مادرزن ساده

1401/09/28

این خاطره واقعی است . قضاوت با خودتون …
من نادر سی و دو سالمه قد ۱۸۰ وزن ۹۰ سایز معمولی اندازه نکردم ولی پارتنرام ازم راضی بودن . متاهلم و داماد بزرگ خونه ام . دو تا خواهر زن کوچکتر از خانمم دارم . حدود هشت ساله با همسرم ازدواج کردم و زندگی خوبی داریم و سکسمون هم با فانتزی های مختلف براهه . مادر زنم فرشته با من یازده سال اختلاف سنی داره و تو هفده سالگی شوهر کرده . کلا دخترای فامیل مادر زنم تو سن پایین ازدواج کردن و این یه رسم خانوادگی تو روستاشون بوده . فرشته با پدر زنم ۸ سال اختلاف سنی داره . مادر زنم الان یه خانم ۴۳ ساله ولی وجودش عین یه زن سی ساله جوون و تر و تازه است . من و همسرم تو فانتزی های سکسیمون فانتزی سکس با محارم رو هم داشتیم … من تو فانتزی ها چند بار مادر و خواهراشو جلوی چشمش گاییدم … اونم یکی دو بار به داداش من کص داده … البته اینا همه فقط فانتزی بوده ولی از اولش یجورایی چشمم همیشه دنبال مادر زنم بوده . فرشته یه زن ساده روستایی که بعد از ازدواج اومده شهر و زندگی با یک مرد کارخانه دار که از اقوامشون هست ، تغییر زیادی در سبک زندگی و طرز لباس پوشیدنش ایجاد نکرده . بر خلاف مادر زنم ، پدر زن دیوث ما یه عیاش و خوش گذرون به تمام معناست . چندین بار مادر زنم مچش رو با زنهای دیگه و حتی زنهای فامیل گرفته ولی بخاطر حفظ آبرو و اینکه اینجور کارا تو فرهنگ خانوادگی مادر زن و پدر زنم برای مرد عیب نیست ، صداشو در نیاورده ، اما تو درد دلهایی که در طول این هشت سال که من دامادشون شدم به من گفته ، حسابی دلش از شوهرش شکسته و به قول خودش دیگه دوسش نداره و فقط بخاطر بچه هاش این زندگی رو تحمل میکنه . اما اینم حسابی رو مخ پدر زنمه و به هر روشی که بتونه زندگی رو به کامش تلخ میکنه و به همین خاطر دائم تو خونشون بگو و مگو و جر و بحث دارن . دو کلام خوش نمیتونن با هم حرف بزنن . همه حرفاشون با طعنه و کنایه است و اینجوری دیگه عادت کردن . رابطه هر دو شون با من عالیه چون هم رازدار پدر زن و هم سنگ صبور مادر زنم هستم . با دو تا داماد دیگه شون در حد من صمیمی نیستن . تو این دعواهای زن و شوهری هر از چند گاهی فرشته با پدر زنم قهر میکنه و تنها جایی که میره خونه ماست . منم بدم نمیاد چون هم فرصت مالیدن بهش زیاد دست میده و هم هر وقت میاد ، پدر زنم به حسابم پول میزنه که یه مدت نگهش دارم و براش بخرجم تا اونم بتونه رو پروژه های عیاشی و جنده بازیش متمرکز بشه . هفته پیش بازم طبق معمول فرشته با قهر اومد خونه ما و بعد از تعریف ماجرا با اشک و آه و دلداری های من و همسرم ، شرایط عادی شد و قرار شد یه مدت پیش ما بمونه . من شغلم زرگریه و معمولا صبح ها دیر میرم مغازه و خانمم کارمنده و صبح زود میره . کار رسوندن بچه هم به مهد کودک با همسرمه ، هر چند بعضی روزا که مادر زنم خونه ما میمونه ، دخترم مهد نمیره . یروز ساعت ۸ پاشدم دیدم فرشته میز صبحونه رو طبق معمول آماده کرده و منتظره من پاشم تا با هم صبحونه بخوریم . شب گذشته قبل خواب که درد دل می‌کرد برام بهش گفتم شوهرت حسابی شلوغیاشو میکنه و به خورش میرسه و تو هم کاری جز غصه خوردن نمیکنی… تو هم به خودت برس ، خوش باش ، برا خودت عشق و حال کن ، برو بازار خرید کن … با دوستات مهمونی و دورهمی برو … آخرش هم یواشکی بهش گفتم من اگه جای تو بودم حتی بعضی وقتا شلوغی هم میکردم و این تیکه آخرو انداختم به شوخی و خندیدم که یهو عکس العمل بد نشون نده . صبح در کمال تعجب دیدم فرشته خانم یه بولیز و شلوار از لباسای زنمو پوشیده و یه آرایش سبک هم کرده … کاری که تا حالا نکرده بود . فرشته با قد ۱۶۵ وزن ۷۵ و سینه های ۸۰ واقعا فیزیک عالی داره . یه میلف تو پر بدون شکم و باسن بر آمده . با تبسم گفتم به به مادر زن ما فرشته بود و حالا جیگر شده … با ذوق گفت : واقعا ؟ خوب شدم ؟ بهم میاد ؟
من : خوب شدی ؟ این چه حرفیه ؟ تو عالی هستی … هر مردی تو رو ببینه دلش میره
ف : نه دیگه … اونقدرا هم که تو میگی نیست … دیگه دارم کم کم پیر میشم …
من : یه نگا تو آینه به خودت بنداز … با یه دختر ۲۰ ساله مو نمیزنی … شوهرت اگه شعور داشت قدر این جیگرو باید میدونست
فرشته در حالیکه چشماش از تعریف های من که بی راه هم نبود ، برق میزد ، یه آه عمیقی از ته دل کشید و گفت : اگه قدر منو میدونست که الان حال و روز زندگی ما این نبود و منم هی مزاحم زندگی شما نمی‌شدم
من : فرشته جون از این حرفا بزنی باهات قهر میکنم هاااا ، اینجا خونه خودته و ما خیلی دوسداریم که تو پیشمون باشی … نگاه کن ، اگه تو نبودی کی میخواست اینجور بساط صبحانه ای رو برای من آماده کنه ؟ تازه یه صبحانه عالی با یه جیگر زیبا …
ف : تو چشمات قشنگ میبینه… کاش شوهرم هم مثل تو میدید
من : با فکر کردن به اون اعصاب خودتو خراب نکن … اون برا خودش خوشه … تو هم سعی کن برا خودت خوش باشی
همینطور که صحبت میکردیم مشغول خوردن صبحانه بودیم و داشتم فکر میکردم که الان موقعیت عالی است و باید یجوری مخ فرشته رو بزنم
من : راستی رابطه زناشویی ات با حاج قدرت ( پدر زنم ) چطوره ؟
ف : واااا … پرسیدن داره ؟ خوبه خودت از اولش تو جریان زندگی ما هستی … رابطه مون اگه خوب بود من الان اینجا چکار داشتم ؟
من : از اون نظر نمیگم … میدونم … منظورم رابطه و نزدیکی و از اینجور برنامه ها …
ف : هعیییی … الان سه جهار ساله دستش به دستم نخورده … میگه دیگه توانشو ندارم
من : وااااا … اگه توان نداره پس چجوری با زنهای غریبه میتونه رابطه داشته باشه ؟
ف : خب دیگه … اونا چشم و دلشو سیر میکنن ، به ما دیگه چیزی نمیرسه
من : اونوقت تو چیکار میکنی ؟
ف : هیچی … کاری از دستم بر نمیاد که
من : نه … منظورم اینه نیازهاتو چجوری برطرف میکنی ؟ بالاخره آدم نیاز داره چند وقت یبار خالی بشه
ف : عه … من دیگه یادم رفته که زنم … مدتهاست که دیگه احساس نیاز نمیکنم
من : فرشته جوم ببخشید هااا … من باهات محرم هستم و اینا رو که میگم اطلاع دارم و لازمه بدونی … اگه زن یه مدت طولانی ارضا نشه به انواع بیماری‌ها مبتلا میشه … کلا سیستم بدنش به هم میخوره … پوستش چروک و زود پیر میشه … تو هنوز سنی ندازی… باید به فکر سلامتی خودت باشی
ف : چیکار کنم ؟ کاری از دستم بر نمیاد که … برم بزور بهش بگم باید با من بخوابی ؟
من : نه … این که خوب نیست زن بره منت مردشو بکشه بگه بیا با من سکس کن ( این یه تیکه رو به خودم جسارت دادم و گفتم که هم عکس العمل فرشته رو بسنجم و هم بحث رو بکشونم به جاهایی که شاید بتونم تحریکش کنم ) ولی خب ارضا شدن فقط از طریق خوابیدن با همسر نیست که … راه های دیگه ای هم هست
ف : من از اون کارا نمیتونم بکنم … چندشم میشه … بدم میاد
من : نمیگم که دائم انجام بدی … ولی باید حداقل ماهی دو بار بکنی که سلامتیت از بین نره … بدنت نیاز داره
ف : آخه نمیدونم که باید چیکار کنم … تا حالا نکردم
من : فکر کن من دکترت هستم و دکتر میدونی دیگه ، برای مریضش محرمه … من یادت میدم ولی بلید به حرفام گوش بدی … نباید بذاری اون حاج قدرت همش بخورش برسه و خودشو جوون نگه داره و تو رو اینجوری پیر کنه تا از بین بری و اون بیشتر عیاشی کنه
ف : آخه من از تو خجالت میکشم … چطور میتونم اینجور کارها رو بکنم
من : ما که با هم محرم هستیم پس این حرفا برای ما گناه نداره … در ضمن نمیخوای عیاشی کنی که … فرض کن این نسخه دکتره که برای سلامتیت واجبه … پس نباید خجالت بکشی …
اگه اجازه بدی یه چایی بخوریم و بریم که یادت بدم … الان بهترین موقعیته … کسی هم نیست که یهو فکرای بد بکنه … راحت میتونم یادت بدم که دیگه بعد از این خودت بتونی خودتو ارضا کنی و نذاری سیستم بدنت به هم بریزه
فرشته در حالیکه صورتش از خجالت کمی سرخ شده بود سرشو انداخت پایین و یواشکی گفت : نمیدونم که … سخته پیش تو …
من : نگران نباش … منو به عنوان دامادت نبین … فکر کن من دکترت هستم … تازه یباره دیگه … کسی هم قرار نیست بفهمه ، بین خودمون میمونه
ف : باشه … حالا … تو مغازت دیر نمیشه ؟
من : نه بابا … دست خودمه ، هر وقت رفتم مهم نیست
فرشته پا شد چایی بریزه و من از فرصت استفاده کردم تا کیرم رو که حالا به مرز انفجار رسیده بود تو شلوارم جابجا کنم که متوجه نشه … بعد از خوردن چایی ، گفتم : دستت درد نکنه … حالا بریم که همه چیو یادت بدم
ف : حالا نمیشه بمونه برای بعد ؟ من فعلا آنادگیشو ندارم ، ازت خجالت میکشم … در ضمن نیازی نیست که بریم ، همینجا بگو منم بشنوم باید چیکار کنم
بعدا فهمیدم که منظورش از آمادگی نداشتن ، خجالت نبود ، جنده خانم کصش یه کم مو داشت و دوست نداشت یهو کصشو مودار ببینم .
من : فرشته جون با حرف نمیشه که … تو باید رو تخت دراز بکشی ، ریلکس باشی و هیچ استرسی نداشته باشی تا بتونه به مرحله ارضا برسی … در ضمن جلسه اول رو بلید خودم باشم که کمکت کنم وگرنه اگه خودت تنهایی بخوای انجامش بدی و نتونی ، دیگه هیچوقت نمیتونی و این تو روحیه تو تاثیر بد میذاره … حالا پاشو … قرار شد حرفمو گوش کنی
در حالیکه پا میشد با ناز توام با گلایه گفت : ناااادر … از دست توووو … ببین آدمو مجبور به چه کارهایی میکنی
من : باور کن اگه بخاطر سلامتیت واجب نبود نمیکردم… من تا حالا فکر میکردم با حاج قدرت رابطه سکس تون برقراره … نمیدونستم این همه مدت طولانی اصلا سکس نداشتی … این برای وجود تو عین سم میمونه … باید زود علاجش کرد
دست فرشته گرفتم و در حالیکه اکراه به اومدن داشت دنبال خودم کشیدم و بردم به سمت اطاق خواب خودمون …
گفتم مرحله اول اینکه اصلا فکر نکن من اینجا هستم و خیلی راحت و ریلکس رو تخت دراز بکش . و هدایتش کردم سمت تخت ، فرشته به پشت خوابید رو تخت …
من : حالا چشماتو ببند و فکر کن مردی که تو رویاهای خودت دوسش داری داره نزدیکت میشه تا باهات عشق بازی کنه …
فرشته در حالیکه چشماشو بسته بود گفت : آخه همچین مردی رو نمیشناسم … نمیدونم به کی فکر کنم …
من : به یه خاطره ای فکر کن که برات تحریک کننده بوده
اصلا فرض کن خوابیدی و یه نفر در حالیکه تو خوابی اومده و یواشکی به بدنت دست میزنه … و تو از این کارش لذت میبری
فرشته چشماش همچنان بسته بود و من در کنارش روی لبه تخت نشسته بودم … احساس کردم نفسهاش تند شده و مطمئن شدم که در مسیر هدفم قرار دارم و میتونم به نتیجه برسم … کیرم داشت شلوارمو جر میداد و من باید فعلا تحمل میکردم …
من : چه حسی داری دستای اون مرد داره بدنت رو لمس میکنه ؟
ف : حسی ندارم … نمیتونم تجسم کنم دستای یه مرد روی بدنمه
من : فرشته جون لطفا منو ببخش … اینجا من باید یه کم کمکت کنم و در ضمن ناچارم حرفای سکسی بزنم که تحریک بشی
ف : نااااادر … خجالت میکشم آخه
من : خجالت نکش عزیزم … فکر کن مردی که عاشقته الان پیشته … تو چشماتو بسته نگهدار و تو رویای خودت اون مرد رو پیدا کن … منم سعی میکنم نقش اون مردو بازی کنم
با گفتن این حرف ، دستمو آروم گذاشتم روی رون پاش … فرشته یه لرزش خفیفی کرد ولی چیزی نگفت ، نفسهای تند تر شده بود
من : عشقم ؟ فرشته من ؟ میدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود ؟
با گفتن این جملات همزمان دستم روی رون فرشته به آرامی حرکت دادم و پاشو نوازش کردم و بعضی وقتا هم یه فشار کوچولو به پاش میدادم
من : عزیزم مدتهاست که حسرت آغوشت رو میکشم و دنبال فرصتی هستم که بتونم دوباره تن ناز و قشنگت رو لمس کنم …
دستم رو از کنار رون و باسنش به روی شکمش کشیدم و فرشته یه آه کوتاه از دهانش خارج شد ولی عکس العملی نشون نداد … این باعث شد جسارتم بیشتر بشه و هم زمان با نوازش شکمش دستم رو به آرامی به سمت بالا و به ناحیه زیر سینه هاش بکشونم … اینجا شدت ضربان قلب فرشته رو زیر دستم حس کردم و امیدوار شدم که این ضربان از حشری شدنش باشه …
من : بعد از مدتها حسرت ، امروز به عشقم رسیدم و دلم میخواد همه وجودشو لمس کنم … دلم برای سینه های قشنگت یه ذره شده … دوسدارم فشارخون بدم … بخورمشون
و بلافاصله یکی از سینه هاشو تو دستم گرفتم . وااااای این زن یه معجزه است . ممه سفت … با نوک بر آمده که حتی سوتین زیر بولیزش هم نتونسته پنهونش کنه … یه فشار جزئی دادم … یهو فرشته گفت : آخخخخخ ناااااادر
من : جوووونم؟ عشقم …
و دوباره سکوت کرد و به تند تند نفس کشیدن ادامه داد
خودم از شدت حشر کیرم داخل شلوارم و از تنگی جا داشت میشکست … به نوازش و فشار دادن سینه هاش ادامه دادم و تصمیم گرفتم ایر خلاص رو بزنم …
من : واااای عشق سکسی من … چه سینه ای داری … جون میده برای خوردن … دیگه تحمل ندارم… عشقم آغوشت رو باز کن و منو توش جا بده که دارم برات میمیرم … فرشته با گفتن : خدا نکنه دیوونه … چراغ سبز رو داد و من به آرامی روش دراز کشیدم در حالیکه سعی می‌کردم همه وزنم رو روی اون نندازم … بلافاصله لبهامو نزدیک لبهاش بردم و قبل از تماس لبهامون ، فرشته بدون اينکه چشماشو باز کنه لبهاشو برام غنچه کرد و من دیگه مطمئن شدم که مادر زنم مال من شده و کار تمامه …
بعد از لب بازی عاشقانه و خوردن گردن و لاله گوش فرشته جونم … دیگه صدای آخ و اوخ فرشته اطاق رو پر کرده بود و دستهاش بکار افتاده بودن و سر و گردن و پشت منو نوازش می‌کرد…
بدون اينکه چیزی بگم و ازش اجاز بگیرم بولیز رو از تنش در آوردم بالای سینه هاشو لیس زدم و مکیدم و بعدش باز کردن سوتین که خودش کمک کرد و خوردن ممه های ۸۰ و سفت و حرکت به پایین و نهایتا لخت کردن کامل فرشته . حالا دیگه فقط یه شورت پاش بود و برای در آوردنش مقاومت می‌کرد…‌
ف : ناااادر ؟ اونو دیگه در نیار … تمیز نیستم
من : عشقم اگه بخاطر موهاش میگی ، من عاشق موی کصم … اینجوری دوسدارم
قبل از اینکه شورتش رو در بیارم لبه شورت رو کنار کشیدم و به چاک کصش یه زبو زدم و فرشته همراه با صدای آه به خورش لرزید
من : جوووون … قربون کص شیرینت بشم
دست انداختم به کناره های شورت و اینبار دیگه مقاومت نکرد و از پاش در آوردم
همه چی برای یه سکس توپ آماده بود ،،، بالافاصله پا شدم و لباسامو کندم و دو باره روش دارز کشیدم … کیرم لای پاهاش و مماس کصش بود و دوباره شروع کردیم به لب بازی
مسیر لب و گردن و ممه ها و شکم رو دوباره طی کردم تا رسیدم به کص … با فشار دستام فهموندم بهش که پاهاش باز کنه و فرشته براحتی پاهاشو کاملا برام باز کرد … من دیگه افتادم بجون کصش … آنقدر هم موهای کصش بلند نبودن ولی نیاز به شیو مجدد داشت … با این وجود عاشقانه براش میخوردم و فرشته عین مار زخمی فقط پیچ و تاب می‌خورد و سرم رو به سمت کصش فشار میداد … هر دو آماده آخرین مرحله شده بودیم و میدونستم فعلا درخواست خوردن کیرم با توجه به اینکه هنوز ممکنه با موضوع کنار نیومده باشه ، عاقلانه تخواهد بود … لازمه اول کامل فتحش کنم و در سکسهای بعدی راحت تر ازش بخوام برام ساک بزنه … بنابرین خودمو کشیدم بالا و با دست کیرم رو روی سوراخ کصش تنظیم کردم و به آرامی فشار دادم … سرش که وارد واژن مادر زنم شد با صدای بلند کفت آخخخخخ … لطفا یواش بکن … تنگه ،،، میترسم دردم بیاد …
من : چشم عشقم … خودم مواظبت هستم … نگران نباش … نمی‌ذارم دردت بگیره
کیرم به آرومی پیشروی می‌کرد تا اینکه تخمام به در کصش چسبید … لحظاتی بی حرکت موندم تا کص تنگش به سایز کیرم عادت کنه و همزمان ازش لب گرفتم …
من : فرشته ؟
ف : جونم ؟
من : دیگه زنم شدی … بعد از این خودم میکنمت تا ارضا بشی … این کص دیگه مال خودمه … خاک تو سر شوهر دیوثت که قدرشو ندونست … حالا میتونم یه خواهشی ازت بکنم ؟
ف : بگو
من : لطفا چشماتو باز کن و تو چشمای شوهرت نگاه کن … دوسدارم موقع کردنت ، شهوت رو تو چشمات ببینم
ف : ناااادر ؟ خجالت میکشم … بکن دیگه …
من : نادر نه … بعد از این منو عشقم صدا کن … الان کیرم تو کص داغته… آلن دیگه تو مال منی …‌ کص خودمی … چشماتو باز کن تا ببینی چقدر عاشقتم
فرشته با ناز چشماشو باز کرد و تو چشمام نگاه کرد
ف : نااااادر ؟ ببخشید عشقمممم ؟
من : اووووف … جوووونم ؟ عشقممممم …
ف : کارمون بد نبست که ؟
من : نه عزیزم … ما به هم محرم هستیم پس اصلا گناه نیست … تو دیگه زن خودمی و بعد از این مرتب میکنمت
با این حرفا شروع کردم به تلمبه های آروم و باز لبهامون در هم گره خورد … ولی این بار لب دادن فرشته متفاوت شده بود … رسما لبهامو می‌خورد و بعضی وقتا یه گاز کوچولو میگرفت … کم کم زبونم رو بردم تو دهنش و داخل دهنش زبونهامون عشق بازی می‌کرد… تلمبه هام سرعتش بیشتر شده بود و به صورت ضربه داشتم میزدم و فرشته دیگه همون فرشته خجالتی نبود …
ف : بکن … آآآخخخخخخ … تندتر بکن … جرم بده
من : اوووووف … قربون جنده خودم بشم … دلت کیر خواسته بود ؟
ف : آره … خواسته بود
من : بیا اینم کیر … مال خودته … بعد از این کصتو خودم آب میدم
سرعت تلمبه های من و فریاد های از سر شهوت و لذت فرشته بالا رفته بود و من دیگه تحمل نداشتم … به یک باره وجودم از طریق کیرم پاشید داخل کص فرشته و از لرزش‌های بدنش فهمیدم که اونم ارضا شده … افتادم روش و لبهاش رو به دهن گرفتم … اونم منو سفت بغل کرده بود و نفس نفس میزد …
من : چطور بود عشقم ؟
ف : ناااادر ؟
من : جوون نادر ؟
ف : مرسی که هستی … دو باره حس زن بودن بهم دست داد … دوستت دارم …
این آغاز رابطه پایدار من با مادر زنم بود که هنوز هم ادامه داره …
امیدوارم پسندیده باشید و اگر غلط املایی در متن باشه لطفا ببخشید.

نوشته: نادر


👍 66
👎 15
249001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

907258
2022-12-19 01:37:43 +0330 +0330

چه باحال بود 😂😂😂😂

4 ❤️

907259
2022-12-19 01:44:48 +0330 +0330

یه رفیق داشتم یه تیکه تکلام داشت همیشه میگفت.
میگفت : ایشالا این دروغی که میگی راست باشه 😊

5 ❤️

907266
2022-12-19 01:58:03 +0330 +0330

چقدر تو حروم زاده ای پسر 😂 😂 😂

3 ❤️

907270
2022-12-19 02:06:42 +0330 +0330

درباره زن داداشت هم تو نوشتی لاشی یچیزای حرمت داره نه لذت هدفت تابلوه

2 ❤️

907274
2022-12-19 02:12:26 +0330 +0330

کسکش دیوث تو با هرکی محرم باشی میکنیش؟کمی فکر کن قبل از اینکه چرت و کس شر زائده ذهنیتو بکی مجلوق محرم تو خراب شده بابات داشتی کردی شون یا نه؟ پفیوز

2 ❤️

907278
2022-12-19 02:33:50 +0330 +0330

خلاصه که همون اسب عربی و متعلقاتش تا انتها پیشکش باشد به مقعد نامبارک حضرت نادر ملجوق

0 ❤️

907283
2022-12-19 03:51:25 +0330 +0330

پدرت با خواهرش هم محرمنا… فکر کنم نتیجش شد تو

0 ❤️

907291
2022-12-19 06:38:21 +0330 +0330

کصکش کونده تو زرگری بعد مادر زن جنده ات که میاد چند روز خونه تون شوهرش باید پول اقامتش رو بزنه به کارتت؟
فرخ نژاد برینه به قبر پدرت.

4 ❤️

907294
2022-12-19 07:36:06 +0330 +0330

از اینکه ساک بزنه ترسیدی بعد بهش گفتی جنده، جنده اون مغز تخمی تخیلی گوهته که داری اراجیف با اینهمه غلط املایی مینوسی، مادرزنت محل سگ هم بهت نداده…

2 ❤️

907299
2022-12-19 08:32:34 +0330 +0330

باحال نوشتی عالی بود

1 ❤️

907307
2022-12-19 09:35:36 +0330 +0330

منم نادرممممم

0 ❤️

907310
2022-12-19 10:11:44 +0330 +0330

معلومه چایی خوریا…🤣🤣

0 ❤️

907315
2022-12-19 11:06:03 +0330 +0330

چندتا مطلب رو مد نظر داشته باشین ! یه خانم محترمی به قول خودت ! چرا باید اینقدر تحت بهش بگی جنده خانوم بپذیره! ببین جنده هم زیر کیرت بود بهش بگی جنده خانم بلند میشه و تمامه پس یادت باش توی سکس این فانتزی جنده خانم اصلا جواب نمی‌ده . داستانت خوب بود اما اون شوهرتم و جنده خانم رید توش

0 ❤️

907318
2022-12-19 11:28:53 +0330 +0330

کار درستی که نکردی حرومزاده ، ولی داستان سیخ کنی بود

0 ❤️

907326
2022-12-19 12:38:02 +0330 +0330

اینم یه بیماریه دیگه
یه حرومزاده ای از شنیدن فحش مردم در مورد دروغاش لذت میبره
بقول آخونده
خاررررکسده

1 ❤️

907335
2022-12-19 13:32:18 +0330 +0330

وای فکر کنم آبدارچی اداره زنتم داره زنت رو میکنه دکین دکا🤣🤣🤣

1 ❤️

907345
2022-12-19 18:37:16 +0330 +0330

۳۲ سالته
مادر زنت ۱۱ سال بزرگ تر ازته میشه ۴۳
۸ ساله ازدواج کردی از سن مادر زنت کم کنی میشه ۳۵
مادر زنت ۱۷ سالگی ازدواج کرده دوران نامزدی و حاملگی و فلان رو بذاریم ۴ سال میمونه ۱۴
زنت ۱۴ سالش بود دادن بهت که بکنیش
اگه راست گفته باشی کیر اعضای شهوانی تو کس و کون مادر زن و پدر زنت
اگه دروغ گفته باشی کیر اعضای شهوانی تو کل وجودت

0 ❤️

907346
2022-12-19 18:46:47 +0330 +0330

تو فانتری ها مادر خواهرشو جلو چشماش گاییدی
آقا یکی بیاد این جمله رو برام تفسیر کنه
فانتزی=جلو چشماش ؟؟؟؟
کیر افلاطون تو عرض و طول و فیثاغورث خاندانت
کسخل معنی محرم رو میدنی اصلا؟؟
محرم از حرام میاد با یکی محرم باشی ینی حرامه به سکس باهاش فکر کنی چه برسه که بگی محرمیم پس بیا بکنمت
داشاق خاندان ابوسفیان دهنت پسر

1 ❤️

907406
2022-12-20 03:06:28 +0330 +0330

چقدرناشی هستی پسر!!!
روایتی که واقعی نیست نمیتونه هم واقعی جلوه داده بشه واین ازنکاتی توی روایت پیداست

0 ❤️

907448
2022-12-20 11:43:38 +0330 +0330

بیست

0 ❤️

907460
2022-12-20 14:29:12 +0330 +0330

عالی بود

0 ❤️

907469
2022-12-20 15:52:11 +0330 +0330

عالی بود.خوشم اومد👏

0 ❤️

907489
2022-12-20 20:14:05 +0330 +0330

کیا واقعا مادر زنشونو کردن
من روش نظر دارم شدید

0 ❤️

907506
2022-12-21 00:07:07 +0330 +0330

خیلی خوب بود. حسابی شق کردم

0 ❤️

907679
2022-12-22 07:49:38 +0330 +0330

کوسشعر محض من که نتونستم تا آخر بخونم
آخه طرف ساده که هیچ شاسکولم باشه اینجوری نمیشه ببریش روی پل

0 ❤️

907769
2022-12-22 21:34:55 +0330 +0330

عالی بود

0 ❤️

907865
2022-12-23 14:01:37 +0330 +0330

اگه کردی که حلالت

0 ❤️

908185
2022-12-25 23:54:26 +0330 +0330

بابا فردینا لامصبا دستتون واز تو شورت دربیارید تند تندوچرت پرت می نویسید

0 ❤️

908409
2022-12-27 14:41:05 +0330 +0330

بدون آمادگی قبلی نمیشه…یهو صبحش پا شدی کردین…عجب

0 ❤️

908503
2022-12-28 11:00:02 +0330 +0330

خیلی هم عالی. گل راضی بلبل راضی گور بابای ناراضی.

0 ❤️

915239
2023-02-14 15:03:21 +0330 +0330

فکرنمیکنی اینکه مادرزنت راحت داشت کسشعراتو باور میکرد یخورده مشکوکه؟

0 ❤️

920851
2023-03-29 11:36:24 +0330 +0330

عالی بود 👌👌

0 ❤️

947925
2023-09-17 16:18:28 +0330 +0330

اینکه مادرزنت به این راحتی قبول کرده سکس داشته باشید قابل قبول نیست
داستان رو یه کم واقعی تر مینوشتی
مدت زمان صمیمیت تا سکس رو باید بیشتر میکردی

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها