سلام دوستان من سامان هستم این داستان که میخام براتون تعریف کنم مال چند ماه پیشه یه سال بود بابام رو سر مامانم هوو آورده بود مامانمم بعد اینکه قضیه رو فهمید رفت خونه خالم اونجا با هم زندگی کنن بابامم با این زن جدیدش داشت حال میکرد راستی از زن بابام بگم یه زن ۳۵ ساله با قد ۱۸۰ و ۶۹ کیلو وزن خیلی زنه سکسی بود و خوش اندام که از شوهر قبلیش ۲ سالی میشد طلاق گرفته بود با من هم خیلی مهربون بود و اخلاق خیلی خوبی داشت راستی از خودم نگفتم ۱۷۵ قدمه و ۷۱ کیلو وزنم
خلاصه بریم سر اصل مطلب من تازه دیپلمم گرفته بودم از یه طرف خیلی دپرس و ناراحت بودم از این ماجرا و از یه طرف هم تو کف نوشین (زن بابام) بودم خیلی زن سکسی بود و منم خیلی دوست داشتم خودمو بهش نزدیک کنم ، حدود دو ماهی میشد که نوشین زن بابام شده بود و من سرکار نیرفتم اونروز صاحبکارم زنگ زد گفت امروز کار تعطیله نیا بابامم همیشه صبح تا غروب سرکار بود هیچوقت تعطیلی نداشت خلاصه سرتونو درد نیارم اونروز بعد دو ماه منو نوشین تو خونه تنها شدیم من سحر خیز بودم و صبحا ورزش میکردم ولی اون همیشه تا لنگ ظهر میخابید من در حال ورزش کردن توخونه بودم ونوشین تو اتاق خوابیده بود هی فکرای ناجور میومد تو سرم هی سعی میکردم خودمو باورزشم سرگرم کنم ولی انگار این شهوت من خیلی پر قدرت تر از این حرفا بود ، بالاخره زد ب سرم برم سمت اتاق با استرس قدم ور میداشتم ولی شهوتم غلبه کرده بود رفتم تو اتاق دیدم نوشین بدجور خوابیده منم دلو زدم ب دریا همه ی لباسامو در آوردم و رفتم کنارش دارز کشیدم پتو رو زدم کنار آروم دستمو گذاشتم رو کونش عجب کونی، آروم آروم میمالیدم تا بیدار نشه کم کم دستمو بردم رو کصش میمالیدم کصشو و داشتم دیوونه میشدم اونم انگار نه انگار بد جور خوابیده بود جراتم بیشتر شد شلوارشو شرتشو دادم پایین شرو کردم ب مالیدن کصش که دیدم دستم خیس شد اونم خودشو زده بود ب خواب شروع کردم ب خوردن کصش دیدم ناله هاش در اومد رو هوا هی من میخوردم اونم آه و ناله میکرد یه لحظه سرمو آوردم بالا نگاهامون بهم گره خورد و گفت بخور دیگه مگه همینو نمیخاستی بیا دیگه من تو اختیار تو ام الان منم گفتم مگه تو میدونستی که من تو کفت بودم گفت خب از حرکاتت معلوم بود ، منم شروع کردم به خوردن لبش چه همراهی میکرد حدود پنج دقیقه ای از هم لب گرفتیم و بلند شد شروع کرد به انگولک کردن نوک سینه من که من داشتم خیلی لذت میبردم بعد دید ازین نقطه تحریک میشم شروع کرد وحشیانه به خوردن و گاز گرفتنشون که من رو هوا بودم اوند پایین کیرمو کرد تو دهنش عجب ساک پرتفی میزد خیلی خیلی حرفه ای بود یع لحظه احساس کردم داره آبم میاد که هرطور بود کیرمو ازتو دهنش نجات دادم خوابوندمش رو تخت شروع کردم بع خوردن ممه هاش چه ممه های خوش فرمی داشت رفتم پایین دوباره شروع کردم به خوردن کصش انقدر خوردم و چوچولشو لیسیدم تا با یه جیغ بلند همه آبش خالی شد منم ول کن کصش نبودم که گفت بسه دیگه کیرتو میخام بلند شدم کیرم گذاشتم دم کصش شروع کردم به مالیدن که گفت ترو خدا بکن توش دارم میمیرم منم تا اینو شنیدم همشو یه دفعه کردم توش جیغش بلند شروع کردم به تلمبه زدن چه آبی انداخته بود کصش حدود ۵ دقیقه ای تلمبه زدم داشت آبم میومد که کشیدم بیرون نزاشتم بلتدش کردم یه لب اساسی ازش گرفتم و به حالت داگی خوابوندمش کیرمو کرم تو یه ۵ دقیقه تلمبه زدم دیگه آبم داشت با فشار میومد بهش گفتم داره میاد گفت بریز توش منم همه آبمو ریختم تو کصش مثل جنازه افتادم رو تخت بلند شدم یه لب ازش گرفتم و از همدیگه تشکر کردیم بهم گفت نمیدونستم انقدر بلدی بد جنس و بعد اون ماجرا شدیم شریک سکسیه هم حداقل هفته ای یه بار سکس رو داریم.
پایان ❤️

نوشته: سامان