خوری باباتو کن ک خیلی حشریه کیرم میکرد دهنش و یکم دندون میزد ولی مهم نبود چون امید چیزی فراتر از سکس بود برام چند دقیقه برام ساک زد یهو اومد بالا گفت بابایی دادن درد داره؟ گفتم آره پسرم ولی کیر بابایی دردش کمه و بلده چیکارت کنه لذت ببری از حموم اومدیم بیرون و خودمون خشک کردیم لخت دراز کشیدیم رو تخت گفتم پسرم دوس داری بابایی پلمپت باز کنه گفت آره ولی می‌ترسم از دردش گفتم خیالت راحت هر جا دیگه نتونستی ادامه بدی بیخیال میشیم خوبه گفت باشه و اومد تو بغلم سرش رو سینم بود و میگفت کاش همیشه پیشم بمونی دلم میخواد با تو زندگی کنم دلم میخواد از خانوادم جدا بشم منم می‌گفتم عجله نکن به زودی همه چی درست میشه خیلی سالها هست که باید باهم تجربش کنیم در حین این حرفا لب بازی رو شروع کردیم و من رفتم سمت سینش و نوک سینش میخوردم و زبون میزدم خیلی لذت می‌برد و رو سینش خیلی تحریک میشد همینجوری که دراز کشیده بود اومدم بالا سرش و حالت طاق باز کیرم میذاشتم دهنش یکم بهتر از قبل ساک میزد و شروع کرد به خوردن تخمام با تمام وجود داشتم لذت می‌بردم چن دقه کیرمو ساک زد گفت بابایی منو بکن دیگ طاقت ندارم بهش گفتم برو خودتو تخلیه کن بعدش گفت تو تو خونه انجام دادم ولی میخوای باز انجام میدم گفتم پس نمی‌خواد . خوابید رو تخت و یه بالش گذاشتم زیر کمرش وازلین در آوردم با انگشتم زدم به سوراخش و آروم آروم ی انگشتم کرد توش دیدم داره خودش سفت میکنه گفتم آروم باش اگه سفت کنی بیشتر درد میکشی یکم با انگشت با سوراخش بازی کردم و دیدم کیرش داره می‌خوابه دوباره افتادم روش سینه هاش خوردم و زبون زدم که حشری شد گفت بابایی بکن توش اگ گفتم در بیار هم باز بکن . زایلوژل زدم به سوراخش ک بی حسش کنه و با انگشتم با سوراخش ور رفتم این سری دیگ کیرش نخوابید و هی میگفت بکن بابایی لطفا گفتم چشم و به کیرم وازلین زدم . تو زندگیم کلا با دوس دختر ۱۲ سال پیشم بدون کاندوم سکس کرده بودم ولی سکس با امید فرق داشت مشخص بود دست نخوردس پاهاش گذاشتم رو شونم و کیرم آروم گذاشتم دم سوراخش اونم با کیرش ور میرفت و دست به سینم می‌کشید ی کوچولو فشار دادم سر کیرم رفت تو دیدم امید خودش جمع کرد گفت وای خیلی درد دارم گفتم شل کنی یکم بره توش آروم میشی اونم گفت چشم . چن بار با سر کیرم تو کونش بازی کردم و یهو با یه تقه نصف کیرم رفت تو دیدم دستش گذاشت رو سینم گفت نه تو رو خدا بابایی بسه ولی واقعا حشری بودم و دستاش رو گرفتم و باز کیرم فشار دادم این بار تا ته رفت توش هر چند کیرم کلفت بود ولی دراز نبود اونم هی میگفت بابایی لطفا بسه منم می‌گفتم اگه خودتو سفت کنی بیشتر درد میکشی میخوام طعم لذت رو بچشی دیگه داشتم تلمبه میزدم و امید هم خودشو شل تر کرده بود و با کیرش ور میرفت میگفت بابایی دیدی آخرش منو کردی درد دارم ولی کیر میخوام منم می‌گفتم آره بابایی دیدی دردش خوابید کون پسرم کردن داره کون پسرمو خودم بازش کردم شدت تلمبه هام محکم تر شده بود و امید با یه دستش برا خودش جق میزد با ی دستش بازوم گرفته بود حدودا ۱۰ دقیقه تلمبه زدم و حس کردم آبم داره میاد به امید گفتم ارضا بشه و شدت تلمبه هام بیشتر کردم که یهو دیدم امید آبش اومد و ۱۰ ثانیه بعد آب منم با فشار ریخته شد تو سوراخ داغ پسرم . وقتی کیرم در آوردم یه کوچولو کثیف شده بود ولی اصلا برام مهم نبود وقتی با امید بودم هیچ چیزش برام چندش آور نبود
رفتم کیرم شستم و اونم رفت خودش خالی کرد شست اومدیم چن دقه کنار تخت دراز کشیدیم و گفتم گشنم شده بریم بیرون شام بخوریم . رفتیم شام خوردیم از اونور هم رفتیم کافه قلیون کشیدیم با طعم بلوبری چون طعم مورد علاقه امید بود موقع برگشت یکم خوراکی گرفتیم رفتیم هتل کنار هم دراز کشیدیم و تو گوشیم فیلم پلی کردم باهم دیدیم خلاصه ساعت ۳ صبح تو بغلم خوابید و ۱۱ بیدار شدیم رفتیم پایین صبحانه خوردیم و من گفتم باید ظهر برگردم ک غروب برسم تهران جفتمون نمی‌خواستیم ولی مجبور بودیم ولی این سری جفتمون هم میدونستیم بازم قرار همدیگرو ببینیم موقع رفتن داخل پاکت ۵۰۰ هزار پول گذاشتم و به امید گفتم هدیه است هر کاری کردم قبول نمی‌کرد و میگفت نمیخوام رابطمون برای پول باشه گفتم دیوونه تو پسر منی دلم میخواد بهت پول بدم اخرش با هزار بدبختی قبول کرد و کلی ازم تشکر کرد خلاصه چند ماهی گذشت و من تقریبا ۱۰ روز یه بار یه شب میرفتم زنجان و هتل میگرفتم و امید شب میومد پیشم اکثر سکس هامون هم سافت بود و امید زیاد تمایلی به دخول نداشت ولی برای من وجودش مهم بود نه سوراخش نزدیک عید بود با هزار جور بدبختی و دم اینو دیدن دم اونو دیدن انتقالی گرفتم برای شعبه شرکت تو زنجان تا یه مدت اونجا زندگی کنم خونه تو تهرانم برا خودم بود ولی تو زنجان خونه ۶ ماهه اجاره کردم
خبر انتقالیم بهترین عیدی بود که میشد به امید داد وقتی بهش گفتم از خوشحالی گریه کرد
خودمم خیلی ذوق داشتم ۱۶ فروردین ۱۳۹۷ اولین روز کاریم بود هر چند حس غربت داشتم و به محیط اونجا عادت نداشتم ولی بخاطر امید باید تحمل میکردم بعد کار بعد از ظهر هدیه سال نو اومدن امید پیشم بود تعطیلات عید امید گرفتار مادرش بود چون مادرش مشکل تنگی قلب داشت و عید همدیگرو ندیدیم درو که باز کردم امید از ذوق زیاد پرید بغلم همدیگرو بوس کردیم اینقدر سفت بغلم کرده بود دلتنگیش رو حس میکردم رفتیم رو مبل نشستم دراز کشید رو پام سرش رو پام بود و از مشکلاتش و بقیه مسائل زندگیش حرف میزد منم با دستم موهای سرش نوازش میکردم یکم ک حرف زد آروم شد یهو سرش آورد کنار گوشم گفت بابایی کیر میخوام منم گفتم چشم عزیزم برو پایین از تو شلوارم درش بیار بخور این سری با ولع بیشتری کیرمو می‌خورد و راهش انداخته بودم دیگ بلد بود چجوری ساک بزنه چند دقیقه ساک زد منم خیلی حشری شدم گفتم میخوام بکنم توش اونم گفت چشم
زایلوژل زدم به سوراخش کیر خودمم با روغن بچه چرب کردم به امید گفتم داگی شو میخوام برای اولین بار داگی بکنمت یکم با انگشتم با سوراخش بازی کردم آروم آروم کیرم کردم تو امید هم خیلی حشری بود و زیاد درد نمی‌کشید در حین تلمبه زدن از زیر با کیرش ور میرفتم اونم دیوونه شده بود می‌گفت بابایی محکم تر بکن منم ۴.۵ دقیقه تلمبه زدم یهو آب امید بدون اینکه دست بزنه اومد منم آبم ی دقیقه بعد اومد چند ماهی گذشت منم قرارداد خونه رو ۶ ماه تمدید کردم رابطه منو امید فوق العاده بود و قرار بود امید برا دانشگاهش بیاد تهران
من بهش گفتم دانشگاه علمی کاربردی بدون کنکور بیاد تهران خودم شهریش رو میدم ناگفته نماند چون من کارمند بودم خیلی نمیتونستم امید رو ساپورت کنم اونم بچه قانعی بود
قرار گذاشتیم به خانوادش به دروغ بگه دانشگاه دولتی تهران قبول شده تقریبا یک روز در میون همدیگرو می‌دیدیم و هر چی می‌گذشت احساسات امید نسبت به من شدید تر میشد منم خیلی دوسش داشتم و میخواستم برای همیشه پیشم باشه ولی خب از نظر سکسی دلم میخواست چند باری با زن سکس کنم خیلی دلم برا سکس با جنس مخالف تنگ شده بود از این طرفم از فکر کردن بهش عذاب وجدان می گرفتم با خودم میگفتم فرهاد لاشی نباش این بچه خیلی احساساتش پاکه خجالت بکش این فکرای کسشر بریز دور وقتی امید هست تو نیاز نداری با دختری باشی باز با خودم کلنجار میرفتم مگه قرار امید ول کنی؟ نه فقط میخوای یه بار با زن سکس کنی اونم فقط سکس نه رابطه احساسی امید همیشه عشقته ولی یه حالی با یه زن بکن یه باره دیگه قرار نیست که امید بفهمه این افکار مثل خوره وجودم گرفته بود و مدام بهش فکر میکردم دوستان از اولم گفتم این داستان خیلی رو محور جنسی نیست و فقط واقعیت یک رابطه ۲ و نیم ساله رو بیان می‌کنه.

نوشته: فرهاد

ادامه...


👍 21
👎 6
59701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

933442
2023-06-17 02:08:01 +0330 +0330

😂😂😂فقط باید رفته باشی تا بدونی پسرای زنجان ا دختراش خوشگلترن حیف مذهب اجازه پیشرفت نمیده بهشون پتانسیل فوق العاده ای داره اون شهر حیف

0 ❤️

933461
2023-06-17 02:58:24 +0330 +0330

قرار گذاشتید “به خانوادش به دروغ بگه دانشگاه دولتی تهران قبول شده؟” اون موقع خانوادش و دبیرستانش هم هرگز متوجه نشدند که “پسرم امید” دانشگاه علمی کاربردی درس میخونه؟ در هیچ سایتی هم اسمش نبوده که کدوم دانشگاه قبول شده؟ همکلاسی ها و هم محلی ها و فک و فامیل هم، همه از دم اوسکول! خانواده “پسرم امید” هم بعد از دو سال، هرگز هم نیومدند تهران ملاقاتش و هیچ چیزی هم از حضور یک نفر دیگه در منزلش متوجه نشدند؟ در ضمن، همه دانشگاه های دولتی تهران برای شهرستانی ها، خوابگاه دارند. اون موقع “پسرم امید”، علاوه بر اینکه دروغ گفته که دانشگاه دولتی درس میخونه، درباره خوابگاهش هم لابد دروغ گفته. گذشته از همه اینها، تو که کارمند فزرتی هستی و بزور اموراتت میگذره، چطور هم از پس شهریه اش بر اومدی هم از پس اجاره خونش؟ وقتی هم رفتی بنگاه مسکن برای “پسرم امید” خونه قولنامه کنی، کی پول پیش خونه را داد؟ به بنگاهی هم لابد دروغ گفتی که این “پسرم امید” هست؟ بنگاهی هم عمرا کارت شناسایی از تو نخواست؟ تو احیانا در شاسکول آباد زندگی نمیکنی؟ چی مصرف میکنی؟ کـُسصثسصثثثثسثصصس…س نگووووووووووووووو

4 ❤️

933499
2023-06-17 08:53:45 +0330 +0330

دوست داشتن و دوست داشته شدن از هرمدلی زیبا و محترمه،،جنسیت هیچ فرقی نداره،،امیدوارم همه این حس خوب رو تجربه کنن

2 ❤️

933590
2023-06-18 01:48:17 +0330 +0330

راست کردم تو تنهاییم

0 ❤️

933954
2023-06-20 03:50:33 +0330 +0330

بدون کاندوم کون یه نوجوان را جر دادی و پاره کردی الاغ ایدزی مادر جن.ده اون بیچاره چه گناهی کرده بود که از تو باید ایدز می گرفته

0 ❤️