محسن و مامان چادری فرید (۵ و پایانی)

1402/04/21

...قسمت قبل

بالاخره رسیدم نزدیک کلبه ماشین پارک کردم و سعی کردم خیلی آهسته و بی صدا نزدیک کلبه بشم شاید هنوز مشغول باشن.
پشت در کلبه که رسیدم یک سوراخ کوچیک پیدا کردم داخل نگاه کردم فقط مامان که لخت بود نشسته بود رو میتونستم ببینم و از سرخ شدن سینه هاش و پریشانی موهاش مشخص بود که دیر رسیدم و محسن وحشیانه کس و کون مامانم را جر داده.
خیلی حالم گرفته شد که چرا جر خوردن کون خوش فرم طاقچه ای مامان را از دست دادم.
یکدفعه صدای محسن شنیدم که از مامانم پرسید آذر جون تو که اینقدر خوش استایل و هات هستی چرا اینگونه چادری و مذهبی شدی؟
مامانم آه کشید و گفت به چند دلیل اول اینکه همین جور که خودت هم گفتی و متوجه شدی من هات هستم و اگر چادر سر نمی کردم خیلی ها دستمالیم میکردن و بهم پیشنهاد می دادن و از اونجا هم که زود حشری میشم میترسیدم نتونم خودمو کنترل کنم و اول زندگی مشترکم به شوهرم خیانت کنم.
۲. بعد از گور به گور شدن شوهرم دیگه خودمم باورم شده بود که یک زن مذهبی و چادری هستم که اگر بیخیال این باورم بشم نابود میشم و به قول تو خودمو تو حصار دین و چادر گرفتار کردم الانم نمیدونم چطور به تو اعتماد کردم شاید چون چندین سال هست واقعا سکس نداشتم و با اون تحریکی که تو ماشین منو کردی از خود بیخود شدم و الان با اراده خودم بهت کس و کون دادم.
۳.ولی دلیل اصلی که نمیتونم و نمیخوام از این حصار چادر در بیام فرید هست.
اصلا نمیتونم ببینم فرید بخاطر شهوت من و بی بندوباری من سرخورده بشه و غیرتش که رو مامانش داره خورد بشه.
با شنیدن حرف مامانم بدجور از خودم بدم امده بود.
وای چی میشنیدم باورم نمیشد محسن اینقدر نامرد باشه!
با شنیدن و خیانت حرفی که محسن به مامانم داشت میزد آب سردی بود بر پیکرم.
اخه محسن کس کش چطور میتونی آبروم رو جلو مامانم ببری؟
محسن داشت از بی غیرتی من نسبت به مامانم میگفت و مامانم هم که بدجور از شنیدن حرف محسن مشخص بود شوکه شده فقط یک کلام گفت باور نمیکنم فرید …
که محسن حرفش قطع کرد و تیر آخر رو زد و موبایلش را آورد و فیلم جق زدن من با شورت و سوتین مامانم براش فرستاده بودم نشان مامانم داد.
اشک مامانم جاری شده بود.
موبایل محسن انداخت رو تخت و بلند شد و رفت به سمت سرویس بهداشتی و حمام و در را بست.
تا دیدم مامانم نیست سریع در کلبه را باز کردم رفتم داخل یکی بزنم تو گوش محسن و هرچی فحش بلدم بارش کنم که محسن دستم را گرفت و با دست دیگش جلو دهنم گرفت و کشوند منو بیرون کلبه و گفت خفه شو مامانت میشنوه.

دستش که برداشت گفتم کس کش دیگه قراره مامانم چی نشنوه تو که همه چیز رو بهش گفتی نامرد خائن.
محسن گفت خفه شو بزار برات توضیح میدم،تقصیر منه که نخواستم تنها خوری کنم و تو بچه کونی بی غیرتم مزه کس و کون مامان کس طلات را بچشی و به آرزوت برسی.
با حرف های محسن کلا مغزم هنگ کرد و هاج و باج داشتم نگاش میکردم.
که محسن گفت معلومه توی خنگ این چیزا حالیت نمیشه مغزت میگوزه،صبر کن برات توضیح میدم.
محسن اینجوری شروع کرد.
تو که رفتی با مامان جندت که تنها شدیم رفتم چادرش از سرش در اوردم و بغلش کردم و شروع کردم ازش لب گرفتن،یکم الکی و خیلی مصنوعی منو پس زد ولی خیلی زود باهام همراهی کرد و شیرین ترین لب را بهم داد.
منم وقتی دیدم مامانت خودشم کونش میخاره و داره همراهی میکنه با کمک خودش دکمه مانتو و شلوارش باز کردم و همزمان که لب و گردن مامانت میخوردم دستم از زیر لباسش رسوندم به سینه های مثل هلوی مامان جونت و حسابی براش مالیدم و با دست دیگم کس و کون بزرگش را چنگ زدم.
باورش برام سخت بود دیدن یک زن مذهبی مثل مامانت که اینقدر زود تحریک بشه و کسش اینقدر خیس و پر آب بشه که منی که از کس لیسی خوشم نمیامد با ولع تمام کس مامان جونت را حسابی براش خوردم،جوری که مامانت از شدت حشریت داشت مثل مار به خودش میپیچید و سرم را به کسش محکم فشار میداد و التماس میکردم که بهش کیر بدم و کسش را جر بدم.
(هر لحظه با تعریف های با هیجان محسن نقل مامانم که چقدر حشری هست کیرم بیشتر سیخ میشد و بیشتر تحریک میشدم و خودمو اونجا تصور میکردم و می دونستم با کوچکترین لمس کیرم ارضا میشم اما دلم نمی خواست این حس شهوتم به این زودی تمام بشه)
با هیجان زیاد به محسن گفتم خوب بعدش چی شد کس مامانم را براش جر دادی ؟
محسن باز از اون خنده های تحقیر کننده اش کرد و دستی به کیرم زد و گفت محسن کوچولو که مثل کیر تو عجول و هول نیست.
وقتی همچین زن جنده ای له له کیر میزنه بهترین وقت هست که هر خواسته ای ازش داری بخوای.
اول بهش گفتم باید برام ساک بزنی و قبول کرد و خیلی حرفه ای برام شروع کرد ساک زدن،که یکدفعه فکری به سرم زد و رفتم از تو وسایلم شیشه مشروب را اوردم و ریختم رو کیرم و به مامان جندت گفتم الان برام ساک بزن.
اولش از مزش بدش امده بود و نمیخواست ادامه بده ولی اینقدر حشری بود که بهش گفتم اگر ساک نزنی کیر بهت نمیدم دوباره شروع کرد به ساک زدن.
هر لحظه انگار حشری بودنش و مشروب که رو کیرم ریخته بودم و برام ساک زده بود مامانت را مست تر می کرد جوری که کلا بی حیا شده بود و هرچیزی که فکرش کنی میگفت حتی برام گفت صبح رفته حمام و با نرم کننده کونش را انگشت کرده و سوراخ کونش را برای من آماده کرده تا پارش کنم.
یکدفعه با ذوق از زبانم پرید که اره راست گفته صبح که از خواب بیدار شدم دیدم مامانم رفته بود حمام داشت کونش را با نرم کننده که داشت میمالید و انگشتش میکرد تو کونش.
محسن باز زد زیر خنده و گفت اره فرید جون ادم ها تو مستی فقط حرف دلشون و صادقانه می زنن.
انصافا هم که راست گفته بود مامان جندت کونش را خوب آماده کرده بود.
یک کون بزرگ سفید مثل برف گذاشت تحت اختیارم.
منم که عاشق کون مامان جونت شده بودم،روان کننده زدم و مدل داگی گفتم بشه و موهاش گرفتم تو مشتم که وقتی کیرم میخوام فرو کنم تو کونش نتونه بره جلو و سر کیرم را رو سوراخ کونش میمالیدم تا اینکه خودش گفت بکن تو کونم که دیوانه کیرت شدم.
منم نامردی نکردم و تا دسته کیرم را یکدفعه فرو کردم تو کونش که از درد میخواست از زیر کیرم فرار کنه اما موهاش که تو مشتم بود را کشیدم و بهش اجازه ندادم و شروع به تلنبه زدن تو کونش کردم.
بعد از چندین تلنبه که تو کونش زدم سوراخ کونش انگار جا باز کرده بود خودش هم کونش را همزمان با تلنبه های من جلو عقب میکرد و داد می زد محسن جون تندتر کونم را پاره کن.
اینقدر بهم حال داده بود که منم از خودم بیخود شده بودم و با هر تلمبه ای که میزدم یک سیلی هم میزدم رو کون مامان جندت که حسابی سرخ شده بود.
مامانت همچین اه و ناله میکرد که بهش گفتم آذر جون آرومتر صدات یکی میشنوه، میاد داخل اونم کونت را میخواد جر بده،
میگفت خوب بزار بشنون به اونم میدم اصلا به یک یکتان کون میدم که همزمان کس و کونم را پاره کنید.
با حرف های مامانت کنترل خودمو از دست دادم و کل آبم تو کونش خالی کردم و بی حال افتادیم.
یکم که سرحال شدیم مامانت داشت برام درد و‌دل میکرد و میگفت چقدر وقته سکس نداشته و فقط خود ارضایی میکرده.
حقیقتش دلم براش سوخت و حس کردم حالا که براش تابو دین و مذهب شکستم اگر بهش نرسیم با حشری که داره ممکنه واقعا یه جنده واقعی بشه و زیر کیر هرکسی بخوابه.
ولی من مثل تو بی غیرت نیستم دوست دارم همچین شاه کس ی را فقط خودم جر بدم و به کسی ندم ولی چون همیشه نیستم تا به مامانت برسم به فکرم رسید تا تو هم بیارم تو بازی تا وقتی من نیستم تو به مامان جندت برسی تا نره به یکی دیگه بده، اینجوری هم تو میتونی لذت کردن کس مامانت را تجربه کنی هم مامانت دیگه تو کف نمیمونه و خیال منم راحت میشه بدون اجازه من زیر کیر یکی دیگه نمیخوابه.
(شلوارم حسابی از اب کیرم خیس شده بود اصلا نمیتونستم تصور کنم منم روزی بتونم کس مامانم را بکنم.)
به محسن گفتم آخه چجوری؟!مامانم اصلا راضی نمیشه به من بده اصلا منم روم نمیشه.
محسن گفت قدم اول را برداشتم و با نشان دادن فیلم بی غیرتیت به مامانت دارم امادش میکنم.
محسن میخواست ادامه نقشش بگه که در کلبه باز شد و مامانم اومد بیرون و تا منو دید زود برگشت داخل و محسن گفت پاشو بریم نهار بخوریم تا سرد نشده و مامانت شک نکرده.

وقتی میخواستیم بریم تو کلبه محسن بهم گفت:دو تا سوال میکنم دقیق فکر کن بعد جواب بده.
تو هنوز رو مامانت بی غیرتی؟
سرم انداختم پایین گفتم اگر هنوز رو مامانم بی غیرت نبودم امروز تو رو با مامانم تنها
می ذاشتم که کونشم مثل کسش پاره کنی.
محسن بازم نیش خندی زد و اشاره به کیر سیخ شدم کرد و گفت بله کیرت هم جواب سوالم رو داد.
و اما سوال دوم تو واقعا تمایل و جراتش داری که مامان خودتو بکنی؟
نمی دونستم جواب این سوال محسن را چی بدم چون خودمم درست جوابش را نمی دونستم که محسن گفت فرید بی خجالت جواب بده چون جوابی که میدی مهمه که بدونم چه نقشه ای باید بکشم.
گفتم حقیقتش شهوتی که شدم از وقتی مامانم را زیر کیر تو دیدم، دلم میخواد خودمم بکنمش ولی نمیدونم جراتش را دارم یا نه.
محسن موهام کشید و با خنده تحقیر آموزی بهم گفت نگران نباش اونش با من فقط رفتیم برای نهار میخوام جلو تو با مامان جونت گرم بگیرم و خیلی تابلو باهاش شوخی های سکسی حتی انگلش بدم.
و کاری که تو باید بکنی خیلی ریلکس خودتو نشان بده و شاد باش حتی اگر گند نمیزنی تاییدم کن خودتم جک سکسی بگو .
رفتیم داخل مامانم سفر نهار را پهن کرده بود و داشت غر میزد که چرا اینقدر طولش دادید غذاها سرد شد.
مامانم چادر به سر بالا سفره نشسته بود و محسن نشست کنار مامانم و منم پایین سفره روبروی مامانم نشسته بودم.
شروع کردیم به نهار خوردن که یکدفعه محسن با چنگال کبابش را برداشت گرفت جلو دهن مامانم گفت آذر جون عزیزم یه دندان از این کباب بکن.
مامانم که متعجب شده بود گفت مگر فرق داره مال خودمم از همین کباب هست.
محسن با خنده گفت کبابش که یکی هست ولی اگر تو عشقم یه دندان از کباب من بزنی کباب من مزه دهن تو رو میگیره و خوشمزه تر میشه.
مامانم صورتش سرخ شده بود و با اشاره داشت به محسن می فهموند که فرید اینجا نشسته ضایع هست.
اما محسن ول کن نبود و داشت حسابی قربون صدقه مامانم اونم جلوی من می رفت و میگفت اصلا تا کباب من را مزه دارش نکنی نمیخورم.
منم با خنده گفت خوب مامانی براش کبابش یه لیس بزن مزه دار بشه.
بالاخره مامانم از کباب محسن دندان زد و بعدش محسن از کباب خورد و حسابی تعریف کرد که چقدر خوشمزه تر شد و رو به من کرد و گفت فرید فکر میکنی اگر خود لب و زبان آذر جون را بخورم چقدر میتونه خوشمزه باشه؟
منم خندیدم گفتم والا منم که نخوردم ولی مطمئنم خیلی خوشمزه هست.
مامانم که حسابی از شرم عرق کرده بود و کلافه شده بود چادرش را رو سرش مرتب کرد و بلند شد که بره گفت من سیر شدم.
محسن بلند شد اومد جلو مامانم گرفت و با لبخند بهش گفت آذر جون تو که بی جنبه نبودی داشتم شوخی میکردم شاد باشیم.
بعدش هم صورت مامانم از عمد دوتا بوس صدادار کرد و گفت آذر جون اگر تو نباشی دیگه غذا زهرمار میشه قهر نکن.
مامانم حسابی بهم ریخته بود و نمیدونست چیکار کنه.
سری تکان داد و جدی به محسن گفت باشه میمونم ولی دیگه از این شوخی ها نکن ناسلامتی فرید اینجا نشسته با طعنه گفت شاید بهش بربخوره براش سو تفاهم پیش بیاد دعواتون بشه.
سریع گفتم نه مامان جون خیالت راحت باشه برای من سو تفاهم پیش نمیاد محسن مثل داداشم هست.
محسن هم خندید و گفت دیدی بهت گفتم آذر جون الکی نگران بودی حالا هم بیا بشین کنار خودم قربون اون بدن رو فرمت بشم.
(مامانم واضح بود که بدجور هنگ کرده و شاید آرزوش بود الان زمین باز بشه و اینجا نباشه)
تا فردا که تو اون کلبه جنگلی رویایی وسط طبیعت بکره بودیم محسن از هر فرصتی استفاده میکرد و جلو من قربون صدقه مامانم میرفت و از اندامش تعریف میکرد یا جوکهای سکسی میگفت و آخر کاری چند باریم سینه و کون مامانم دستمالی کرد.
و مامانم با چشماش با خشم بهش میخواست بفهمونه تمامش کنه و اشاره به من میکرد، منم میزدم به محسن با خنده میگفتم چیه مگر گربه هستی گوشت خوب دیدی چنگول می ندازی.
محسن هم سریع میو میو کرد و گفت اره من گربه هستم و میخوام این گوشت خوب را بخورم تو مشکلی داری؟
منم با خنده گفتم اگر صاحبش بهت داد بخور اقا گربه من چیکاره باشم.
فکر کنم دیگه حسابی تونسته بودیم به مامانم بفهمونیم من روش بی غیرتم ،چون که بعد این جواب من دیگه هرکاری محسن کرد مامانم اعتراضی هم میکرد دیگه اعتراضش را به بودن من ارتباط نمی داد.
بالاخره از گیسوم به هتل برگشته بودیم و تو مسیر کلی بهمون خوش گذشته بود و حسابی خسته شده بودیم قرار شد امشب را بریم بخوابیم و سرحال بشیم برای فردا صبح.

صبح از صدای محسن که داشت با تشر با مامانم حرف می زد از خواب بیدار شدم.
محسن داشت به مامانم میگفت هنوزم بهت ثابت نشده که فرید روت بی غیرت هست و حتی اگر بدونه من تو را کردم ناراحت که نمیشه هیچ کیرشم شق میشه و باور کن تو دلش میگه کاش جلو من مامانم را میکردی.
مامانم هم داشت به محسن توضیح می داد و یک جورایی می خواست حرف ها و رفتارهای منو توجیه کنه که فرید انقدر ساده هست و به تو اطمینان داره که اصلا متوجه منظور تو نیست و همه چیز را شوخی می دونه.
محسن هم که از توجیه های مسخره مامانم که انگار من بچه ۱۰ساله هستم عصبی شده بود داد زد و میگفت فرید۲۶ سالشه اندازه یه خری سن و تجربه داره بعد متوجه نمیشه جلوش سینه و کون مامانش میمالم منظورم چی هست.
فکر کنم مامانم از آبروش یا داد محسن ترسیده بود که داشت سعی میکرد محسن را آروم کنه و در آخر با بغض گفت اصلا حق با تو فرید بی غیرت و بی شرف عالم هم که باشه نمیتونم تو چشماش نگاه کنم و بگم با تو سکس دارم.
محسن آهی کشید و گفت من بخاطر خودت گفتم وگرنه من که مشکلی ندارم فقط میخواستم دیگه هروقت کس و کونت هوس کیر کرد بی دردسر بهم خبر بدی بیام برات جرش بدم و بهت ثابت کنم پسر یک زن مذهبی مثل تو هم میشه رو مامانش بی غیرت باشه.
(با شنیدن حرف هایی محسن که اینقدر بی پروا و دیگه راحت با مامانم نقل کس و کونش حرف میزنه و دیگه مامانم هم خیلی عادی جوابش میداد شق درد گرفته بودم و باید حتما جق می زدم.)
محسن بلند شد که بره به مامانم گفت امروز که روز آخر هست اینجا هستیم .
میخوام اگر باز ادا مذهبی بازی در نیاری برای بعد از نهار یک مجموعه استخر خصوصی سراغ دارم برای ۲ساعت کرایه کنم باهم بریم اونجا شنا کنیم و تو استخر حسابی کس و کونت پاره کنم.
مامانم باز گفت اخه فرید …
که محسن گفت بازم فرید…بیخیال دیگه آذر جون…باشه فرید می فرستم دنبال نخود سیاه…دیگه بهانه دیگه ای نداری.
مامانم با عشوه گفت نه دیگه اقا محسن.
محسن که رفت دیدم مامانم از تو کیفش ژل روان کننده که محسن بهش دیروز داده بود برداشت و لباس هاش در اورد و رفت تو دستشویی و پرده حمام کشید تا صدای آب شنیدم سریع بلند شدم به بهانه دستشویی رفتم یواشکی هم مامانم دید بزنم ببینم داره چیکار میکنه، هم جق بزنم از شق درد خلاص بشم.
باورش هنوزم برام سخت بود ببینم مامان مذهبی که داشتم اینقدر شهوت خفتش بالا بوده که با دسته برس پیچش که نسبتا هم کلفت بود بکنه تو کس و کونش که آماده بشه برای بعد از ظهر که میخواد به محسن تقدیمش کنه.
با دیدن این صحنه اینقدر حشری شده بودم که تصمیم گرفتم ی کاری کنم که مامانم کاملا متوجه بشه منم در جریانم و حشری هستم.
رفتم از تو چمدون مامانم یک شورت آبی و سوتین مشکی پیدا کردم اوردم گذاشتم رو توالت فرنگی و شروع کردم به جق زدن وقتی آبم امد کلش را ریختم رو شورت و سوتین مامانم.
بعد از اینکه خودمو تمیز کردم شورت مامانم آویزان کردم به آینه تو دستشویی و سوتینش را آویزان کردم به دستگیره در دستشویی و گفتم مامان من میرم صبحانه بخورم بعدشم میرم ی دوری تو شهر بزنم و از اتاق زدم بیرون و رفتم در اتاق محسن را زدم و همه چیز را که صبح شنیدم و دیدم برای محسن تعریف کردم.
که برای اولین بار محسن ازم تعریف کرد و گفت ایول نمردیم و بالاخره دیدیم فرید خان مغزت را یکبار کار انداختی.
کلی از تعریف محسن ذوق کردم و با اشتیاق گفتم خوب برنامه چی هست من باید چیکار کنم؟
محسن نیشخندی زد و گفت هیچ کاری نکن و فقط برو برای خودت تو شهر خوش بگذرون و موقع نهار یه مسیج بده مامان کونیت بگو رفتی تلکابین برای شام برمیگردی.
حالم گرفته شد و به محسن گفتم راست، راستکی میخوای منو بفرستی دنبال نخود سیاه،خیلی نامردی.
بلند شدم که از اتاق بزنم بیرون محسن دستم گرفت و گفت:اولا نامرد خودتی و هفت جد و آبادت دوما من تنها خور نیستم، که اگر بودم تا الان جوری مامان جندت را جر داده بودم که روحت هم خبردار نشه نه اینکه برای لذت تو جلو چشمات مامانت را بکنم.
سوما من این همه نقشه نکشیدم که فقط خودم مامانت را جر بدم که اگر فقط دنبال این بودم که بهش رسیدم و هر وقت اراده کنم مامان جونت مثل یک جنده حرف گوش کن میاد زیر کیرم میخوابه.
پس بدون فکر و برنامه ها دارم.
با اشتیاق گفتم چه فکر و برنامه ای داری؟
که این دفعه محسن اخمی کرد و گفت فضولیش به تو نیومده فقط در همین حد بدون که امروز قراره برات یک روز خاطره انگیز بشه.
بعد رو کاغذ ی ادرس نوشت و گفت سر ساعت ۲ اونجا باش نه زود تر نه دیر تر،وقتی رسیدی به نگهبان میگی از طرف من آمدی خودشان میدونن چیکار باید بکنن.
الانم پاشو برو دیگه میخوام به کارام برسم.
دل تو دلم نبود محسن چه فکری داره و قرار چی بشه و اصلا این ادرس کجا هست.
عقرب های ساعت با کمترین سرعت ممکنه داشتن حرکت میکردن و بالاخره این انتظار کشنده داشت به پایان می رسید و ساعت ۱:۵۰دقیقه تاکسی که گرفته بودم منو جلوی کوچه بن بست که انتهاش یه ساختمان بزرگ بود پیاده کرد و گفت بفرمایید اینم ادرسی که داده بودید.
پیاده که شدم حقیقتش یکم ترسیدم یک جای خلوت و سوت و کوری بود صبر کردم سر ساعت ۲رفتم جلو ساختمان انتهای کوچه در زدم ی مرد نسبتا خوش اندام ورزشکار در را باز کرد با تپه .‌‌‌…تپه …سلام کردم و گفتم من از طرف اقا محسن …آمدم.
ی نگاه کرد گفت اگر تنهایی بیا داخل
گفتم بله …بله بخدا تنهام
در را که باز کرد ماشین محسن که دیدم یکم ترسم ریخت گفتم ببخشید اینجا کجاست؟
ولی جوابی بهم نداد و با اشاره دستش بهم فهموند خفه بشم بعد منم برد تو آسانسور و رفتیم طبقه پایین در آسانسور که باز شد اون اقا منو هدایت کرد سمت یه اتاق شیشه ای و گفت کامل لخت میشی و همین جا ساکت میشی و هیچ غلطی نمیکنی تا قفل در باز بشه بعدش بدون هیچ حرف دیگه ای در را بست و رفت.
داشتم به هزار تا چیز فکر میکردم که بعد از چند دقیقه چراغ ها روشن شدن چشمام که به نور عادت کرد دیدم بیرون اتاق شیشه ای یک استخر زیبا ولی نسبتا کوچک هست.
دیگه خیالم راحت شد که اینجا همون استخری هست که صبح محسن داشت به مامانم میگفت هست.
یکدفعه صدای موزیک عربی بلند شد و دیدم محسن و مامانم لخت لخت از در یکی از اتاق ها امدن بیرون و محسن یکی زد در کون مامانم و رفت لم داد رو صندلی کنار استخر و به مامانم گفت:کس طلا میخوام الان قشنگترین رقص عربی که بلدی را ازت ببینم .
مامانم هم که انگار واقعا محسن ارادش را تسخیر کرده بود گفت چشم و یکی از زیباترین رقص هایی که تو عمرم میتونستم ببینم دیدم.
بعد رقص محسن مامان را بغل کرد و چند دقیقه ای لاس زدن و از هم لب گرفتن بعدش پریدن تو استخر و یه مدتی شنا کردن‌.
محسن مامانم را از آب بیرون آورد و رو صندلی کنار استخر خوابند و یک شیشه از رو میز کنار استخر برداشت و سرش باز کرد و ریخت رو کیرش و آمد بالای سر مامانم ایستاد با اون کیر بزرگ شق شدش و مامانم هم انگار یک جنده حرفه ای شروع کرد به ساک زدن برای محسن و هر چندتا ساکی که مامانم میزد یکم از شیشه که بنظر میومد مشروب هست میریخت رو کیرش و داد میزد جنده من کیر را بخور و بلیس که بهتر از این گیرت نمیاد.
بعدش کل شیشه را خالی کرد رو سینه و کس مامانم و وحشیانه شروع کرد به خوردن سینه و کس مامانم و صدای عشق و حالشون تو کل سالن پیچیده شده بود.
مامانم انگار اصلا حالش دست خودش نبود نمیدونم خیلی حشری شده بود یا بخاطر مشروب بود که داشت داد میزد که من جنده تو هستم کیر میخوام کیر میخوام.
محسن ولی انگار میخواست واقعا مامانم را با کاراش دیوانه کنه ،سر کیرش را میمالید رو کس مامانم ولی داخل نمی کرد و کاری داشت سر مامانم میاورد که واقعا به التماس افتاده بود و با کلی خواهش و التماس بالاخره محسن کیرش را فرو کرد تو کس مامانم و شروع کرد به تلمبه زدن و مامانم مدام داد میزد کیر میخوام محکمتر بکن کس و کونم را با هم جر بده.
محسن هم که انگار بدجور حشری شده بود و داشت سینه های مامانم چنگ میزد و تلنبه های سنگینی میزد به مامانم میگفت به نگهبان بگم بیاد یا بگم فرید بیاد باهم جرت بدیم.
مامانم میگفت جونم سه تاتون باهم جرم بدید.
بعد محسن مامانم بلند کرد از پشت خوابند رو تخته ماساژ کنار استخر و کیرش را یکم مالید رو سوراخ کون مامانم و یکدفعه فرو کرد تو کون مامانم که داد مامانم بلند شد جونم کونم پاره کردی.

یکدفعه صدای باز شدن قفل در شیشه ای شنیدم از اتاق اومدم بیرون دیگه طاقت نداشتم رفتم سمت محسن که داشت وحشیانه تو کون مامانم تلمبه میزد و با هر تلمبه با دستش یک سیلی رو کون گنده مامانم میزد.
محسن تا منو دید بهم اشاره کرد ساکت باشم و بیام کنارش، وقتی کنارش بودم ی تف زد کف دستش و کیر شق شده منو گرفت تو دستش و شروع کرد به مالیدن کیرم و با اشاره دستش بهم فهموند همونجا وایسم بعد کیرش از تو کون مامانم در اورد و رفت گرفت جلو دهن مامانم و سر کیرش را میزد تو صورت و لب های مامانم که مامانم هم چشماش بست و شروع کرد با ولع تمام به خوردن و لیس زدن کیر محسن.
من که مات دیدن ساک زدن مامانم شده بودم یکدفعه به خودم آمدم که محسن داره بهم اشاره میکنه کیرم بکنم تو کون مامانم،با اینکه هنوز استرس و ترس داشتم ولی شهوتم خیلی بالا زده بود.
کیرم را رو سوراخ کون مامانم گذاشتم و چشمم بستم و یک دفعه هل دادم تو کون مامانم چون کیرم کوچکتر از کیر محسن بود و سوراخ کون مامانم حسابی گشاد شده بود خیلی راحت کل کیرم تو کون مامانم رفت یکم کیرم تو کون مامانم نگه داشتم داشت قلبم از تو دهنم میزد بیرون.
سعی کردم به خودم مسلط بشم‌ و اولین تلنبه که زدم مامانم متوجه شد و خواست کیر محسن از دهنش در بیاره ببینه و سرش برگردونه ببینه کی داره کونش را میکنه که محسن نذاشت و سر مامانم را با دستاش گرفت و شروع کرد تو دهنش تلنبه زدن و به منم اشاره کرد تندتر تلمبه بزنم.
از شدت لذت و هیجان داشت قلبم وای
می ایستاد.
اینقدر شهوتم بالا بود که با چندتا تلمبه که تو کون مامانم زدم ارضا بشم و کل آبم تو کون مامانم خالی بشه و بی حال بیفتم رو مامانم.
محسن هم وقتی دید من ارضا شدم و ولو شدم رو مامانم بیخیال گاییدن دهن مامانم شد و کیرش از دهن مامانم درآورد و کیرش را مالید و آبش با فشار از رو صورت مامانم تا رو صورت من که رو کمر مامانم افتاده بودم پاشیده شد.
همین که کیرم تو کون مامانم کوچیک شد و درآمد مامانم سرش برگردوند و منو دید فکر کنم آب سردی انگار ریختن تو وجودش کل بدنش یخ شد و جیغ زد فرید تویی…
با جیغ مامانم تازه منم به خودم آمدم سریع از رو مامانم بلند شدم میخواستم فرار کنم که محسن دستم گرفت و اجازه نداد و منو هل داد سمت مامانم که داشت اشک می ریخت.
محسن سر مامانم اورد بالا و اشکاش پاک کرد لب های مامانم بوس کرد و گفت آذر جون اول باید ببخشی که بدون هماهنگی این کارو کردم ولی چون هردوتون را دوست داشتم و خوب متوجه شدم دوتاتون برای نیازهاتون به هم نیاز دارید و مشکلی با سکس با هم ندارید و فقط خجالت بینتون نمیزاره بهم برسید خواستم این خجالته هم من کمک کنم از بین بره.
الانم دو حالت بیشتر نداره.
۱. با خواست و اراده خودتان الان جلو من سکس میکنید.
برای اینکه دیگه خیال منم راحت بشه منو بخشیدید هم خجالته دیگه گذاشتین کنار

حالت دوم اینقدر به زور با چیزهایی که ازتون دارم مجبورتون میکنم که سکس کنید که دیگه اون خجالت و حیا را بزارید کنار و عشق و حال کنید دنیا دو روزه.

جواب فرید که می دونم چی هست.
و اما جواب تو آذر جون چی میگی جوابت چی هست؟
مامانم سرش انداخت بود پایین و داشت آروم اشک میریخت و زیر لب ی چیزی میگفت و چند بار محسن ازش سوال کرد ولی جوابش نداد.
محسن گفت پس حالت دوم را انتخاب میخوای کردی،خیالی نی؟
محسن امد مامانم را هل داد رو تخته ماساژ و خودش نشست رو سینه های مامانم و به من اشاره کرد بیا جلو منم بی چونه و چرا حرف محسن را گوش میدادم.
محسن کیر منم گرفت تو دستش و یکم مالید بعد که یکم بلند شد گفت بده مامان جونت برات بخوره،کیرم اوردم جلو دهن مامانم ولی مامان آذر دهانش را باز نمیکرد و یکدفعه دو تا سیلی محسن زد تو گوشش و مجبورش کرد دهنش باز کنه و برام ساک بزنه.
با اینکه با زور محسن داشت برام ساک میزد مامانم ولی باز خیلی برام لذت بخش بود و خیلی زود کیرم تو دهن مامان دوباره شق شد و همزمان محسن مدام داشت تو گوش مامانم می گفت تو که خودت بهم گفته بودی راضی هستی فرید هم که راضی هست کون لق ناراضی و مردم و اصلا قرار نیست که کسی هم بدونه پس بزار لذت ببری همین جور که از وقتی با خواست و اراده خودت به من میدی چقدر بیشتر لذت میبری.
نمیدونم حرف های محسن باعث شد یا شق شدن کیر من تو دهن مامانم باعث شده بود که شهوت مامانم باز بزنه بالا که حس کردم خود مامانم داره با رضایت بیشتری برام ساک میزنه.
به محسن اشاره کردم بسته میترسم ارضا بشم و کیرم از دهن مامانم در اوردم و با اشاره محسن کیرم رو کس مامانم گذاشتم و فرو کردم تو کس مامانم و همزمان هم محسن داشت سینه های درشت مامانم را میخورد که مامانم پاهاش را داد بالا و گذاشت رو شانه های من که کیرم بیشتر تو کسش حس کنه و صدای آه و نالش هم بلند شد.
محسن خنده ای از روی رضایت کرد و بلند شد نشست رو صندلی و با موبایل داشت کار میکرد.
مامانم هم پاهاش دور کمر انداخته بود و منو تو بغل خودش گرفته بود و داشت بلند قربون صدقه کیر پسرش می رفت و میگفت قربون کیر پسرم بشم .
بکن مامان جونت که مامانت دیگه محجبه و پاکدامن نیست دیگه مامانت جنده و هرزه هست،منم تلنبه میزدم و میگفتم قربون مامان جندم بشم.
شب هم تو هتل یک بار یک سکس سه نفره باحال زدیم و اون شب فکر می کردم خوشبخت ترین فرد رو زمین هستم.
اون مسافرت هم تمام شد و برگشتیم اصفهان و تا ی مدت هفته ای حداقل دو بار من و محسن سکس با مامانم داشتیم.
تا اینکه محسن بهم گفت حیف استعداد رقص و اندام سکسی مامانت هست تصمیم گرفته از استعداد رقص و کس و کون مامانت پول در بیارم و مامانت را می خوام اجاره بدم که با مخالفت من و مامانم مواجه شد.
ولی محسن که انگار از روز اول نقشه همچین چیزی را کشیده بود وقتی با مخالفت ما رو به رو شد تهدید کرد که اگر به خواستش تن ندیم تمام فیلم سکس من و مامانم را پخش میکنه و همه جا آبروی مامانم که هنوزم کل محله به عنوان یک زن نجیب و محجبه میشناسنش میبره.
واقعا از کرده خودم و اعتمادی که به محسن کرده بودم پشیمان بودم ولی دیگه هیچ راه
بازگشتی نداشتم و تنها راهی که برامون مونده بود این بود که خانه و زندگی ول کنیم و فرار کنیم بریم به یک جایی که کسی اصلا ما را نشناسه.
هنوز یک هفته از رفتنمون نگذشته بود که تو کل شبکه های اجتماعی محسن تیکه تیکه های فیلم سکس من و مامانم را البته صورتمان را شطرنجی کرده بود پخش کرده بود.
برام ایمیل فرستاده بود فرید اگر مامانت را راضی نکنی برای من کار کنه هفته آینده فیلم هاتون کامل پخش میکنم اون وقت ببینم دیگه کجا می تونید فرار کنید.
مامانم وقتی جریان پخش شدن فیلم هامون و ایمیل محسن براش گفتم فشارش رفت بالا و سکته کرد و تحت درمان هست.
اینم عاقبت بی غیرتی‌.
کلام آخر نویسنده:
این اتفاقات را به اصرار یکی از کاربرها به صورت داستان نوشتم. پس تصمیم گرفتم داستانش را با برخی وقایع زندگیش که برام تعریف کرده بود بنویسم و البته اتفاقات توی این داستان همش واقعیت نداشت ولی تو این دنیا مخصوصا کشور ما خیلی از کسایی که دچار همچین بی غیرتی هایی نسبت به خانوادشون میشن خیلی از وقتها آخرش کارشون به جاهای باریک کشیده میشه و موجب پشیمانی که شاید دیگه نوش دارو پس از مرگ سهراب باشه.

دست نوشته ای از Moban

نوشته: موبان دختر آریایی


👍 28
👎 12
94101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

937393
2023-07-13 00:23:16 +0330 +0330

خیلی عالی بود

1 ❤️

937411
2023-07-13 01:53:23 +0330 +0330

آخرش یهو سریع و سمی تموم شد ولی از کاراکتر محسن خوشم اومد (به جز کاری که آخرش کرد)

1 ❤️

937412
2023-07-13 01:57:54 +0330 +0330

سلام میشه بانویسنده اشناشد؟

1 ❤️

937416
2023-07-13 02:41:43 +0330 +0330

یجوری مامان مذهبی ومحجبه میگی وتعجب اور مثلا میگی که انگار زن مذهبی دل نداره حشر نداره وسکس نمیکنه.
غریزه جنسی ربطی به نوع پوشش یادین ومذهب نداره اصلا.وهرخانمی چه باچادرچه بی چادرقابل تحریکه بعضیا بیشتربعضیا کمتر.وقتی میگی مذهبی قرارنیست ترک دنیاکنه یه گوشه شب تاصبح قرآن به دست بگذرونه.اون تیکه اخرداستان هم که گفتی محسن نشست اونورترمشغول کارباگوشی شد خب توکه دیدی گوشی گرفت دستش بایدحواستوجمع میکردی ببینی داره چکارمیکنه زاویه دوربینش کدوم سمته وهمون جابایدمیگفتی گوشی روبزارکنار.حالابی غیرت بودن بحثی جداهست ولی حواس جمع بودن ومواظب بودن جداواگرامروز مادر سکته کرده بخاطر حماقت خودت بوده نه لاشی بازی دوستت چون لاشی بودنش ازهمون ابتدامشخص بود.ظاهرا دراصل بی غیرت هم نبودی فقط چون عرضه راضی کردن مامانتونداشتی وفقط حسرتشومیخوردی خواستی باگفتن مثلا بی غیرت بودنت یکی دیگه مخشوبرات بزنه وبعدش هم بفرستیش بره دنبال زندگیشو خودتم راحت توی خونه بامادرت عشقوحال کنی ومحسن هم فکرهمه جاشوکرده.پس درنتیجه اولا که احساس داشتن به مادرخودش کاملا خطاست درهردینی دوما حالااگرحس پیداکردید دست به دامان غریبه حالاهرکی باشه نشید.چون ممکنه ضربه های جبران نشدنی به روح وروان وزندگیتون واردکنه پس بهتره همون توی خونه بین خودتون حل کنید وظاهرخودتون روپیش افراد غریبه وفرصت طلب حفظ کنید.این متن شاید صرفاداستان باشه ولی ممکنه واسه خیلیادرواقعیت پیش بیادبه شکل های متفاوتی.ومن ازاون نظرگفتم بلکه اگرپیش اومدهمچین موردی حواستون جمع باشه اب و روی رفته رونمیشه جمع کرد وپشیمانی فایده نداره

2 ❤️

937462
2023-07-13 09:02:50 +0330 +0330

روال داستان شیب زیادی داشت و سریع سکس و رابطه‌ها پیش رفت و در واقعیت هم میشه پیش رفت ولی نه به این سرعت و همزمان در زمان حضور فرزند . در کل سکس با مادر چیز خوب و جالبی نیست و یک سری از افراد تحت تأثیر همچین داستان‌هایی قرار میگیرند و آخر عاقبت خوشی هم ندارد.

2 ❤️

937463
2023-07-13 09:04:39 +0330 +0330

هر ۵ قسمتو خوندم و هیچ نظری درمورد داستان ندادم
اما همین کلام آخر باعث شد بگم دست مریزاد
چون تهش اومدی اصل حرفو زدی
لطفاً انسان باشیم…
ممنون دختر آریایی

1 ❤️

937513
2023-07-13 18:19:04 +0330 +0330

سلام دوستان عزیز
بازم تشکر دارم از تک تک شما عزیزان که داستان را وقت گذاشتید و خواندید و تشکر ویژه تر از شما عزیزانی که لایک کردید و نظر میدید.
نظرات و لایک شما باعث دلگرمی میشه و میتونم اگر داستان دیگه ای خواستم بنویسم از نظرات و راهنمایی شما عزیزان استفاده کنم و داستان بهتری بنویسم.
از کاربر عزیز تیزی ۶۹۱۰ هم ممنونم که کامل و جامعه نظرتان نوشتید.
فقط اینو بگم به دلیل قوانین سایت شهوانی بیشتر از ۵ قسمت نمیشه منتشر کرد.
خودمم قبول دارم سکس با محارم جالب نیست و با نوشتن این داستان هدفم این بود که کسانی که در شروع این نوع روابط هستن بدونن احتمال اینکه عواقب خوبی نداشته باشه زیاد هست.
بازم ممنون که وقت گذاشتید و خواندید.
اگرم تمایل داشتید داستان رئالی شو پدرخوانده که تازه منتشر کردمم بخوانید و نظر و حدس خودتان را برام بنویسید

1 ❤️

937519
2023-07-13 20:13:50 +0330 +0330

یه نقد که هست اینه که به جز نتیجه گیری داستان که سکس با محارم رو عیب می‌دونه تو تمام چهار قسمت قبلی جوری با هیجان و جذاب نوشته شده که مخاطب به این کار تشویق میشه! یعنی اگه خواننده قسمت آخر داستان و البته بخش آخر رو نخونه متوجه هدف داستان نمیشه!!! البته این موضوع که بهش پرداخته شده خیلی حساسه وگرنه قلمت فوق‌العاده هستش… تصویر سازی هایی که انجام دادی عالیه
ولی کلا با موضوع و تابویی که شکستی و نقدی که گفتم یکم درگیرم و شاید خیلی حال نکردم ولی جذب شدم

1 ❤️

937577
2023-07-14 02:38:00 +0330 +0330

عالی بود. دمت گرم. لذت بردم خیلی

1 ❤️

937618
2023-07-14 09:46:27 +0330 +0330

به جز تیکه آخرش عالی و تحریک کننده بود منم دلم میخواست یه رفیق کون گنده داشتم تا حسابی مامان ۴۶ ساله و جندم رو بکنه بعدشم مامانمو واسم جور کنه چب ازین بهتر دوست دارم حتی جلوی خودم رفیقای دیگش رو بیاره تا مامانمو بکنن بعدشم بریم دبی یا ترکیه تا سیاه پوستا مامانمو بکنن آخ خیلی حال میده @pooorruuu این آیدی تلگرامی یکی مثل خودم یا یکی که لات و خشنه مثل محسن و یه کیره گنده داره پیام بده

1 ❤️

937647
2023-07-14 16:09:34 +0330 +0330

اخرش رو ریدی. مثلا اومدی فحش خور ماجرا رو کم بکنی :)))

1 ❤️

937703
2023-07-15 01:38:54 +0330 +0330

من از زمون بچگی عادی شده بود برام دیدن کوس دادن مامانم.شوهر خالم میومد جلوم‌ کوس مامانمو میکرد. کم کم که بزکتر شذم دیگه راخت جلوم کوس میداد و بهم میکفت جق بزن پسرم. چنبارم اجازه داد موقع کوس دادن کیر شوهر خالمو خیس کنم تا راختتر بره تو کونش. الانم که متاهل شدم خیلی دوس دارم زنم‌ جلوم کوس یذه

1 ❤️

937817
2023-07-15 19:37:00 +0330 +0330

فصل دوم کی میاد؟ 😂

0 ❤️