سعی کردم مادرزن خوبی باشم

1401/01/30

ساعت کمی از ۶ عصر گذشته بود که هواپیما توی فرودگاه بندرعباس فرود اومد و نشست و کم کم برای پیاده شدن آماده شدم.
تو دلم با خودم غر میزدم که خواستگار قحط بود مگه دخترتو دادی راه دور؟
پیاده شدم و چمدونم رو هم تحویل گرفتم؛هوا برای من غیرقابل تحمل بود اما بخاطر دخترم مجبور به اومدن به این سفر شده بودم.
لا به لای جمعیت نگاه میکردم شاید سروش رو ببینم؛سروش دامادم بود.
بالاخره بعد از چند دقیقه پشت سرم صدای سروش رو شنیدم که داشت میگفت:به به ببین کی اینجاست؛مادر خانوم عزیزم.
جوری من رو نگاه میکرد که انگار بار اول بود من رو میدید؛من در آستانه ۵۰ سالگی بودم ولی اصلا ظاهرم این رو نشون نمیداد؛همیشه تیپ های به روز و جوان پسند میزدم و هیکلمم به واسطه ورزش رو فرم بود.
موهام رو رنگ میکردم و آرایش و لاک و اینجور چیزا و به جمله دود از کنده بلند میشه خیلی پایبند بودم.
بعد از سلام و احوالپرسی و این صحبتها سوار ماشین شدیم تا به خونه بریم و همچنان داماد عزیزم چشم از این بدن من برنمیداشت.
یادم اومد که مهشید دخترم حاملس و اصلا دلیل سفر من به بندرعباس هم همینه که کمک دستش بشم تا این یک ماه آخرش به خوبی سپری بشه و بچش بعد از دوتا سقط قبلی به دنیا بیاد و حتما آقا سروش هم از بس رابطه نداشته اینجور من رو نگاه میکنه.
+خیلی خوش اومدین مامان مژگان؛کاش آقا پرویز هم میاوردین با خودتون.

دامادم دل خوشی داشت؛فکر میکرد شوهر من میتونه با من بیاد تا بندرعباس،خبر نداشت که مریضی و دیابت از یه طرف و اعتیاد هم از طرف دیگه از شوهر من چیزی باقی نذاشته و من سالهاست که یه بیوه شوهردارم!
گفتم:لطف داری؛دوست داشت بیاد خب دیگه نوبت دکتر داشت و درگیر بود گفت من بیام حالا اگه بتونه اونم میاد.

به خونه رسیدیم؛بعد از یکسال مهشید رو میدیدم و حسابی دلتنگش بودم و کلی ماچش کردم.
با راهنمایی آقا سروش به حموم رفتم و یه دوش گرفتم؛بدنم خیس عرق بود؛حتی شورتم از عرق خیس شده بود.
از حموم بیرون که اومدم یه تیشرت شلوار سبز پوشیدم و کمی آرایش هم کردم.
جلوی سروش راحت بودم و غافل بودم از اینکه چه خیالاتی توی سر داماد عزیزم میگذره!
دست به کار شام شدم و با وجود اینکه خسته بودم غذا حاضر کردم و بعدشم خودم جمع و جور کردم و همش مراقب مهشید بودم که کار نکنه و تکون نخوره؛خیلی نگرانش بودم و دلم نمیخواست اینبار هم تجربه تلخ دوتا حاملگی قبلش تکرار بشه.

آخر شب مهشید خوابید و من هم یه نوشیدنی خنک برای خودم آماده کردم و به تراس رفتم و روی صندلی نشستم؛آسمون بالای سرم پر از ستاره و روبرو هم که دریا بود هرچند شب بود و زیاد پیدا نبود اما حس و حال خوبی بهم میداد؛تو تهران حبس بودم تو یه آپارتمان کوچیک و اینطور جای دنجی برای استراحت نداشتم.

در تراس باز شد و آقا سروش هم تشریف آوردن؛
+خوابتون نبرد مامان؟
_نه خواستم کمی هوا بخورم.
+مزاحمتون نمیشم راحت باشید.
_نه بابا بشین؛مهشید خوابید؟
+آره؛شبا خوب میخوابه.
_دکتر درباره وضعیتش چی گفت؟
+هیچی گفت خداروشکر همه چی خوبه.

کمی با سروش تو تراس نشستیم و ایشون هم از تماشای بدن من دست برنداشت تا به اتاق رفتم و خوابیدم.
صبح زود بیدار شدم و صبحانه حاضر کردم و سروش درحالی که برای رفتن به سرکار آماده شده بود اومد و تشکر کرد و چند لقمه خورد و رفت.

یک هفته ای به همین منوال و خیلی عادی سپری شد تا اینکه یک شب با شلوارک و تاپ خوابیده بودم و یک لحظه فکر کردم کسی کنارمه؛خواب و بیدار بودم و حس میکردم دارم خواب میبینم و یک لحظه که چشممو بهتر باز کردم دیدم سروش کنارم دراز کشیده.
بلند شدم و اونم دستپاچه شد و به منُ من افتاد و گفت:ببخش مژگان خانوم
گفتم:اینجا چیکار میکنی؟زهره ترک شدم
پا شد رفت و منم از فردا سرسنگین و با اخم باهاش رفتار میکردم و شب که مهشید خوابید و باز تو تراس بودم اومد و شروع به عذرخواهی و این چیزا کرد:
+مامان مژگان منظوری نداشتم من؛لطفا ازم ناراحت نباش.
_اومدی دراز کشیدی بغلم بعد میگی منظوری نداشتی؟باورم شد.
+یک لحظه نفهمیدم چیکار کردم ببخش دیگه.
_باشه بخشیدم برو بخواب

دو سه روزی زیاد باهاش‌ خوب نبودم تا یه روز از سرکار برگشت و من تو اتاق بودم و اومد گفت این کادو شماس مژگان خانوم و گذاشت رو میز و رفت.
بازش کردم یه نیم ست بود که واقعا هم قشنگ بود و تصمیم گرفتم که ببخشمش.

دیگه جفتمون شب بعد از خوابیدن مهشید تراس رو پاتوق کرده بودیم و اونجا میرفتیم و اونشب هم اومد و بابت کادوش تشکر کردم و کمی صحبت های بینمون رنگ و بوی صیمیمی تری گرفت.
+میدونم که چند وقته بخاطر شرایط مهشید رابطه نداشتید و تو مضیقه ای و درکت میکنم
سروش که هم تعجب کرده بود هم با شنیدن این حرفا از جانب من حال میکرد گفت:اره خب به هر حال شرایط مهشید خیلی خاصه.
+اشکال نداره؛تو هم دامادمی اگه کسی غیر تو بود اونشب میدونستم چیکارش کنم
_لطف داری شما مامان خانوم
غیرمستقیم اجازه پلکیدن دور و ورم و دیدن زدن و اینجور چیزا رو بهش دادم.
با خودم گفتم مردای غریبه تو خیابون منو دید میزنن و شق میکنن و تیکه میپرونن این که دامادمه.

دو شب که گذشت و بیدار بودم ولی چشمام بسته بود که صدای باز شدن در اومد و فهمیدم سروش وارد اتاق شد؛دوباره پشت سرم دراز کشید و چند دقیقه که گذشت دستش رو روی باسنم حس کردم.
یهو برگشتم که دیدم کیرشو از شلوار بیرون آورده داره میماله و تا من برگشتم شلوارشو بالا کشید.
پا شد که بره بهش گفتم:صبر کن
بلند شدم و رفتم کنارش؛اتاق با نوری که از پنجره مشرف به خیابون میومد خیلی تاریک نبود.
+تو چت شده سروش؟این کارا چیه؟
_گفتم که دست خودم نیست.
+ببین حیف بخاطر دخترم نمیتونم ادبت کنم و از طرفی هم میترسم بری بهش خیانت کنی.
سرشو انداخته بود پایین و سکوت کرده بود که ادامه دادم:یکبار فقط یکبار ارضات میکنم اونم چون نمیخوام خیانت کنی به مهشید ولی گفته باشم فکر سکس با من رو از سرت بیرون کن.

نشستم و شلوارشو پایین کشیدم و کیرش بیرون اومد؛کیرش نسبتا کلفت بود و بدون اغراق اندازه خوبی داشت.
یه تف روش انداختم و کمی مالیدمش و بعدش سرشو تو دهنم کردم و سروش آخی گفت و قربون صدقم رفت و لبامو روی کیرش میکشیدم و با زبونم سرشو لیس میزدم و سروش آه میکشید و میگفت جوون بخور بخور.
چند دقیقه تند تند کیرشو تو دهنم عقب جلو میکردم و تخماشو میمالیدم و زبونمو روش میکشیدم که آه و ناله سروش بیشتر شد و آبش بیرون پاشید و لب و دهن منو سفید کرد.

برام دستمال آورد و دهنمو پاک کردم؛
+وای مرسی مامان خانوم عالی بود حتی از مهشید هم بهتر خوردین
_برو دیگه مهشید بیدار نشه یه وقت

سروش رفت اما کص من خیس بود و در انتظار کیر؛نمیدونم چرا ولی نمیخواستم رابطه ما به سکس کشیده بشه.
چند شب بعد باز سروش به اتاق اومد و شق بودن کیرش از روی شلوار هم پیدا بود؛
+مامان مژگان اگه ناراحت نمیشی میشه یکم بدنتو بمالم؟خیلی دوست دارم که ماساژت بدم
_آره از شلوارت معلومه
سروش لبخندی زد و گفت:قول میدم فقط ماساژ بدم
گفتم:مهشید خوابه؟مطمئنی؟
+آره خیالت راحت

شلوار تقریبا تنگ مشکی و یه تیشرت آبی تنم بود؛دمر دراز کشیدم و سروش هم اومد و از مچ پاهام شروع به ماساژ دادن کرد؛کارشو بلد بود و خیلی خوب پاهام رو مالید تا به رون و باسنم رسید.
دستاشو رو باسنم گذاشت و میمالید و گفت:ماشالله چه بدنی؛دیوونه کنندس
من هم چشمام بسته بود و سروش باسنمو میمالید و دستشو لای پام میبرد و کصمو انگولک میکرد و آروم آه میکشیدم و از کارش لذت میبردم.
شلوارمو پایین کشید و منم توان مخالفت نداشتم و سروش گفت:جوون چه کونی داری مامان خانوم
دستشو لای کصم برد و انگشتاشو به کصم کشید و گفت:آخ چه آبی راه انداخته کصت؛معلومه کیر میخواد.
منم گفتم:آره هر غلطی میکنی فقط بکن منو زودتر دارم میمیرم
شورت و شلوارمو کامل درآورد.
+چرا لباسامو دراوردی الان مهشید بیدار میشه
_نگران نباش خوابش سنگینه به این راحتی بیدار نمیشه.
شلوارشو پایین آورد و گفت:مامان خانوم نمیخوای اون ساک حرفه ای رو بزنی برام؟
بلند شدم و کیرشو با دست گرفتم و بیشترشو تو دهنم جا دادم؛جوری تو دهنم کرده بودم که با عق زدنم همراه شد و آب دهنم از کیر و خایه اش سرازیر شده بود.
یکم خوردم و گفتم:بدو تا مهشید بیدار نشده
سروش گفت:مگه میشه این شاه کص رو نخورده گایید؟
دراز کشید و ازم خواست با کصم رو دهنش بشینم و منم که آرزوم بود یه زبون لای کصم بره موافقت کردم.
آروم کصمو رو دهنش گذاشتم و با برخورد زبونش با کصم آخ بلندی گفتم و ترسیدم مهشید بیدار شه.
زبونشو تند تند لای کصم میکشید و آب کصمو نوش جان میکرد و منم خم شدم کیرشو تو دهنم کردم و 69 شدیم.
زبون سروش لای کص من بود و کیرش تو دهنم.
سروش از تمیزی و خوب بودن کص و کونم تعریف میکرد و حقم داشت چون من مدام حموم میرفتم و همیشه شیو شده و مرتب بودم.
از رو دهنش بلند شدم و به پهلو دراز کشیدم و سهیل هم پشت سرم قرار گرفت و بخاطر شرایط لباسای خودشو کامل درنیاورده بود و شلوارشو پایین داده بود فقط و منم تیشرت و سوتینم تنم بود و فقط شلوار پام نبود.

کیرشو لای کصم میمالید و من آه میکشیدم و ازش میخواستم هرچه زودتر کارمو بسازه و سروش هم کیرشو وارد کصم کرد.
اینبار آه بلندتر و پر شهوت تری کشیدم و سروش گفت:واای چه کصی داری تو زن انگار کص دختر بیست سالس.
من آه میکشیدم و سروش کیرشو تو کصم عقب جلو میکرد.
تیشرت و سوتینمو بالا دادم و سینه هامو بیرون انداختم؛از سکس با لباس خوشم نمیومد اما چاره ای نبود.
سروش کیرشو تا خایه میچسبوند تو کصم و با هر حرکتش من آه میکشیدم و اوف میگفتم.

چند دقیقه که تو اون حالت کص من رو گایید بیرون کشید و گفت داگی بمونم.
من هم داگی شدم و کون گنده ام رو به طرفش گرفتم؛سروش سرشو لای کونم برد و کص و کونمو لیس میزد و ازش میخواستم تا کیرشو زودتر تو کصم بذاره و آه و ناله میکردم.
سروش هم کیرشو دم کصم گذاشت و منم خودمو عقب دادم و کیرش تا ته تو کصم رفت و گفتم جوون.
سروش محکم تلمبه میزد و من میگفتم جوون همینطوری ادامه بده محکم بکن آره.

یهو صدای مهشید اومد از تو اتاق که داشت سروش رو صدا میزد و سروش زود شلوارشو بالا کشید و رفت و منم شلوارمو پام کردم و کمی خودمو مرتب کردم و رفتم ببینم چخبره
گفتم چیزی شده؟
گفت:نه مامان فقط آب میخواستم
داشت از سروش میپرسید کجا بودی که گفت دستشویی بودم.
نیم ساعت گذشت و من تو آشپزخونه بودم داشتم آب میخوردم که سروش اومد و گفت خوابید.
گفتم:باشه بیا بریم تو اتاق
گفت:نه همینجا بهتره از اتاق دورتره صدا نمیره

شلوارمو پایین اوردم اینبار تا سر زانو و سروش منو خم کرد رو میز ناهارخوری و از پشت کیرشو تو کصم گذاشت و منم دوباره ناله ام بلند شد.
کمرمو گرفته بود و محکم تلمبه میزد و چند دقیقه ادامه که داد ارضا شدم و به رعشه افتادم.
خیلی حس خوبی بود و وصف نشدنی.

کف آشپزخونه داگی شدم و سروش هم دوباره کیرشو تو کصم کرد و دو سه دقیقه تلمبه زد و گفت:دارم میام مامان خانوم.
ازش خواستم آبشو تو کصم بریزه چون چندسالی میشد عمل کرده بودم و ترسی هم نداشتم.
سهیل کیرشو ثابت نگه داشت تو کصم و آبش شروع به پاشیده شدن تو کصم کرد.
حرارت و داغی آبش کصم رو از اونچه که بود داغ تر میکرد و چند ثانیه بعد کیرشو بیرون کشید و شلوارشو بالا اورد و گفت من برم تا بیدار نشده دوباره.
من هم شلوارمو بالا کشیدم و به اتاقم رفتم.

نوشته: ابرو زخمی


👍 170
👎 23
410701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

869535
2022-04-19 01:08:12 +0430 +0430

ایولا ابرو زخمی

0 ❤️

869542
2022-04-19 01:21:51 +0430 +0430

پرش داشت وسطاش سروش می شد سهیل


869545
2022-04-19 01:29:42 +0430 +0430

سروش یا سهیل؟؟

چرا همه مادرزنای جوون دارن و من هر جا میرم خاستگاری مادرزنا زیر ۷۰ ندارن؟

5 ❤️

869554
2022-04-19 01:50:25 +0430 +0430

ای ول داری بابا

0 ❤️

869556
2022-04-19 01:51:24 +0430 +0430

بعد این که به اصل ماجرا رسیدی
خیلی زود تموم شد
این حرکت خیلی ضد حاله

2 ❤️

869568
2022-04-19 02:04:25 +0430 +0430

الحق دود از دوکش بالا میره ابرو زخمی

1 ❤️

869570
2022-04-19 02:05:28 +0430 +0430

عماد جون سهیل کی بود این وسط 😂😂😂😂😂😂

1 ❤️

869588
2022-04-19 02:58:36 +0430 +0430

سروش یا سهیل…

1 ❤️

869600
2022-04-19 05:23:46 +0430 +0430

2 بار به جای سروش نوشتی سهیل… در کل لایک تقدیم شما…

2 ❤️

869608
2022-04-19 07:16:18 +0430 +0430

عالی بود زخمی جون

1 ❤️

869614
2022-04-19 08:24:35 +0430 +0430

تو همونی نیستی که تو داستان قبلی سعی کردی خواهر زن خوبی باشی جقی خان

0 ❤️

869617
2022-04-19 08:39:17 +0430 +0430

کاری به راست ودروغ داستان ندارم، ولی طلا وپول بزاری رو هر کوسی آب ازش راه میوفته، تاز تنگ هم میشه…

1 ❤️

869618
2022-04-19 08:40:47 +0430 +0430

سکس با مادرزن اگه طرف اهل حال باشه می‌تونه خیلی لذت داشته باشه

3 ❤️

869619
2022-04-19 08:56:20 +0430 +0430

سهيل كي بود اين وسط 😁

0 ❤️

869620
2022-04-19 09:02:48 +0430 +0430

دهنت سرویس کی وقت میکنی اینقدر بنویسی
پشتکارت ستودنیه

1 ❤️

869621
2022-04-19 09:05:47 +0430 +0430

والا من مادرزنی ندیدم که اسم دامادش رو یادش بره آخر من نفهمیدم اسم دامادت سروش بود یا سهیل

1 ❤️

869622
2022-04-19 09:18:03 +0430 +0430

خوبه دیگه کسکش لاشخور. مجلوقی مثل تو باید حواست رو خیلی جمع کنی با این همه توهمی که بعلت دست به دودول بودنت بود زدی داری ترویج میکنی هرکی زنش حامله شد جنده و راههای دیگه قطعه باید بری سراغ مادر زن اونم تف سر بالا آره؟ خب کسکش هر وقت خواهرت حامله شد شک نکن دامادتون لنگهای مامان جونت رو هوا میکنه حتما احوالت مامانت رو جویا شو چقدر کس شر توهمی هستید بابا همه مادر زنای شما جنده تشریف دارن پدر زناتون هم معتادان ای کیرم تو این کستانت

1 ❤️

869634
2022-04-19 10:50:22 +0430 +0430

نفهمیدیم سروش بود یا سهیل

0 ❤️

869640
2022-04-19 11:48:48 +0430 +0430

کاش کیفیت رو فدای کمیت نمی کردی.
سعی کن کمتر بنویسی اما کامل و بی نقص باشه تا هر شب یک داستان و هر کدوم پر از اشکال ♥️

4 ❤️

869643
2022-04-19 12:17:34 +0430 +0430

تا اونجایی خوندم که سروش تبدیل شد به سهیل ، آقا حداقل داستان رو موقع جق زدنتون مینویسید ، تا آبتون بیاد بعذش یک بار داستان رو با دقت بخونید

این قسمت ،جقی بد بخت 😂😂

0 ❤️

869644
2022-04-19 12:35:12 +0430 +0430

😘 ❤️ 👍

2 ❤️

869667
2022-04-19 15:27:31 +0430 +0430

تمیز بود

1 ❤️

869672
2022-04-19 16:45:12 +0430 +0430

داماد اول سروش بود
یهو شد سهیل
خداییش کمتر جق بزن

0 ❤️

869675
2022-04-19 17:18:25 +0430 +0430

کسخلی خالی بند
سروش یا سهیل

0 ❤️

869676
2022-04-19 17:23:35 +0430 +0430

فو ق العاده تخمی تخیلی
ننویس بابا حالم بهم خورد

0 ❤️

869678
2022-04-19 17:57:21 +0430 +0430

ابرو زخمی عزیز اون پروفایل خودت ور نگاه بنداز سن رو زدی۳۵ بعدا نقش مادر زن بازی می‌کنی 😛

0 ❤️

869682
2022-04-19 18:59:30 +0430 +0430

مرسی که عالی می‌نویسی

1 ❤️

869687
2022-04-19 20:39:23 +0430 +0430

کیرم دهنه سهیل

0 ❤️

869689
2022-04-19 20:44:58 +0430 +0430

بیخیال ابرو زخمی هزار تا داستان از زبون بقیه نوشتی

0 ❤️

869691
2022-04-19 21:01:17 +0430 +0430

بالاخره سروش یا سهیل ؟؟

0 ❤️

869695
2022-04-19 21:51:35 +0430 +0430

داستانت همه چیش خوب بود. دمت گرم

1 ❤️

869696
2022-04-19 21:56:12 +0430 +0430

تواناییه نوشتنت ستودنیه. به حرف بعضی احمقا توجه نکن

1 ❤️

869713
2022-04-20 00:27:48 +0430 +0430

به ی نیم ست خودتو باختی رفتی دادی درضمن ابرو زخمی چه خبره این همه می‌نویسی خسته نمیشی دمتگرم 😘

1 ❤️

869750
2022-04-20 02:22:22 +0430 +0430

چقدر بد ادبش کردی😅😅
منم ادب کن😂😂😂

0 ❤️

869767
2022-04-20 03:34:38 +0430 +0430

جنده خوبی هستی واقعا دمت گرم

0 ❤️

869811
2022-04-20 09:25:33 +0430 +0430

بابا چرا سهیلا رو میریزین تو سروشا

0 ❤️

869839
2022-04-20 13:34:07 +0430 +0430

نوش جونت عزیزم

0 ❤️

869843
2022-04-20 14:26:00 +0430 +0430

خوشم آمد اما مگه اسمش سروش نبود چرا شد سهیل

0 ❤️

869845
2022-04-20 14:35:21 +0430 +0430

اشتباه به درزتون رسوندن،دود از کونده بلند می‌شه،مواظب لاکت باش خدایی نکرده با اسیتون اصابت نکنه.

0 ❤️

869909
2022-04-21 01:11:18 +0430 +0430

آخرش سروش یا سهیل😂

0 ❤️

869927
2022-04-21 02:12:06 +0430 +0430

ای سهیل جق جقو خیلی مادرزنو دوست داری بکنی ؟مواظب باش جا مادرزن نوشتی پدر زنه اشتب نگیره

0 ❤️

870015
2022-04-21 14:38:19 +0430 +0430

کاش من دامادت بودم بندرعباسم هستم که😅

0 ❤️

870036
2022-04-21 21:50:56 +0430 +0430

چی میزنی آخه
شاخ هفت شعبه گوزن کلمبیایی تو کون خودتو سروش سهیلت،،
اینقدر کشیدی اسامیه نفرات اعزام به جبهه کون مبارکتو قاطی کردی
ننویس،، جون سروشی سهیلت ننویس،،،، اخمخ

0 ❤️

870078
2022-04-22 01:38:25 +0430 +0430

این خانواده ها کجان ک ما نمیبینیم الله چراغ برق…
ابرو زخمی تو قطعا مخت بدلیل استفاده مکرر از جق گوزیده
چند جا شخصیتت از سروش به سهیل تغییر پیدا میکرد
حال که بیگانه وفا گشته ای دستتو ا شلوارت بکش بیرون و این توهم سکس با مادرتو ا ذهنت خارج کن اینکه یه پسر خودشو بیاد یه زن پنجاه ساله جا بزنه و فانتزی کس دادن ب دوماد و بچه خاهر و نوادگان کریم خان زند و برو بچز ترمینال جنوب و داشته باشه خودش یه پا داستانه
یمدت دستتو گچ بگیر جق نزن التهاب ذهنت درست میشه

0 ❤️

870172
2022-04-22 11:28:40 +0430 +0430

حس آدمومیگیری یهو سروش تبدیل میشه به سهیل 😂😂
مطمئن هستی به یه نفردادی؟

0 ❤️

870173
2022-04-22 11:31:08 +0430 +0430

😂
نمیدونم چرا ولی نمیخواستم رابطه ما به سکس کشیده بشه؟!

0 ❤️

870774
2022-04-26 03:07:24 +0430 +0430

داستانت مثل همیشه عالی
این ملت بعضی ها کوص مغزن ۲۰ بار عذر خواهی کرده میگه اشتباه شده به جای سروش نوشته شده سهیل دیگه ول کنید
کیر سروش و سهیل تو مغز هر کی ناراضیه

1 ❤️

871027
2022-04-27 21:14:42 +0430 +0430

جان مادرت دفعه بعد که امدی بندر یه حالی یه کیر ما هم بده تشنه کصه🥲

0 ❤️

871244
2022-04-29 10:42:19 +0430 +0430

سروش یا سهیل😅

0 ❤️

871425
2022-04-30 09:34:45 +0430 +0430

سروش شد سهیل

0 ❤️

871602
2022-05-01 15:42:29 +0430 +0430

بهتر از داستانهای ابکی سایت بود
که البته میشد بهتر نوشت
مرسی

1 ❤️

871620
2022-05-01 19:14:34 +0430 +0430

مثل بقیه داستانات خوب بود. اشتباهات هم اونقدری نبود که بخوای دوبار عذرخواهی کنی.
بگذریم
فقط یک سوال بخاطر کنجکاوی: اسم کاربریت معنای خاصی داره؟ ابرو زخمی یعنی چی؟؟

0 ❤️

871641
2022-05-01 23:48:10 +0430 +0430

عالی بود

0 ❤️

871647
2022-05-02 01:07:41 +0430 +0430

همیشه دلم میخواست یه داستان مادرزن از زبون مادرزن بخونم،ایولا عالی بود

0 ❤️

871748
2022-05-02 14:15:35 +0430 +0430

عالی بود کص قشنگ. بیا خصوصی تا منم بکنمت

0 ❤️

871761
2022-05-02 15:19:34 +0430 +0430

خدایامنم ازاین مادرزنامیخام

0 ❤️

871765
2022-05-02 15:33:09 +0430 +0430

اخر سروش گاییدت یا سهیل یا هردو؟؟؟؟ 😂

0 ❤️

871766
2022-05-02 15:33:17 +0430 +0430

نوش جونتون

0 ❤️

871794
2022-05-02 22:17:47 +0430 +0430

ای خدا ببین از وقتی بدون مرز تموم شده چه کسشرایی تو صدر بهترین داستانا قرار میگیره.
آخه خونه خراب!، وقتی هوا اونقدر تو بندرعباس گرمه که شرت زنه هم خیس عرق میشه، شبش اون دوتا کسخل هستن که برن تو تراس شرجی بخورن؟
کدوم زن حامله ای تو ماه آخر مثل خرس می‌خوابه ها؟
آخر اسم کاراکتر مردت سهیله یا سروش؟
دامادی که دوتا بچه زنش سقط شده حد اقل پنج شیش ساله که داماد اون خونواده هست، بعد نمیدونه پدر زنش دیابت داره؟ حالا اعتیاد پیشکش.

1 ❤️

871808
2022-05-03 00:54:21 +0430 +0430

از بس کس نوشتی خودت اسما رو قاطی کردی🙄

0 ❤️

871899
2022-05-03 03:03:47 +0430 +0430

کص بر باد رفته

0 ❤️

883242
2022-07-05 10:23:59 +0430 +0430

اینجور مادر زن خوبه

0 ❤️

886517
2022-07-23 00:36:55 +0430 +0430

عالی نوشتی و بنظرم خیلی هم واقعی هستش . خودم چند وقت پیش مشتری مغازه بغلی رو شماره دادم بردم کردمش عکس دخترش و دامادش رو نشون داد اینا .وقتی به من داده موقعیت بشه به اونم میده پس این داستان هم میتواند درست باشد

0 ❤️

888863
2022-08-07 03:39:31 +0430 +0430

عالی بود

0 ❤️

892539
2022-08-28 14:48:21 +0430 +0430

قربون مادرزنم برم که قراره سوراخ عنیشو تو حموم لیس بزنم زنم هم واسم ساک بزنه انگشتشو بکنه تو کونم

0 ❤️

897099
2022-09-27 09:59:59 +0330 +0330

اگه شخصیت واقعی داری بهم پیام بده کارت دارم

0 ❤️

897282
2022-09-29 00:24:37 +0330 +0330

عزیزم کاش همه زن ها درک و شعور تو رو داشتن
خوش باش

0 ❤️

901151
2022-11-02 04:59:03 +0330 +0330

داستانت خوب بود ولی آخرش سهیل بود یا سروش؟

0 ❤️

923577
2023-04-15 18:00:50 +0330 +0330

متاسفانه خیلی سطحی و عامیانه و با مضمونی تکراری بود و غیرقابل باور بود.
غیر قابل باور بود زیرا هیچ افت و خیزی در داستان وجود نداشت و صرفا ظاهرا می خواستی فقط یک داستان با موضوع مادر زن و به هر شکلی بنویسی.

0 ❤️

933314
2023-06-16 04:26:38 +0330 +0330

سلام من ساکن کیشم سایز ۲۲ قطر ۵ قد ۱۹۰ هیکلی و درشت با موهای جوگندمی دوست داشتی دایرکت پیام بدین بیشتز آشنا بشیم داستان جالبی بود

0 ❤️

938944
2023-07-22 20:27:25 +0330 +0330

خوب بود .کاشکی من دامادت بودم .

0 ❤️

944391
2023-08-26 19:33:41 +0330 +0330

یچیز مضخرف
دهنتو سرویس مغزتو باید گایید احمق اوسگل

0 ❤️




آخرین بازدیدها