شبی سرد و پاییزی بود. چند دقیقه ای می شد که شوهرم ماشین رو خاموش کرده بود. ولی هیچ کدوم از جامون تکون نمیخوردیم. بالاخره خودم پا پیش گذاشتم و دستگیره ی در رو کشیدم که با ناله ای باز شد. باد ملایمی می وزید و دست نوازشش رو به موهای لختم می کشید. ساعت هفت و سی دقیقه بود. ماه کامل، چون یکه سواری در دل تاریکی می تازید و پرتوی های پرنورش رو به هر طرف گسیل می داشت. سکوتی خوشایند بر فضا حاکم بود که گهگاه با صدای شرشر آب رود میشکست و منو غرقه در شعر می کرد.
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ …
شوهرمم پیاده شد و به سمت خونه ای ویلایی که در اون نزدیکی بود، حرکت کردیم.
حدودا سه ماهی از اون شب و خاطراش می گذره. چند شب قبل اون، بعد یک سکس عالی با همسرم کریس روی تخت ولو شده بودیم و اون با حرکاتی رمانتیک نوازشم میکرد و توی گوشم نغمه های عاشقانه می خوند.
بالاخره بعد 2 ساعت و نیم از هم خدافظی کردیم و قرار شد که با ایمیل در تماس باشیم و واسه هفته ی برنامه بچینیم.
تو ماشین که نشستیم با کریس هم یه مشورتی کردم و حرفایی روکه دخترا در مورد رابطه ی گروهی زده بودن بهش گفتم و وقتیم در مورد حرفایی که در غیاب ما رد و بدل شده بود پرسیدم جواب سر بالا داد.
بالاخره جلوی در خونه ی سم و کری رسیدیم.
بعد اون ماجرا ها تصمیم گرفتیم که امشب رو همچنان مهمون سم و کری بمونیم و هیچ کس اون ویلا رو ترک نکرد. من و کریس رفتیم توی اتاق میهمان و جان و الیویا هم روی کاناپه ی تخت شوی نشیمن خوابیدن. ولی خب من حالا حالا ها با عشقم کار داشتم و نمیخواستم شبم تو اتفاقاتی که اتفاق افتاده بود خلاصه بشه.
شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد …
ترجمه: Saam
دوست عزیز، در پاسخ شما لازمه که به سه نکته اشاره کنم:
1-در ترجمه ی داستان هایی از این دست که آثاری فاخر به شمار نمیرن، دخل و تصرف بلا مانعه
2-ظاهرا شما علاوه بر انگلیسی، به فارسی هم تسلط کافی ندارین. وگرنه متوجه ارتباط اشعار قید شده با متن اصلی می شدین.
3-کلماتی مثل هیستریک، فاک، گروپ و امثالهم از کلمات رایج اقلا بین جوونا هستن و درست نیست عدم اطلاع خودتون رو به همه ی کاربران سایت تعمیم بدین.
ترجمه زحمت داره. نسبتا خوب بود. لایک به خاطر زحمتت…
اما خود داستان رو دوست نداشتم.
tame khiant bod khoshm nayomd
vli khob tarjome krdi movafaq bashi dost aziz ye virayshm mikrdi hmechish awli mishod
میشه شما که تسلط کافی دارین به فارسی لطف کنین بگین که اشعار عرفانی چه سنخیتی با سکس داره؟
مگر شما از اشعار بر فرض حافظ معنی سکس که سهله معنی عشق زمینی دریافت میکنی؟ که اگه اینطور باشه وا اسفا !!
در مورد ترجمه کلماتم نظر شخصی من اینه که استفاده از کلمات بیگانه تو مکالمات روز مره "کلاسی "نداره و فقط نشونه احساس بی هویتی میتونه باشه.
امانتداری تو تر جمه اصل خیلی مهمیه به نظرم و فاخر نبودن اثر دلیل موجهی برا کار شما نیست.
در مورد استفاده از کلمه بسم الله تو همچبن موقعیتی دیگه من حرفی ازش نمیزنم و مطمئنم که بهترین قاضی خوانندگان شما هستن والا شما که ظبیعی هست با متهم کردن دیگران به بی سوادی از اثرت دفاع کنی و یه بقال هیچ وقت نمیگه ماست من ترشه. منم قضاوتو به بقیه میسپارم .
موفق باشی
تا باز متهم به بیسوادی نشدم خدمت خوانندگان عرض کنم که من حافظو مثال زدم والا شعر منظور نظر از سعدی هس.
دوست عزیز، اولا که من به یاد نمیارم کسی رو متهم به چیزی کرده باشم و تنها کمبود اطلاعات جنابعالی در بعضی زمینه ها رو یادآور شدم. ضمنا در جواب اونچه که در باب اشعار بقول شما عرفانی حافظ و سعدی فرمودی هم باید بگم که ظاهرا بازهم اطلاعاتی کافی از نقش شاهد و شاهدبازی در ادبیات فارسی ندارین. وگرنه متوجه ارتباط این اشعاری که به متن اصلی اضافه شدن و حکم زینت دارن رو می شدید.
اگه حرف خودتونو قبول داشته باشین مبنی بر نقش شاهد و شاهد بازی در ادبیات فارسی باید بگم که خوتون دارین میگین در ادبیات فارسی نه ترچمه داستانهای سکسی انگلیسی. من تو هیچ موردی ادعایی ندارم ولی چون چند بار گفتم و شما متوجه نشدین باید بگم که من منظورم از من عوام من نوعی هست نه شخص خودم جسارتی هم به شما نکردم فقط نظر شخصیمو گفتم و هنوزم سر حرفم هستم بازم به قول خودتون اگه داستان اثر فاخری نیست پس چسبوندن اثار فاخر فارسی بهش دلیلی نداره و مثل وصله حریر به تنبون کرباسه.
من خودم به حد کافی انگلیسی بلدم ولی اگه قرار باشه همه بلد باشن انگلیسی دیگه چه نیاز به نرجمه ؟
در اخر بازم من قضاوتو به خوانندگان و کامنت گذاران محترم میسپارم موفق باشید
یادم رفت من وب.گرد هستم چون به اکانت خودم دسترسی ندارم از این اکانت پیام دادم.
آقا روی ذبیح الله منصوری را توی ترجمه سفید کردی! ایشون پاورقیش بیشتر از خود کتاب بود. پرانتز میزد میگفت از آنجا که خواننده محترم شعور کافی برای درک اثر نداره و معلوم نیست چرا داره کتاب میخونه مترجم بر خود واجب میداند بگوید نگارنده کتاب گوه خورد و اشتباه نوشته و اصل مطلب اینه که من دارم میگم!
سپاس از همه دوستانی که با نظرات مثبت و منفیشون منو به ادامه تشویق میکنن. مخصوصا دوستانی مثل سامی عزیز که با انتقاداتش به پیشرفتم کمک میکنه.
وب گرد جان شما ندیده هم عزیزی و بالاخره توی هر کاری کم و کاستی وجود داره و حتی اگر هم نباشه، اختلاف سلیقه همچنان پابرجاست. از شما هم سپاس ویژه ای دارم که با نظراتت دلگرمم میکنی.
شما اقایی دوست عزیز منم فقط نظر شخصیمو گفتم و مطمئنا نظر شما هم برام محترمه. ارزوی موفقیت میکنم برات ?
ترجمه خوبی نبود ولی داستان عالی بود .
اخه چی بگم بهت شما دقیقا کدوم کلمه انگلیسی رو به "بسم الله ترجمه کردی؟ اصلا درستم که ترجمه کرده باشی جای این کلمه اینجا بود؟ غیر این خیلی از کلماتم ترجمه نشده بودن مثل هیستریک گروپ انگشت فاک و خیلی کلمات دیگه
شعرایی رو هم که نوشتی باز نمیدونم از چی ترجمه کردی که بر فرض شده شعر فارسی و شعرام هیچ مناسبتی باز نداشت با متن و ترجمه و تو ذوق میزد.
ما عوامی هستیم که اومدیم داستان سکسی ایرانی بخونیم اگه مترجم بودیم خودمون مثل شما میرفتیم اصلشو میخوندیم و دیگه نیاز به ترجمش نداشتیم یا رومی روم یا زنگی زنگ.
کلا دیسلایک خسته نباشی به هر حال