سلام من چند وقته که داستانای سکسی رو میخونم و بعد از خوندن داستانا این سوال برام پیش میاد که این داستان حقیقت بود یا خیال پردازی برا همین تصمیم گرفتم یه داستان واقعی براتون بنویسم کاملا حقیقی و فقط توی داستان اسم هارو عوض میکنم. خانواده ما چهار نفر بود بابام کارمند مامانم خونه دار یه خواهرم دارم که چهار سال از خودم بزرگتره. حدودا 14 ساله بودم که هم خود ارضایی میکردم هم یه پسر همسایه داشتیم که من میکردمش ولی هیچوقت نسبت به خواهرم حتی فکر بدی هم نمیکردم. خواهرم اون موقع تقریبا 18 ساله بود قد بلند سفید لاغر کمر باریک کونش نسبت به اندامش بزرگ بود سینه هاش کوچیک بود. الان که عکسای اون موقع رو میبینم یه نوجوون سکسی بوده. افسانه بسکتبال بازی میکرد و عضو تیم بود. داستان از جایی شروع شد که یه روز عصر من از مدرسه اومده بودم تو اتاقم خوابیده بودم داشتم زیر پتو کیرمو میمالیدم و تو ذهنم کون پسر همسایه مون رو تجسم کرده بودم یه دفعه صدای افسانه رو شنیدم که داره صدام میکنه میگه بیا کارت دارم یه کم صبرکردم تا کیرم خوابید و رفتم تو اتاقش گفت من امروز مسابقه داشتم تمام بدنم درد میکنه بیا با پاهات روی پاهام راه برو پاهامو لگد کن منم خیلی عادی این کارو براش کردم بعد دمر خوابید دستاشو باز کرد گفت روی دستامو لگد کن یه تیشرت با یه شلوار استرج پوشیده بود یه دفعه چشمم افتاد به کونش که قلمبه و خوش فرم بود از خودم بدم اومد به خودم گفتم خاک تو سرت ولی بعد شب که میخواستم کیرمو بمالم باز صحنه اومد جلو چشمام. گذشت تا چند روز بعدش رفتم تو اتاق افسانه داشت لباس عوض میکرد و با شورت بود پشتش به سمت من بود و باز ذهن من یه عکس از کونش گرفت همون موقع رفتم بیادش جق زدم. افسانه زیاد توی خونه می رقصید و هروقتم میرقصید میگفت نگاهم کن منم دست خودم نبود نگاهم شهوت آلود شده بود. دختر شاد و فعالی بود یه روز وقتی از باشگاه برگشت ازم خواست ماساژش بدم دمر خوابید گفت پشت خم زانوهامو بمال یه شلوار گشاد و نخی نازک پوشیده بود تمام نگاهم لای کونش بود یه مقدار از کمرش معلوم بود سفیدیش برق میزد پاهاشو با یه کم از روناشو ماساژ دادم بعد برگشت گفت پاشو وایسا با پات تمام وزنتو بنداز کف پام من کیرم راست شده بود وقتی بلند شدم دید و متوجه شد و بهم گفت نمیخواد مرسی برو من خیلی پشیمون و ناراحت شده بودم رفتم و به خودم قول دادم که دیگه هیچوقت این اشتباه رو نکنم ولی این تازه اول ماجرا بود از فردای همون روز افسانه رفتارش تغییر کرد نگاهش لبخندش. دیگه هر روز میگفت ماساژم بده کار به جایی رسید که موقع ماساژ به کونشم دست میزدم. کیرم بلند میشد و اونم میفهمید و میدید ولی در همین حد باهم می لاسیدیم تا زمانی که من تقریبا 16 ساله بودم افسانه 20 ساله یه روز عصر تو خونه تنها بودیم ولی هر لحظه امکان داشت مامان و بابام از راه برسن من داشتم فوتبال تماشا میکردم تیمی که من دوستش داشتم داشت میباخت افسانه هی سر به سرم میذاشت و تیم منو مسخره میکرد یه دفعه کنترل تلوزیون رو برداشت کانالو عوض کرد و فرار کرد من دنبالش دویدم گرفتمش نشست رو زمین و کنترل رو بهم نمیداد دوتامون داشتیم میخندیدیم شوخیمون کم کم حالت کشتی شد و من کامل بغلش کردم و خوابیدم روش یه دفعه خنده هامون قط شد خجالت کشیدم و بلند شدم شهوت تمام وجودمو گرفته بود داشتم میرفتم یه دفعه گفت ماساژم میدی برگشتم دمر خوابید یه کم ماساژش دادم و بی اختیار خوابیدم روش کیرمو رو کونش فشار میدادم هیچی نمیگفت اومدم شلوارشو بکشم پایین با دستاش شلوارشو گرفت و نذاشت منم اینقد از رو شلوار ادامه دادم تا ارگاسم شدم. گذشت تا اینکه باز یه روز من تو اتاقم نشسته بودم رو صندلی مامانم تو آشپزخونه بود افسانه اومد یه کم باهام شوخی کرد بعد نشست تو بغلم و زودم بلند شد رفت ولی این کارش منو دیوونه کرد و دیگه تصمیم گرفتم بکنمش منتظر فرصت بودم. یه روز میخواست بره تو زیرزمین از انباری یه چیزی بیاره منم دنبالش رفتم تو زیرزمین بهش یه کم باهاش شوخی کردم و لباشو بوس کردم به سینه هاش دست زدم ولی نذاشت ادامه بدم یه روز تنها بودیم رفتم سراغش بهم گفت ما نباید این کارا رو بکنیم و کلی باهام حرف زد بعد بهش گفتم پس این آخرین بارمون باشه بعدش همه چیزو فراموش میکنیم دمر خوابید و گفت باشه پس فقط ماساژ برا آخرین بار اون روز دامن پوشیده بود پاهای خوش فرم و سفیدش داشت دیوونم میکرد. اون موقع ها بچه بودم خر بودم بلد نبودم باید چیکارکنم بی تجربه بودم حسابی روناشو مالیدم و دامنشو دادم بالا یه شورت صورتی پوشیده بود میخواستم شورتشو در بیارم نذاشت میخواست بلند بشه منم قبول کردم بعد چرخید باهم صحبت کردیم و راضیم کرد که فقط از رو شورت. من کیرمو در اوردم گذاشتم لای رونای سفیدش یه کم مالیدم تا آبم اومد. ما همیشه در همین حد باهم میلاسیدیم بعد از اون چند بار دیگه هم سکس داشتیم. اوج کاری که برام کرد این بود که کیرمو میمالید و یه کم سرشو میکرد تو دهنش. الان ازدواج کرده دیگه چندساله این چیزا اصلا بین ما نبوده ولی من هنوز عاشقانه دوستش دارم و لذت دوران بچگی هیچوقت یادم نمیره.
نوشته: امیر
bahal booOd…sher nagoft bichare
bazam benevis
hala faghat yarroo dare khareto mikone
la aghal khodet mikardy delet nasoOze :D
واقعا به چیش خواهری خیلی بهتر بود.کار خیلی زشتی کردی.البته مطمعن باش خواهرت قبل ازدواجش اگه به داداشش داده به کل محل هم داداه و شک نکن همین الانم زیر پای یکی دیگس…راستی از مامانت به ارث برده.خودت هم از بس پسر همسایه گاییدتت اومدی خواهرتو گاییدی.در کل خوانواده شما همینجوریه
عجب!
بد نبود.جالب بود داستانت.راستو دروغش رو دایورت میکنم رو کیرم.
همینکه که کیرت کرده نذاشته بکنیش خودش باز جای شکر داره که الان فحش نمیخوری از من .
از این شوخیایه خواهر برادری خوشم میاد.مثل این ک گفتی…
به این چرندیات بچه توجه نکن عزیزم بازم بنویس تا خطت خوب شه
به این چرندیات بچها توجه نکن عزیزم بازم بنویس تا خطت خوب شه
خیلی زشت بود خاک بر سرت کنن هم خودت هم خواهرت باید از کون دارت زد
آماره کسکشا داره روز به روز بالاتر میره :|
محارم ننویسین :|
ننویس کسکش :| بی شرف
سکس آخر جاده شرم و حیاست و مهم نیست که محرم باشه یا نامحرم البته این حرف مخالف های زیادی داره ولی این عمل اتفاق میوفته و باید قبولش کرد.
خوب بود.البته خواهرت هم لاشي بوده كه تو تونستي بكنيش yes3
عزیزم خیلی خری شرف ایرانی ها رو تو بردی با گاییدن خواهرت!!!
سلام من چند وقته که داستانای سکسی رو میخونم و بعد از خوندن داستانا این سوال برام پیش میاد که این داستان حقیقت بود یا خیال پردازی برا همین تصمیم گرفتم … .
کل داستانت ب کیرم کسکش لاشیه دروغگوی نیرز!
ادممم انقد لاشی میشه ک با ابجیش …!!!
حدس و تجربه م میگه حقیقت بود البته چند جاش هم بزرگنمایی کردی.
بدک نبود ولی توکه اینجور پیش رفتی یه سکس آنال هم از توش در میاوردی احمق بی جرات.
تو کیرت را تو کون خود نگه دار ----- تا کیرت کج شود بر چوبه ی دار
داداش نوش جونت دمت گرم . اگرم كرديش بازم دمت گرم .
جفتتون حشري بوديد ميخواستيد و همديگه رو ارضا كرديد.
بهتر كه خواهرت با تو بود تا اينكه يه پسر ديگه ببره تقشو بزاره …
من با کس با محارم کاملا مخالفم ولی مثلا همین داستان خواهره خارش داشته خوب بود میرفت به غریبه میداد که همون شورت رو به زور از پاش می کند و تا دسته می کرد تو کوسش؟!!!
من دست به ماساژم خوبه هر کی هم زیر ما خوابیده راضی پاشده اگه خواستی به خواهرت کادوی تولد بدی بیار من خودم برات ماساژش بدم که یک عمر دعا گوت بشه .
باور کن
بچه کونی چرت نوشتی پسر همسایه میکرده خواهرشو میکرده خودتو هم میکردن کیرم تو کس اون مادری که تو را زاییده . از محارم ننویسین
داش علی به نظرت ی زره توحین نکردی به این بیچاره اومده ی داستان از خودش در اورده نوشته
بابا بچه کونی ننت جنده بوده؟ یا بابات کس کش بوده که اینجوری شدی هان؟!!! diablo
عججججججبببب من ک داستانو نخوندم اما شقایق جان بیا تا خودم مثله داداشت بکنمت
کثافت، عشق بین خواهرو برادر بین زنو شوهرم پیدا نمیشه پس سعی نکن با این کسشعرا ذهن جوونای مردمو خراب کنی.
برادر واقعی وقتی برا خواهرش کاری میکنه (مثلا ماساژ) به همه چیز فکر میکنه بجز شهوت.
البته تو که حرومزاده ای این چیزارو نمیفهمی، عادیه…
خیلی کسکشی ک ب خواهرت چشم بد داشتی کونی با نظر یکی ا بچه ها موافقم اگه به تو داده بدون همه محل هم خوب گاییدنش
داستان بدی ننوشتی ولی نوشته بودی چند باری سکس داشتیم .اینجا باید ببینیم عمل دخول صورت گرفته یا نه اگه صورت گرفته که خدا ببخشتت دیگه فکر کردن محارمو از ذهنت پاک کن