این داستان برای دو سال پیش و کاملا واقعی است اون روز ما تصمیم گرفتیم که خونمون رو نقاشی کنیم تابستان سال 99بود خانمم الهام 32 ساله با قد167وزن 72وسینه 85کون گنده و گرد هست خوش تیپ و قیافه هست خانمم گفت یکی از دوستام تازه خونشون رو رنگ کردن شماره نقاش خونشون رو بگیرم زنگ بزن اون بیاد کارش خیلی خوبه منم قبول کردم و زنگ زدم گفت که میاد و کار و میبینه اون روز نقاش اومد دیدم یکی از بچه محلی های خانمم هست بعد از سلام و احوالپرسی اومد تو خونه با خانمم سلام و احوالپرسی کرد و گفت دو روز دیگه میام و ما هم خونه رو آماده کردیم اونم بعد از دو روز اومد شروع به کار کرد من شیفت شب بودم صبح خودم خونه بودم بعد از دو روز شیفت من عوض شد و من بعد از ظهر کار شدم ی روز صبح نیامد سرکار زنگ زدم گفت ماشینم خرابه بعد ازظهر میام منم قبول کردم و ظهر رفتم سر کار اون اومده بود روز بعد صبح اومد و گفت امروز کارم تموم میشه گفتم باشه فردا بیا واسه حساب کتاب قبول کرد شب رفتم خونه دیدم که ی کم از کارش مونده زنگ زدم گفت فردا نوبت دکتر دارم ساعت پنج میام انجام میدم و وسایلمو میبرم گفتم باشه فرداش من رفتم سرکار زنگ زدم به خانمم گفت آمده داره کار میکنه گفتم بچه کجاس گفت رفته خونه خواهرم من شک کردم چون ی بار خانمم با یکی رابطه تلفنی داشت فکر کردم نکنه همین پسره بوده اون روز دو ساعت زودتر از همیشه نزدیک ساعت 8رفتم خونه دیدم ماشینش هنوز جلوی در خونمون بود بهش زنگ زدم گفت که دارم وسایلمو جمع میکنم برم ولی لامپ خونه خاموش بود فقط ی اتاق خواب ما روشن بود بعد از چند دقیقه آرام رفتم رفتم خونه دیدم وسایلش توی پارکینگ آپارتمان هست آرام رفتم بالا خونمون طبقه دوم بود خیلی آرام در رو باز کردم دیدم در اتاق خواب بسته بود رفتم پشت در نشستم صدای بوس کردن میامد از لای در نگاه کردم ولی چیزی معلوم نبود از شدت عصبانیت پاهام میلرزید بعد از چند دقیقه دیدم برق اتاق خاموش شد منم با استرس نشسته بودم دیدم صدای شلپ و شولوپ میاد خیلی آرام لای در رو بیشتر باز کردم دیدم تشک خوشخواب رو آورده گذاشته زمین خانمم رو به حالت دایی داره میکنه چنان با حرص داشت تلمبه میزد تو کص زنم انگار چند سال هست تو کف کص و کونش بوده بعد از چند تلمبه محکم آبش اومد ریخت رو کون و کمر زنم دیگه رفتم بالا سرشون تا جایی که میتونستم زدمشون خون از سر و صورت هر دوتاشون میامد به دست و پام افتاد گفت بذار برم بین خودمون میمونه منم از ترس آبروی خودم ولش کردم رفت شب نشستم مشروب میخوردم زنم اومد گفت قول میدم دیگه تکرار نکنم منو ببخش منم بیخیال شدم خوشبختانه تا امروز دیگه خطایی نکرده لطفا نظر بدید راجب داستانم
نوشته: علی
اول گذاشتی آبش بیاد بعد غیرتت بزنه بالا؟
باز خوبه بهشون ملحق نشدی
با کامنت علی و ساناز زوج . موافقم . یه اتفاق مشابهی جایی افتاد . زنه و دوست پسرش شوهره رو کشتن . خیلی کنترول کردن اعصاب توی اینجور شرایط سخته .
هر چقدر خیانت کار زشتیه عوضش بخشش ادمها قشنگه آفرین بهت 🥰🥰🥰
جای سوال داره
چرا صبر کردی تا سکسو شروع کنن؟
و بدتر اینکه وقتی شروع کرد تا موقع ارضا شدنش چرا صبر کردی؟
خاک تو سر بیغرتت، همون اول باید میرفتی تو اتاق و دهنشون رو سرویس میکردی نه اینکه بشینی گاییده شدن زنتو ببینی
خوبه زودی رفتی مشروب خوردی وگرنه که قیامت بپا میکردی بعدشم تو که اخرش بخشیدی چرا کتکشون زدی ؟ میزاشتی حالشونو میکردن . همون اول میرفتی مشروبتو میخوردی دیگه اینقدر عصبانی هم نمیشدی ، عصبانیت برای قلبت ضرر داره از ما گفتن بود.
دورغ میگه بازم داره میده .جنده یا کونی بودن تعطیلی داره ترک نداره چون لذت داره، حشر داره
از لای در نگاه کردم
چرا همیشه توی این کوسشعرا لای در باز هست؟
یا یه سوراخی هست واسه دیدن و شنیدن؟
من با زنم هم سکس کنم در رو سه قفله میبندم
تشک خوشخواب رو آورده گذاشته زمین خانمم رو به حالت دایی داره میکنه
تشک خوشخواب؟
تبلیغاته مگه؟
حالت دایی🤣🤣
دایی چطور سکس میکنه؟
نکنه سکس علی دایی رو هم دیدی؟
یا داییت هم زنت رو میکنه؟
ای بیسواد بیغیرت
به حالت دایی و عمو گاییدم اون سوراخی که ازش بیرون اومدی دیوث
کاش اونشب مادرت پریود بود
خیلی خنده دار بود تصورت
با چه افکار کیری جق میزنی.
خدایی خودت فهمیدی چی گفتی، رفتی پشت در اتاق خواب و بسته بوده، بعد لای در اتاق را پس چطور باز کردی و چطوری رفتی بالای سرشون. حداقل یکبار قبل از آپلود داستان، خودت بخونی بدنیست
فقط برق اتاق خواب روشن بوده بعد در قفل بوده نشستی پشت در بعد لای درو باز کردی ؟
تا امروز زنت کص نداده؟؟؟ کنتور بستی رو کص زنت مگه ؟؟؟؟
چرا توهمات جق تونو میاید میریزید وسط شهوانی؟؟؟
بابا کس دادن زن عالیه بذار کس و کونشو به غریبه ها بده لذت بیشتری ببره خودت هم بیشتر حال میکنی با دیدن سکسهاش و کس و کون جنده اش! 😍 🤤
یاد شوهر زن همسایمون افتادم، که هر بار میاد، سکس من و زنشو از لای در نگاه میکنه و جق میزته، هیچکدوممون هم به روی خودمون نمیاریم و فقط لذت میبریم.
واقعی هست این داستان
یه رفیقی دارم که زنش هوس باز هست و خیلی خوشگل
یه مدت با من بود و بعد با مردای دیگه
شوهرش یه جورایی خبر داره، میدونه همسرش کونش میخاره اما به روی خودش نمیاره
یه کسکش به تمام معنا
چند بار خواستم بهش بگم از این اخلاقت دست بکش
میترسم اما برگرده بهم بگه اگه این اخلاقو نداشتم تو چه جوری میتونستی اینقدر به زنم نزدیک بشی
میدونم درست نیست اخلاقی نیست خیانت هست پست فطرتیه، اما چکار کنم خیلی زنشو دوست دارم عاشقش هستم، زنه هوس بازی هست اما با تمام هس بازیاش بازم دوستش دارم …خیلی وقته بهم محل نمیزاره اما من هنوز دوستش دارم… بالاخره یه روز باید از نوک انگشت تا فرق سرشو بوسه باران کنم
اینقدر لباشو بمکم که از حال بره
به معنی واقعی کلمه هم دوست داشتنیه هم خوردنی
اگه حال کردی که هیچ نوش جونت اگه نه که زن جنده باس سر هر دوتامون میبرید لب به لب توی باغچه چال میکردی اینجوری شو ندیده بودم یا رومی روم باش یا زنگی زنگ
جالب بود بذار زنت کارشو بکنه توهم هرسری نگاه کن وقتی کارشون تموم شد برو بهش گیر بده معلومه تو هم دوست داری
باید فیلم میگرفتی دهنشون و سرویس میکردی🤣