سه پوزیشن آنال

1401/08/04

من مهران هستم ۱۸ سالمه و مجردم تابستون سال گذشته مادرم که پاهاشو شو عمل کرده بودو بخاطر پرستاریش کسی نبود به خاله ام زنگ زد  تا دخترش را که همبازی سالهای کودکیم بود چند روزی بفرسه خونه ما، خونه ما  تو يكي از محله هاي نزديك تهران است،بهاره دختر خاله ام که دو سال از من کوچیکتره چند روزی داشت  پرستاری مادرم را میکرد تا حالش کمی  خوب شود و همه چیز این روزا عادی وخوب  بود ، فقط نگاه دختر خاله ام یه جوری بود هر جا تنها بودیم جوری نگاه میکرد،اولش به روي خودم نياوردم تااینکه،،،،،،،،اتفاقا اون شب بابام كشيك بود و ما سه نفري خونه بوديم از نگاهاش چیزهای فهمیده میشدمن هم منتظر فرصت بودم موقعي که بهاره رفت چاي بیاره رفتم تو آشپزخونه بهش گفتم چته چراچند روزه  اينجوري نگاه ميكني خنديد گفت دوستت دارم پسرخاله ،،خنده ام گرفت گفتم یادته کوچیک که بودیم همیشه تو بازی شوهرت بودم حالا كه بزرگ شدم برام تاقچه بالا ميذاري جوری نگاه میکنی که فقط تو شوهرم باشی خندش گرفت گفت برو گمشو ديوونه يه آهي كشيدم گفتم بهاره مامان خوابيد بيا بالا تو اتاقم خيلي دلم براي بچگيمون تنگ شده بذار يه كم ياد اون وقتها بيافتيم گفت غلط كردي اون موقع بچگي بود گفتم نترس بابا كارت ندارم فقط يه كم با هم حرف ميزنيم ،،با اصرار زیاد و با زبون چرم و نرم راضيش كردم او هم وقتي مامانم خوابيد اومد بالا،  تو اينترنت بودم  تا اومد بستم و برگشتم رو به بهاره که روي زمين نشسته بود و من  هم روي صندليم يه كم حرف زديم و كم كم حرف دوست دختر و دوست پسر شد، گفتم تو دوست پسر داري گفت نه تو چي گفتم داشتم اما الان نه گفت چرا گفتم بهم نارو زد رفت با رفيق خودم رفيق شد.
بمن گفت تو اينتر نت بودي گفتم آره گفت چه سايتي بودي گفتم مسنجر گفت غلط كردي پس چرا تا من اومدم زود بستيش خنديدم گفتم براي هيچي گفت،، بلند شو ببينم كجا بودي ،،فهمیدم بهاره جوون هم خارش داره،،، رفتم دوباره کامپیوتر را روشن کردم ،دید تموم سايتهاي ذخيره شده اولش يه SEX داره گفت مگه ايناست مسنجر گفتم خوب حالا ميگي چيكار كنم گفت هيچي يه دفعه گفتم بهاره بذار يه سايت باحال برات بيارم ،،،زدم رو سایت شهوانی داستان سكسي ايراني،،،، آوردم و خودم به بهونه دستشوئي رفتم بيرون حدود 10 دقيقه تنها  داشت ميخوندفکر کنم اولين بارش بود اينچنين سايتي ميديد حس ميكردم تموم بدنش داغ شده چون باچشماش زل زده بود به کامپیوترو من هم يه صندلي ديگه آوردم گذاشتم كنارش نشستم گفتم جالبه گفت اينا دروغه گفتم شايد ولي همش نه بعضيهاش راسته بعد چند تا داستان  كه ذخيره كرده بودم  آوردم داشت میخوند داستان اولي تا رسید به دومی  دستم را گذاشتم  روي پاش نگاهی کرد اما چیزی نگفت  باز به خوندن ادامه داد انگار خوشش اومده بود كه موقع خوندن داستان داشتم پاشو میمالیدم و بدقت داشت میخوند من هم  قسمت  كامل رونش رو از سر زانو تا نزديكاي كسش ميماليدم  كه دستش رو گذاشت روي دستم كه مانع بشه اما خودش باعث شد فشار دستم بيشتر بشه انگار بيشتر خوشش اومد براي همين دستش رو روي دستم گذاشت شايد نیم ساعت  تو همون حالت بوديم كه آهسته يه دستم رو انداختم دور گردنش و داشتم شونه اش رو ميمالیدم گفت مهران  نكن گفتم چرا دوست نداري گفت نه گفتم دروغ نگو گفت دروغ نميگم دستت رو بردار دستم رو گذاشتم روي كمرش و شروع كردم به ماليدن يه نگاهي بهم كردو با لبخند گفتم نترس مواظبم اتفاقي نميافته بعد بدون اينكه چيزي بگه شروع كرد به خوندن ادامه داستانها با
خوندن اون چيزها حسابي حشري شده بود چون  بعضيهاش خيلي باحال بود ،مخصوصا اون داستانی که الان میخوند همش کس خوری بود،متوجه صورتش شدم که رنگش سفید پریده بود وخیلی حشرش زده بود بالا تو صورتش نگاه كردم گفتم بهاره خودت رو اذيت نكن اصلا بسه براي امشب بعد صفحه رو بستم گفت بازش كن داشتم حال ميكردم گفتم آخه اينطوري اذيت ميشي گفت نه نميشم بازش كن بازش كردم، بازم شروع به خوندن کردو من هم پایش را میمالیدم وآهسته دستم رابردم سمت کسش و موقع مالیدن کم کم دستم  به کسش میخورد یه نگاهی بمن کرد او هم حالش از من بهتر نبود وتا بمن  لبخند زد كسش رو تو مشتم گرفتم و يه جووون گفتم،، گفت مهران  نكن زشته گفتم زشت اينه كه من و تو اينطوري بال بال بزنيم بيا ما هم به هم كمك كنيم تا به اوجش برسيم گفت خر خدا من دخترم گفتم ميدونم منم با جلوت كاري ندارم فقط برات ميخورمش با شنيدن اين حرف عقل از سرش پريد گفت راست ميگي بدت نمياد گفتم نه ميخواي برات بخورم هيچي نگفت،،،من هم جلو وايسادم  بلندش كردم وگرفتمش  تو بغلم حسابي فشارش دادم و بعد لبامون رفت روي هم و حسابي لبهاي همديگه رو خورديم ،،،بعد لختش كردم  ،حالافقط لباس زير تنش بود بعد او را روي تشكي كه براي خودم پهن کرده بودم  خوابوندم و
خودم هم لخت شدم با يه شرت رفتم  كنارش ،وقتی  سوتينش رو باز كردم وای عجب سینه هایی سفید وسفتی فکر کنم تا حالا دست کسی بهش نرسیده بود الان تو مشتهایم بود و نوک سینه هایش که صورتی رنگ بود یه سانت زده بود بالا و شروع كردم به خوردن سينه هاش خيلي لذت بخش بود سینه های که بار اول خورده میشد خوب ميخوردم و او  فقط نفس نفس ميزد بعد رفتم سراغ  شرتش  و كم كم شرتم رو درآوردم خجالت ميكشید كه كسش رو ببينم براي همين پاهاش رو به هم فشار میداد من هم رفتم  پائين و پاهاش رو آروم از هم باز كردم بادیدن کس سفیدش که مثل پنیر میموند باصدای بلند ،،،،جوووون گفتم  و سرم رو برد م پائين زبونم رو گذاشتم رو کسش و آروم میمالیدم بهش بعد با دستم لای کسش رو باز کردم و زبونم را گذاشتم وسط کسش ،تا زبونم خورد به تاجک کسش ناله بهاره بلندشد،، وای وای و کسش رو به دهنم میمالید که ناگهان بدنش شروع به لرزیدن کرد و با صدای ناله هایش فهمیدم که ارضامیشود یه دفعه آبش بافشار از کسش زد بیرون وصورتم را خیس خیس کرد وبعد از چند لحظه باخجالت ومعذرت خواهی  سرم رو که هنوز مشغول خوردن کسش بودم بلند کرد وتو چشم هم نگاه کردیم و لبش را گذاشت رو لبم کمی لبهامونو خوردیم و نشستم کنارش دستم رو گذاشتم رو پستونش و پرسیدم خوب بود؟گفت عالی بود،،گفتم چرا اینقدر زود ارضا شدی گفت وقتی داستان رو خوندم حسابی خیس کرده بودم  وقتی تو کسم را میخوردی من خودم رو جاي اون زنه گذاشتم و تا رسيدم به اونجا كه کس زنه رو میخورد  زنه ارضاء شده بود من هم ارضا شدم ،،،،و خنديدیم بعد گفت   من برات چيكار كنم تا تو هم آبت بياد، کیرت بخورم؟ گفتم
نه گفت پس چيكارش كنيم تا آبت بياد گفت پس بذار لاي پام تا بياد گفتم بذارم پشتت گفت توش نه ،،،اما لاش بذاری اشکالی نداره ،،،گفتم چرا گفت ميگن درد داره گفتم تاحالا تجربه نكردي گفت نه بابا خنديد گفتم پس اشتباه بهت آمار دادن اگر از راهش وارد بشي درد كه نداره هيچ تازه كلي هم لذت داره ميذاري امتحان كنيم گفت نه ميترسم گفتم ببين من اگر ميخواستم اذيتت كنم تو خوردن اونجاتم ميتونستم اذيتت كنم پس به من اطمينان كن انگار حرفام آرومش ميكرد با اصرار قبول كرد از توي كمد يه قوطي كرم آوردم بعد  چرخوندمش ،،گفتم کونشو بالا بگیره ولپای کونشو بادستهایش باز بگیره،،،،،وای عجب صحنه یی یک کون خوش تراش تنگ سفید که خودش سوراخشو باز گیریفته تا کرم بزنم واااای يه كم كرم زد م به كونش و آروم شروع كردم با انگشتم سوراخ كونش رو ماليدن و انگشتم رو آروم آروم كردم توتا دردش نیاد  چند دقيقه بعد باز كرم زدم  و دو انگشتي كردم تو بعدچند لحظه که دیدم هیچ دردی احساس نمیکند بلند شدم و يه بالشت گذاشتم زير شكمش يه كم ديگه كرم به كونش ماليدم و وقتي سر كيرم رو روي سوراخ كونش گذاشتم حس كردم ترسیده کمی آب دهنم انداختم رو سوراخ کونش ،،حالا آب دهنم باکرم مخلوط لزجی شده بود ،،،،،حالا یک کون خوش تراش و آک بند جلوچشام آماده پذیرایی از کیر م بود باسلی زدم روی کونش گفتم شل کن ،،تا کونشو شل کردبا فشار نصف کیرم را تپوندم تو کونش یکبار دیدم تکون محکمی خورد وداشت از درد پاره میشدتا اومد جیغ بزنه  دستم رو گذاشتم جلوي دهنش آروم گفتم نترس الان خوب ميشه همونطوري موندیم  يه كم دردش  كم شده بود دستم رو برداشتم گفت چيكار كردي گفتم كردم تو گفت همش رو خنديدم گفتم نه بابا يه كمش رو گفت مهران  بسه اگر تا ته بكني ميمرم از درد گفتم باشه تو همون حرف زدن يه فشار ديگه دادم يه آخ بلند گفت باز جلوي دهنش رو گرفتم گفتم يواش بابا همه فهميدن سرش رو تكون ميداد كه دستم از جلوي دهنش بره كنار در حالی که کیرم تا خایه رفته بود تو کون تنگش کم کم دستم رو برداشتم و  از پشت شروع كردم  به خوردن گردن و گوشش خوشش اومده بود  گفت خيلي نامردي جرم دادي گفتم
ترس خوردی جر نخوردي حالا دردت كم شد يا نه گفت آره ولي باز هم زياده گفتم الان خوب ميشه ،ديدم داره کم کم درد میکشه اما لذت هم داشت مخصوصا وقتي لاله گوشش رو ميخوردم ديگه  سرعتم زياد شده بود و كيرم رو قشنگ تو كونش عقب جلو ميكردم چند دقیقه تو این پوزیشن کردمش بعد گفتم بهاره من بشینم مياي بغلم ،گفت نه اونجوری دردش بیشتر میشه با يه كم اصرار قبول كرد من نشستم و بهاره اومد بالايم خودش كيرم رو با كونش ميزون كرد آروم  نشست روکیرم و گفت  يه كم درد داره اما قابل تحمل است قشنگ کیرم رفته بود تو کونش و بهاره قشنگ نشسته بود تو بغلم وداشتم لبهایش و سینه هایش را میخوردم و دستهایم را دور کمرش محکم حلقه کردم  تا خودشو تکون نده تا زود آبم نیاد ،،،اما ،،حالا بهاره داشت از کون دادن لذت میبرد و ناله های شهوتناک میکشید و میخاست رو کیرم بپرد با اصرار زیادش گذاشتم کار خودشو بکنه و بهاره باشدت خودشو رو کیرم میکوبیدوناله میکرد بعد چند دقیقه پوزیشنو عوض کردیم ،،، اینبار  بهاره خابید   پائين و من رفتم روش در حالیکه پاهایش را بلند گرفته بودم و کیرم تو کونش بود  براش كسش روهم  ميماليدم و بهاره  راضي بنظر میرسید چون ديگه دردش هم خيلي كم شده بود و داشت حسابي لذت ميبرد كه ديدم داره آبم میاد و  سرعتم را زياد کردم هم سرعت دستم هم سرعت كيرم  و در حالی که تمام آبم رو تو کون بهاره خالی کردم  بعد بازم كسش رو ماليدم  و بعد از چند لحظه از تکان های محکمی که خورد فهمیدم دوباره ارضاء شد من هم بلند شدم  با دستمال كاغذي كه اونجا بود تميز ش كرد م بعد چندتا دستمال گذاشتم لاي كونش تا لباساش کثیف نشه ،،،لباساشو پوشيد ميخواست از اتاقم بره  بيرون  صداش كردم  برگشت بغلش كردم لبشو  بوسيدم  گفتم بابت همه چيز ممنون خنديدیم او هم گفت منم هموني كه خودت گفتي يه لب از هم گرفتيم و رفت بيرون ،،و من هم رفتم خوابيدم فرداش غروب که ازسر کار اومدم روم نميشد نگاش كنم موقع شام گفتم بهاره امشب بعد از شام بيا تو اتاقم ميخوام بهت چيزي نشون بدم،،،،،،،،بعد که اومد اتاقم  گفت چيكارم داري وخنديدیم  اومد كنارم نشست دستش رو انداخت گردنم لپم رو بوس كرد  و در حالیکه به داستان رو کامپیوتر میدید،،،گفت ميخواستم بهت بگم من خيلي دوستت دارم فكر نكني من دختر خرابیم  خنديدم گفتم من غلط بكنم از اين فكرا بكنم اين شد شروع رابطه من و بهاره كه تا نزديكيهاي عروسيم ادامه داشت و چند بار تكرار شد .

نوشته: عارف


👍 35
👎 8
102201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

900288
2022-10-26 02:00:44 +0330 +0330

فدای بهاره جوون

0 ❤️

900291
2022-10-26 02:05:01 +0330 +0330

عالی عالی ممنون

0 ❤️

900297
2022-10-26 02:39:58 +0330 +0330

قشنگ بود 👌

0 ❤️

900305
2022-10-26 04:15:38 +0330 +0330

داستانت خوب بود اما چند تا نکته :
نکته اول : بچه های الان همه شون خسته ان کلا حال ندارن ، چه برسه به اینکه بیان نگهداری از خالشون
نکته دوم : مگه شماها مرده بودید که نمیتونستید مادرتو نگه دارید ؟
نکته سوم : اینکه میگن طرف یخش یهو اب شد شهوتی شد باید از قبل اینقد باهاش حرف بزنی تو موقعیت قرارش بدی نه اینکه همون اولش ناز بکنن خجالت بکشن بعد دودقیقه داد بزنن جرم بده
و نکته آخر : مامانت خوابیدا بود یا دور ازجون مرده بود که با صدای بلند جون جون میگفتی

با تمام اینا چون پای شربت و وسط نبود لایک میکنم میدونم تایپ متنتم سختی خودشو داشتی و خسته شدی 😁😁😁

7 ❤️

900333
2022-10-26 08:47:58 +0330 +0330

ممنون عالی نوشتی حال کردیم

0 ❤️

900341
2022-10-26 09:38:50 +0330 +0330

بسیار عالی نوشتی ،کیرم تو کون خواهر و مادر بیناموسای که فحش میدن

0 ❤️

900345
2022-10-26 09:52:00 +0330 +0330

لطفا فحش ندین

0 ❤️

900346
2022-10-26 09:53:16 +0330 +0330

حال کردم داداش فدات

0 ❤️

900348
2022-10-26 10:15:37 +0330 +0330

قلمت رسا باد

0 ❤️

900349
2022-10-26 10:23:49 +0330 +0330

اگ تو ۱۸ سالته پس او ۱۶ سالشه آخه کدوم خری دختر ۱۶ ساله رو می‌فرسته پرستاری کسی بکنه چرا کوس میگی بعدش تا قبل عروسیم ادامه داشت چرا کوس میگی بچه کونی برو کونت بده اینقدر کوسشعر تفت نده

0 ❤️

900351
2022-10-26 10:31:45 +0330 +0330

نگارش زیبا ، داستان ها همه تخیلی است ،بعضی ها فکر میکنند داستان حقیقی کسی اینجا مینویسه هههههه

2 ❤️

900352
2022-10-26 10:39:14 +0330 +0330

ممنون خوب بود

0 ❤️

900372
2022-10-26 18:06:44 +0330 +0330

تکراری

چن سال پیش خوندم اینو

اسمش بهاره نبود

مهتاب بود

0 ❤️

900380
2022-10-26 20:59:34 +0330 +0330

خوب بود

0 ❤️

900383
2022-10-26 22:01:22 +0330 +0330

عالی بود سه پوز لذتبخش

0 ❤️

900425
2022-10-27 06:06:04 +0330 +0330

ممنون عزیزم خیلی خوب بود

0 ❤️

900430
2022-10-27 07:08:11 +0330 +0330

داستان باحال

0 ❤️

900431
2022-10-27 07:11:40 +0330 +0330

بهاره جوون نازه

0 ❤️

900447
2022-10-27 09:39:31 +0330 +0330

منطق صفر

0 ❤️

900449
2022-10-27 10:14:08 +0330 +0330

یگانه داستانی که منطقی وحقیقی به نظر میاد

0 ❤️

900473
2022-10-27 16:04:03 +0330 +0330

ممنون

0 ❤️

900474
2022-10-27 16:13:46 +0330 +0330

عالی جوونم❤

0 ❤️

916797
2023-02-26 16:11:14 +0330 +0330

گفتم تو دوست پسر داري گفت نه تو چي گفتم داشتم اما الان نه گفت چرا گفتم بهم نارو زد رفت با رفيق خودم رفيق شد.
دوس پسرت خوب کمر میزد خوشکلم؟

0 ❤️