امارت شیطان

1402/12/02

سلام دوستان
ممنونم بابت حمایت و نظرات سازنده تون راجع به داستان های قبلیم (آخرین عرب)و(چشم هایش) از همتون متشکرم و آرزوی بهترینها رو براتون دارم.

ساعت هفت صبح شده بود و منم حسابی ورزش کرده بودم داشتم پیاده میرفتم سمت خونه که یه ماشین لوکس مشکی جلوم ترمز کرد،میدونستم کی بودن یه مرد هیکل درشت کت شلواری پیاده شد و بهم گفت:
خانم مایلند شمارو ملاقات کنن هرچی زود تر باید برسید به خدمتشون،سرمو به نشونه تایید تکون دادم و ازم دعوت کردن که تا خونه منو برسونن منم قبول کردم تو راه بهم گفتن اگه مایلید صبر کنیم که آماده بشید؟گفتم مگه خانم همین الان قراره منو ببینن؟
بله خانم گفتن برای امر به مطلبی مهم باید هرچه سریع تر شمارو ملاقات کنن!
یکم ترسیدم آخه هیچ وقت اینطوری منو نمیخواست شاید یه گندی زده بودم نمیدونم شایدم . . .
فقط تاکید میکنم سریع آماده بشید اصلا لازم نیست رسمی باشید متوجه شدید؟ پیاده شدم
واقعا مغزم کار نمی‌کرد رفتم تو خونه یه دوش الکی گرفتم و لباسامو عوض کرم یه تیشرت لش پوشیدم و یه شلوار لش،موهامو جمع کردم و قلاده بردگیم که اسم خانم روش حک شده بود و گردنم کردم و راه افتادیم تو راه همش فکر میکردم که نکنه دوباره گندی زده باشم و نکنه بخوان تنبیه کنن منو آخه مگه من چیکار کرده بودم؟
به امارت خانم رسیدیم و شخصی بهم گفت برو توی دفتر خانم منتظر باش تا ایشون بیان
چرا دفتر آخه مگه چی شده همیشه من میرفتم توی اتاق خواب حتما یه گندی زده شده
منتظر بودم که خانم بیاد، در باز شد و با یه چهره خندون خانم رو دیدم اوووووف یکم استرسم کم شد بهم گفت چیزی نمی‌خوری خوشگل پسرم؟
انگار یه سطل آب یخ ریخته باشند روم نفس آروم کشیدم خدارو شکر به خیر گذشت انگار همه چی امن و امانه.
یه لیوان مشروب برای خودم ریختم و داشتم بازی بازی میکردم که خانم اومد بهم گفت چند تا مهمون خارجی داره که قراره یه قرارداد خیلی خوب با اونا ببنده بهم گفت یکی از شرکاش با ترنس های ایرانی حال می‌کنه و گرایشات این مدلی داره از من خواست شب بیام و بهترین سرویس و بهش بدم،منم سرمو انداختم پایین و فقط گفتم چشم خانم هرچی که شما بگید موقع رفتن گفتم خانم؟میشه یه چیزی بپرسم؟ گفت بپرس جانم ؟گفتم شما از من راضی هستید؟ با نگاه تاییدم کرد و دستاشو آورد جلو رفتم دستاشو بوسیدم بهم گفت تو همیشه مشتری هامونو راضی میکنی و منم همیشه از تو راضی بودم برو جنده کوچولو امشب خیلی کار داریم و به راننده گفت منو برسونه.
داشتم دوش می‌گرفتم که زنگ در به صدا در اومد، اومدم بیرون یه حوله پیچیدم دور خودم درو باز کردم یکی از آدمای خانم بود یه بسته به من داد و رفت،بسته رو باز کردم دیدم لباس و زیورآلات توشه،خودمو خشک کردم و بسته رو باز کردم یه دامن کوتاه و کوچولوی تور با یه نیم تنه تور مشکی یه کفش پاشنه دار مشکی، ست (بی دی اس ام) قرمز رنگ با یه بات پلاگ قرمز و یه چستیتی قرمز.
لباس هارو تنم کردم خودمو توی آینه برانداز کردم باسن تپل و سفیدم خیلی خودشو نشون میداد،موهای بلوند مو خرگوشی بستم و یه آرایش غلیظ کردم خودمو.
بیشتر تمرکزم روی چشمام بود تا چشمای روشنم قشنگ خودنمایی بکنه قلادمو بستم بات پلاگ رو هم داخلم جا کردم و چستیتی خانم رو بستم به آلت کوچولو موچولوم یه سیگار روشن کردم تا بیان دنبالم حدود ساعت نه شب بود که دیدم درو میزنن پالتومو انداختم روی دوشم و حرکت کردم،وقتی رسیدم بهم گفتن برو و منتظر باش تا مهمون های خانم بیان،
وارد اتاق شدم همه چیز عادی بود تا این که خانم با یه مرد درشت وارد اتاق شدن یه مرد جا افتاده با موهای خرمایی خانم هم مثل همیشه جذاب بود به من نگاه کرد سریع رفتم جلو و زانو زدم پاها و دستای خانم و بوسیدم خانم زنجیر قلادمو گرفت و داد دست اون مرد و گفت از الان سگ مطیع شماست براتون شب خوبیو آرزو میکنم،وقتی داشت می‌رفت بیرون یه نگاه به من کرد و گفت چقدر خوشگل شدی توله سگ و رفت،
در که بسته شد دیدم مرد اومد و دوره خونه شروع کرد به قدم زدن منم با قلاده چهار دست و پا پشت پاهاش راه میرفتم یه کم از خوراکیهای روی میز رو برداشت و ریخت روی زمین و من مشغول لیس زدن و خوردن خوراکیها شدم تو همین حالت کتشو در آورد و انداخت روی مبل خودشم نشست و یه نوشیدنی برای خودش ریخت منو کشوند سمت پاهاش و شروع کردم لیس زدن کفشاش.پاشو گذاشت روی صورتم و لباساشونو در آوردن منو از جام بلند کرد یکم براندازم کرد و دست مالیم کرد بهم اشاره کرد که برم سمت کیرش با دستام شرتشو درآوردم وایییی خدای من کلفت ترین و بزرگترین کیری بود که در تمام عمرم دیده بودم سرش کوچیک بود ولی هرچی به وسطاش می‌رسید کلفت تر میشد زانو زدم و شروع کردم بو کردن و بوسیدن کیر مرد داشتم با کیرش کیف میکردم فقط دعا میکردم دیر ارضا باشه و یه دل سیر من و کونم با کیر مرد عشق و حال کنیم داشتم براش ساک میزدم با تموم وجودم میخوردمش شاید نصفشم تو دهنم جا نمیشد همه تلاشمو میکردم تا جایی که امکان داره کیرشو قورت بدم ولی هرچی تو حلقم میکردمش باز نصف بیشترش بیرون میموند ترشح آب کیر مرد و آب دهن من یه ترکیب چسبی بهشتی درست کرده بود که مدام از دهنم می‌ریخت بیرون روی سینه هام و روی فرش، مرد هم صداش بلند شده بود و ناله میکرد با دستاش با کونم ور میرفت و با بات پلاگم بازی میکرد نیم تنه توریمو با دستاش پاره کرد و کمرمو میمالید داشت حشری میشد و این خطرناک بود
افسار کیرشو دست خودش گرفت و سرمو فشار داد سمت کیرش داشتم خفه میشدم محکم بغلم کرده بود و داشت تو دهنم تلمبه میزد کیرشو میکشید بیرون و آب ازم می‌رفت و دوباره میکرد توی حلقم بعد از سیر شدن از دهنم کشیدش بیرون و کیرشو می‌مالید به صورتم و باهاش به لبام شلاق میزد لبام ورم کرده بود دوسه تا سیلی آب دار ازش خوردم نفسم که بال اومد منو خوابوند روی پاهاش مثل یه عروسک جنسی و با کونم ور رفت سرخم کرد با اون دستای سنگینش بات پلاگ و در میآورد و محکم میکرد توم حس میکردم دستاش داخلم رفته و داره تو کونم میچرخونه با چستیتیم هم بازی میکرد و کونمو چنگ میزد منو بلند کرد و از پشت دستامو دست بند بست موهام ریخته بود روی صورتم کیرشو می‌مالید لای پاهام سرشو گذاشت داخل کونم و کیر بزرگشو فرو کرد داخلم هرچی فر میکرد کیرش تموم نمیشد و هرچی می‌رفت داخل تر حس میکردم دارم گشاد تر میشم نگاهم افتات به آلت کوچولوی خودم دیدم از چستیتیم داره آب میریزه روی فرش و دارم تخلیه میشم بدنم میلرزید و ازم آب می‌ریخت انگار خیلی خوشش اومده بود از این حسنم داشت سریع تر منو میکرد ناله هام توی کل امارت پیچیده بود حس میکردم دارم از هوش میرم
کیرشو از داخلم در آورد و منو برگردوند زانو زدم و کیرشو فرو کرد تو دهنم داشتم می‌خوردم با ولع کامل و مدام چک می‌خوردم از مرد همونجا روی زمین منو خوابوند و خودشم خوابید روم و کیرشو کامل کرد توم و محکم مثل وحشیا منو میکرد منم میلرزیدم و گریه میکردم دستاش دور گردنم بود مدام تف می کرد توی صورتم دستاش و میکرد توی دهنم و آب دهنم و می‌مالید روی صورتم کل آرایشم بهم ریخته بود. هم داشت کونمو میکرد هم خودمو کتک می‌زد سرمو فشار میداد به زمین و داد میزد نمیدونم چرا داشتم زجر می‌کشیدم کتک می‌خوردم و از اونطرفم ابم میومد و ارضا میشدم گریه با خنده قاطی شده بود یه حس شیطانی توم شعله ور بود داشتم با کیرش خودکشی میکردم و لذت می‌بردم.
از روم بلند شد دستامو باز کرد و از جلو بستشو منو داگی کرد و مچ پاهامو بست به هم و دورم یکم چرخید انگشت پاشو میکرد تو کونم و میچرخوند می‌آمد جلو صورتم وامیستاد و منم پاهاش و لیس میزدم با پاهاش سرمو فشار میداد به زمین داشتم اشک میریختم و ناله میکردم کیرشو روی کونم داشتم حس میکردم یه دفعه کل کیرشو کرد توم و سریع در آورد وایییی چقدر این کارش برام لذت بخش بود دوبار همین کارو کرد و در آورد رفتنش یه جور به من حال میداد بیرون کشیدنش خیلی بیشتر و یه جور دیگه بهم حال میداد فقط ناله میکردم و لذت می‌بردم نمیدونم چند بار این کارو باهام کرد ولی دفعه ششم هفتم بود که کل بدنم شروع کرد به لرزیدن و از شدت شهوت و لذت خیلی خیلی زیاد بغضم ترکید و خوابیدم روی زمین و میلرزیدم ناله میکردم و بی اختیار می‌خندیدم یکم که به خودم اومدم دوباره حس کردم مرد داخلم کرده و داره محکم تر منو می‌کنه کل هیکلش و روم انداخته بود و داشت با نهایت سرعت منو میکرد حس میکردم التم داره منفجر میشه و دارم بیهوش میشم
منو بلند کرد مچ پاهامو باز کرد و لم داد روی مبل و بهم فهموند که الان نوبت منه بلند شدم یه دستی به کونم کشیدم و فهمیدم خیلی بیشتر از چیزی که فکر میکردم گشاد شدم با کیرش یکم ور رفتم و بوسش کردم یکم خیسش کردم و نشستم روش حس میکردم یه تیر برق تو کونم رفته و دارم پاره میشم داشتم خودمو بالا و پایین میکردم برای مرد و اونم داشت سیگارشو روشن میکرد انگار از تماشای فیلم راضی بود منم از بازیگری راضی بودم از سیگار کام می‌گرفت و با نوک سینه هامو التم بازی می‌کرد چستیتی به حدی خیس بود که نمیتونم وصف کنم براتون سیگارشو خاموش کرد و نوک سینه هامو تو دستاش داشت له میکرد خودشم داشت بهم ضربه میزد سینه هامو ول کرد و شروع سیلی زدن و محکم کردن کونم دوباره حس ارضا شدن داشتم خنده های شیطانی و پشت سرش گریه سری بلندم کرد و نشوند زیر کیرش دهنمو باز کردم میدونستم الان قرار آب مرد رو بخورم کیرش گذاشت رو دهنم و خودشو خالی کرد تو دهنم وایسادم کامل خودشو توم تخلیه کنه بعد آب کیر مرد رو قورت دادم موهامو ول کرد و نشست روی مبل منم شروع کردم به لیس زدن کیرشو و ناز کردن تخماش و بوسیدن کیرش کف پاشو آورد بالا و گذاشت روی صورتم و منو هدایت کرد سمت پاهاش همون منم جوری سرمو گذاشتم روی پاهاش و چشمامو بستم نفهمیدم کی بیهوش شدم وقتی بهوش اومدم دیدم مرد نیست من موندم و یه اتاق
خیلی بدنم درد میکرد دلم میخواست همون طوری توی وان حموم خودم باشم
صدای در اومد یکی از آدمای خانم بود اومد سمتم و بهم گفت میخوای کمکت کنم نای حرف زدن نداشتم منو از روی زمین بلند کرد خیلی آروم گفت دیشب چه بلاهایی سرت اوردن تو این اتاق زیر دستامو گرفت و پالتومو انداخت روی دوشم منو رسوند در خونه و کلید انداختم نمی‌تونستم درو باز کنم کمکم کرد و منو برد داخل خونه و نشوند روی مبل می خواست بره صداش کردم و گفتم میتونی منو بزاری داخل حموم اونم کمکم کرد و لباسامو درآورد خوابیدم توی وان یه سیگار روشن کردم و سوار قطار خیال شدم و رفتم و رفتم و رفتم

نوشته: Sherwin


👍 13
👎 11
23701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

972065
2024-02-22 02:20:49 +0330 +0330

واقعا كييرم سيخ شد

1 ❤️

972118
2024-02-22 11:41:55 +0330 +0330

دلم کیر میخواد کسی هست؟ 🤤😋

1 ❤️

972141
2024-02-22 13:53:13 +0330 +0330

چی باعث میشه یه انسان با وجود بی نهایت قدرت و توانایی که تو خودش داره اینجوری از همه‌ش دست بکشه و فانتزی هاش به این شکل در بیان؟
نگید جامعه که ما همه مون تو همین جامعه کثافت زده گرفتاریم و هرکدوم به اندازه خودمون همه نوع آدم با انواع گرایش ها و ضعف ها رو دور خودمون داریم که تو دنیای خارج از وجود خودشون رشد کردن و اجازه سواستفاده به کسی ندادن

3 ❤️

972294
2024-02-23 16:58:34 +0330 +0330

داستان قوی بود ولی من از بی دی اس ام و جنده بازی خوشم نمیاد

2 ❤️

973094
2024-02-29 15:24:42 +0330 +0330

زییا

0 ❤️




آخرین بازدیدها