سکس با رفیق دوست پسرم

1401/12/06

سلام شیدا ۲۴ ، خواستم این اتفاق جذاب رو تعریف کنم براتون
خب من با یه پسری آشنا شدم و رل زدیم و منو برد توی جمع و اکیپشون . یه سری اصلی ها بودن تو اکیپ و بقیه که میرفتن و میومدن. در کل شلوغ بود
خلاصه ما هفته ای یه بار برنامه داشتیم معمولا . بساط عرق و اینا . چند تا بچه پولدار داشتن که هر چند وقت یه بار مهمونی های بزرگ میگرفتن. بینشون یه پسره بود اسمش علی و من از همون اوایل ازش خوشم میومد ولی خب با رضا بودم سعی می‌کردم فکرشو از سرم بیرون کنم. بعد ی مدت دوستی همو ک فالو داشتیم علی همیشه استوری هامو ری اکت میداد و چت های کوتاه باهام داشت . خلاصه پنج ماه بعد رابطه منو رضا ، رضا باید میرفت سربازی و افتاد بجنورد . ما هم اوکی بودیم با هم کات نکردیم ، بعد آموزشی هم اومد تهران دیدیم همو سکس کردیم . ولی تو مدت نبودش علی بیشتر باهام حرف می‌زد همش نخ میداد . منم حشری بودم لاس میزدم باهاش همش فانتزی های سکسی تو سرم بود ولی با رضا کات نبودم نمیدونستم چیکار کنم . و خب رفیق بودن اونا و کلا بگایی میشد . خلاصه رضا ک باز رفت علی گفت بریم بیرون . من فکر کردم با بقیه ایم ولی تنها بود. ب روی خودم نیاوردم باهاش صمیمی برخورد کردم . همینجوری کافه بودیم که گفت رضا که نیست شما هم که عاشق و فلان نیستین خب چرا کات نمیکنین . گفتم مشکلی هم نداریم انچنانی. بعد پرسید خب مثلا نبودش اذیتت نمیکنه… منم مغزم مستقیم رفت به سکس و اینا و گفتم آره خب ی سری چیزا سخته ولی رضا ب روی خودش نمیاره تو مخمه و فلان فلان. تو فکرم اومد که رضا تو سکس از من سرد تره ینی دلش میخواد زود بکنه تموم شه بره و همه چیز انگار رو زمان بندی اون بود . یه هو علی گفت آخر هفته میخوام مهمونی بگیرم هستی دیگه حتما . من اون لحظه تو فکرم اومد اصلا چرا رضا وقتی یکی بهترش هست و داره اینطور نخ میده سه سالم ازش بزرگ تره و قد هیکل ردیف تره … خلاصه تو فکر رفتم و کلی اونروز حشری شدم. خونه که رفتم فکر میکردم برم خودارضایی کنم ولی دو روز دیگه مهمونی و شاید اتفاق هایی بتونه بیفته . رو علی حشریم. رضا هم که نیست ، همه هم مستن ، یه حس ذوقی بهم دست داد نمیدونم چرا . باید حس بدی داشته باشم ولی برعکس نمیتونستم صبر کنم برم مهمونی . خلاصه با دو تا از رفقای دخترم هماهنگ کردیم با هم بریم و کلی هم درباره کیر علی حرف زدیم و من همش حشری تر . یه پیراهن دو تیکه مشکی شاین پوشیدم دامن کوتاه جذب که کونم به چشم بیاد براش .
رفتیم داخل شلوغ بود اصلا شروع شده بود بزن بکوب. همینجوری میچرخیدیم ی هو علی با یه باتل اومد گفت بلاخره اومدین خوشگلا. باتلم داد بهمون شوخی و بغل کرد مارو گفت بترکونید دیگه آخرش یه چشمک بهم زد و رفت. ما هم شروع کردیم خوردن و رفتیم وسط جمع ، من زیاد نخوردم که مست پاتیل شم ، حواسم میخواستم باشه. وسط که بودیم صدا آهنگ زیاد یه هو یکی از پشت چسبوند بهم کمرو سفت گرفت توی گوشم گفت برقص باهام . علی بود. می‌میتونستم کیرشو حس کنم از پشت . انگار برق منو گرفت. منم کونمو مالیدم بهش کمرمو میچرخوندم. توی گوشم نفس می‌کشید دستشو گذاشت رو سینم فشار داد محکم . منم بخاطر اینکه کسی نبینه سریع رومو کردم سمتش ولی همچنان بهم چسبیده بود . چشاش خیلی حشری بود کصم خیس شده بود . همش چیز درست بود. یه هو اومد ازم لب گرفت . منم دهنمو براش باز کردم قفل شدیم تو هم ولی سریع کشید بیرون دستمو گرفت منو با خودش برد . تند تند رفتیم بالا رفتیم آخر ی راهرو که ب سالن دید نداشت منو کوبوند به ی در و شروع کردیم لب گرفتن مثل وحشیا . همش لب پایینشو گاز میگرفتم اونم دامنو بالا داد کونمو می‌مالید دستشو کرد تو شرتم کصمو می‌مالید که آهم در اومد از لباش جدا شدم که اومد گردنمو خورد . زبون داغش رو می‌کشید روم با ولع لیسم میزد منو بدنمو واقعا میخواست . یه هو دستشو از شرکتم در آورد کلید از جیبش دراورد اتاقو باز کرد رفتیم تو درم قفل کرد کلیدی پرت کرد و باز لب گرفتیم ایندفعه آروم تر … زیپ پیراهنمو باز کرد منم هودیشو کشیدم بالا درآورد تاپشم درآورد بغلم کرد لب گرفتیم . بدنش عالی بود عضله ای داغ . همش با ناخونام میکشیدم روش . پیراهنم رو تا نصفه پایین داد سوتینمو درآورد همونطور که لب میگرفتیم . سینمو محکم می‌گرفت و هی چک میزد بهشون بهترین درد بود . گفت باید برن تو دهنم .منو عقب چند قدم برد پرتم کرد رو تخت افتاد به جون سینه هام . با ولع می‌خورد گاز می‌گرفت. عاشق این رفتارش بودم انگار صد سال چیزی نخورده بود . سینه هام هفتاده و نرمن البته . کلشو می‌کرد تو دهنش بعد نوکشو گاز می‌گرفت خودشو کیرشو می‌مالید به پاهام. صدام اتاقو گرفته بود گفتم علی کبودم کن. محکم میک میزد و درد داشت و اهم حالت گریه داشت انگشتشو میذاشت دهنم بعد کصمو می‌مالید باهاش . ی سینمو خیلی محکم گاز گرفت موهاشو کشیدم اوردمش بالا لب گرفتم ازش . قرمز شده بود نفس میزد گفت دردت اومد؟ سرمو تکون دادم. گفت خوبه با لبخند . رفت پیراهنمو دربیاره گفت ببینم چند بار تو دهنم ارضا میشی . اینو که گفت من همچنان حشری تر شدم . لختم کرد پاهامو باز کرد از نزدیک سوراخ کونم تا بالای کصمو زبون زد .منم یه آه بلند کشیدم . بعد زبونشو میزد به سوراخ کصم میگفت تا صبح برات میخورم تو فقط حال کن . واقعا برام جذاب بود یه پسر اینطوری باشه بخواد بهم حال بده . همش برام میلیسید تند تند بعد آروم می‌کرد دیوونه میشدم . سرشو هی فشار میدادم رو چوچولم میگفتم همینجارو بلیس ارضا شم بعد میخورد برام تا ارضا شم . زبونشو می‌کرد تو سوراخم روانی میشدم . رضا هیچوقت اینکارو نمی‌کرد. علی کاری کرد ۴ با ارضا شم همش می‌خورد برام رونامو چنگ میگرفت . اومد بالا گفت هیچوقت اینقدر خوشگل ندیدمت و لب گرفتیم و انگشتشو می‌کرد تو کصم منم کاری جز آه و ناله نمیتونستم بکنم. گفت برگرد داگی شو. من گوش دادم فکر کردم میخواد بکنه منو. ولی سرشو آورد باز کص و کونمو می‌خورد انگشت و زبونشو می‌کرد تو کصم . دیگه نمیتونستم تحمل کنم .کیرشو بهم نمی‌داد. دیگه اسمشو صدا میزدم اومد بالا گفت چیه چی میخوای گفتم نیاز دارم بیای داخلم. محکم سینمو گرفت لب محکم گرفت گفت خواهش کن گفتم علی لطفا منو بکن خواهش میکنم بزار رو کیرت ارضا شم. هرچی میگفتم تو گوشش بیشتری حشری میشد صداش درمیومد دیگه اومد کنار منو از پشت چسبوند به‌ خودش کیرشو درآورد گذاشت لای کصم گفت اینو میخوای… لاش عقب جلو می‌کرد خیلی دیوونه کننده بود دستمو بردم روش هلش دادم داخلم. وقتی رفت تو صدای علی از من بلند تر بود . آروم تکونش میداد داخل بعد شروع کرد آروم و محکم تلمبه زدن . من دیگه چشام باز نمیشد. تو بهشت بودم انگار . کلفت بود کیرش حال میکردم. دیگه تلمبه هاش تند تر شد منو رو ب شکم خوابوند توم تند تند میزد روی کونم چک میزد . همش میگفت چقدر خیسی چقدر تنگی. سرمو فشار میداد رو بالشت و توم تلمبه میزد . صدام تو بالشت خفه میشد . یه هو درآورد منو برگردوند شروع کرد خوردن کصم. وای عالی بود . هی چوچولمو لیس میزد . پا شد اومد روم کرد داخلم. باز احساس کامل بودن داشتم . دستمو بردم رو کصم میمالیدمش تا رو کیرش ارضا شدم . میگفتم بکن فقط بکن واینستا. دو بار پشت هم ارضا شدم . همچنان تلمبه میزد تو کامل اومد روم تلمبه ریز میزد لب میگرفتیم. گفت دارم ارضا میشم شیدا داری ارضام میکنی. منم گفت بریز توم همشو .بعد سرشو گذاشت رو گردن و گوشم تند تند تلمبه میزد و دیگه داشت داد میزد که آبش اومد تو کصم . کیرش نبض میزد تو کصم آروم آروم داشت بهم آرامش میداد . آبش تموم شد ولی همچنان توم بود داشت نفس میزد. ی کم گذشت سرشو بالا آورد همه جای صورتمو بوسید ، لباشو رو لبام نگه یداشت میگفت عالی هستی عاشق کصتم . از بالام رفت کنارمو بغلم کرد همش نوازشم میکرد… خیلی آروم شده بودم . جو فرق کرد ی کم . دوتامون آروم بودیم تو بغل هم … نفهمیدم چطور خوابم برد…

نوشته: شیدا


👍 48
👎 27
141401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

916613
2023-02-25 01:49:30 +0330 +0330

كسي كه اينجوري نكنه از ما نيس

5 ❤️

916624
2023-02-25 02:28:32 +0330 +0330

رضا کو چی شد گفتم رضا با لگد میاد داخل لامصب اما رضا پاست داد علی .
علیا خطرناکن مث امیرا

1 ❤️

916626
2023-02-25 02:48:22 +0330 +0330

حالا کجا شرکت زدید

2 ❤️

916634
2023-02-25 03:56:48 +0330 +0330

همش منتظر بودم رضا در اتاقو باز کنه بیاد تو تبدیل بشه به تریسام
ولی نشد

0 ❤️

916654
2023-02-25 11:50:06 +0330 +0330

نمیشد اونجا که درو قفل کرد کلیدو میذاشت همونجا و پرت نمیکرد 😕

1 ❤️

916661
2023-02-25 13:45:50 +0330 +0330
  • حالا چرا خواستی بگی اسمت شیداس برام سواله…
    خواستی کم تر فحش بخوری با این تیکه کسشعرت که نمیشه آدم بره توالت کونشو لااقل پاک کنه
0 ❤️

916699
2023-02-25 21:22:58 +0330 +0330

کیرم تو اینجور رفاقت ها اوج بی ناموسیه به اعتماد رفیقت خیانت کنی هر دو تاتون حرومزاده اید

4 ❤️

916702
2023-02-25 23:59:47 +0330 +0330

یه داستان عالی و شخ کننده

1 ❤️

916704
2023-02-26 00:11:37 +0330 +0330

این اتفاق با ۸۰ درصد شباهت چند وقت پیش واسه من افتاد با این تفاوت که رفیقم باهاش کات کرده بود، چه جالب انگار داستان خودمو داشتم میخوندم

0 ❤️

916709
2023-02-26 00:38:05 +0330 +0330

نامرد

2 ❤️

916717
2023-02-26 01:43:13 +0330 +0330

فوق العاده بود داستانت

منتظر قسمت های بعدی و داستان های بیشتری هستیم

0 ❤️

916818
2023-02-26 22:14:18 +0330 +0330

عجب بکنی بود

0 ❤️

916872
2023-02-27 03:09:23 +0330 +0330

نیاز دارم بیای داخلم؟!
لامصب زن فردوسی هم وقتی حشری بود فقط داد میزد؛ بکن کص پدر…😂😂😂

2 ❤️

916888
2023-02-27 06:24:22 +0330 +0330

کاری با راست یا دروغش ندارم
ولی تبریک میگم تو یه جنده ایی

0 ❤️

916931
2023-02-27 16:53:56 +0330 +0330

اسم داستانت رو میذاشتی کس مغز ها به بهشت نمی‌روند!!!کیر والی قندهار با رجب طیب اردوغان از پهنا تو کون تو و علی

0 ❤️

917048
2023-02-28 17:24:43 +0330 +0330

پسره رو معرفي كن 😁

0 ❤️

918348
2023-03-10 17:22:08 +0330 +0330

داستان یک لاشی

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها